مقدمه
خانواده به عنوان مرکز و هسته اصلی مراقبت در رویکرد خانوادهمحور تلقی میشود. نتایج تحقیقات نشان داده است که رویکرد خانوادهمحور برای کودکان و والدین و ارائهدهندگان خدمات مؤثر است و باعث ارتقای خدمات درمانی و افزایش رضایتمندی خانوادهها از خدمات ارائه شده میشود [1]. مفهوم رویکرد مُراجعمحور، اولینبار در دهه 1950، توسط کارل راجرز معرفی و مورد استفاده قرارگرفت [2]. در این رویکرد، به جای اینکه ارائهدهندگان خدمات، کنترل فرد ناتوان را در دست بگیرند، خود مُراجع، آن را مدیریت میکند. همچنین در دهه 50 میلادی بود که بیرت و شرز مبتنی بر این رویکرد، شیوهای از خدمات خانوادهمحور را که هدفش ارائه خدمات به کودکان و خانوادههای آنها بود، ارائه کردند [3].
در دهه 60، رویکرد خانوادهمحور برای اولینبار در مراقبت از کودکان با ناتوانی و خانوادههایشان به کار برده شد. تا اواخر دهه 70 تحقیقات متخصصانی که با کودکان ناتوان کار میکردند، نشان داد مؤثرترین خدمات، آنهایی هستند که بر نقش خانواده و نه درمانگران، در درمان تأکید میکنند. پس از این بود که خانوادهها، درگیر مراقبت از فرزندانشان شدند و فرصتی برای یادگیری بیشتر درباره کودکشان و انتخاب شیوههای درمانی مناسب به دست آوردند و اعضای خانواده، قادر شدند تا اطلاعاتشان را با درمانگران رد و بدل کنند و نمای کلیتر و دقیقتری از کودک به دست بیاورند [4]. والدینی هم که نسبت به خدمات خانوادهمحور، اطلاعات زمینهای دارند، بسیار نقادانهتر رفتار میکنند و انتظارات بیشتری از ارائهدهندگان خدمت دارند. بنابراین، هم والدین و هم ارائهدهندگان خدمت باید اطلاعات کافی در مورد خدمات خانوادهمحور داشته باشند [4].
از آنجا که مشارکت اعضای خانواده در مراقبت از کودک، یکی از اصول کلیدی در توانمندسازی خانوادهمحور است، کادر پزشکی و درمانی با دادن فرصت به مراجع و اعضای خانواده، سبب میشوند آنان به تواناییها و کفایتهای خود که برای برآوردن نیازهای کودک و خانواده ضروری است، پی ببرند [5].
از دیدگاه مرکز تحقیقاتی کن چایلد، خدمات خانوادهمحور، مجموعهای از ارزشها، نگرشها و رویکردها به خدمات، برای کودکان با نیازهای خاص و خانوادههایشان است که در آن، والدین به عنوان متخصص در بحث تشخیص نیازهای کودکان شناخته میشوند و رابطه بین والدین و ارائهدهندگان خدمات نیز ارتقا پیدا میکند؛ این خدمات از نقش خانوادهها در تصمیمگیری خدمات ارائهشده به کودکانشان حمایت میکند و باعث پیشرفت نتایج برای کودک، خانواده و ارائهدهندگان خدمات میشود [11-6].
بیماریهای مزمن و ناتوانی کودک، اثرات درخور توجهی در کارکرد خانواده دارد و خانواده را درگیر وظایف زیاد، مسئولیتها و نگرانیها در ارتباط با نیازهای مراقبتی کودک، خدمات آموزشی، پزشکی، تحمیل هزینه از نظر خدمات، آینده مبهم، انزوای اجتماعی و ازدستدادن فرصتهای اجتماعی، غیبت زیاد از کار، مشکلات مالی، جسمی و عاطفی میکند [15-12 ،1]. مراقبت خانوادهمحور، مستلزم نگریستن به خانواده به عنوان مرکز و هسته اصلی مراقبتهاست که با وجود این مزایای فراوان، اخیراً جامعه پزشکی و توانبخشی در ایران به آن توجه کرده است، ولی تا کنون تحقیقی که نشان دهد تا چه اندازه از این رویکرد به صورت کاربردی در ایران استفاده میشود، ارائه نشده است. به طور کلی، اطلاعات دقیقی درباره نحوه و میزان استفاده از خدمات خانوادهمحور با وجود تأکید بر اهمیت زیاد آن از سوی وزارت بهداشت و سیستم آموزشی در ایران وجود ندارد.
طبق مطالعه آسای در سال 2011 میلادی، در کشور ژاپن، خدمات مبتنی بر رویکرد خانوادهمحور بررسیشده و نتایج آن نشان داده درمان با رعایت احترام و شئونات بیش از دیگر حیطهها از سوی شرکتکنندگان امتیاز گرفته است و پس از آن نیز حساسیت بینفردی، ارائه اطلاعات تخصصی مرتبط و در آخر، ارائه اطلاعات عمومی به ترتیب بیشترین امتیاز را به دست آوردهاند. این مطالعه همچنین نشان میدهد نیاز به آموزش کادر درمانی و توانبخشی برای افزایش اعتمادبهنفس در مشارکت و افزایش ارائه خدمات خانوادهمحور ضروری است [17 ،16]. در مطالعه مایکل و همکاران در کالیفرنیا نیز مشابه مطالعه آسای، بیشترین امتیاز مربوط به درمان با حفظ احترام بوده است. در جایگاه بعد، حساسیت بینفردی، سپس ارائه اطلاعات تخصصی موردنیاز و درنهایت ارائه اطلاعات عمومی ثبت شدهاند [18]. در تحقیق کریستون و همکاران در سال 2015 میلادی در آمریکا، متخصصان اودیولوژی و گفتاردرمانی، نمره بالایی در ارائه خدمات کسب کردهاند. پس از آن، متخصصان روانشناسی و سپس کاردرمانی، فیزیوتراپی، مددکاری و درنهایت گروه پزشکان حائز رتبههای بعدی شدند [19].
نظر به اینکه تا کنون مطالعهای درباره ابعاد مختلف نحوه ارائه خدمت در ایران انجام نشده است، این تحقیق با هدف بررسی نحوه ارائه خدمت از سوی ارائهدهندگان خدمت در حیطههای مختلف بهداشتیدرمانی در ایران انجام شد. نتایج این تحقیق میتواند تصویر بهتری از نحوه ارائه خدمات مبتنی بر رویکرد خانوادهمحور به ما نشان دهد و به برنامهریزی آموزشی کادر پزشکی و درمانی کمک کند. به علاوه هرچه ارائهدهندگان خدمت، آگاهی و اطلاعات بیشتری از نحوه سرویسدهی خدمات مبتنی بر خانواده داشته باشند، اعتمادبهنفس و دقت کارشان بیشتر میشود [20].
روش بررسی
مطالعهای به صورت مقطعی در شهر اراک درباره مسئله مورد بحث این مقاله در سال 1396 انجام شده است. در این پژوهش، جمعیت مطالعهشده از میان ارائهدهندگان خدمت مراکز بهداشتیدرمانی در سطح شهر اراک به روش سهمیهای و متناسب با حجم، انتخاب شدند. داشتن مدرک تحصیلی کارشناسی و بیشتر در رشتههای علوم پایه یا مدرک پزشکی عمومی و بیشتر در رشتههای پزشکی و داشتن رضایت برای شرکت در مطالعه از معیارهای ورود به مطالعه بودند. تمایلنداشتن به ادامه همکاری در هر مرحله از مطالعه به عنوان معیار خروج از مطالعه در نظر گرفته شد.
حجم نمونه با توجه به تعداد سؤالات پرسشنامه، 135 نفر در نظر گرفته شد که با توجه به افزایش دقت مطالعه، به 150 نفر افزایش یافت [22-20]. به منظور جمعآوری اطلاعات از نسخه فارسی پرسشنامه سنجش فرایند مراقبت، از سوی ارائهدهندگان خدمت و پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی استفاده شد. برای توزیع و جمعآوری پرسشنامهها از گروهی دونفری و آموزشدیده کمک گرفته شد. توضیحات موردنیاز درباره هدف از مطالعه و نحوه تکمیل پرسشنامهها از سوی این گروه ارائه شد. سپس پرسشنامهها برای تکمیل در اختیار شرکتکنندگان اعم از پزشکان، پرستاران، درمانگران توانبخشی و همچنین دانشآموختگان رشتههای بهداشت عمومی و مامایی قرار گرفت. مدتزمان لازم برای تکمیل پرسشنامه حداکثر 20 دقیقه بود. دادههای حاصل با نسخه 22 نرمافزار IBM SPSS تجزیه و تحلیل شد. آمار توصیفی با استفاده از شاخصهای مرکزی و پراکندگی برای متغیرهای کمّی و فراوانی و درصد برای متغیرهای کیفی بیان شد. در این مطالعه، فرم رضایت آگاهانه برای تمامی شرکتکنندگان تکمیل شد.
ابزار پژوهش
پرسشنامه سنجش فرایند مراقبت برای ارائهدهندگان خدمت در این تحقیق استفادهشد. هدف از این پرسشنامه، درک و سنجش تجربیات و رفتارهای واقعی ارائهدهندگان خدماتی است که با کودکانِ دچار بیماریهای مزمن و اختلالات رشدی و خانوادههایشان کار میکنند [23]. این ابزار سنجش، عملکرد کادر پزشکی و درمانی را درباره قراردادن ارجحیت اصل محوریت خانواده نسبت به عقاید و نگرشهای خودشان ارزیابی میکند. این ابزار، رفتار کادر پزشکی و درمانی را ارزیابی نمیکند، بلکه درک آنان را از رفتار خودشان میسنجد [24].
این پرسشنامه چهار حیطه 27سؤاله دارد که در آنها از ارائهدهندگان خدمات خواسته شد به سال گذشته فکر کنند و یکی از هفت گزینه پاسخ را که نشاندهنده این است که چقدر این رویداد یا وضعیت برای آنها رخ داده است، انتخاب کنند. برای نمرهدهی پرسشنامه، هر سؤال از یک تا هفت، نمرهگذاری شده است. نمره یک به بههیچوجه و نمره 7 به تا حد بسیار زیاد داده شد. بعد از نمره، سؤالات هر حیطه جمع شد و تقسیم بر تعداد سؤالات شد. به عبارت دیگر، میانگین گرفته شد. عدد حاصل برای هر حیطه چیزی بین یک تا هفت بود. در این پرسشنامه سؤالات 1، 2، 3، 4، 5، 7، 8، 9، 10، 12، 19، 20 و 21 مربوط به حیطه نشاندادن حساسیت بینفردی (توجه به اصول حاکم بر روابط بینفردی و رعایت این اصول در ارتباط با مراجع)، سؤالات 6، 17، 18 و 22 مربوط به حیطه رفتار محترمانه با مردم، سؤالات 11، 13، 23، 24، 25، 26 و 27 مربوط به حیطه ارائه اطلاعات کلی به مراجع مجزا از بیماری یا شرایط پزشکی و همچنین سؤالات 14، 15 و 16 مربوط به حیطه برقراری ارتباط با ارائه اطلاعات خاص درباره بیماری یا شرایط پزشکی مراجع است.
بر اساس مطالعه ریاحی و همکاران، نسخه فارسی پرسشنامه روایی صوری و محتوای خوبی داشت و شاخص تغییرپذیری نسبی 994/0 تا 978/0 و آنالیز همبستگی درونی (آلفای کرونباخ) 994/0 تا 978/0 به دست آمد که بیانگر پایایی بسیار مطلوب نسخه فارسی بود. همچنین ضریب همبستگی پیرسون (987/0 تا 959/0) تماماً معنیدار بود و تأیید کرد که چهار حیطه، جنبههای مختلفی از یک ساختار مشابه را اندازهگیری میکند.
یافتهها
در این پژوهش 150 نفر از ارائهدهندگان خدمات پزشکی و توانبخشی شرکت کردند که 48 (32 درصد) نفر از آنها مرد و 102 (68 درصد) نفر از آنها زن بودند. ارائهدهندگان خدمت از میان پزشکان، پرستاران، ماماها، درمانگران توانبخشی و نیز دانشآموختگان رشته بهداشت عمومی انتخاب شدند که نوع رشتههای این افراد و نیز سطح تحصیلات آنان به ترتیب در جدول شماره 1 آمده است.
کمترین سن شرکتکنندگان، 21 سال و بیشترین سن نیز 68 سال بوده است. میانگین سنی افراد شرکتکننده در این پژوهش 33 سال بود و انحراف معیار مربوط نیز 33/11 است. همچنین کمترین و بیشترین سابقه کاری در افراد ارائهدهنده خدمت نیز صفر و 420 ماه بود (جدول شماره 2).
89 نفر (3/59 درصد) از شرکتکنندگان کار دولتی، 32 نفر (3/21 درصد) کار خصوصی و 29 نفر (3/19 درصد) هم در هر دو بخش فعالیت داشتند. 74 نفر (3/49 درصد) از شرکتکنندگان به صورت نیمهوقت و 76 نفر (7/50 درصد) دیگر نیز به صورت تماموقت فعالیت داشتند. همچنین 77 نفر (3/51 درصد) از شرکتکنندگان در یک مرکز و 73 نفر (7/48 درصد) از آنها نیز در چند مرکز، مشغول فعالیت بودند (جدول شماره 1).
34 نفر (7/22 درصد) از شرکتکنندگان با کودکان،50 نفر (3/33 درصد) با افراد جوان و 22 نفر (7/14 درصد) نیز با افراد مسن و بزرگسال کار میکردند. همچنین 44 نفر (3/29 درصد) نیز با تمام گروههای سنی سروکار داشتند (جدول شماره 1).
نتایج آزمون من ویتنی نشان داد میانگین مؤلفههای پرسشنامه فرایند مراقبت، بین زنان و مردان شرکتکننده با یکدیگر اختلاف معنادار آماری ندارد (جدول شماره 3). همچنین نتایج آزمون من ویتنی نشان داد میانگین مؤلفههای پرسشنامه مراقبت در ارائه اطلاعات کلی در دو گروه علوم پایه و پزشکی اختلاف معنادار آماری دارد؛ به صورتی که در گروه پزشکی، میانگین بیشتر است (جدول شماره 4).
ضمناً نتایج آزمون کروکسال والیس نشان داد میانگین نمره مؤلفههای نشاندادن حساسیت بینفردی، ارائه اطلاعات کلی و میانگین نمره کل در مراکز مختلف ارائهدهنده خدمت با یکدیگر اختلاف معنادار آماری دارد (جدول شماره 5).
نتایج آزمون مقایسه زوجی نشان داد میانگین نمره مؤلفههای نشاندادن حساسیت بینفردی، ارائه اطلاعات کلی و همچنین میانگین نمره کل پرسشنامه فرایند مراقبت در مراکز خصوصی نسبت به دولتی بیشتر است (جدول شماره 6). نتایج آزمون کروکسال والیس نشان داد میانگین مؤلفههای نشاندادن حساسیت بینفردی، رفتار محترمانه با مردم، ارائه اطلاعات کلی و همچنین میانگین نمره کل پرسشنامه فرایند مراقبت در گروههای مختلف سنی با یکدیگر اختلاف معنادار آماری دارد (جدول شماره 7).
نتایج آزمون مقایسه زوجی نشان داد میانگین مؤلفههای نشاندادن حساسیت بینفردی، رفتار محترمانه با مردم، در بالغین نسبت به دیگرگروههای سنی پایینتر بوده است. همچنین میانگین نمره مؤلفه ارائه اطلاعات کلی در دیگر گروهها نسبت به بقیه، بیشتر است و همچنین میانگین نمره کل پرسشنامه فرایند مراقبت در بالغین نسبت به گروه سالمندان و دیگر گروهها، پایینتر است و همچنین در کودکان نیز نسبت به دیگر گروهها پایینتر است (جدول شماره 8).
نتایج آزمون کروکسال والیس نشان داد میانگین مؤلفههای نشاندادن حساسیت بینفردی، رفتار محترمانه با مردم، ارائه اطلاعات کلی و همچنین میانگین نمره کل پرسشنامه فرایند مراقبت در رشتههای مختلف ارائهدهنده خدمت با یکدیگر اختلاف معنادار آماری دارد (جدول شماره 9).
در نتایج مطالعه درباره امتیاز حیطههای مختلف پرسشنامه سنجش فرایند مراقبت، حیطه رفتار محترمانه با مردم 5/35±1/01، حیطه برقراری ارتباط با ارائه اطلاعات خاص 1/11±5/12، حیطه ارائه اطلاعات کلی 1/11±4/78 و حیطه نشاندادن حساسیت بینفردی 0/83±.4/78، به ترتیب بیشترین امتیاز را گرفتند. کل پرسشنامه نیز نمره 4/91±0/85 را کسب کرد.
بحث
هدف اصلی از این مطالعه، بررسی ارائه خدمات خانوادهمحور از سوی کادر پزشکی و توانبخشی بود. نتایج حاصل نشان داد فرایند مراقبت بین زنان و مردان شرکتکننده با یکدیگر اختلاف معنادار آماری ندارد و به عبارت دیگر جنسیت شرکتکنندگان تأثیری در کیفیت ارائه خدمت نداشته است.
درباره تأثیر میزان سابقه کار شرکتکنندگان بر نحوه ارائه خدمت، همبستگی مثبتی بین سابقه کار این افراد بر نحوه ارائه خدمت وجود دارد که نشان میدهد با افزایش سابقه کار، نحوه ارائه خدمت نیز ارتقا مییابد.
مطالعه مایکل و همکاران در سال 2007 میلادی در کالیفرنیا نیز نشان داد پرستارانی که سابقه کار بیشتری در بخشهای مختلف دارند، در پرسشنامه خدمات خانوادهمحور، نمرات بیشتری گرفتهاند. مطالعه مایکل و همکاران، این نتیجه را ارائه میدهد که داشتن سابقه کاری، لزوماً نمیتواند در حیطههای مختلف ارائه خدمت، نتایج متفاوت یا تغییر چشمگیری داشته باشد، اما تحلیل اطلاعات حاصل نشان میدهد پرستارانی که سابقه کاری 20 سال یا بیشتر دارند در حیطه ارائه اطلاعات تخصصی به طور سنجیدهتر و کاملتری عمل میکنند که این بهاشتراکگذاشتن اطلاعات بیشتر مربوط به مواجهشدن با انواع زیادی از یک مورد خاص در طول کار است. نتایج تحقیق درباره رابطه سابقه کار و انجام خدمات خانوادهمحور، نتایج مختلفی داشته است. در برخی تحقیقات سابقه کار زیاد، خدمات و امتیاز بیشتری در اجرای خدمات خانوادهمحور دارد و آنالیز دادههای برخی مطالعات نیز تفاوت معناداری را در این متغیرها بیان نمیکند [18].
نتایج حاصل از این تحقیق همچنین نشان داد مؤلفههای مراقبت در ارائه اطلاعات کلی در دو گروه علوم پایه و پزشکی با یکدیگر اختلاف معنادار آماری دارد و در گروه پزشکی بیشتر است. نتایج این مطالعه نشان داد میانگین مؤلفههای نشاندادن حساسیت بینفردی، رفتار محترمانه با مردم، ارائه اطلاعات کلی و همچنین میانگین نمره کل پرسشنامه، فرایند مراقبت در رشتههای مختلف شرکتکنندگان با یکدیگر اختلاف معنادار آماری و در رشته گفتاردرمانی، بالاترین میزان را دارد و بعد از آن به ترتیب رشتههای کاردرمانی، پزشکی، بهداشت عمومی، پرستاری و مامایی حائز رتبه میشوند. در تحقیق کریستون و همکاران در سال 2015 میلادی در آمریکا مشخص شد متخصصان اودیولوژی و گفتاردرمانی نمره زیادی در ارائه خدمات گرفتهاند. پس از آن، گروه روانشناسی سپس کاردرمانی، فیزیوتراپی، مددکاری و درنهایت گروه پزشکان حائز رتبههای بعدی شدند که این نتیجه همراستا با نتایج این مطالعه است [19].
هیمورو و همکاران در سال 2015 میلادی، فرایند مراقبت از سوی ارائهدهندگان خدمات برای تیمهای چندرشتهای در واحد مراقبتهای ویژه نوزادان و زمینههای حرفهای در ژاپن را با حضور 827 نفر بررسی کردهاند. نتایج آنها نیز نشان میدهد زمینه حرفهای بر نگرش و رفتار حرفهای درگیر در مراقبت خانوادهمحور تأثیرگذار است [26 ،25]. نتایج این مطالعه همچنین نشان داد مؤلفههای نشاندادن حساسیت بینفردی، ارائه اطلاعات کلی و میانگین نمره کل فرایند مراقبت در مراکز مختلف ارائهدهنده خدمت با یکدیگر اختلاف معنادار آماری دارد؛ به طوری که در مراکز خصوصی نسبت به دولتی میانگین بیشتر است. البته این نتایج میتواند از طرفی به دلیل تعداد کمتر بیماران مراجعهکننده به این مراکز و از طرف دیگر، دریافت هزینه بیشتر در قبال ارائه خدمات، نسبت به مراکز دولتی باشد.
نتایج دیگر این مطالعه نشان داد میانگین مؤلفههای نشاندادن حساسیت بینفردی، رفتار محترمانه با مردم، ارائه اطلاعات کلی و همچنین میانگین نمره کل پرسشنامه فرایند مراقبت در گروههای مختلف سنی با یکدیگر اختلاف معنادار آماری دارد. نتایج آزمون مقایسه زوجی حاکی از آن است که میانگین مؤلفههای نشاندادن حساسیت بینفردی و رفتار محترمانه با مردم، در بزرگسالان نسبت به سایر گروههای سنی پایینتر است. همچنین میانگین نمره مؤلفه ارائه اطلاعات کلی در همه گروهها نسبت به بقیه بیشتر و میانگین نمره کل پرسشنامه فرایند مراقبت در بزرگسالان نسبت به گروه سالمندان و همه گروهها پایینتر است. همچنین نمره این مؤلفه در گروه کودکان نسبت به همه گروهها پایینتر ارزیابی شده است.
مطالعه استفانسدوتیر و همکاران، در اسکاندیناوی نشان داده است والدین کودکان با سن کمتر، خدمات را بهتر از والدین کودکان با سنین بیشتر درک میکنند. همچنین دیگر مطالعات، این موضوع را بیان کردهاند که خانوادههای کودکان با سنین بیشتر، احساس رضایت کمتری از ارائه خدمات نسبت به والدین کودکان خردسال دارند. به علاوه، والدین کودکانی که به نظر میرسید استقلال کامل را به دست آوردهاند، نسبت به والدینی که فرزندشان ممکن است درجاتی از وابستگی داشته باشد، درک بهتر و بیشتری از خدمات خانوادهمحور دارند و والدینی که نسبت به خدمات خانوادهمحور اطلاعات زمینهای دارند، بسیار نقادانهتر رفتار میکنند و انتظارات بیشتری از ارائهدهندگان خدمت نسبت به افراد فاقد اطلاعات قبلی دارند. بنابراین هم والدین و هم ارائهدهندگان خدمت باید اطلاعات کافی درباره خدمات خانوادهمحور داشته باشند [16]. نکته درخور توجه در مطالعه دیگری که بجر و همکاران انجام دادهاند، این است که ارائه خدمات به کودکان کم سن و سالتر، نمره بیشتری کسب کرده است. همچنین والدین کودکان کم سالتر، مشارکت بیشتری نسبت به دیگر گروهها دارند [27].
نتایج این مطالعه درباره امتیاز حیطههای مختلف پرسشنامه سنجش فرایند مراقبت، یعنی حیطه رفتار محترمانه با مردم، برقراری ارتباط با ارائه اطلاعات خاص، ارائه اطلاعات کلی و نشاندادن حساسیت بینفردی به ترتیب بیشترین امتیاز را گرفتهاند و کسب بیشترین و کمترین امتیاز در میان حیطههای مختلف در این مطالعه، با دیگر مطالعات انجامشده همخوانی کامل دارد. طبق مطالعه آسای در سال 2011 میلادی بر اساس نسخه ژاپنی پرسشنامه سنجش فرایند مراقبت، از سوی ارائهدهندگان خدمت، درمان با رعایت احترام و شئونات، بیش از دیگر حیطهها از سوی افراد درک میشود و پس از آن حساسیت بینفردی، ارائه اطلاعات تخصصی مرتبط و در آخر، ارائه اطلاعات عمومی به ترتیب بیشترین امتیاز را گرفتهاند. [17].
در مطالعه مایکل و همکاران نیز مشابه مطالعه آسای، در حیطههای مختلف پرسشنامه، بیشترین امتیاز مربوط به درمان با حفظ احترام است. در جایگاه بعدی، حساسیت بینفردی، سپس ارائه اطلاعات تخصصی موردنیاز و درنهایت ارائه اطلاعات عمومی ثبت شده است. در این تحقیق، بیشتر افراد به طور روزانه از خدمات استفاده میکردهاند. بیشترین نوع ارتباط از طریق تماس تلفنی، سپس مکاتبه، بعد از آن کلینیکهای عمومی و درنهایت به صورت ویزیت در منزل بوده است [18].
نتیجهگیری
نتایج این مطالعه نشان داد مراکز درمانی و توانبخشی از لحاظ رفتار محترمانه با مراجعان، خوب عمل میکنند، ولی ارائه اطلاعات کلی و نشاندادن حساسیت بینفردی از زمینههای نسبتاً ضعیفشان بوده است. همچنین میانگین این مؤلفهها و میانگین نمره کل پرسشنامه در رشتههای توانبخشی بیشترین میزان را دارد و بعد از آن به ترتیب رشتههای پزشکی و کادر درمانی حائز رتبههای بعدی هستند. به عنوان نتیجهگیری نهایی باید در نظر داشت افراد شرکتکننده درمجموع، نسبت به همه حیطههای رویکرد خانوادهمحور، آگاهی و اطلاعات لازم را ندارند. بنابراین در آموزش کادر درمانی و توانبخشی و آموزشهای ضمن خدمت لازم است به این مسئله رسیدگی شود و بهویژه به جنبههای ضعیف این رویکرد، اهمیت بیشتری داده شود.
از جمله محدودیتهای این پژوهش میتوان به همکارینکردن ارائهدهندگان خدمت، بهویژه پزشکان برای تکمیل پرسشنامه، دسترسینداشتن به توزیع مناسب در برخی از انواع جمعیت مدنظر، تناسبنداشتن برخی آیتمهای پرسشنامه با شرایط و امکانات درمانی موجود در کشور و میزان پاسخدهی نسبتاً پایین به پرسشنامه (حدود 50 درصد) اشاره کرد که این میزان کم، بیشتر به دلیل مواردی از قبیل ارتباطنداشتن برخی متخصصان با والدین و برنامه کاری بسیار فشرده بیشتر ارائهدهندگان خدمت بوده است که از این رو قادر به استفاده از زمان دردسترس خود برای تکمیل پرسشنامه نبودهاند.
در پایان، پیشنهاد میشود مطالعاتی با هدف بررسی نحوه ارائه خدمات ارائهدهندگان خدمت در مراکز درمانی و کلینیکهای توانبخشی در سطح شهرهای دیگر ایران به کمک پرسشنامه فرآیند مراقبت توسط ارائه دهندگان خدمات و بررسی کاربرد این نسخه در دیگر محیطها مانند بیمارستانها و انستیتوهای مراقبت طولانیمدت انجام شود. بهتر است این مطالعه در مقاطع زمانی مشخص، مثلاً هر 5 سال تکرار شود تا میزان رشد کیفیت خدمات خانوادهمحور ارزیابی شود.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این مقاله از دانشگاه علوم پزشکی اراک تأییدیه کمیته اخلاق با کد IR.ARAKMU.REC.1397.167 دارد.
حامی مالی
این مقاله استخراج شده از طرح تحقیقاتی در دانشگاه علوم پزشکی اراک است.
مشارکت نویسندگان
همه نویسندگان در آمادهسازی این مقاله مشارکت داشتهاند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
References
Dalvand H, Rassafiani M, Bagheri H. [Family centered approach: A literature the review (Persian)]. Journal of Modern Rehabilitation. 2014; 8(1):1-9.
Dunst CJ. Family-centered practices birth through high school. The Journal of Special Education. 2002; 36(3):141-9. [DOI:10.1177/00224669020360030401]
Trivette CM, Dunst CJ, Allen S, Wall L. Family-centeredness of the Children’s Health Care journal. Children’s Health Care. 1993; 22(4):241-56. [DOI:10.1207/s15326888chc2204_1] [PMID]
Law M, Teplicky R, King S, King G, Kertoy M, Moning T, et al. Family-centred service: moving ideas into practice. Child: Care, Health and Development. 2005; 31(6):633-42. [DOI:10.1111/j.1365-2214.2005.00568.x]
Teymouri F, Alhani F, Kazemnejad A. [The effect of family-centered empowerment model on the Quality of life of the parents of children with asthma (Persian)]. Scientific Journal of Hamadan Nursing & Midwifery Faculty. 2011; 22(3):5-14.
Law M, Darrah J, Pollock N, King G, Rosenbaum P, Russell D, et al. Family-centred functional therapy for children with cerebral palsy: An emerging practice model. Physical & Occupational Therapy in Pediatrics. 1998; 18(1):83-102. [DOI:10.1080/J006v18n01_06]
Allen RI, Petr CG. Toward developing standards and measurements for family-centered practice in family support programs. In: Singer GHS, Powers LE, Olson AL. editors. Family, Community & Disability Series, Vol. 1. Redefining Family Support: Innovations in Public–Private Partnerships. Baltimore: Paul H Brookes Publishing; 1996.
Rosenbaum P, King S, Law M, King G, Evans J. Family-centred service: A conceptual framework and research review. Physical & Occupational Therapy in Pediatrics. 1998; 18(1):1-20. [DOI:10.1080/J006v18n01_01]
Lammi BM, Law M. The effects of family-centred functional therapy on the occupational performance of children with cerebral palsy. Canadian Journal of Occupational Therapy. 2003; 70(5):285-97. [DOI:10.1177/000841740307000505] [PMID]
Matin Sadr N, Haghgoo HA, Samadi SA, Rassafiani M, Bakhshi E. Impact of air seat cushions and ball chairs on classroom behavior of students with autism spectrum disorder (Persian). Archives of Rehabilitation. 2016; 17(2):136-47. [DOI:10.21859/jrehab-1702136]
Dalvand H, Rassafiani M, Hosseini SA, Samadi SA, Khankeh HR. [Concept analysis of occupational therapy handling in the children with cerebral palsy: A hybrid model (Persian)]. Archives of Rehabilitation. 2015; 16(2):110-9.
Shoja’ei-Zadeh D, Rassafiani HR. [A Study on depression among pre-university students Kazeron City 2000-2001 (Persian)]. Archives of Rehabilitation. 2001; 2(3):29-32.
Nobakht Z, Rassafiani M, Rezasoltani P, Sahaf R, Yazdani F. Environmental barriers to social participation of children with cerebral palsy in Tehran. Iranian Rehabilitation Journal. 2013; 11(Special issue):40-5.
Rassafiani M, Sahaf R. Hypertonicity in children with cerebral palsy: A new perspective. Iranian Rehabilitation Journal. 2011; 9(Special issue):66-74.
Nobakht Z, Rassafiani M, Reza Soltani P. Validity and reliability of Persian version of Craig Hospital Inventory of Environmental Factors (CHIEF) in children with cerebral palsy. Iranian Rehabilitation Journal. 2011; 9(1):3-10.
Stefánsdóttir S, Thóra Egilson S. Diverging perspectives on children’s rehabilitation services: a mixed-methods study. Scandinavian Journal of Occupational Therapy. 2016; 23(5):374-82. [DOI:10.3109/11038128.2015.1105292] [PMID]
Asai H. Predictors of nurses’ family-centered care practises in the neonatal intensive care unit. Japan Journal of Nursing Science. 2011; 8(1):57-65. [DOI:10.1111/j.1742-7924.2010.00159.x] [PMID]
Concepcion M, Murphy S, Canham D. School nurses’ perceptions of family-centered services: Commitment and challenges. The Journal of School Nursing. 2007; 23(6):315-21. [DOI:10.1177/10598405070230060301] [PMID]
Christon LM, Myers BJ. Family-centered care practices in a multidisciplinary sample of pediatric professionals providing autism spectrum disorder services in the United States. Research in Autism Spectrum Disorders. 2015; 20:47-57. [DOI:10.1016/j.rasd.2015.08.004]
Siebes RC, Ketelaar M, Wijnroks L, van Schie PE, Nijhuis BJ, Vermeer A, et al. Family-centred services in the Netherlands: validating a self-report measure for paediatric service providers. Clinical Rehabilitation. 2006; 20(6):502-12. [DOI:10.1191/0269215506cr979oa] [PMID]
Soleymani Z, Joveini G, Baghestani AR. The communication function classification system: Cultural adaptation, validity, and reliability of the Farsi version for patients with cerebral palsy. Pediatric Neurology. 2015; 52(3):333-7. [DOI:10.1016/j.pediatrneurol.2014.10.026] [PMID]
Riyahi A, Rassafiani M, Akbar Fahimi N, Sahaf R, Yazdani F. Cross-cultural validation of the Persian version of the Manual Ability Classification System for children with cerebral palsy. International Journal of Therapy and Rehabilitation. 2013; 20(1):19-24. [DOI:10.12968/ijtr.2013.20.1.19]
King S, Rosenbaum PL, King G. The Measure of Processes of Care: A means to assess family-centred behaviours of health care providers. Hamilton: McMaster University; 1995.
Woodside J, Rosenbaum P, King S, King G. Measure of Processes of Care for service providers (MPOC-SP). Hamilton: McMaster University; 1998.
Siebes RC, Nijhuis BJ, Boonstra AM, Ketelaar M, Wijnroks L, Reinders-Messelink HA, et al. Measure Of Processes of Care For Service Providers (MPOC-SP). In: Bianca GJ, editor. Team Collaboration in Dutch Paediatric Rehabilitation. Groningen: University of Groningen; 2007.
Himuro N, Miyagishima S, Kozuka N, Tsutsumi H, Mori M. Measurement of family-centered care in the neonatal intensive care unit and professional background. Journal of Perinatology. 2015; 35(4):284-9. [DOI:10.1038/jp.2014.204] [PMID]
Bjerre I, Larsson M, Franzon AM, Nilsson M, Strömberg G, Westbom L. Measure of Processes of Care (MPOC) applied to measure parent’s perception of the habilitation process in Sweden. Child: Care, Health and Development. 2004; 30(2):123-30. [DOI:10.1111/j.1365-2214.2003.00403.x]