مقدمه
با پیشرفت بهداشت و مراقبتهای پیشگیرانه و کنترل بیماریهای واگیردار، میانگین طول عمر انسان افزایش یافته است؛ بهطوریکه جمعیت سالمندان در کشورهای پیشرفته و درحالتوسعه بهطور چشمگیری رو به افزایش است [1]. طبق گزارش سازمان ملل، جمعیت سالمندان جهان در سال 2023 تقریبا 1/1 میلیارد نفر بوده و پیشبینی میشود تا سال 2050 به 2/1 میلیارد نفر افزایش یابد. بیش از 80 درصد از این جمعیت در کشورهای درحالتوسعه با درآمد پایین و متوسط زندگی خواهند کرد [2]. مانند بسیاری از کشورهای جهان، جمعیت سالمندان در ایران نیز با سرعتی حتی فراتر از میانگین جهانی در حال افزایش است.بهگونهای که در سال 2022، سهم افراد بالای 60 سال از کل جمعیت کشور از 10 درصد عبور کرده است [3].
در دوره سالمندی بیماریهای مزمن جسمی و روانی، نواقص شناختی و عملکردی افزایش مییابد [4] و با ورود به دوره سالمندی نیاز به استفاده از خدمات مراقبتی، بهویژه مراقبتهای بلندمدت افزایش مییابد [5]. در این میان گروهی از سالمندان (بیش از 20 درصد) که توانایی لازم برای انجام فعالیتهای روزمره زندگی خویش را ندارند در معرض آسیب بیشتری قرار دارند [6]. فعالیتهای روزمره زندگی به فعالیتهایی اطلاق میشود که فرد با هدف مراقبت از خود در محل اقامت یا محیط خارج از آن یا هر دو (مانند دستشویی رفتن، غذا خوردن، پوشیدن و درآوردن لباس) بهطور عادی انجام میدهد [7]. بروز اختلال در انجام این فعالیتها سبب افزایش وابستگی سالمند میشود و احتمال بستری شدن در مراکز نگهداری شبانهروزی یا مراقبت خانوادگی به شکل تماموقت را افزایش میدهد [8].
در کشورهای درحالتوسعه و آسیایی، مراقبت خانوادگی نقش مهمی در نگهداری از سالمندان ناتوان ایفا میکند. طبق آمار80 درصد از سالمندان نیازمند مراقبت، تحت نظارت یکی از اعضای خانواده خود قرار میگیرند [9]. در مراقبت خانوادگی، سالمندان به دلیل ناتوانی در انجام فعالیتهای روزمره زندگی به حمایت اساسی نیاز دارند. در این شرایط، خویشاوندان نقش مراقبت را ایفا میکنند و بدون دریافت هیچ هزینهای از سالمند مراقبت میکنند [10]. خانوادهها نقشی محوری در مراقبت از سالمندان آسیبپذیر ایفا میکنند. تقریبا 80 درصد از این مراقبتها در خانه و توسط مراقبین خانوادگی ارائه میشود و کمتر از 20 درصد از سالمندان از مراقبت رسمی بهره میبرند [11]. با وجود مقرونبهصرفه بودن و اثربخشی مراقبت خانوادگی، اتکای بیشازحد به خانوادهها، میتواند تأثیرات منفی بر نظام خانواده و سلامت جسمی، روانی و اجتماعی مراقبین خانوادگی داشته باشد [12].
مراقبت خانوادگی کاری دشوار محسوب میشود و ممکن است به بروز مشکلات روانی و اجتماعی در مراقبین خانوادگی منجر شود [13]. پژوهشها نشان دادهاند مراقبین خانوادگی بیشتر در معرض مشکلاتی مانند افسردگی، استرس و فرسودگی مراقبتی قرار دارند. این مشکلات عمدتاً به دلیل عدم حمایت کافی از مراقبین خانوادگی و نادیده گرفتن نیازهای آنها تشدید میشود [14, 15]. کالینز و همکاران [16] نشان دادند 31 درصد از مراقبین خانوادگی سالمندان از علائم افسردگی و نزدیک 50 درصد از فشار بار مراقبت رنج میبرند؛ درصورتیکه فقط مراقبین خانوادگی زن را در نظر بگیریم سهم افسردگی به نزدیک 47 درصد افزایش مییابد. همچنین پژوهشی دیگر نشان داد 32 درصد از مراقبین خانوادگی سالمندان با مشکل اضطراب درگیر هستند [17]. مراقبین خانوادگی سالمندان دارای چالشهای روانشناختی هستند و مشخص کردن چالشهای مراقبین خانوادگی و حمایت از آنها میتواند موجب افزایش کیفیت زندگی مراقبین خانوادگی و همچنین افزایش کیفیت زندگی سالمندانی شود که تحت مراقبت هستند [18].
مطالعات انجامشده در کشورهای مختلف به بررسی چالشهای کلی مراقبین خانوادگی سالمندان پرداختهاند. بهعنوان مثال، شافلر و همکاران [19] چالشهای تجربهشده مراقبین خانوادگی را استخراج کردهاند و مطالعه دیگری [18] چالشهای مختلف این گروه را شناسایی کردهاند، اما کمتر مطالعهای بهطور خاص بر چالشهای روانشناختی آنان تمرکز کرده است، درحالیکه مراقبین خانوادگی سالمندان با چالشهای روانشناختی خاصی، مانند کمبود حمایت اجتماعی و احساس دیده نشدن، احساس گناه ناشی از ناتوانی به پاسخدهی به تمامی نیازهای سالمند و از دست دادن کنترل خشم نسبت به سالمند و تجربه حذف شدن از فرایند تصمیمگیریهای مهم مواجه هستند [20]. علاوه بر اینکه مطالعات پیشین به چالشهای روانشناختی خاص مراقبین خانوادگی توجه کافی نداشتند اغلب آنها میزان وابستگی سالمندان به مراقبین را در نظر نگرفتهاند. این در حالی است که مطالعه حاضر با تمرکز بر مراقبین سالمندانی انجام شده است که در انجام فعالیتهای روزمره در وضعیت نیمهوابسته قرار داشتند. امری که میتواند ماهیت و شدت فشارهای روانی تجربهشده مراقبین را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین میتوان گفت در پژوهشهای مرتبط با حوزه مراقبت خانوادگی، توجه به عوامل قومی و فرهنگی دارای اهمیت زیادی است [21]. فرهنگ خانواده ایرانی از ابعاد مختلف با دیگر کشورها متفاوت است. فرهنگ ایرانی تا حدی از هنجارهای الگوی سنتی خانواده پیروی میکند [22] و وظیفهشناسی در برابر سالمند و مهربانی و احترام به آنها یک ارزش محسوب میشود [23]. بااینحال با بررسی پیشینه مطالعهای که به شناسایی و استخراج چالشهای روانشناختی مراقبین خانوادگی سالمندان ایرانی پرداخته باشد، یافت نشد.
با در نظر گرفتن رشد جمعیت سالمندان، اهمیت مراقبت خانوادگی و مرتبط بودن آن با شرایط اقتصادی، اجتماعی و باورها و ارزشهای جامعه ایرانی، توجه به چالشهای روانشناختی مراقبین خانوادگی، امری ضروری است. ازآنجاکه دانش محدودی در این زمینه وجود دارد، شناسایی این چالشها گامی اساسی برای طراحی مداخلات مؤثر در جهت ارتقای سلامت روان مراقبین خانوادگی، برنامهریزیهای بهداشتی و سیاستگذاریهای کلی محسوب میشود. باتوجهبه اینکه تاکنون در ایران مطالعهای متمرکز بر شناسایی چالشهای روانشناختی مراقبین خانوادگی سالمندان انجام نشده است، این پژوهش با هدف شناسایی چالشهای روانشناختی مراقبین خانوادگی سالمندان وابسته در عملکرد روزانه انجام شد.
روشها
پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی بود و از رویکرد تحلیل محتوای قراردادی استفاده شده است. این روش معمولاً زمانی به کار میرود که ادبیات تحقیق درمورد یک پدیده محدود است [24]. این پژوهش در بازه زمانی تیر 1402 تا فروردین 1403 انجام شد.
نمونهها بهصورت هدفمند از مراقبین خانوادگی سالمندان مراجعهکننده به شعبه دوم مرکز توانبخشی روزانه کهریزک و مرکز جامع توانبخشی زرمان واقع در استان البرز انتخاب شدند و تا رسیدن به اشباع دادهها ادامه یافت. انتخاب این دو مرکز به دلیل ارائه خدمات گسترده به سالمندان و امکان دسترسی مناسب به مراقبین خانوادگی با حداکثر تنوع اجتماعی و اقتصادی بوده است. نمونهگیری هدفمند به این دلیل به کار گرفته شد که هدف این روش انتخاب افرادی است که منبع غنیای از اطلاعات باشند تا بتوانند فعالانه در مطالعه شرکت کرده و پژوهشگر را به درک بهتر از تجربه خود نایل کنند [25].
در این مطالعه تجربه مشارکتکنندگان ازطریق مصاحبههای نیمهساختاریافته جمعآوری شد و درمجموع 14 مصاحبه با مراقبین خانوادگی سالمندان انجام شد. معیارهای ورود مشارکتکنندگان به مطالعه: عضوی از خانواده که روزانه حداقل به مدت 4 ساعت از سالمند مراقبت کند [26]، دوره زمانی مراقبت بیش از 6 ماه باشد، دستمزدی به ازای مراقبت دریافت نکند، حداقل 18 سال سن داشته باشد و با رضایت آگاهانه در پژوهش شرکت کند. برای ارزیابی فعالیتهای روزمره پایه سالمند از مقیاس ماهونی و بارتل [27] استفاده شد. این مقیاس دارای 10 سؤال است و برای نمرهدهی سؤالات نیز سه گزینه صفر، 1 و 2 وجود دارد که وضعیت استقلال یا وابستگی در عملکرد فعالیتهای روزانه را در مقیاس صفر الی 20 مشخص میکند. بهگونهای که نمره بالاتر نشانه وابستگی کمتر در انجام فعالیتهای روزمره است. نمره 20 به منزله استقلال کامل، نمره 13 الی 19 به منزله وابستگی جزئی، نمره 9 الی 12 به منزله نیمهمستقل و نمره صفر الی 8 نیز به منزله وابستگی کامل تفسیر میشود [27]. همچنین حداقل نمره لازم برای تعیین میزان وابستگی سالمندان، نمره 9 در نظر گرفته شد که بیانگر وضعیت نیمهمستقل است.
پس از دریافت کد اخلاق برای مطالعه، مصاحبهها با توضیح اهداف پژوهش برای شرکتکنندهها، انجام شد و با رضایت آنها مصاحبهها ضبط شدند. سؤالات مصاحبه بهطورکلی بر چالشهای روانشناختی مراقبین خانوادگی در طول دوره مراقبت از سالمند متمرکز بودند. فرایند مصاحبه با چند سؤال کلی و بازپاسخ آغاز شد (بهعنوان مثال: مراقبت از سالمند باعث شده چه تغییری در زندگیتان اتفاق بیفتد؟ مراقبت باعث شده چه چالشهایی برایتان به وجود بیاید؟). سپس براساس پاسخهای ارائهشده توسط مشارکتکنندگان، سؤالات اختصاصیتر مطرح شد تا دادههای عمیقتری برای دستیابی به هدف پژوهش به دست آید. مدت هر مصاحبه بین 30 تا 60 دقیقه متغیر بود و مصاحبهها با استفاده از نرمافزار MAXQDA نسخه 2020 تحلیل شدند. تجزیهوتحلیل دادهها براساس مراحل گرانهایم و لاندمن انجام شد [24]. مصاحبههای ضبطشده بهصورت کلمهبهکلمه پیادهسازی شدند. مصاحبهها چندین بار خوانده شد تا مفهوم کلی مصاحبه درک شود. سپس متن پیادهسازیشده با دقت به واحدهای معنایی مختصر تقسیم شد. در مرحله سوم هر جمله یا پاراگراف کدگذاری شد. سپس کدهای اولیه با یکدیگر مقایسه و کدهای مشابه در زیرطبقات دستهبندی شدند. در گام پایانی، با مقایسه مداوم زیرطبقات براساس شباهتها و تفاوتها، طبقات اصلی بهعنوان مضامینِ فراگیر و کلیتر استخراج شدند. بهگونهای که هر زیرطبقه در طبقهای قرار گرفت که بیشترین همپوشانی مفهومی را با آن داشت. برای کاهش تعداد طبقات، این فرایند چندینبار انجام شد تا درنهایت طبقات و زیرطبقات اصلی استخراج شدند.
این مطالعه 4 معیار لینکن و گوبا را برای افزایش قابلیت اطمینان و استحکام پژوهش در نظر گرفته است [28]. بهمنظور افزایش مقبولیت دادهها، متن مصاحبهها همراه با کدهای استخراجشده توسط تیم تحقیق، شامل متخصصان حوزه روانشناسی، مشاوره و سالمندی، بازبینی و تأیید شدند. همچنین کدها با 3 نفر از مشارکتکنندگان به اشتراک گذاشته شد تا از همخوانی آنها با تجارب بیانشده مشارکتکنندگان اطمینان حاصل شود. افزایش ثبات یافتههای پژوهش ازطریق درگیری طولانیمدت محقق با مشارکتکنندگان و موضوع پژوهش و برگزاری جلسات متعدد با تیم تحقیقاتی جهت هماهنگی چارچوبی یکسان درمورد فرایند جمعآوری و تجزیهوتحلیل دادهها، محقق شد. برای ایجاد قابلیت تأییدپذیری، تمام مراحل تحقیق اعم از جمعآوری دادهها، تحلیل و شکلگیری طبقات بهطور کامل تشریح شدند. برای افزایش قابلیت انتقال تلاش شد تنوع در نمونهگیری رعایت شود و مشارکتکنندگان با بیشترین تنوع در وضعیت اقتصادیاجتماعی، نسبت فرد با سالمند، سطح تحصیلات و وضعیت اشتغال انتخاب شدند.
یافتهها
مشارکتکنندگان در این پژوهش شامل 14 مراقب خانوادگی سالمندان بودند. سن سالمندان تحت مراقبت بین 66 تا 87 سال بود. 11 نفر (78/5 درصد) از مراقبین خانوادگی زن و 3 نفر (21/4 درصد) مرد بودند. دامنه سنی مراقبین بین 24 الی 66 سال بود و میانگین سنی آنها 47/8 بود. 7 نفر (50/0 درصد) از مراقبین متأهل، 5 نفر (35/7 درصد) مجرد و 2 نفر (14/2 درصد) مطلقه بودند. مشخصات جمعیتشناختی مشارکتکنندگان مطالعه در
جدول شماره 1 ارائه شده است.

درمجموع 183 کد اولیه در مرحله اول تجزیهوتحلیل دادههای مطالعه استخراج شد. این کدها در 17 زیرطبقه و 5 طبقه اصلی دستهبندی شدند که نشاندهنده نیازهای روانشناختی مراقبین خانوادگی سالمندان هستند. در ادامه طبقات و زیرطبقات به تفصیل شرح داده میشوند (
جدول شماره 2).
تضعیف هویت فردی
این طبقه از 4 زیرطبقه کنار گذاشتن علاقههای شخصی، کاهش احساس کنترل بر زندگی، قربانی شدن زندگی شخصی و فرصتهای ازدسترفته و احساس تلف شدن تشکیل شده است.
کنار گذاشتن علاقههای شخصی
مراقبین خانوادگی، به دلیل مسئولیتهای مراقبتی سنگینی که دارند، معمولاً فرصت کمی برای پیگیری علایق و فعالیتهای شخصی خود پیدا میکنند. این کنار گذاشتن علاقههای شخصی، یکی از چالشهای اصلی در زندگی روزمره مراقبین است. باتوجهبه اولویتهایی که مراقبین به مراقبت از سالمند میدهند، ممکن است نیازهای شخصی آنها برآورده نشود. ازآنجاکه مراقبت از سالمند نیازمند توجه و حضور دائمی است، آنها فرصتی برای تحقق علایق و نیازهای شخصی خود پیدا نمیکنند.
«گاهی دوست دارم یه مهارتی رو شروع کنم یاد بگیرم حالا یه ورزش یا یه سازیه که سالهاست دوست دارم برم یاد بگیرم، ولی خب به خاطر مراقبت کردن و مسئولیتهایی که دارم و یا اون وقتی که باید بذارم نمیتونم برم دنبال علایق خودم» (مشارکتکننده شماره 12، دختر سالمند).
کاهش احساس کنترل بر زندگی
در بسیاری از مواقع، مراقبین خانوادگی احساس میکنند که مجموعهای از وظایف آنها را محصور کرده است و توانایی تغییر یا انتخاب مسیرهای دیگر را از آنها سلب میکند. در چنین وضعیتی، تصمیمگیریهای فردی به نوعی تحت تأثیر الزامات بیرونی قرار میگیرد.
این شرایط باعث میشود فرد به مرور زمان حس کند در مسیری قرار گرفته است که دیگر امکان تغییر آن را ندارد و فقط باید آن را تحمل کند. این وضعیت موجب میشود تا فرد احساس کند هیچ کنترلی بر زندگی خود ندارد و هر تصمیمی که میگیرد، صرفاً نتیجه فشارها و شرایطی است که به او تحمیل شده است.
«احساس میکنم هیچ کنترلی رو سرنوشت و زندگیم ندارم و اینکه یه اجباری هست که تو یه راهی رو باید بری دیگه و این نیست که دست تو باشه که تصمیم بگیری اینجوری بکنی یا نه» (مشارکتکننده شماره 11، دختر سالمند).
قربانی شدن زندگی شخصی
کنار گذاشته شدن اهداف و برنامههای شخصی، یکی از چالشهای اصلی مراقبین خانوادگی است. مراقبین خانوادگی گاهی احساس میکنند زندگی شخصیشان فدای نیازهای دیگران شده است. این احساس به این معناست که فرد در انجام مسئولیتهای مراقبتی به گونهای درگیر میشود که از اهداف، برنامهها و خواستههای شخصی خود صرفنظر میکند. در این شرایط، فرد ممکن است خود را بهعنوان یک ابزار در نظر بگیرد که تنها برای انجام وظایف دیگران به کار گرفته میشود و احساس کند سهمی از زندگی و لذتهای شخصی ندارد.
«حس میکنم واسه خودم زندگی نمیکنم یا دارم از مادرم مراقبت میکنم یا حواسم به بچههام هست. مجبورم از خودم بزنم و عملاً دیگه هیچ کاری رو برای خودم نمیکنم» (مشارکتکننده شماره 14، دختر سالمند)
احساس تلف شدن
در بعضی از مواقع مراقبین خانوادگی در حدی درگیر مراقبت میشوند که مجبور میشوند شغل موردعلاقهشان را ترک کنند و نتیجه میگیرند تلاشهایی که در گذشته برای شغل و حرفهشان کردهاند دیگر قابلاستفاده یا بهرهبرداری نیستند. فرد ممکن است احساس کند توانسته است به دیگران کمک کند، اما نتوانسته از مزایای این تلاشها برای خود بهرهبرداری کند. در این حالت، فرد احساس میکند مدتزمان زیادی از زندگیاش را صرف اموری کرده که دیگر نمیتوانند به او سودی برسانند و به همین دلیل، احساس میکند که در این مسیر عمر خود را بیفایده تلف کرده است.
«اینهمه درس خوندم، موقعی که بچههام کوچیک بودن مجبور بودم اونارو به مامان بزرگاشون بسپارم و کشیک بدم و حالا نمیتونم از اون تلاشهایی که کردم استفادهای ببرم. اونا دیگه قابلاستفاده نیست و حس میکنم دارم تلف میشم» (مشارکتکننده شماره 11، دختر سالمند).
تخریب روابط و پیوندهای عاطفی
این طبقه شامل 3 زیرطبقه احساس تنهایی و انزوا، کنار گذاشته شدن در روابط و کاهش انگیزه به برقراری روابط است.
تنهایی و انزوا
دررابطهبا تقریباً همه مراقبین مشارکتکننده در پژوهش حاضر میتوان گفت مراقبت از سالمند بهتدریج منجر به کاهش روابط اجتماعی فرد شود. مراقبین ممکن است خود را در یک دایره محدود ارتباطی در نظر بگیرند که توانایی ورود به روابط اجتماعی صمیمی و متنوع که قبلاً از آن لذت میبردند را از دست میدهند. این انزوا، علاوه بر اینکه به روابط بینفردی آسیب میزند، میتواند به خلأ عاطفی در زندگی شخصی مراقب نیز دامن بزند و باعث شود فرد در درازمدت احساس تنهایی و انزوای عمیقی را تجربه کند.
«نقش مراقبت آدم رو به سمت تنهایی سوق میده. روابط اجتماعیم هم خیلی کمتر شد. قبلاً بیشتر میتونستم وقت بذارم با فامیل، دوست، آشنا و این قضیه کمتر شد. خیلی کمتر شد. قبلا اگه هر روز میتونستی دوستاتو ببینی الان شاید هفتهای یکبار میشه» (مشارکتکننده شماره 3، پسر سالمند).
کنار گذاشته شدن در روابط
در برخی موارد مراقبین خانوادگی متوجه میشوند که دوستان و نزدیکان به مرور از آنها فاصله میگیرند و تعاملات گذشته شکل سابق خود را از دست میدهد. این اتفاق لزوماً ناشی از تصمیم آگاهانه اطرافیان نیست، بلکه میتواند نتیجه تغییر در فضای تعامل، تغییر روحیه مراقب یا حتی احساس ناآشنایی اطرافیان با شرایط جدید فرد مراقبتکننده باشد. چنین تغییری ممکن است بهتدریج باعث کاهش دعوتها، دیدارها و تعاملات اجتماعی شود. بهنحویکه فرد احساس کند در شبکه روابط خود دیگر جایگاه پیشین را ندارد.
«من قبلاً با دوستام میرفتم بیرون. با دخترخالههام خیلی صمیمی هستم. هر هفته مهمونی داشتیم. میرفتیم خونههای همدیگه، ولی الان اینطوری شده که وقتی اونا میآن خونه ما، چون مادر شوهرم (سالمند) اونارو هی به حرف میگیره و هی باهاشون صحبت میکنه، رابطه مارو خراب میکنه و نمیذاره بهشون خوش بگذره. میبینم غیرمستقیم اونا دارن امتناع میکنن از اینکه بیان خونه ما» (مشارکتکننده شماره 5، عروس سالمند)
کاهش انگیزه به برقراری روابط
در برخی موارد، مراقبین خانوادگی بهتدریج میل و اشتیاق خود را برای برقراری ارتباطات جدید یا حفظ روابط گذشته از دست میدهند. در چنین شرایطی، حتی ارتباطاتی که پیشتر ارزشمند تلقی میشدند، ممکن است جذابیت خود را از دست بدهند. این تغییر میتواند با نوعی بیتفاوتی همراه باشد که فرد را از تلاش برای حفظ یا ایجاد روابط جدید بازمیدارد.
«احساس بیحسی و بیتفاوتی دارم نسبت به آدمها. اینطوریام که خیلی برام فرق نمیکنه که روابطم آسیب دیدن یا نه. توی زندگی روزانهم خیلی تمایل به معاشرت ندارم؛ یعنی تمایلم به وقتگذرونی با آدمها خیلی کم شده. حتی اون تایمایی که آزاد هستم رو تنهایی میگذرونم. علاوه بر اینکه رابطههایی که داشتم بهش آسیب خورده، نسبت به اینکه یک رابطه جدیدی رو هم شروع کنم و امید داشته باشم که این رابطه میتونه یک رابطه خوبی برای من باشه نسبت به اون هم امید ندارم» (مشارکتکننده شماره 12، دختر سالمند).
رکود هیجانی
این طبقه از 4 زیرطبقه غرق شدن در احساس دلمردگی، تجربه زندگی خالی از لذت، تجربه بیحوصلگی و احساس یکنواختی زندگی تشکیل شده است.
احساس دلمردگی
زمانی که مراقبین خانوادگی برای مدت طولانی در شرایطی قرار میگیرند که منابع حمایتی عاطفی و روانی آنها تحلیل میرود، ممکن است انگیزه و تمایل خود را برای پیگیری اهداف شخصی و فعالیتهای موردعلاقه از دست بدهند. این وضعیت نهتنها به شکل کاهش تمایل به انجام فعالیتهای لذتبخش ظاهر میشود، بلکه میتواند منجر به شکلگیری نوعی احساس بیحسی و بیتفاوتی نسبت به آینده شود. در این حالت فرد دیگر نهتنها تمایلی به دنبال کردن خواستههای خود ندارد، بلکه حتی با فراهم شدن شرایط، قادر به بازیابی انگیزه ازدسترفتهاش نیست.
«حتی اگه الان وقتشو هم داشته باشم دیگه انگیزشو ندارم که برم دنبال چیزایی که تو زندگی میخواستم. شاید دیگه حوصلهای نمونده که برم انجامشون بدم و احساس میکنم که نوعی افسردگیه همه اینها. دیگه حوصلشو ندارم انگار که برم دنبال چیزایی که میخواستم. احساس دلمردگی میکنم» (مشارکتکننده شماره 12، دختر سالمند).
زندگی خالی از لذت
بعضی از مراقبین خانوادگی با چالش تجربه زندگی خالی از لذت مواجه بودند. این وضعیت، بهویژه زمانی بیشتر نمایان میشود که فرد به دلیل مسئولیتها و وظایف زندگی روزمره، فرصتی برای پیگیری علاقهها یا فعالیتهای لذتبخش خود پیدا نکند. در این شرایط، فرد ممکن است احساس کند زندگی از جذابیت تهی شده و با هیچیک از فعالیتها و تعاملات اجتماعی دیگر نمیتوانند رضایت خاطر را به دست آورند.
«دیگه خوش نمیگذره، زندگیم اونطوری شده که هیچوقت نمیخواستم بشه. کارم شده موندن تو خونه مراقبت کردن از یه نفر که اون کار هم باعث نمیشه حالم خوب بشه. تو زندگی بهم خوش نمیگذره، از هیچی لذت نمیبرم» (مشارکتکننده شماره 13، دختر سالمند)
بیحوصلگی
اغلب مراقبین خانوادگی تجربه بیحوصلگی را بهویژه زمانی که فشارهای مراقبتی بهصورت مزمن و طولانیمدت ادامه مییابد، احساس میکنند. این وضعیت میتواند ناشی از تجمع فشار مزمنی باشد که در پی مسئولیتهای مراقبتی و غرق شدن در مراقبتهای روزمره ایجاد میشود. زمانی که فرد درگیر مراقبتهای مداوم میشود، بهطور طبیعی انرژی و توانایی لازم برای انجام فعالیتهای روزمره یا حتی لذت بردن از آنها کاهش مییابد. این بیحوصلگی میتواند بر تمامی جنبههای زندگی فرد تأثیر گذاشته و باعث شود فرد از فعالیتهای شخصی یا روابط اجتماعی خود فاصله بگیرد.
«حوصله ندارم کارامو انجام بدم. حوصله ندارم با کسی در ارتباط باشم، حوصله انجام دادن کارهای خونه رو ندارم. حوصله ندارم بافتنی ببافم. مثلاً غذایی که باید درست کنم رو حوصلهش رو ندارم. میخوام برای خودم کاری انجام بدم، ولی حوصلهشو ندارم» (مشارکتکننده شماره 9، دختر سالمند)
یکنواختی زندگی
احساس یکنواختی زندگی یکی از تجربیات رایج مراقبین است که بهویژه زمانی که مراقبت از فرد سالمند به یک مسئولیت روزمره و تکراری تبدیل میشود، بیشتر نمایان میشود. این احساس ناشی از فقدان تنوع و تغییر در فعالیتها و برنامههای روزمره است که به نوعی فرد را به انجام کارهای مشابه و مکرر وادار میکند. درنتیجه زندگی تبدیل به یک روتین و یک چرخه بدون تنوع میشود که در آن فرد قادر به تجربه هیجان یا تغییرات مثبت در زندگی خود نیست.
«یه موقعهایی احساس میکنی چقدر همهچیز تکراری شده؛ یعنی انگار مثل یک رباتی که صبح بلند میشی، برات برنامهریزی شده چه ساعتی باید چه کاری رو انجام بدی. وقتی آدم یه کاری رو یکنواخت انجام میده بعد یه مدت دوست داره برنامشو عوض کنه، دوست داره ساعتشو تغییر بده. دوست نداری که زندگیتو یکنواخت کنی» (مشارکتکننده شماره 10، عروس سالمند)
محصور در نگرانی
این طبقه شامل 3 زیرطبقه نگرانی از مسئولیت پاسخگویی درزمینه مراقبت، نگرانی برای آینده خود و نگرانی برای سالمندی خود است.
نگرانی از مسئولیت پاسخگویی درزمینه مراقبت
نگرانی از مسئولیت پاسخگویی درزمینه مراقبت یکی از چالشهای روانی عمدهای است که بعضی از مراقبین خانوادگی با آن مواجه میشوند. این نگرانیها از ترس از قضاوتهای منفی اطرافیان نشئت میگیرد و ممکن است مراقب را بهعنوان فردی ناتوان یا بیتوجه در نظر بگیرند. مسئولیت مراقبت از سالمند همراه با این ترس است که هرگونه اشتباه یا بیتوجهی ممکن است منجر به انتقاد یا سرزنش از سوی دیگران شود. این احساس فشار و اضطراب باعث میشود تا مراقب دائم به خود یادآوری کند که باید عملکرد خود را به بهترین نحو انجام دهد تا از شدت نگرانی مسئولیت پاسخگویی جلوگیری کند.
«به خودم میگم خدایا کمکاری نکنم. اگر اون مریض بشه من باید پاسخگو باشم، من باید جوابگو باشم. همه هم حواسشون به منه. آره تو مواظبت نکردی. تو حواست نبود. اینا واقعا آدمو دلواپس میکنه که خدایا اتفاقی نیفته که مجبور بشم به این و اون جوابگو باشم» (مشارکتکننده شماره 1، دختر سالمند).
نگرانی برای آینده خود
وقتی مراقبین خانوادگی وقت خود را به مراقبت اختصاص میدهند معمولاً از رسیدگی به مسائل کاری، روابط شخصی و وضعیت روحی خود غافل میشوند. این بیتوجهی به خود میتواند به نگرانیهایی منجر شود، زیرا فرد احساس میکند در حال از دست دادن فرصتهای مهمی برای رشد شخصی و اجتماعی است. به مرور زمان، نگرانیهای آنها درمورد آینده به جنبههای مختلف زندگی، مانند روابط اجتماعی، وضعیت روانی و حتی آینده کاری گسترش مییابد.
«نهتنها درمورد آینده کاریم نگرانم، درمورد آینده حال روحیم هم نگرانم. درمورد روابطم که الان بیحوصلهام و حسوحال رابطه رو ندارم. میترسم در ادامه هم اینطوری بمونم. بعد دیگه دوستای جدید پیدا نکنم تنها بمونم» (مشارکتکننده شماره 13، دختر سالمند).
نگرانی برای سالمندی خود
یکی از چالشهای مراقبین خانوادگی نگرانیها و دغدغههای مربوط به دوران سالمندی خودشان است. آنها نگران هستند که در دوران سالمندی دچار ناتوانی و بیماری شوند و کسی در کنار آنها نباشد تا از آنها حمایت کند. این نگرانیها نهتنها از ناتوانی فیزیکی و بیماری ناشی میشود، بلکه از عدم وجود حمایتهای اجتماعی یا خانواده در آینده نیز ریشه میگیرد. ازآنجاییکه آنها تمام انرژی و زمان خود را برای مراقبت از سالمند صرف میکنند و چالشهای دوران سالمندی را از نزدیک لمس میکنند، نگرانیها درباره آینده سالمندی خودشان بیشتر میشود.
«حقیقتاً یه مقدار فکر میکنم به آینده، به پیریم فکر میکنم. فکر میکنم خدایا ما هم پیر بشیم، اینجوری میشیم. شاید از این هم ناتوانتر بشیم. خدایا کسی هست که کنار ما باشه؟ کمکمون بکنه؟ همون کاری که ما برای پدرمون میکنیم، کسی هست که برای ما بکنه؟ کنارمون باشه. کمکمون بکنه. نگران هستم. یعنی لحظهبهلحظه، ساعت به ساعت تو فکرمه. نمیره بیرون. خدایا چی میشه؟ خدایا من هم به اینجا میرسم؟» (مشارکتکننده شماره 1، دختر سالمند).
تحلیل توان روانی
این طبقه متشکل از 3 زیرطبقه شکنندگی عاطفی، احساس کم آوردن و سخت و فرساینده بودن مراقبت است.
شکنندگی عاطفی
شکنندگی عاطفی از چالشهای اصلی مراقبین خانوادگی است. قرار گرفتن در معرض فشارهای مستمر مراقبتی باعث تضعیف تابآوری روانی شده و فرد را بیشازپیش آسیبپذیر میکند. درحالیکه پیشتر امکان بازیابی هیجانی پس از چالشها وجود داشت، در این شرایط کوچکترین تنشها میتوانند احساس درهمشکستگی را ایجاد کند. فرد احساس میکند توانایی روانی گذشته را برای مدیریت احساسات ندارد و تلاش برای بازیابی توان روانی نیز به نتیجه مطلوب نمیرسد.
«قبلا اینطوری بودم که یه مشکلی پیش میاومد یه چند روزی که میگذشت حالم بهتر میشد، ولی الان دیگه اینطوری نیست. الان حس میکنم خیلی شکنندهتر و ضعیفتر شدم. هرچی تلاش میکنم خودمو دوباره سرپا کنم و قوی بشم، ولی میبینم دیگه نمیتونم» (مشارکتکننده شماره 8، همسر سالمند)
احساس کم آوردن
در شرایطی که فشارهای مراقبتی بهصورت مزمن و مداوم ادامه پیدا میکند، بسیاری از مراقبین خانوادگی احساس میکنند که ظرفیت روانی آنها بهتدریج تحلیل میرود. تداوم فشارهای روانی ناشی از مراقبت، همراه با کاهش منابع حمایتی و فرصتهای بازیابی انرژی، فرد را در موقعیتی قرار میدهد که دیگر انرژی و توان کافی برای انجام وظایف خود ندارد. در این وضعیت، ادامه مراقبت نه از روی انگیزه درونی، بلکه صرفاً به دلیل احساس اجبار و مسئولیتپذیری صورت میگیرد.
«مگه یه آدم چقد ظرفیت داره؟ آدم دیگه کم میآره. وقتی از همهجا بهت فشار میآد دیگه کم میآری. بهزور داری کاراتو میکنی و فقط چون یه وظیفهای روی دوشت هست داری کارارو پیش میبری، همین» (مشارکتکننده شماره 8، همسر سالمند)
سخت و فرساینده بودن مراقبت
مراقبت از سالمند، فرایندی توانکاه و فرساینده است که به مرور زمان، اغلب پیچیدهتر و سنگینتر میشود. مراقبان نهتنها ازنظر جسمی تحت فشار مداوم قرار میگیرند، بلکه با چالشهای هیجانی نیز روبهرو هستند. بسیاری از آنها با افزایش تدریجی سختی مراقبت، احساس ناتوانی بیشتری میکنند و روشهای معمولی برای سازگاری دیگر کارآمد به نظر نمیرسد. این فشارها نهتنها پایدار هستند، بلکه در بسیاری از موارد، بهجای کاهش، شدت بیشتری پیدا میکنند. در چنین شرایطی، حتی انجام وظایف روزمره نیز به یک چالش طاقتفرسا تبدیل میشود و مراقبان احساس میکنند که توان ادامه دادن را ندارند.
«اذیت میشم دیگه هم فشار روحی روم زیاده هم جسمی. گاهی انقد فشار بهم میآد که میشینم گریه کردن، انقد اذیت میشم. الان هم که وضعیت بدتر شده. هر روز روند کارش بدتر میشه. خب فشار روحی خیلی زیاده روم. گاهی برای اینکه یه ذره آروم شم میشینم گریه میکنم» (مشارکتکننده شماره 4، همسر سالمند)
بحث
پژوهش حاضر با هدف شناسایی چالشهای روانشناختی مراقبین خانوادگی سالمندان وابسته در عملکردهای روزانه انجام شد. براساس نتایج تحلیل مصاحبهها، چالشهای روانشناختی مراقبین در 5 طبقه اصلی و 17 زیرطبقه طبقهبندی شدند. نتایج مطالعه نشان داد مراقبین خانوادگی سالمندان مجموعهای از چالشهای تضعیف هویت فردی، تخریب روابط و پیوندهای عاطفی، رکود هیجانی، محصور در نگرانی و تحلیل توان روانی را تجربه میکنند که در اکثر مواقع نادیده گرفته میشوند.
نتایج پژوهش نشان داد یکی از چالشهای اصلی مراقبین خانوادگی سالمندان، تضعیف هویت فردی بود. نقش مراقبتی اغلب موجب میشود فرد بخش عمدهای از هویت فردی خود را کنار گذاشته و در خودمختاری و احساس کنترل بر زندگیاش با مشکل مواجه شود. همراستا با این یافته پژوهشهای دیگری نیز نیاز به تمرکز بر هویت شخصی و احساس کنترل بر زندگی را جزو چالشها و مشکلات اساسی مراقبین خانوادگی سالمندان گزارش کردهاند [18، 29، 30]. در پژوهش حاضر، مراقبین خانوادگی سالمندان احساس میکردند ایفای نقش مراقبتی باعث محدودیت در اجرای سایر نقشهای فردی و اجتماعی آنها شده و آنها را مجبور به قربانی کردن اولویتهای شخصی خود برای پاسخ به نیازهای سالمند میکند. مبتنی بر نظریه نقشها افراد در طول زندگی نقشهای مختلفی را ایفا میکنند و تعادل میان این نقشها برای حفظ هویت فردی ضروری است. اما در شرایطی که یک نقش به شکل افراطی غالب شود، فرد ممکن است با فشار نقش و تعارض نقش مواجه شود [31]. در این زمینه، مراقبین خانوادگی به دلیل مسئولیتهای سنگین و مستمر خود، اغلب فرصت کافی برای پرداختن به سایر نقشهای خود ندارند و این امر میتواند موجب احساس ازخودبیگانگی و تضعیف هویت فردی شود. در این راستا مطالعه ریبرو و همکاران [32] نشان داد مراقبین خانوادگی که نقش مراقبتی را بر عهده میگیرند، احساس میکنند هویتشان را از دست دادهاند و همین مسئله سلامت روان آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. این تغییرات در مسئولیتها و نقشها باعث میشود مراقبین در تلاش برای حفظ احساس کنترل و هویت شخصی، فشار مضاعفی را تحمل کنند. همچنین میتوان گفت در فرهنگ ایرانی، احساس مسئولیت نسبت به سالمند بهعنوان یک ارزش فرهنگی مهم شناخته میشود [23]. این احساس مسئولیت موجب میشود در شرایط پرفشار، مراقب از نیازها و اولویتهای زندگی شخصی خود غافل شده و از هویت فردی خود فاصله بگیرد.
نتایج نشان داد مراقبین خانوادگی سالمندان با چالش تخریب روابط و پیوندهای عاطفی خود مواجه هستند. مراقبت از سالمند زمان و انرژی زیادی را از مراقب میگیرد و باعث میشود روابط عاطفی و اجتماعی مراقب تحت تأثیر قرار گرفته و به مرور زمان موجب کنارهگیری و انزوای وی شود. در این راستا مطالعه هایلو و همکاران [10] نشان داد روابط بینفردی در فرایند مراقبت بهتدریج کاهش یافته و مراقبین احساس انزوا و تنهایی میکنند. همچنین مطالعه انجامشده درزمینه روابط بینفردی مراقبین خانوادگی نشان داد این افراد نیاز دارند که در روابط خود مورد توجه قرار گرفته و حمایت عاطفی دریافت کنند [33]. در این مطالعه، بسیاری از مراقبین احساس میکردند از روابط بینفردی کنار گذاشته میشوند و بهمرور انگیزه خود برای برقراری ارتباط با اطرافیان را هم از دست میدهند. این احساس اغلب در قالب کاهش کیفیت رابطه زوجین و فاصله گرفتن عاطفی از فرزندان در خانوادهها نمود پیدا میکرد. روابط بینفردی سازنده و حمایت اجتماعی میتواند از شدت بار روانی ناشی از مراقبت بکاهد و موجب بهبود سلامت روانی و کاهش استرس مراقبین شود [34]. همچنین میتوان گفت در فرهنگ ایرانی، روابط خانوادگی بهعنوان هسته اصلی ارتباطات اجتماعی و پشتیبانی عاطفی محسوب میشود [35]. زمانی که فرد بهعنوان مراقب وارد این فرایند میشود، ممکن است روابطش با همسر و فرزندان تحت تأثیر قرار گیرد و احساس تنهایی و انزوا را تجربه کند.
یافتههای مطالعه حاضر، رکود هیجانی را بهعنوان یکی دیگر از چالشهای روانشناختی مراقبین خانوادگی سالمندان نشان داد. مراقبین اظهار کردند در معرض احساسات منفی دلمردگی و بیحوصلگی قرار میگیرند، بهطوریکه زندگی برای آنها خالی از لذت میشود. این موضوع بهوضوح در پژوهشهای مختلف مشاهده شده است [14، 15]. مطالعه گاجلیاردی و همکاران [36] نشان داد مراقبین خانوادگی از کاهش چشمگیر انرژی روانی و نشانههای افسردگی رنج میبرند. مطابق با نظریه استرس لازاروس و فولکمن افراد در شرایط استرسزا و فشارهای روانی، بهمنظور حفظ سلامت خود نیاز دارند که منابع انرژی روانی و جسمی خود را بازسازی کنند [37]. در این زمینه، مراقبین خانوادگی که بهطور پیوسته درگیر فشارهای مراقبتی هستند، قادر به بازسازی منابع انرژی خود نبوده و این امر منجر به رکود هیجانی میشود که میتواند تأثیرات منفی بر سلامت روانی آنان بگذارد. مطالعه راولینز [29] نشان داد مراقبین خانوادگی برای مقابله با فشارهای مراقبتی و کاهش هیجانات منفی نیاز دارند که بهطور موقت از مسئولیتهای مراقبتی فاصله بگیرند. این فاصله زمانی به آنها کمک میکند تا منابع انرژی روانی خود را بازسازی کرده و سرزندگی و توان هیجانی خود را حفظ کنند.
یکی از چالشهای روانشناختی اساسی و مهم مراقبین خانوادگی سالمندان، محصور بودن در نگرانی است. مراقبین خانوادگی معمولاً با نگرانیهای متعددی مواجه هستند. نظیر نگرانی از مسئولیت پاسخگویی درزمینه مراقبت، نگرانی از آینده و سالمندی خود. این نگرانیها میتوانند آرامش روانی مراقبین را تحت تأثیر قرار دهند و درنتیجه توانایی آنها برای ارائه مراقبت مؤثر به سالمندان را کاهش دهند. همسو با این یافته، پژوهشهای متعددی به رایج بودن و همهگیر بودن نگرانی و اضطراب بین مراقبین خانوادگی سالمندان اشاره کردهاند [38، 39]. مراقبین خانوادگی اغلب نیاز دارند آسودگی روانی را تجربه کنند و در این حالت بهتر میتوانند به وظایف خود عمل کنند. غرق در نگرانی بودن میتواند تأثیر مستقیمی بر کیفیت مراقبت از سالمندان داشته باشد.
مطالعه بونگلی و همکاران [40] نشان داد مراقبت از سالمند فرایندی پرتنش و اضطرابزا است و درصورتیکه مراقبین بتوانند آرامش روانی را در طول دوره مراقبت حفظ کنند، از طرفی بهتر میتوانند خدمات مراقبتی را ارائه دهند و از طرف دیگر نسبت به عملکردشان احساس رضایت بیشتری کسب میکنند. با مرور پیشینه میتوان گفت نگرانی درمورد سالمندی خود یا نگرانی از آینده در سایر فرهنگها برای مراقبین خانوادگی سالمندان گزارش شده است [41، 42]، ولی گزارشی مبنی بر نگرانی از مسئولیت پاسخگویی درزمینه مراقبت یافت نشد و به نظر میرسد این نوع نگرانی بیشتر نمایانگر فرهنگ ایرانی است.
همچنین نتایج مطالعه نشان داد مراقبین خانوادگی با چالش تحلیل توان روانی مواجه هستند. مراقبت فرایندی سخت و فرساینده است و بهمرور زمان نیز میزان دشواری آن افزایش مییابد. مراقبت خانوادگی از سالمند، بهویژه در دورههای طولانی، فرایندی طاقتفرسا و فرساینده است که میتواند موجب کاهش حس ارزشمندی فرد و تضعیف منابع روانی او شود. این تجربه تدریجی از خستگی روانی و درماندگی میتواند به احساس ناتوانی در ایفای نقش مراقبتی و حتی تردید در توانمندیهای فردی منجر شود.
مطالعه مونوز و همکاران [43] نشان داد مراقبین خانوادگی فشار و تنش زیادی را تجربه میکنند و درصورتیکه به آنها آموزش مناسب ارائه شود، بهتر میتوانند تنشهای موجود را مدیریت کنند و توان روانی خود را افزایش دهند. همچنین مطالعه دینگ و همکاران [44] نشان داد مراقبین خانوادگی فشار روانی زیادی را تجربه میکنند و این مسئله موجب فرسودگی روانی میشود. به میزانی که مدتزمان مراقبت افزایش مییابد، شدت فرسودگی و فشار روانی نیز بیشتر میشود. این یافته با نظریه تابآوری که به توانایی افراد در مقابله با شرایط استرسزا و حفظ سلامت روانی در مواجهه با فشارهای مراقبتی اشاره دارد [45]، همخوان است. افراد با توان روانی بالا قادرند منابع روانی خود را بهطور مؤثری مدیریت کرده و در مواجهه با چالشها نهتنها به حفظ تعادل روانی خود بپردازند، بلکه قادرند از فشارهای روانی کاسته و بهصورت سازندهای به حل مشکلات بپردازند.
نتیجهگیری
مراقبین خانوادگی سالمندان با مجموعهای از چالشهای روانشناختی مواجه هستند که متأسفانه در بسیاری از موارد مغفول واقع میشوند. این چالشها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم روی سلامت روانی مراقبین تأثیر میگذارند و نادیده گرفتن آنها میتواند منجر به کاهش کیفیت زندگی و احساس ناکامی شود. بهویژه زمانی که مراقبین در شرایط استرسزا و فشارهای طولانیمدت قرار میگیرند، این چالشها بهشدت به حاشیه رانده میشوند و موجب احساس فرسودگی و کاهش انرژی روانی در آنها میشود. برای بهبود وضعیت مراقبین ضروری است برنامههای آموزشی و حمایتی روانشناختی طراحی و اجرا شود که به تقویت تابآوری، ارتقای مهارتهای مقابلهای و بازسازی منابع روانی آنان کمک کند. همچنین ایجاد شبکههای حمایتی اجتماعی و دسترسی آسانتر به خدمات مشاورهای میتواند فشارهای مراقبت را کاهش دهد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این مطالعه دارای کد اخلاق (IR.USWR.REC.1400.215) از کمیته اخلاق دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی است. در استخراج این مقاله کلیه اصول اخلاقی ذکر شده برای دریافت کد اخلاق رعایت شده است ازجمله، هدف پژوهش قبل از اجرای آن بهطور کامل برای مشارکتکنندگان توضیح داده شد و از آنها رضایتنامه کتبی اخذ شد. تمامی اطلاعات و دادههای اخذشده از مصاحبه با مشارکتکنندگان محرمانه مانده و نام هیچکدام از مشارکتکنندگان در گزارشی ذکر نشده است.
حامی مالی
این پژوهش برگرفته از رساله دکتری مجتبی عباسی اصل در گروه مشاوره دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی است و هیچگونه کمک مالی از سازمانیهای دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی دریافت نکرده است.
مشارکت نویسندگان
مدیریت پروژه، مفهومسازی و نگارش: مجتبی عباسی اصل، محمدسعید خانجانی و مهشید فروغان؛ روششناسی، تحلیل و بصریسازی: مجتبی عباسی اصل، محمدسعید خانجانی؛ ویراستاری و نهاییسازی مقاله: همه نویسندگان.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان از مسئولین دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی برای تصویب و حمایت از این مطالعه تشکر میکنند.