دوره 26، شماره 2 - ( تابستان 1404 )                   دوره، شماره، فصل و سال، شماره مسلسل | برگشت به فهرست نسخه ها

Ethics code: IR.USWR.REC.1402.059


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Sazegar Nejad S, Yadegari F, Teymouri R, Bakhshi E. Examining Sentence Comprehension Deficit and its Relationship With Production Measures of Mean Length of Utterance and Mean Length of Sentence in Persian-speaking Adults with Agrammatism. jrehab 2025; 26 (2) :254-277
URL: http://rehabilitationj.uswr.ac.ir/article-1-3585-fa.html
سازگارنژاد سمانه، یادگاری فریبا، تیموری رباب، بخشی عنایت‌الله. بررسی آسیب درک جمله و رابطه آن با شاخص‌های بیانی میانگین طول گفته و جمله در بزرگسالان فارسی‌زبان دستورپریش. مجله توانبخشی. 1404; 26 (2) :254-277

URL: http://rehabilitationj.uswr.ac.ir/article-1-3585-fa.html


1- مرکز تحقیقات بالینی بیمارستان توان‌بخشی رفیده، دانشگاه علوم توان‌بخشی و سلامت اجتماعی، تهران، ایران. و گروه گفتاردرمانی، دانشکده علوم توان‌بخشی، دانشگاه علوم توان‌بخشی و سلامت اجتماعی، تهران، ایران.
2- مرکز تحقیقات توان‌بخشی اختلالات عصبی عضلانی اسکلتی، دانشگاه علوم توان‌بخشی و سلامت اجتماعی، تهران، ایران. & گروه گفتاردرمانی، دانشکده علوم توان‌بخشی، دانشگاه علوم توان‌بخشی و سلامت اجتماعی، تهران، ایران. ، faribayadegari@yahoo.com
3- مرکز تحقیقات توان‌بخشی اعصاب اطفال، دانشگاه علوم توان‌بخشی و سلامت اجتماعی، تهران، ایران.
4- گروه آمار زیستی و اپیدمیولوژی، دانشکده سلامت اجتماعی، دانشگاه علوم توان‌بخشی و سلامت اجتماعی، تهران، ایران.
متن کامل [PDF 2519 kb]   (23 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (702 مشاهده)
متن کامل:   (11 مشاهده)
مقدمه
درصد بالایی از افراد پس از سکته، نیمکره چپ مغزی، بالاخص در شکنج تحتانی‌خلفی فرونتال شامل منطقه بروکا و قسمت‌های مجاور آن به آفازی ناروان دچار می‌شوند. یکی از بارزترین تظاهرات آفازی‌های ناروان، دستورپریشی است [1]. دستورپریشی، اختلالی زبانی تعریف می‌شود که با گفتار ناروان، تقلایی و سرعت کاهش‌یافته‌ همراه است. گفتارِ گویندگان دستورپریش عمدتاً از واژه‌های محتوایی تشکیل شده است، درحالی‌که تکواژهای آزاد و وابسته دستوری غالباً حذف یا جایگزین می‌شوند. اختلالات بیانی در دستورپریشی به‌راحتی قابل‌شناسایی هستند، اما نقایص درکی کمتر آشکارند. درواقع، مشکلات درکی تا دهه 1970 عمدتاً نادیده گرفته می‌شد، تا اینکه در مطالعات کارامازا و زوریف مشخص شد افراد دستورپریش علاوه‌بر مشکلات بیانی، در درک جملاتِ پیچیده و نامتعارف، با دشواری مواجه می‌شوند [2].
جمله نامتعارف جمله‌ای است که از ترتیب واژه معمول یا ساختارِ نحوی متعارفِ زبان فاصله گرفته است. این تغییرات معمولاً به دلایل معنایی و تأکیدی انجام می‌شود [3]؛ مبتدا‌سازی (برای برجسته‌کردن یک عنصرِ خاص در جمله)، مجهول‌سازی و اسنادی‌سازی از آن جمله‌اند. در زبان فارسی، ترتیبِ متعارف واژه شامل «فاعل-مفعول-فعل» است (مثال: مریم، علی را دید). اگر همین جمله به شکل «این مریم بود که علی را دید» تغییر یابد، به این معناست که فاعلِ جمله «مریم»، برجسته شده و مبتدا‌سازیِ کردنِ فاعلی صورت گرفته است؛ در نتیجه، ساختارِ جمله، نامتعارف محسوب می‌گردد. همچنین اگر مفعول برخلافِ جایگاهِ متعارف خود، طیّ حرکت نحوی، به ابتدای جمله انتقال یابد (مثال: علی را، مریم هل داد.) مبتدا‌سازی کردن مفعولی انجام شده است. نمونه‌های دیگر از جمله‌های نامتعارف، جمله‌های پیچیده دستوری مانند جملات مجهول هستند که در آن‌ها فاعل حذف گردیده است (مثال: سیب خورده شد.) و جملات اسنادیِ مفعولی که علاوه‌بر برجسته‌سازی مفعول، دارایِ بنِد موصولی نیز هستند (مثال: این مریم بود که علی هلش داد). 
براساس تحقیقات، برخی از جملات نامتعارف، به‌خصوص جملات مجهول، مبتدا‌سازی‌شده مفعولی و اسنادی مفعولی، برای افراد دستورپریش چالش‌برانگیزتر است [1، 4، 5]. در همین راستا، باستیانس و وان‌زونوِلد در سال 2005 با بررسی ایده دشواری در درک و تولید ساختارهای دارای ترتیب واژه‌ نامتعارف در افراد دستورپریش هلندی‌زبان، نشان دادند درک ساختارهای دارای ترتیب واژه‌ پایه برای این افراد ساده‌تر است، اما تفسیر ساختارهای نامتعارفی که در آن‌ها عناصر جمله با حرکت نحوی جابه‌جاشده و مشتق‌شده محسوب می‌شوند، دشوارتر است [5]. براین‌اساس، آن‌ها فرضیه مشکلِ ترتیبِ مشتق‌شده (DOP-H) را مطرح کردند. این فرضیه بیان می‌کند که هر زبان دارای ترتیب واژه‌ پایه مختص خود است و هرگونه تغییر در ترتیب جایگاهِ قرارگیری واژه‌ها، با افزایش پیچیدگی و بارِ پردازشی جمله، استفاده صحیح و کامل از دانش نحوی موردنیاز برای تفسیر جملات را مختل می‌کند. دشواری درک جملات مشتق‌شده براساس فرضیه DOP-H در مطالعات بین‌المللی مختلفی تأیید شده است، مثلاً در زبان‌های انگلیسی [6]، هلندی [7]، ایتالیایی [8]، ترکی [4] و چکی [9]. این یافته‌ها بر اهمیت تحقیقات بین‌زبانی در این حوزه تأکید دارند [10-12].
باتوجه‌به این چالش‌ها، یکی از پرسش‌هایی که در این حوزه مطرح است این است که آیا اختلالات بیانی و درکی در افراد دستورپریش همواره به‌طور هم‌زمان بروز می‌یابد یا می‌توان میان این دو مهارت تمایز قائل شد. پژوهش‌ها در این خصوص متناقض هستند؛ برخی گزارش داده‌اند که این اختلالات لزوماً هم‌زمان ظاهر نمی‌شوند و عملکرد بیانی و درکی می‌تواند به‌طور مستقل دچار آسیب گردد. این تفاوت‌ها هم در مطالعات بین‌زبانی و هم در بررسی‌های درون‌زبانی گزارش شده‌اند. برای‌مثال، برخی از گویندگان دستورپریش ایتالیایی در تولید جمله‌های دستوری دچار مشکل بودند، درحالی‌که مهارت‌های درک جمله‌ آن‌ها بدون نقص باقی مانده بود [13، 14]. گزارش نسپولس و همکاران نیز بر روی یک بیمار فرانسوی‌زبان حاکی از آن بود که با وجود اختلال شدید در تولید جملات غیردستوری، درک جملات پیچیده دست‌نخورده باقی مانده بود [15]. گزارش‌های مشابهی توسط محققان ایتالیایی و آلمانی ثبت گردید [6، 13، 14]. بااین‌حال، بررسی ارتباط میان شاخص‌های بیانی نظیر میانگین طول گفته (MLU) و درکِ جملاتِ مجهول در افراد دستورپریش انگلیسی‌زبان توسط مِیِر و همکاران نشان داد افراد با میانگین طول گفته پایین‌تر، مشکلات بیشتری در درک جملات داشتند [16].
در زبان فارسی، تاکنون مطالعات محدودی درباره مهارت‌های درکی افراد دستورپریش فارسی‌زبان در مقایسه با سایر زبان‌ها انجام شده است. رقیب‌دوست با بررسی توانایی‌های درکی دو فرد دستورپریش فارسی‌زبان و مقایسه آن‌ها با افراد سالم دریافت که این شرکت‌کنندگان درک نسبتاً مطلوبی از انواع مختلف جملات داشتند و تنها در پردازش ساختارهای اسنادی مفعولی و موصولیِ مفعولی با نقص خفیفی مواجه بودند [17]. شیانی در پژوهشی دیگر، دشواری شدید در درک جملات نامتعارف دارای حرکت نحوی، به‌ویژه جملات موصولیِ مفعولی را در شش شرکت‌کننده دستورپریش گزارش کرد [18]. آزاد نیز در بررسی خود، چالش عمده چهار فرد دستورپریش را در درک جملات موصولی و اسنادیِ مفعولی ثبت کرد [19-21]. اگرچه شیانی و آزاد تفاوت معناداری در درک جملات پیچیده نسبت به جملات ساده در افراد دستورپریش مشاهده کردند، یافته‌های آن‌ها با نتایج رقیب‌دوست در تضاد است.
تناقض در نتایج مطالعات داخلی و بین‌المللی و تفاوت‌های زبانی و تغییرپذیری عملکرد زبانی در زبان‌های مختلف که به بررسی درک جملات در افراد دستورپریش پرداخته‌اند، ضرورت انجام پژوهش‌های بیشتری را در این حوزه، به‌ویژه در زبان فارسی، نشان می‌دهد. همچنین، مرور پژوهش‌ها نشان داده است علاوه‌بر تفاوت‌های فردی شرکت‌کنندگان و شدت آسیب آن‌ها در برون‌داد کلامی و/یا مهارت‌های درکی، بخشی از این تناقضات ممکن است به‌دلیل به‌کارگیری تکالیف و پروتکل‌های ارزیابی مختلف مورداستفاده در این مطالعات باشد که گاهی به نتایج متضادی ختم می‌شود [6، 22، 23]. بنابراین، باتوجه‌به یافته‌های محدود این‌گونه مطالعات در زبان فارسی، بر آن شدیم تا وضعیت الگوی عملکردی نمونه زبانی وسیع‌تری از بیماران دستورپریش فارسی زبان را در حوزه درک و ارتباط آن با شاخص‌های بیانی ارائه نماییم. اهداف اجرای این پژوهش عبارت بودند از:
1. بررسی درک جمله ‌(متعارف و نامتعارف) در گویندگان فارسی زبان دستورپریش (PSWA)و مقایسه با همتایان بدون آسیب مغزی (NBD) آن‌ها؛ 
2. مقایسه درک جمله‌های متعارف و نامتعارف در PSWA؛
3. بررسی شاخص‌های میانگین طول گفته (MLU) و میانگین طول جمله (MLS)  در PSWA و NBD؛
4. بررسی رابطه بین MLU و MLS با درک جمله‌ در PSWA.

مواد و روش‌ها
این مطالعه به‌صورت توصیفی‌تحلیلی، در سال‌های 1402-1403 و در شهر تهران انجام شد. جامعه آماری مطالعه شامل بزرگسالان فارسی‌زبان مبتلا به آفازی ناروان بودند که در سال ۱۴۰۳ به مراکز توان‌بخشی وابسته معرفی‌شده توسط دانشگاه علوم توان‌بخشی و سلامت اجتماعی مراجعه کردند. انتخاب نمونه‌ها به روش نمونه‌گیری غیراحتمالی، از میان این مراجعان، با در نظر گرفتن ملاک‌های ورود و خروج انجام شد. 
معیارهای ورود شامل بزرگسال بودن (۱۸ سال به بالا)، راست‌دستی و داشتن آسیب زبانی ناشی از ضایعه مغزی در نیمکره چپ بود که به دنبال یک بار سکته مغزی رخ داده و حداقل 3 ماه از وقوع آن گذشته بود. شرکت‌کنندگان فارسی‌زبان بودند یا در صورت دو یا چندزبانه بودن، تسلط کافی بر زبان فارسی داشتند. در گفتار پیوسته آنان دستورپریشی قابل‌تشخیص مشاهده می‌شد؛ سرعت گفتار کاهش‌یافته (امتیاز ۸ یا کمتر در معیار روانی تکلیف گفتمان براساس آزمون تشخیصی زبان‌پریشی فارسی)، گفتار تلگرافی یا کاهش در ساختار نحوی وجود داشت، طول گفتار بین 1 تا 4 کلمه بود و واژگان نقشی به‌طور محدود یا حذف‌شده به کار می‌رفتند. علاوه‌براین، شرکت‌کنندگان توانایی درک و برقراری ارتباط کلامی برای انجام آزمون‌های آفازی را داشتند، از سلامت شنیداری و بینایی (یا اصلاح‌شده) برخوردار بودند و سلامت شناختی کافی شامل هشیاری، جهت‌یابی، توجه و همکاری آن‌ها توسط یک گفتاردرمانگر متخصص (نویسندۀ اول) تأیید شده بود. 
معیارهای خروج شامل آپراکسی کلامی یا دیس‌آرتری شدید، آفازی شدید با برون‌داد کلامی بسیار کم یا بدون برون‌داد، سابقه مصرف مواد مخدر، اختلالات عصبی یا روان‌پزشکی حاد و عدم تمایل فرد به ادامه همکاری بود. تمامی این معیارها براساس مصاحبه با بیمار، بررسی پرونده‌های پزشکی و نظر متخصصان تیم توان‌بخشی تعیین شد تا از صحت انتخاب شرکت‌کنندگان و انسجام داده‌های پژوهش اطمینان حاصل شود.
در نهایت، ۴۲ شرکت‌کننده در دو گروه: گروه اول شامل ۲۱ فرد فارسی‌زبان دارای دستورپریشی (PSWA) (۹ زن و ۱۲ مرد) و گروه دوم ۲۱ بزرگسال بدون آسیب مغزی (NBD) (۱۰ زن و ۱۱ مرد) در این مطالعه شرکت کردند. گروه دوم از نظر جنسیت، سن و پیشینه تحصیلی با افراد دارای آفازی همتا شدند (گرچه همتاسازی کامل میسر نشد) و هیچ‌گونه مشکل عصبی یا روان‌پزشکی که بر توانایی‌های زبانی تأثیر بگذارد، نداشتند. این افراد دارای بینایی، شنوایی و عملکرد شناختی طبیعی بودند. یک پرسش‌نامه جمعیت‌شناختی، شامل سابقه پزشکی و سلامت عمومی که توسط خود فرد تکمیل شد، این معیارها را تأیید کرد. تمامی شرکت‌کنندگان رضایت‌نامه آگاهانه کتبی امضا کردند. این مطالعه در کمیته اخلاق دانشگاه علوم توان‌بخشی و سلامت اجتماعی تأیید شد.

آزمون‌ها و روش اجرا
آزمون تشخیصی زبان‌پریشی فارسی (P-DAB-1) که ازنظر ساختار و معیارهای تشخیصی از آزمون آفازی غربی الهام گرفته شده است، جهت غربالگری و ارزیابی شدت اختلالات زبانی اکتسابی ناشی از آسیب مغزی توسط نیلی‌پور و همکاران در زبان فارسی استاندارد شد [24]. این تست از ۶ آزمایه (کیفیت محتوای گفتار، میزان روانی گفتار، درک شنیداری، درک دستورات پیوسته، توانایی تکرار کردن و توانایی نامیدن) تشکیل شده است که هر آزمایه ۱۰ امتیاز دارد. برای محاسبه بهره آفازی، حاصل جمع آزمایه‌ها بر ۶ تقسیم و در عدد ۱۰ ضرب می‌شود. نمره ۹۲-۱۰۰ نشانگر عدم آفازی و نمره ۹۲ به پایین نشانگر آفازی با شدت‌های مختلف است. نتایج بررسی روایی و اعتبار این آزمون نشانگر ثبات درونی خوب آزمون 0/71 و آزمون -بازآزمون مناسب (P<0/05, r=0/65) بود.
جهت ارزیابی درک جمله، آزمون زبان‌پریشی برای دو زبانه‌ها (BAT) به کار گرفته شد که در سال ۱۹۸۷ پارادی و همکاران طراحی کردند و نسخه فارسی آن را نیلی‌پور و طاهره پری‌بخت به فارسی برگرداندند. در پژوهشِ فعلی، زیرآزمون درکِ دستوری این آزمون مورد استفاده قرار گرفت که از الگوی تطبیق جمله با تصویر استفاده می‌نماید. در این زیرآزمون، جمله‌ای برای فرد خوانده می‌شود و او باید تصویری را که معنای آن جمله باشد نشان دهد. زیرآزمون دستوری مجموعاً ۷۰ سؤال (آیتم‌های ۶۶ تا ۱۳۶) دارد که شامل دو نوعِ جمله می‌باشد: جملات استاندارد (متعارف) نظیر «پسر دنبال دختر می‌دود» و جملات غیراستاندارد (نامتعارف) از نوع مبتداسازی‌شده فاعلی (مثال: این پسر است که دنبال دختر می‌دود)، مبتداسازی‌شده مفعولی (مثال: سگ را، گربه گاز می‌گیرد.)، اسنادیِ فاعلی (این گربه است که سگ را گاز می‌گیرد)، اسنادیِ مفعولی (مثال: این گربه است که سگ گازش می‌گیرد). دیگر نمونه‌های این ساختارها در راهنمای بخش توضیحات غربالگری این آزمون قابل‌مشاهده می‌باشند [25]. نمره‌گذاری به‌صورت (0) برای پاسخ غلط و بدون پاسخ و (1) برای پاسخ درست است. پاسخ‌های مشارکت‌کنندگان در لحظه به‌صورت دقیق ثبت و امتیازدهی شدند.
جهت استخراج میانگین طول گفته و میانگین طول جمله، نمونه گفتمان (واحدی از زبان که طول آن بیشتر از یک جمله است[26]) افراد تحلیل شد. در این تحقیق، سه نوع روش استخراج گفتمان، مد نظر قرار گرفت: گفتار توصیفی (1 تکلیف)، گفتار روایتی (6 تکلیف) و بازگویی داستان (1 تکلیف). جمعاً 8 تکلیف به شرح زیر ارائه شدند:

گفتار توصیفی
در این تکلیف از داستان تصویریِ سریالیِ «آشیانه پرنده» استفاده شد. براساس دستورالعمل ذکرشده در آزمون تشخیصی زبان‌پریشی فارسی، به شرکت‌کنندگان گفته شد: «این تصاویر یک داستان را نشان می‌دهند؛ لطفاً داستان را کامل برای من تعریف کنید». شرکت‌کنندگان تشویق شدند تا تمام جزئیات تصاویر را توصیف کنند. اگر افراد پاسخ‌های تک‌واژه‌ای بیان نمودند، به آن‌ها گفته شد «سعی کنید داستان را به‌صورت جمله برای من تعریف کنید.» 

گفتار روایتی
 در این بخش سه موضوع «جشن تولد»، «عید نوروز» و «اوقات فراغت» به شرکت‌کننده ارائه شد و از آن‌ها خواسته شد درمورد این موضوعات در زمان «گذشته و آینده» صحبت کنند (مجموعاً 6 تکلیف). ابتدا از افراد درخواست شد تا هر موضوع را در زمان گذشته نقل کنند («یک خاطره از یک جشن تولد در گذشته را تعریف کنید»، «یک خاطره از عید نوروز در گذشته را تعریف کنید» و «در مورد اوقات فراغت خود در گذشته صحبت کنید»). سپس همین موضوعات در زمان آینده مطرح شدند: («در مورد یک جشن تولد در آینده صحبت کنید»، «در مورد یک عید نوروز در آینده صحبت کنید.» و «در مورد اوقات فراغت خود در آینده صحبت کنید.») در این خصوص، اگر از پژوهشگر پرسیده می‌شد، در موردِ خودم یا دیگری، شرکت‌کننده مٌخیّر بود که هر کدام تمایل دارد را تعریف کند. اگر پرسیده می‌شد، گذشته دور یا نزدیک، شرکت‌کننده مخیر بود که هر کدام تمایل دارد را تعریف نماید.

بازگویی داستان
 در این تکلیف، داستانی از پیش ضبط‌شده با همراهی شش تصویر سیاه و سفید متوالی برای شرکت‌کنندگان پخش شد. در این حین، پژوهشگر انگشت اشاره خود را زیر تصویر مربوطه قرار می‌داد تا شرکت‌کنندگان آن را دنبال کنند. پس از شنیدن کامل داستان، ضبط خاموش می‌شد، تصاویر جلوی آن‌ها قرار داده می‌شد و درحالی‌که آزمونگر روی هر تصویر دست می‌گذاشت، شرکت‌کننده می‌بایست داستان را بازگو کند [27].
گزارش تحلیل گفتمان با بهره‌گیری از «راهنمای بهترین روش‌ها برای گزارش گفتمان در افراد مبتلا به آفازی و اختلالات ارتباطی نورولوژیک» صورت گرفت [28]. براین‌اساس، تمامی داده‌های گفتاری هر شرکت‌کننده به‌صورت صوتی ضبط و به شکل املائی رونویسی شدند تا اطمینان حاصل شود که هیچ اطلاعات مهمی از دست نمی‌رود [29]. سپس گفته‌ها و جمله‌های هر شرکت‌کننده تفکیک گردید. گفته به‌عنوان «واحدی از زبان تعریف می‌شود که ازنظر بافت معنادار بوده و با مکث‌ها و یا تغییرات در لحنِ گوینده از هم جدا می‌شود» [10، 30] «جمله واحدی از زبان است که از یک بند یا بیشتر تشکیل شده باشد و حداقل دارای یک فعل باشد» [31].
برای محاسبه MLU تعداد کل کلمه‌های محتوایی و دستوری هر نمونه گفتمان شمارش و بر تعداد گفته‌ها تقسیم شد. برای MLS نیز تعداد کل کلمه‌های محتوایی و دستوری هر نمونه گفتمان شمارش و بر تعداد جمله تقسیم شد. تمامی کلمات قابل‌فهم (مثال: اسم، فعل و حرف اضافه) شامل کلمات دارای خطاهای دستوری (مثال: فعل با خطای تصریفی)، در صورتی که خطاها به ایجاد واژگان غیرقابل‌تشخیص منجر نمی‌شدند، شمارش شد. در این فرایند، از تعریف واژه در زبانِ فارسی کمک گرفته شد، یعنی کلمه از یک یا چند تکواژ تشکیل شده و ممکن است دارای معنای مستقل (مثال: فعل) یا غیرمستقل (مثال: حروف ربط) باشد. اسم و افعال مرکب (مثال: دست زدن) و افعال پیشوندی و دارای فعل کمکی (مثال: دارم دست می‌زنم) یک کلمه در نظر گرفته شدند. کلمات براساس تعداد اجزای آن‌ها شمرده شدند (مثال: «مَنو»، شکل ساده‌شده «من را»، شامل دو کلمه است). افزون بر آن، واژگانی که جایگزینی، حذف یا اضافه‌شدگی صداهای گفتاری داشتند و عبارات غیررسمی (مثال: ای‌وای، نٌچ‌نٌچ) در تحلیل گنجانده شدند [32]. گفتار غیرقابلِ‌فهم، آغازهای نادرست، ناکلمه‌ها (مثال: اِم ، اوم)، پاسخ‌های ساده مانند «بله» یا «نه»، عبارت‌های پرکننده‌ (مثال: خب)، کلیشه‌هایِ مکرر (گفته‌هایی که بیش از 5 بار تکرار می‌شوند)، تکرارهای فوریِ کلمات و نظرات شخصی (مثال: نمی‌دانم چه چیز دیگری بگویم) حذف شدند.
به‌منظور تعیین اهداف پژوهش، متغیرهای زیر محاسبه شدند: میانگین نمره کلی آزمون درکی (با مخرج تعداد کل سؤالات)، جملات متعارف (با مخرج تعداد کل سؤالات دارای جملات متعارف)، جملات نامتعارف (با مخرج تعداد کل سؤالات دارای جملات نامتعارف)، جملات مبتداسازی‌شده فاعلی (با مخرج تعداد کل سؤالات حاوی مبتداسازی‌شده فاعلی) و جملات مبتداسازی‌شده مفعولی (با مخرج تعداد کل سؤالات حاوی مبتداسازی‌شده فاعلی) برای هر فرد شرکت‌کننده محاسبه و در 100 ضرب گردید. سپس میانگین درصدها برای هر گروه به دست آمد. همچنین، در گروه PSWA درصد میانگین‌های نمرات جملات متعارف در مقابل نامتعارف، جملات مبتداسازی‌شده فاعلی در مقابل مبتداسازی‌شده مفعول، جملات موصولی فاعلی در مقابل موصولی مفعول و رابطه بین شاخص‌های MLU و MLS با نمره زیرآزمون درک نحوی BAT در گروه دارای دستورپریشی مورد مقایسه درون-گروهی قرار گرفتند.  

تجزیه‌وتحلیل داده‌ها
برای مقایسه‌های بین‌گروهی، از آزمون تیِ مستقل برای داده‌های نرمال و آزمون یومن-ویتنی برای داده‌های غیرنرمال استفاده شد. در تحلیل درون‌گروهی نیز آزمون ویلکاکسون برای داده‌های غیرنرمال و آزمون تیِ زوجی برای داده‌های نرمال به کار رفت. برای در نظر گرفتن تفاوت‌های فردی در گروه آفازی، از مدل‌سازی خطی اثر آمیخته استفاده شد که در آن متغیرهای شرکت‌کننده به‌عنوان متغیر تصادفی و زمانِ گذشته از ضایعه  (MOP) و نمره بهره آفازی (AQ) به‌عنوان متغیرهای ثابت و به‌منظور کنترل اثرات این مخدوش‌کننده‌های احتمالی در نتایج زبانی، لحاظ شدند؛ به‌علاوه، جهت بررسی ارتباط بین شاخص‌های بیانی و نمره آزمون درک دستوری، از همبستگی پیرسون استفاده شد. 

اعتبار پژوهش
اعتبار بین‌ارزیاب در مورد استخراج متغیرهای بیانی در دو سطح صورت گرفت: رونویسی و تحلیل داده‌ها. رونویسی و تجزیه گفتمان به گفته و جمله در ابتدا یک آسیب‌شناس گفتار و زبانِ متخصص انجام داد. برای اطمینان از توافق نقطه‌به‌نقطه، دو دانشجوی آموزش‌دیده رشته گفتاردرمانی، هر کدام با گوش دادن و بررسی نیمی از رونویسی‌ها، فایل‌های صوتی را با رونویسی‌های نویسنده اول مقایسه و گفتمان‌ها را مجدداً به گفته‌ها و جمله‌ها تقسیم‌بندی کردند. اختلاف‌نظرها و ابهامات با راهنمایی یک زبان‌شناس متخصص پیش از آغاز تحلیل داده‌ها، بر طرف شدند.
در مورد تحلیل‌ داده‌ها، پس از انجام اولیه تحلیل‌ها توسط نویسنده اول، 10 نمونه از گفتمان هر گروهِ شرکت‌کننده به‌صورت تصادفی انتخاب و توسط دو دانشجوی آموزش‌دیده دیگر به‌طور مستقل مجدداً تحلیل شدند. برای اعتبارسنجی، از ضریب همبستگی درون‌طبقه‌ای (ICC) استفاده شد. نتایج، مقادیرِ بالای 0/95 را که بیانگر اعتبار بالای بین‌ارزیاب بود، نشان داد. 
اعتبار درون‌ارزیابِ تحلیل داده‌های بیانی، توسط نویسندۀ اول بر روی 10 نمونه دیگر باقیمانده انجام شد. ضریب همبستگیِ بالای ۸۱ تا  ۱۰۰درصد (میانگین: ۵۰/۹۰ درصد) به دست آمد. به‌علاوه، اعتبار درون‌ارزیاب برای شمارش پاسخ‌های صحیح و غلط و نمره‌دهی متغیرهای مرتبط با آزمون درک دستوری، توسط نویسنده اول بر روی 10 نمونه تصادفی از شرکت‌کنندگان هر گروه انجام شد. ضریب همبستگی ۹۵ تا 100 درصد (میانگین: 97/50 درصد) که بیانگر اعتبار بالای شاخص‌های اندازه‌گیری شده است، به دست آمد. 

یافته‌ها
نتایج آزمون تی مستقل نشان داد توزیعِ سنی (P=0/34, t=0/85) و میزان تحصیلات (P=0/96, t=0/040) بین گروه‌های شرکت‌کننده یکسان است. همچنین، تحلیل کای‌اسکوئر تفاوت آماری معناداری در توزیع جنسیّتی بین گروه‌ها نشان نداد (χ²=0/96, P=0/75). این نتایج بیانگر همگنی این ویژگی‌های جمعیت‌شناختی بین شرکت‌کنندگانِ گروه‌های PSWA و NBD است و به اعتبار تحلیل‌های مقایسه‌ای بین‌گروهی که متعاقباً گزارش می‌شوند، می‌افزاید. اطلاعات جمعیت‌شناختی شرکت‌کنندگان در جدول شماره ۱ قابل‌مشاهده است. 



مقایسه‌های بین‌گروهی نشان داد گروه NBD در درک تمامی انواع جملات، عملکردی بدون نقص داشت، درحالی‌که گروه PSWA در تمامی متغیرهای موردبررسی به‌طور معناداری ضعیف‌تر عمل کرد.
همچنین، در میان شاخص‌های درکی و بیانی، تفاوت‌های معنادار آماری میان دو گروه مشاهده شد. این تفاوت‌ها شامل نمرات کلی آزمون درکی، درک جملات متعارف و نامتعارف و همچنین شاخص‌های بیانی MLU و MLS بودند. جزئیات این تفاوت‌ها در جدول شماره ۲ قابل‌مشاهده است



علاوه‌براین، بررسی‌های درون‌گروهی نشان داد درک جملات متعارف نسبت به نامتعارف به‌طور معناداری بهتر بود. همچنین، تفاوت‌هایی میان انواع مختلف جملات نامتعارف، از جمله اسنادی فاعلی در برابر اسنادی مفعولی و مبتداسازی‌شده فاعلی در مقایسه با مبتداسازی‌شده مفعولی، مشاهده شد. جزئیات این نتایج در جدول شماره ۳ ارائه شده است.



بررسی مدل‌سازی خطی اثر آمیخته نشان داد زمانِ گذشته از ضایعه بر هیچ‌یک از متغیرهای بررسی‌شده تأثیر معناداری نداشت. بااین‌حال، نمره AQ تأثیر معناداری بر درک جملات اسنادی مفعولی (P<0/05) (β=-3/98) و MLU (P<0/05) (β=0/068) و MLS (P<0/05) (β=0/58) نشان داد. 
نهایتاً، نتایج آزمون همبستگی پیرسون حاکی از ارتباط معنادار بین شاخص‌های بیانی و نمره آزمون درک دستوری بود که این جزئیات در جدول شماره ۴ ارائه شده است.



بحث
این پژوهش به‌منظور بررسی درک جمله از نوع متعارف و نامتعارف و همچنین ارتباط آن‌ با شاخص‌های بیانی میانگین طول گفته و جمله در افراد فارسی‌زبان مبتلا به دستورپریشی (PSWA) صورت گرفت. در این راستا، چهار هدف مشخص شد که یافته‌های پژوهش درخصوص این اهداف مورد بحث قرار می‌گیرند.
-در هدف نخست، به بررسی کلی درک جمله و انواع متعارف و نامتعارف آن در گروه PSWA و مقایسه عملکرد این گروه با معیارهای هنجار در افراد بدون آسیب مغزی پرداخته شد. یافته‌ها نشان داد گویندگان NBD تمامی جملات آزمون درک دستوری BAT را به‌درستی شناسایی کردند. این عملکرد با نتایج مطالعات متعددی که بر بی‌نقص بودن مهارت‌های درکی در افراد بدون آسیب مغزی تأکید کرده‌اند، مطابقت دارد [2، 4، 33، 34]. در مورد گروه PSWA، داده‌ها نشان داد که نمره کلی درک جمله در این گروه به‌طور معناداری پایین‌تر از شرکت‌کنندگان NBD بود. این تفاوت معنادار با نتایج تحقیقات بین‌المللی در زبان‌های آلمانی [7]، ترکی [4]، عِبری [35] و ایتالیایی [8] و گزارشات پیشین دو تحقیق شیانی [18] و آزاد [19، 20] بر روی افراد دستورپریش فارسی زبان، همخوانی دارد.
 علاوه‌براین، یافته‌ها حاکی از آن است که درک هر دو نوع ساختار متعارف و نامتعارف در گروه PSWA به‌طور قابل‌توجهی ضعیف‌تر از گروه NBD بود. مقایسه بین‌گروهی این ساختارها نشان داد عملکرد افراد دستورپریش در درک ساختارهای متعارف نسبت به همتایان طبیعی خود، به‌مراتب مطلوب‌تر از عملکرد آن‌ها در درک ساختارهای نامتعارف است. این یافته با پژوهش‌هایی همسو است که گزارش کرده‌اند جملات با ترتیب متعارف برای افراد دستورپریش آسان‌تر هستند، اگرچه همچنان تفاوت‌هایی در مقایسه با افراد سالم مشاهده می‌شود [5، 9]. ازسوی‌دیگر، الگوی آسیب درک جملات متعارف با نتایج مطالعاتی که تغییرپذیری در عملکرد شرکت‌کنندگان دستورپریش را در درک انواع مختلف جملات گزارش کرده‌اند، همخوانی دارد. به عنوان مثال، برند و همکاران با انجام مطالعه فراتحلیل بر روی 15 پژوهش گزارش کردند که درک جملات ساده و پیچیده از سه الگوی عملکردی تبعیت می‌نماید؛ عملکرد مطلوب در هر دو الگوی جملات، عملکرد ضعیف در هر دو الگوی جملات و عملکرد مطلوب در جملات ساده در مقایسه با جملات پیچیده [36]. 
-هدف دوم این پژوهش، مقایسه درون‌گروهی درک جملات متعارف در برابر نامتعارف و همچنین بررسی انواع مختلف جملات نامتعارف در گروه PSWA بود. در مرحله نخست، مشخص شد درک جملات نامتعارف به‌طور معناداری ضعیف‌تر از جملات متعارف است. این یافته با پژوهش کارامازا و زوریف در زبان انگلیسی [3] و همچنین با سایر مطالعات بین‌زبانی که در زبان‌های انگلیسی [6] ایتالیایی [8]، چکی [9] و ترکی[4]، انجام شدند، همسو است. این تحقیقات اظهار داشتند که افراد دستورپریش در درک جملات نامتعارف که ازلحاظ نحوی پیچیده‌ترند، با دشواری بیشتری مواجه می‌شوند. به‌طور خاص، پژوهش عامری و همکاران درباره بیماران فارسی‌زبان مبتلا به آفازی بروکا نشان داد درک ساختارهای نحوی نامتعارف با دشواری بیشتری همراه است و این دشواری با عملکرد پردازش شناختی توالی‌ها در ارتباط مستقیم قرار دارد [37]. ضمناً، یافته‌های تحقیق حاضر با نتایج شیانی [18] و آزاد [19، 20] در زبان فارسی همسو است، زیرا هر دو مطالعه تفاوت معناداری را در درک این دو نوع جمله گزارش کرده‌اند. بااین‌حال، این نتایج با مطالعه رقیب‌دوست که تنها به نقصی خفیف در درک انواع مختلف جملات نامتعارف در دو شرکت‌کننده دستورپریش خود اشاره داشت، همخوانی ندارد [17]. 
درخصوص درک جملات نامتعارف، داده‌های تحقیق حاضر بیانگر آن است که درک جملات مبتداسازی‌شده فاعلی آسان‌تر از جملات مبتداسازی‌شده مفعولی صورت گرفته است. روندی مشابه در درک جملات اسنادی فاعلی در قیاس با اسنادی مفعولی مشاهده شد. این نتایج که با مشاهدات شیانی و آزاد نیز تطابق دارد، با یافته‌های مطالعات دیگری نیز همسو است که نشان دادند جملاتی که شامل حرکت نحوی هستند، دشواری بیشتری برای افراد دستورپریش ایجاد می‌کنند. به‌عنوان‌مثال، فریدمن و شاپیرو گزارش کردند که اغلب افراد دستورپریش عبری زبان مشکلی با درک ساختارهای دارای ترتیب واژه متعارفِ زبان خود نداشتند، اما در درک ساختارهایی که شامل حرکت عبارات اسمی است از جایگاه معمول خود بودند، دچار نقص معناداری شدند [35]. همچنین، در زبان ترکی که دارای ترتیب واژه منعطف است و شش ترتیب واژه مختلف امکان‌پذیر است، درک جملات مبتداسازی‌شده مفعولی در مقایسه با فاعلی دشوارتر بوده است [4، 34، 38].
 بااین حال، نتایج تمام مطالعات در این زمینه یکسان نیست؛ برای نمونه، مطالعه جاپ و همکاران تفاوتی در درک جملات متعارفِ معلوم و مجهول در افراد دستورپریش اندونزیایی مشاهده نکرد. عزیز و همکاران نیز عملکردی مشابه با افراد دستورپریش اندونزیایی در درک جملات معلوم و مجهول را در شرکت‌کنندگان مالزیایی‌زبان پژوهشِ خود گزارش کردند [39]. بااین‌حال، یافته‌های تحقیق حاضر نشان می‌دهند که ترتیب واژه تأثیر قابل‌توجهی بر درک جمله در افراد دستورپریش فارسی‌زبان دارد. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، در زبان فارسی، با وجود انعطاف‌پذیری در ترتیب کلمات و امکان قرارگیری مفعول در ابتدای جمله، ساختار متعارف به شکل «فاعل-مفعول-فعل» شکل می‌گیرد؛ جملات اسنادی مفعولی و مبتداسازی‌شده مفعولی که در آن مفعول از جایگاه پایه‌ای خود (پس از فاعل) به ابتدای جمله منتقل می‌شود، ازجمله ساختارهای نامتعارف محسوب شده و طبق فرضیه DOP-H، نوعی ترتیب مشتق‌شده به شمار می‌آیند. همچنین، تحلیل‌ها نشان داد AQ تأثیر معناداری بر درک جملات اسنادی مفعولی دارد. این یافته می‌تواند حاکی از آن باشد که شدت آفازی به‌طور خاص بر پردازش ساختارهایی که شامل حرکت نحوی و تغییرات ترتیب واژه هستند، تأثیر می‌گذارد. بدین ترتیب افراد دارای AQ پایین‌تر، بارِ پردازشی بیشتری را در تفسیر این نوع ساختارها تجربه می‌کنند. در این راستا، الگوی مشاهده‌شده در PSWA با فرضیه DOP-H هم‌راستا است، زیرا افراد دستورپریش بیشترین دشواری را در درک ساختارهای مشتق‌شده و دارای حرکت نحوی، یعنی جملات اسنادی مفعولی و مبتداسازی‌شده مفعولی تجربه کردند. بدین ترتیب، یافته‌های مطالعه حاضر شواهد پیشین این فرضیه در زبان‌های هلندی [40]، چکی [41]، عبری [36] و ترکی [34] را تقویت می‌کند. افزون بر این، نتایج پژوهش فعلی بر اهمیت پیچیدگی نحوی و نقش حرکت نحوی در پرداش جملات تأکید دارد و پیامدهای مهمی برای طراحی برنامه‌های توان‌بخشی زبانی در این حوزه به همراه دارد.
-سومین هدف پژوهش، بررسی میانگین طول گفته و میانگین طول جمله در دو گروه PSWA و NBD بود. نتایج تحلیل جامع 8 تکلیف گفتمانی در این دو گروه که با استفاده از نمونه‌ای گسترده‌تر نسبت به مطالعات پیشین فارسی‌ انجام شد، شاخص‌های بیانی مشخصی را در راستای یافته‌های قبلی تبیین کرد. داده‌های این پژوهش، همسو با مطالعات متعدد، نشان می‌دهد که در حیطه بیان نحوی، گفتار افراد مبتلا به دستورپریشی با کاهش طول جملات و گفتار تلگرافی مشخص می‌شود. به‌طور خاص، این افراد واژگان کمتری را در هر گفته تولید می‌کنند که این امر معمولاً با کاهش میانگین طول گفته همراه است [40، 42]. افزون بر این، بررسی ساختار جملات این بیماران نشان داده است که آن‌ها به‌طور قابل‌توجهی جملات کوتاه‌تر را ترجیح می‌دهند [42-44]. در مطالعات پیشین فارسی‌ نیز محدودیت‌های نحوی و ساده‌سازی ساختاری به‌صورت کاهش میانگین طول جمله [43-45] و میانگین طول گفته [43] در بیماران مبتلا به دستورپریشی، در مقایسه با افراد دارای توانایی‌های طبیعی زبانی در گفتمان گزارش شده است [45]. افزون بر این، یافته‌ها نشان دادند شدت آفازی بر هر دو شاخص بیانی تأثیرگذار است، به‌گونه‌ای که افزایش شدت آفازی با کاهش میانگین طول گفته و جمله همراه بود. این ارتباط معنادار نشان‌دهنده تغییرپذیری در تولیدات نحوی افراد با شدت‌های مختلف این اختلال است و بر اهمیت در نظر گرفتن این تفاوت‌ها در فرایند توان‌بخشی بالینی تأکید می‌کند.
-درنهایت، چهارمین هدف این پژوهش بررسی ارتباط میان شاخص‌های بیان نحوی میانگین طول گفته و جمله و نمره درک دستوری در گروه PSWA بود. یافته‌ها نشان داد میان متغیرهای MLU و MLS و نمره درک دستوری ارتباط معناداری وجود دارد. این نتایج با پژوهش‌هایی که وجود ارتباط بین عملکرد بیانی و درکی در دستورپریشی را تأیید کرده‌اند [16]، همسو است. بااین‌حال، این یافته‌ها با برخی مطالعات که ارتباط مستقیم میان درک و تولید زبانی را رد کرده‌اند، در تضاد است. به‌عنوان نمونه، تحقیق رقیب‌دوست بر روی دو فرد فارسی‌زبان دارای دستورپریشی، گزارش موردی نسپولس و همکاران از یک بیمار فرانسوی‌زبان [15] و پژوهشی درباره بیماران یونانی‌زبان [14] نتایج متفاوتی را ارائه داده‌اند. 
علاوه‌براین، اگرچه در پژوهش حاضر رابطه‌ای معنادار بین درک جمله و شاخص‌های بیانی مشاهده شد، اما تأثیر معنادار شدت آفازی بر این متغیرها نشان می‌دهد که عملکرد شرکت‌کنندگان دچار نوسان است. این امر بر لزوم احتیاط در تفسیر نتایج تأکید دارد. یکی از جنبه‌های مهم این بحث، کاربرد بالینی ارتباط میان درک و تولید جمله است که در برخی مطالعات نیز مورد توجه قرار گرفته است. درواقع، بررسی این ارتباط در بیماران دستورپریش می‌تواند اطلاعات ارزشمندی برای تصمیم‌گیری‌های بالینی در اختیار درمانگران قرار دهد. به‌طور خاص، پژوهش‌هایی که تأثیرات درمانی تک‌مدالیته‌ای، یعنی درمان متمرکز بر درک یا بیان و تعمیم بین‌مدالیته پس از درمان درک یا تولید جمله را بررسی کرده‌اند، نشان داده‌اند که ارتباطی یک‌طرفه از درک به تولید وجود دارد [46-48]. به این معنا که اختلالات درک جمله، از درمان تولید جمله تأثیر نمی‌پذیرند، زیرا هیچ شواهدی از تعمیم مهارت‌های تولید به درک مشاهده نشده است. 
بااین‌حال، در صورتی که اختلال در تولید جمله وجود داشته باشد، توصیه می‌شود ابتدا عملکرد درک ارزیابی شود. در صورتی که نقصی در درک نیز مشاهده شود، درمان درک باید قبل از درمان تولید جمله یا به‌طور هم‌زمان با آن انجام شود، زیرا در این حالت احتمال تعمیم مهارت‌های درک به تولید بیشتر به نظر می‌رسد. هنوز هم این پرسش که آیا بازنمایی‌های نحوی مشترکی زیربنای بروز نقایص دستورپریشی در هر دوی مدالیته‌های درک و بیان هستند می‌تواند زمینه‌ساز مطالعات و پژوهش‌های دیگری در آینده باشد. درمجموع، فقدان منابع علمی و پژوهش‌های گسترده دررابطه‌با دستورپریشی در زبان فارسی، رجوع به سایر مطالعات قبلی به‌عنوان یک خط پایه مقایسه را محدود می‌سازد. پژوهش‌های آتی با استفاده از پروتکل‌های ارزیابی و تحلیل درک و بیان نحوی می‌تواند بر تنه علمی این حوزه بیفزاید و درک بهتری از وضعیت دستورپریشی در بیماران فارسی زبان ایجاد نماید. ضروری است پژوهش‌های آینده بر توسعه استانداردهای ارزیابی گفتمان متمرکز شوند تا قابلیت مقایسه بین مطالعات را افزایش داده و کاربردهای بالینی را در جمعیت فارسی‌زبان بهبود بخشند.

نتیجه‌گیری
نتایج پژوهش نشان داد مهارت درک جملات در افراد مبتلا به دستورپریشی به‌طور معناداری پایین‌تر از عملکرد گروه کنترلِ بدون آسیب مغزی است. یافته‌ها دشواری قابل‌توجهی را در پردازش جملات پیچیده و نامتعارف، به‌ویژه جملات دارای ترتیب واژه تغییریافته، شامل جملات اسنادی مفعولی و مبتداسازی‌شده مفعولی، در شرکت‌کنندگان فارسی‌زبان دارای دستورپریشی نشان دادند. براین‌اساس، یافته‌ها تأکید می‌کنند که مطابق با فرضیه DOP-H، جملاتی که دارای حرکت نحوی عبارات اسمی و ترتیب واژه مشتق‌شده هستند، به پردازش پیچیده‌تری نیاز دارند؛ امری که در عملکرد گروه PSWA در این پژوهش مشاهده شد.
علاوه‌براین، نتایج نشان داد شاخص‌های بیانی ارتباط معناداری با عملکرد درکی در گروه دستورپریش دارند. همچنین، درک جملات اسنادی مفعولی و شاخص‌های بیانی MLU و MLS بسته به‌ شدت آفازی تغییرپذیر بودند و این تغییرات می‌تواند تأثیر مستقیمی بر طراحی برنامه‌های توان‌بخشی داشته باشد. ازاین‌رو، پیشنهاد می‌شود برای بهبود خدمات توان‌بخشی در دستورپریشی، ارزیابی دقیق آسیب‌های درک نحوی با در نظر گرفتن شدت آفازی انجام شود. این یافته‌ها می‌تواند راهنمای ارزشمندی برای درمانگران و محققان در ارتقای روش‌های ارزیابی و مداخلات فردی مبتنی بر شواهد باشد.

ملاحظات اخلاقی

پیروی از اصول اخلاق پژوهش

 این مطالعه در کمیته اخلاق دانشگاه علوم توان‌بخشی و سلامت اجتماعی با شناسه اخلاق IR.USWR.REC.1402.059 تصویب شد. 

حامی مالی
این مقاله برگرفته از طرح پژوهشی به شماره 2585 است که با حمایت واحد توسعه تحقیقات بالینی بیمارستان توابخشی رفیده انجام شده است.

مشارکت نویسندگان
 مفهوم‌سازی: فریبا یادگاری؛ روش‌شناسی و تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها: همه نویسندگان؛ نگارش پیش‌نویس، ویراستاری و نهایی‌سازی: فریبا یادگاری و سمانه سازگارنژاد؛ نظارت: فریبا یادگاری، رباب تمیوری، عنایت‌الله بخشی.

تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان این مقاله تعارض منافع ندارد.

تشکر و قدردانی
نویسندگان از واحد توسعه تحقیقات بالینی بیمارستان توان‌بخشی رفیده به‌دلیل حمایت و همکاری ارزشمندشان قدردانی می‌کنند. همچنین از شرکت‌کنندگان و دستیاران دانشجویی به خاطر مشارکت ارزنده‌شان سپاس‌گزاری می‌کنند. 



 
References
  1. Cappa SF. Neurological accounts of agrammatism. In: Bastiaanse R, Thompson CK, editors. Perspectives on agrammatism. Hove: Psychology Press; 2012. [Link]
  2. Caramazza A, Zurif EB. Dissociation of algorithmic and heuristic processes in language comprehension: Evidence from aphasia. Brain and Language. 1976; 3(4):572-82. [DOI:10.1016/0093-934X(76)90048-1] [PMID]
  3. Thompson G. Introducing functional grammar: 3rd ed. London: Routledge; 2013. [DOI:10.4324/9780203431474]
  4. Duman TY, Altınok N, Özgirgin N, Bastiaanse R. Sentence comprehension in Turkish Broca’s aphasia: An integration problem. Aphasiology. 2011; 25(8):908-26. [DOI:10.1080/02687038.2010.550629]
  5. Bastiaanse R, van Zonneveld R. Sentence production with verbs of alternating transitivity in agrammatic Broca’s aphasia. J Neurolinguistics. 2005; 18(1):57-66. [DOI:10.1016/j.jneuroling.2004.11.006]
  6. Bastiaanse R, Edwards S. Word order and finiteness in Dutch and English Broca’s and Wernicke’s aphasia. Brain and Language. 2004; 89(1):91-107. [DOI:10.1016/S0093-934X(03)00306-7] [PMID]
  7. Burchert F, De Bleser R. Passives in agrammatic sentence comprehension: A German study. Aphasiology. 2004; 18(1):29-45. [DOI:10.1080/02687030344000409]
  8. Luzzatti C, Toraldo A, Guasti MT, Ghirardi G, Lorenzi L, Guarnaschelli C. Comprehension of reversible active and passive sentences in agrammatism. Aphasiology. 2001; 15(5):419-41. [DOI:10.1080/02687040143000005]
  9. Hudousková A, Flanderková E, Mertins B, Tomšu K. [Hypotéza vymazávání stop a její platnost v češtině u pacientů s Brocovou afázií (Czech)]. Slovo a slovesnost. 2014; 75(3):163-80. [Link]
  10. Miceli G, O’Connor, Menn L, Obler LK. Agrammatic aphasia: A cross-language narrative sourcebook. Amsterdam: John Benjamins Publishing Company; 1990. [Link]
  11. Benedet MJ, Christiansen JA, Goodglass H. A cross-linguistic study of grammatical morphology in Spanish-and English-speaking agrammatic patients. Cortex. 1998; 34(3):309-36. [DOI:10.1016/S0010-9452(08)70758-5] [PMID]
  12. Rausch P, Burchert F, De Bleser R. Comprehension of canonical and non-canonical structures within and across the verbal and nominal syntax domains in agrammatism. Brain and Language. 2007; 103(1-2):82-3. [DOI:10.1016/j.bandl.2007.07.055]
  13. Miceli G, Mazzucchi A, Menn L, Goodglass H. Contrasting cases of Italian agrammatic aphasia without comprehension disorder. Brain and Language. 1983; 19(1):65-97. [DOI:10.1016/0093-934X(83)90056-1] [PMID]
  14. Fyndanis V, Varlokosta S, Tsapkini K. (Morpho) syntactic comprehension in agrammatic aphasia: Evidence from Greek. Aphasiology. 2013; 27(4):398-419. [DOI:10.1080/02687038.2013.770817]
  15. Nespoulous JL, Dordain M, Perron C, Ska B, Bub D, Caplan D, et al. Agrammatism in sentence production without comprehension deficits: reduced availability of syntactic structures and/or of grammatical morphemes? A case study. Brain and Language. 1988; 33(2):273-95. [PMID]
  16. Meyer AM, Mack JE, Thompson CK. Tracking passive sentence comprehension in agrammatic aphasia.  Journal of Neurolinguistics. 2012; 25(1):31-43. [DOI:10.1016/j.jneuroling.2011.08.001] [PMID] 
  17. Raghibdoust S. Comprehension and grammaticality judgement in Persian-speaking agrammatics [doctoral dissertation]. Ottawan: University of Ottawa; 1999. [Link]
  18. Shiani A, Joghataei MT, Ashayeri H, Kamali M, Razavi MR, Yadegari F. Comprehension of complex sentences in the Persian-speaking patients with aphasia. Basic and Clinical Neuroscience. 2019; 10(3):199. [DOI:10.32598/bcn.9.10.185] [PMID] 
  19. Azad O. [Syntactic comprehension in Persian-speaking agrammatics: further proof of trace deletion hypothesis (Persian)]. Journal of Language Horizons. 2021; 5(1):185-203. [DOI:10.22051/lghor.2020.32410.1346]
  20. Azad O. Canonicity Effect on Sentence Processing of Persian-speaking Broca’s Patients. Basic and Clinical Neuroscience. 2022; 13(6):865. [DOI:10.32598/bcn.2021.2777.1] [PMID] 
  21. Azad O. Comprehension of complex structures by persian-speaking aphasics: The role of cognitive load. Journal of Modern Rehabilitation. 2021; 15(4):227-38. [DOI:10.18502/jmr.v15i4.7743]
  22. Cornell TL, Fromkin VA, Mauner G. A linguistic approach to language processing in Broca’s aphasia: A paradox resolved. Current Directions in Psychological Science. 1993; 2(2):47-52. [DOI:10.1111/1467-8721.ep10770692]
  23. Fridriksson J, Morrow L. Cortical activation and language task difficulty in aphasia. Aphasiology. 2005; 19(3-5):239-50. [DOI:10.1080/02687030444000714] [PMID] 
  24. Nilipour R, Pourshahbaz A, Ghoreyshi ZS. Reliability and validity of bedside version of Persian WAB (P-WAB-1). Basic and Clinical Neuroscience. 2014; 5(4):253-8. [PMID]
  25. Paradis M, Libben G. The assessment of bilingual aphasia. London: Psychology Press; 2014. [DOI:10.4324/9781315802138]
  26. Dipper L, Marshall J, Boyle M, Hersh D, Botting N, Cruice M. Creating a theoretical framework to underpin discourse assessment and intervention in aphasia. Brain Sciences. 2021; 11(2):183. [DOI:10.3390/brainsci11020183] [PMID] 
  27. Ghayoumi Anaraki Z, Marini A, Yadegari F, Mahmoodi Bakhtiari B, Fakharian E, Rahgozar M, et al. Narrative discourse impairments in persian-speaking persons with traumatic brain injury: A pilot study. Folia Phoniatrica et Logopaedica. 2015; 66(6):273-9. [DOI:10.1159/000371443] [PMID]
  28. Stark BC, Bryant L, Themistocleous C, Den Ouden D-B, Roberts AC. Best practice guidelines for reporting spoken discourse in aphasia and neurogenic communication disorders. Aphasiology. 2023; 37(5):761-84. [DOI:10.1080/02687038.2022.2039372]
  29. Bastiaanse R. Production of verbs in base position by Dutch agrammatic speakers: Inflection versus finiteness. Journal of Neurolinguistics. 2008; 21(2):104-19. [DOI:10.1016/j.jneuroling.2006.10.006]
  30. Menn L, Obler LK, Miceli G. Agrammatic aphasia: A cross-language narrative sourcebook. Amsterdam: John Benjamins Publishing Company; 2012. [Link]
  31. Bateni M. [Describing the syntactic structure of Persian (Persian)]. Tehran: Amirkabir Publications Institute; 2002. [Link]
  32. Saffran EM, Berndt RS, Schwartz MF. The quantitative analysis of agrammatic production: Procedure and data. Brain and Language. 1989; 37(3):440-79. [DOI:10.1016/0093-934X(89)90030-8] [PMID]
  33. Jap BA, Martinez-Ferreiro S, Bastiaanse R. The effect of syntactic frequency on sentence comprehension in standard Indonesian Broca’s aphasia. Aphasiology. 2016; 30(11):1325-40. [DOI:10.1080/02687038.2016.1148902]
  34. Maviş İ, Arslan S, Aydin Ö. Comprehension of word order in Turkish aphasia. Aphasiology. 2020; 34(8):999-1015. [DOI:10.1080/02687038.2019.1622646]
  35. Friedmann N, Shapiro LP. Agrammatic comprehension of simple active sentences with moved constituents: Hebrew OSV and OVS structures. Journal of Speech, Language, and Hearing Research. 2003; 46(2):288-97. [DOI:10.1044/1092-4388(2003/023)] [PMID]
  36. Berndt RS, Mitchum CC, Haendiges AN. Comprehension of reversible sentences in “agrammatism”: A meta-analysis. Cognition. 1996; 58(3):289-308. [DOI:10.1016/0010-0277(95)00682-6] [PMID]
  37. A’meri H, Golfam A, Kolk H, A’shayeri H, Hagh-Shenas AM, Kord-Za’feranlou E. Inreraction of syntactic comprehension and ability of cognitive sequence processing in Persian speeking broca aphasic patients. Archives of Rehabilitation. 2008; 9(2):16-0. [Link]
  38. Yağız O, Aydın B. Processing active/passive sentences in Turkish agrammatic aphasics. Procedia-Social and Behavioral Sciences. 2014; 158:254-9. [DOI:10.1016/j.sbspro.2014.12.084]
  39. Aziz MAA, Hassan M, Razak RA, Garraffa M. Syntactic abilities in Malay adult speakers with aphasia: A study on passive sentences and argument structures. Aphasiology. 2020; 34(7):886-904. [DOI:10.1080/02687038.2020.1742283]
  40. Vermeulen J, Bastiaanse R, Van Wageningen B. Spontaneous speech in aphasia: A correlational study. Brain and Language. 1989; 36(2):252-74. [DOI:10.1016/0093-934X(89)90064-3] [PMID]
  41. Pavlína H. Sentence processing in agrammatic aphasia [MA thesis]. Moravia: Olomouc: Palacký University; 2016.
  42. Rossi E, Bastiaanse R. Spontaneous speech in Italian agrammatic aphasia: A focus on verb production. Aphasiology. 2008; 22(4):347-62. [DOI:10.1080/02687030701407093]
  43. Jonkers R, Bastiaanse R. How selective are selective word class deficits? Two case studies of action and object naming. Aphasiology. 1998; 12(3):245-56. [DOI:10.1080/02687039808249453]
  44. Thompson CK, Lange KL, Schneider SL, Shapiro LP. Agrammatic and non-brain-damaged subjects’ verb and verb argument structure production. Aphasiology. 1997; 11(4-5):473-90. [DOI:10.1080/02687039708248485]
  45. Sazegar Nejad S, Yadegari F, Teymouri R. Persian verb and sentence production protocol (PVSP) and its efficacy on Persian-speaking agrammatic non-fluent persons with aphasia. Aphasiology. 2021; 35(1):73-99. [DOI:10.1080/02687038.2019.1673305]
  46. Schröder A, Burchert F, Stadie N. Training-induced improvement of noncanonical sentence production does not generalize to comprehension: Evidence for modality-specific processes. Cognitive Neuropsychology. 2015; 32(3-4):195-220. [DOI:10.1080/02643294.2014.968535] [PMID]
  47. Adelt A, Hanne S, Stadie N. Treatment of sentence comprehension and production in aphasia: Is there cross-modal generalisation? Neuropsychological Rehabilitation. 2018; 28(6):937-65. [DOI:10.1080/09602011.2016.1213176] [PMID]
  48. Matchin W, den Ouden DB, Basilakos A, Stark BC, Fridriksson J, Hickok G. Grammatical parallelism in aphasia: A lesion-symptom mapping study. Neurobiology of Language. 2023; 4(4):550-74. [DOI:10.1162/nol_a_00117] [PMID] 
نوع مطالعه: پژوهشی | موضوع مقاله: گفتاردرمانی
دریافت: 1403/10/9 | پذیرش: 1404/2/6 | انتشار: 1404/4/10

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه آرشیو توانبخشی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Archives of Rehabilitation

Designed & Developed by : Yektaweb