مقدمه
با وجود پیشرفت در تکنولوژی ابزارهای کمکشنیداری، پروتزهای کاشت حلزون، سرویسهای مداخله و افزایش آگاهی از تأثیرات کمشنوایی بر رشد گفتار و زبان، نقص زبان همچنان یکی از بزرگترین مشکلاتی است که کودکان با آسیب شنوایی با آن روبهرو هستند. مطالعات نشان دادهاند کودکان با آسیب شنوایی با سرعتی معادل 50 درصد تا 60 درصد سرعت کودکان طبیعی، زبان را میآموزند. اغلب این کودکان هنگامیکه وارد مدرسه میشوند نسبت به کودکان طبیعی تأخیر زبانی معادل یک سال یا بیشتر دارند [
1]. نقص شنوایی، حوزههای مختلف زبانی اعم از واژگان، واجشناسی و کاربردشناسی را تحت تأثیر قرار میدهد. حوزه نحوی ـ تکواژی حیطهای است که آسیب قابلتوجهی در کمشنوایی دارد. مطالعات نشان میدهند کودکان کمشنوا در درک و بیان سطوح پیچیده دستور زبان دچار مشکل هستند [
1]. همچنین میانگین طول گفته (MLU) در کودکان کمشنوا کمتر از کودکان طبیعی است [
2].
دانش واژگانی کودکان با آسیب شنوایی نیز از نظر کیفی و کمی نسبت به کودکان طبیعی پایینتر است. تحقیقات نشان میدهند کسب واژه جدید در کودکان با شنوایی طبیعی بهاندازه خزانه واژگان آنها مربوط میشود و نه به سن آنها. بهعلاوه، استراتژی یادگیری کلمه در کودکان با آسیب شنوایی در سن بالاتری رشد کرده و در اکثر این کودکان، حداقل برای مدتی هیچ مفهومی برچسب مشخصی ندارد [
3]، بنابراین کودکان با آسیب شنوایی در دانش واژگانی نسبت به همتایان شنوای خود دچار تأخیر هستند. از میان مفاهیم واژگانی، واژگانی که به مفاهیم یا فعالیتهای عینی اشاره نمیکنند بلکه برای توضیح آرزوها، احساسات، عواطف و عقاید به کار میروند، ازجمله واژگانی هستند که در مراحل بعدی رشد گفتار کودک کسب میشوند [
4].
در مطالعات، آن دسته از واژگانی که معرف حالات، عقاید و تفکرات یک فرد هستند را واژگان ذهنی مینامند. به نظر میرسد این واژگان در گفتار کودکان کمشنوا محدود بوده و از تنوع کمتری برخوردار هستند [
5]. اکتساب این واژگان میتواند خودآگاهی و کنترل شناختی را در کودکان کمشنوا تقویت کند [
6، 7]. در میان واژگان ذهنی، افعال ذهنی در کودکانی که رشد طبیعی دارند، در سن 3سالگی شروع به رشد کرده و کودکان 5ساله درک کاملی از این افعال خواهند داشت [
8]، اما رشد این افعال در کودکانی که دچار آسیب شنوایی هستند در 7- 8سالگی دیده میشود. بنابراین کودکان کمشنوا حداقل 3-4 سال در مایلستونهای این حوزه رشدی ـ شناختی دچار تأخیر هستند [
9]. بهدلیل اینکه واژگان ذهنی تنها در 10 درصد از مکالمات روزمره اتفاق میافتد و درنتیجه تحریک کلامی کمتری در این حوزه برای کودک روی میدهد، یادگیری این واژگان چالشبرانگیز است.
همچنین اغلب کلمات ذهنی معانی چندگانهای دارند که تشخیص معنای درست برای عبارت موردنظر به یک مهارت زیربنایی شناختی نیاز دارد. احتمالاً به این دلایل رشد واژگان ذهنی بعد از واژگان عینی اتفاق افتاده و مسیر یادگیری برای واژگان ذهنی طولانیتر است. مکلین و همکاران رشد واژگان ذهنی را در کودکان موردبررسی قرار دادند. مطالعات آنها نشان داد رشد این واژگان باید با افزایش سن تقویت شود و با میزان استفاده اطرافیان از این واژگان ارتباط مستقیم دارد [
10]. درکودکان کمشنوا رشد واژگان ذهنی از این الگو پیروی نمیکند و بهطورکلی با تفاوتهایی روبهروست. مطالعات انجامشده، دلایل مختلفی را برای این تفاوتها عنوان کردهاند. یکی از این عوامل، تفاوت در رشد شناخت و تئوری ذهن در کودک کمشنواست [
11].
همچنین میتوان به عواملی نظیر سن شنوایی، سن تقویمی، خزانه واژگان دریافتی و میزان قرار گرفتن در معرض این واژگان بهعنوان عوامل مؤثر بر پیدایش واژگان ذهنی در کودکان کمشنوا اشاره کرد [
6]. بهطورکلی، آنچه بهعنوان مهارت شناختی زیربنایی برای اکتساب واژگان ذهنی در نظر گرفته میشود، توانایی تئوری ذهن است [
6،
12]. ظرفیت شناختی برای درک انگیزه رفتارهای انسان، عقاید، افکار و آرزوهای او بهعنوان تئوری ذهن تعریف میشود [
13-16]. این ظرفیت شناختی در کودکان ناشنوایی که والدین ناشنوا دارند و از زبان اشاره استفاده میکنند و به میزان قابلتوجهی در معرض زبان اشاره هستند بهتر از کودکان ناشنوایی است که والدین شنوا دارند و بهلحاظ مهارتهای زبان شفاهی دچار تأخیر هستند [
9،
17].
بنابراین باتوجهبه مطالعات انجامشده میتوان گفت تئوری ذهن در کودک کمشنوا بیشتر از آنکه به سن تقویمی بستگی داشته باشد به مهارتهای زبانی مرتبط است [
18]. سه فرضیه درخصوص چرایی رابطه میان اختلالات زبانی و عملکرد کودکان کمشنوا در تکالیف تئوری ذهن وجود دارد: اول اینکه کودکان کمشنوا تجربه کلامی کافی برای اشاره به حالات ذهنی را ندارند. دوم اینکه به نظر میرسد کاربرد این واژگان به توانایی استفاده از سطوح خاصی از مهارتهای نحوی نیز وابسته است که در کودکان ناشنوا دچار آسیب است [
7].
فرضیه سوم بیان میکند که این کودکان مهارتهای زبانی کافی برای درک تستها و دستورات را ندارند [
19]. ازسویدیگر، اینکه کدام حوزه از زبان ممکن است ارتباط بیشتری با مهارت تئوری ذهن داشته باشد هنوز بهدرستی مشخص نشده است. برخی مطالعات به ارتباط توانایی کودک در درک و استفاده از دستور زبان و عملکرد وی در مهارت تئوری ذهن اشاره دارند [
18]. بخشی از مهارتهای زبانی که میتواند با حوزه تئوری ذهن مرتبط باشد نیز واژگان و مخصوصاً واژگان ذهنی هستند. درواقع تئوری ذهن بستری است برای یادگیری و درک واژگانی که به عواطف و مقاصد سایر افراد اشاره میکنند [
8،
20]. چنانچه کودک بهدلیل نقص زبانی قادر به برقراری ارتباط با سایرین نباشد یا ارتباط او با سایرین محدود باشد، تئوری ذهن ضعیفتری دارد و متعاقباً واژگان ذهنی رشدیافتهای نیز نخواهد داشت [
6،
13،
21، 22].
مطالعات مختلفی به بررسی ارتباط میان عوامل زبانی و تئوری ذهن پرداختهاند. جنبههای مختلف تأثیر مهارتهای تئوری ذهن و تعامل آن با عوامل مختلف زبانی قابلبررسی است. پاپافراگو و همکاران در سال 2007 فرایندهای زیربنایی یادگیری افعال ذهنی توسط کودکان را بررسی کردند. نتایج این مطالعه نشان داد برای ورود افعال ذهنی به خزانه واژگان کودک، ابتدا بایستی مفاهیم زیربنایی ذهنی لازم، قبلاً توسط کودک کسب شده باشد که مهارت تئوری ذهن، یکی از مهمترین تواناییهای زیربنایی است که اکتساب افعال ذهنی در کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد [
23].
میلیگان و همکاران در یک مطالعه متاآنالیز برای بررسی همبستگی بین مهارت درک باور غلط و مهارتهای زبانی در کودکان به این نتیجه رسیدند که درک ارتباط تئوری ذهن و مهارتهای زبانی پیچیده است و مهارتهای واژگانی در مقایسه با توانایی کلی زبان با تکالیف تئوری ذهن ارتباط کمتری دارند [
24]. درک واژگان ذهنی نقش مهمی در مهارتهای مختلف زبانی دارد. شناخت معنایی این افعال و استفاده از آنها در جملات با نحو پیچیدهتر نقش مهمی در تکالیف باور غلط دارد [
25]. اورناقی و گرازانی برای بررسی رابطه بین زبان ذهنی و تئوری ذهن، 110 دانشآموز مدارس ابتدایی را موردبررسی قرار دادند. در این مطالعه مهارتهای زبانی، واژگان ذهنی، درک زبان فراشناختی، درک باور غلط (از زیرمجموعههای تئوری ذهن) و درک عواطف موردبررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد بین رشد تئوری ذهن و بیان کلمات ذهنی رابطهای متوسط و بین درک کلمات ذهنی و رشد تئوری ذهن رابطهای قوی وجود دارد. همچنین مشاهده شد که زبان فراشناختی بهترین توضیحدهنده عملکرد در تکالیف باور غلط است [
7].
یو و همکاران در بررسی ارتباط بین مهارتهای زبانی و توانایی تئوری ذهن در کودکان کمشنوا، 84 کودک کمشنوای 4-6ساله را موردبررسی قرار دادند. در این مطالعه کودکانی که مهارتهای زبانی پیشرفتهتری داشتند بهدلیل زمان طولانی که از ابزارهای کمکشنوایی استفاده میکردند، در مهارت تئوری ذهن نیز عملکرد بالاتری داشتند. این یافته اهمیت ارتباط بین تئوری ذهن و زبان را نشان میدهد [
26]. همچنین دلخواه و همکاران به بررسی نقش پیشبینیکنندگی زبان در مهارت تئوری ذهن در کودکان طبیعی و با کاشت حلزون پرداختند. نتایج نشان داد کودکان با کاشت حلزون در تمامی بخشهای آزمون تئوری ذهن، نمره کمتری کسب کردند. همچنین در کودکان 5-6ساله با کاشت حلزون، درک افعال ذهنی، پیشبینیکننده 53 درصد از مهارت تئوری ذهن پایه بود. در کودکان 8-9ساله نیز درک بندهای وابسته در جمله و درک افعال ذهنی بهترتیب پیشبینیکننده 61 درصد تغییر تئوری ذهن پایه و 73 درصد تغییر تئوری ذهن پیشرفته بود [
25].
اینکه کدام حوزه زبانی در کودکان کمشنوا ارتباط بیشتری با مهارت تئوری ذهن دارد، هنوز کاملاً مشخص نیست و به مطالعات بیشتری نیاز دارد. بنابراین مطالعه حاضر به بررسی ارتباط میان مهارتهای دستور زبان و واژگان خصوصاً واژگان ذهنی با مهارت تئوری ذهن در کودکان کمشنوا میپردازد.
روشها
این مطالعه از نوع توصیفی ـ تحلیلی و مقطعی است و جامعه هدف آن کودکان با آسیب شنوایی بودند. جامعه پژوهش، کودکان با آسیب شنوایی مراجعهکننده به مراکز توانبخشی استان کرمان در نظر گرفته شد. 38 کودک با آسیب شنوایی به روش نمونهگیری در دسترس در بازه زمانی 3ماهه برای شرکت در مطالعه انتخاب شدند. معیارهای ورود به مطالعه شامل دامنه سنی 5 تا 7 سال، بهره هوشی غیرکلامی نرمال براساس مقیاس هوش وکسلر [
27] و میانگین طول گفته بیشتر از 3 بود. افت شنوایی در همه این کودکان در محدوده متوسط تا شدید (50 تا 70 درصد) بود که با آزمونهای شنوایی رفتاری به تأیید رسید [
28].
همچنین زبان شفاهی راه اصلی برقراری ارتباط آزمودنیهای این مطالعه بود و خانواده این کودکان فارسیزبان بودند. درنهایت، همگی این کودکان باید از ابزارهای کمکشنیداری نظیر سمعک یا پروتز کاشت حلزون استفاده میکردند. براساس معیارهای خروج از مطالعه نیز کودکانی که قبلاً تمرینات تئوری ذهن را دریافت کرده بودند، از گروه کودکان موردمطالعه خارج شدند. همچنین کودکان با آسیب شنوایی که بنا به تأیید متخصصین مربوطه به اختلالات حسی، اختلالات حرکتی، اختلالات نافذ رشد و نقص توجه و بیشفعالی مبتلا بودند، وارد گروه موردمطالعه نشدند.
مطالعه حاضر زیر نظر کمیته اخلاق دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی انجام شد. به والدین همه شرکتکنندگان در مطالعه، درباره اهداف مطالعه توضیح داده شد و نیز به آنان اطمینان داده شد که اطلاعات شخصی آنها محرمانه و محفوظ خواهد ماند. افراد این امکان را داشتند که در هر لحظه از مطالعه انصراف دهند. والدین شرکتکنندگانی که داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند، درنهایت فرمهای رضایتنامه کتبی را امضا کردند.
تمام آزمودنیها از نظر درک افعال ذهنی توسط ابزار محققساخته مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تهیه فرم ارزیابی، لیست افعال ذهنی پس از استخراج از منابع انگلیسی و ترجمه آنها به فارسی، جهت اظهارنظر و بررسی نسبت روایی محتوایی (CVR)، برای10 نفر از اساتید گفتاردرمانی که سابقه کار با کودکان کمشنوا را داشتند ارسال شد تا چنانچه کلمات انتخابشده برای هدف مطالعه مناسب باشند در تهیه آزمون مورداستفاده قرار گیرند [
16]. جهت بررسی نسبت روایی محتوایی از روش لاوشه استفاده شد. پاسخ متخصصین به هر بخش بهصورت یکی از سه گزینه «ضروری است»، «مفید است ولی ضروری نیست» و «ضروری نیست» مشخص شد. براساس معیار لاوشه مواردی که نسبت روایی محتوایی بالای 0/62 را کسب کنند میتوانند در آزمون باقی بمانند. چون تقریباً تمامی افعال، معیار 0/62 را کسب کردند و تعداد آیتمها بالا بود، باتوجهبه نظر اساتید درنهایت افعالی که نسبت روایی محتوایی بالای 0/8 کسب کردند در آزمون موردبررسی قرار گرفتند. سپس با استفاده از کلماتی که اساتید تأیید کردند، آزمونگر فرمی تهیه کرد که شامل 20 متن کوتاه بود. برای هر متن، سؤالی طراحی شد که پاسخ دادن به آن نیازمند درک صحیح کودک از افعال ذهنی بود. فرم تهیهشده برای 10 نفر از اساتید گفتاردرمانی ارسال و روایی محتوایی آن با روش لاوشه بررسی شد.
درنهایت 9 متن حاوی 9 فعل ذهنی توسط متخصصین گفتاردرمانی انتخاب شد که نسبت روایی محتوایی بالای 0/62 را کسب کردند که روایی مطلوبی محسوب میشود. یک متن نیز جداگانه بهعنوان راهنما استفاده شد. جهت بررسی اعتبار آزمون از روش آزمون ـ بازآزمون استفاده شد. 10 کودک با آسیب شنوایی که شرایطی مشابه شرایط کودکان شرکتکننده در پژوهش حاضر داشتند، یعنی کودکان 5-7ساله با کمشنوایی50-70 درصد بدون وجود هرگونه نقص حسی غیراز کمشنوایی و عدم ابتلا به نقص توجه و عدم دریافت آموزش قبلی درزمینه درک افعال ذهنی و تئوری ذهن، برای این کار انتخاب شده و آزمون برای آنها اجرا شد. پس از 2 هفته مجدداً این آزمون برای همان کودکان اجرا شد تا اعتبار آزمون مشخص شود.
جهت بررسی اعتبارآزمون طی زمان براساس نتایج آزمون ـ بازآزمون از ضریب همبستگی درونردهای (ICC) استفاده شد. بررسی ضریب بهدستآمده نشان داد بین نمرات سنجش اول و دوم رابطه مثبت و قوی وجود دارد. براساس نتایج بهدستآمده مشخص شد ابزار سنجش حاضر از اعتبار قابلقبولی طی زمان برخوردار است. ضریب همبستگی بین میانگینهای آزمون ـ بازآزمون موردبررسی قرار گرفت. مقدار ضریب همبستگی برای متن اول 0/8 به دست آمد که پایایی خوب در نظر گرفته میشود و برای بقیه متون ضریب همبستگی بالاتر 0/9 به دست آمد که پایایی عالی در نظر گرفته میشود. روش اجرای آزمون به این صورت بود که هر متن برای کودک خوانده شده و سپس سؤال موردنظر از کودک پرسیده میشد که پاسخ به آن نیازمند درک افعال ذهنی توسط کودک بود. هر متن شامل یکی از افعال ذهنی بود و متن هشتم دو فعل ذهنی داشت. افعالی نظیر تصمیم گرفتن، فکر کردن و آرزو کردن ازجمله افعال ذهنی در این متون هستند. یک آزمونگر آموزشدیده این متنها را به یک شیوه برای همه کودکان خوانده و بلافاصله از کودک دررابطهبا درک افعال ذهنی سؤالی میپرسید. در پاسخ به سؤال، سطح معناشناسی و دستور زبان کودک مدنظر نبود. اگر کودک به هر طریقی بهطور صحیح، منظور خود را میرساند نمره یک دریافت کرده و در غیر این صورت نمره صفر میگرفت. زمان اجرای این آزمون برای هر کودک تقریباً30 دقیقه بود.
ارزیابی تئوری ذهن با کمک نسخه فارسی آزمون تئوری ذهن که قمرانی و همکاران آن را بومیسازی کردهاند، انجام شد. این آزمون در زبان فارسی از روایی مطلوبی برخوردار است. این آزمون 38 سؤال دارد و کودک بایستی به چندین سؤال درباره داستانها و تصاویر تست پاسخ دهد. کودک به تصاویر نگاه میکند و سپس آزمونگر سؤالات را میپرسد. هر داستان نیز شامل 3 یا 4 جمله است که آزمونگر آن را توضیح میدهد. اگر کودک بعد از بیان داستان متوجه منظور آن نشود، آزمونگر داستان را بازگویی میکند [
29]. هر سؤالی که کودک به آن بهدرستی پاسخ میداد نمره یک و هر سؤالی که کودک به آن پاسخ اشتباه میداد نمره صفر دریافت میکرد. جمع تمامی نمرات نشانگر سطح عملکرد کلی کودک در آزمون تئوری ذهن بود [
29]. برای بررسی اعتبار آزمون برای کودکان کمشنوا، از آزمون ـ بازآزمون استفاده شد [
30]. اعتبار آزمون برای سؤال اول 0/8 و برای سؤال سوم 0/756 به دست آمد. اعتبار سایر سؤالات نیز 1 بود. زمان اجرای این آزمون برای هر کودک تقریباً 30 دقیقه بود.
روش اخذ نمونه گفتار برای بررسی میانگین طول گفته برای هر کودک بهاینصورت بود که پس از انتخاب آزمودنیها، نمونهگیری زبانی از هر آزمودنی بهطور جداگانه و در یک اتاق ساکت با کمک مادر کودک صورت گرفت. برای این منظور طی 30 دقیقه بازی آزاد کودک با آزمونگر و توصیف تصاویر سریال، نمونه زبانی جمعآوری و ضبط شد. سپس نمونهها آوانگاری شدند. درنهایت از طریق تقسیم تعداد کلمهها بر تعداد گفتهها، میانگین طول گفته برحسب کلمه (MLUw) برای هر کودک در نمونههای دارای 100 گفته محاسبه شد [
31].
نمونهگیری برای ارزیابی میانگین طول گفته به جلسه سوم موکول شد تا عدم آشنایی کودک با محیط، مانع از برونداد گفتاری حقیقی کودک نشود.
دادههای پژوهش با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 21 تحلیل و بررسی شدند. از آزمون کولموگروف ـ اسمیرنوف جهت بررسی توزیع دادهها و از آزمونهای همبستگی بهمنظور بررسی ارتباط بین درک افعال ذهنی، تئوری ذهن و میانگین طول گفته استفاده شد.
یافتهها
این پژوهش با هدف بررسی وجود ارتباط میان توانایی تئوری ذهن و توانایی درک افعال ذهنی و میانگین طول گفته برحسب کلمه در کودکان 5-7ساله با آسیب شنوایی انجام شد. در بررسی توزیع دادهها با استفاده از آزمون کولموگروف ـ اسمیرنوف، توزیع دادهها نرمال بود (P>0/05). نابراین برای بررسی همبستگی بین متغیرها از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. مشخصات جمعیتشناختی کودکان در
جدول شماره 1 آمده است.
جدول شماره 2 میانگین و انحرافمعیار نمرات توانایی تئوری ذهن و درک افعال ذهنی و میانگین طول گفته را نشان میدهد.

بهمنظور بررسی وجود ارتباط میان توانایی درک افعال ذهنی و توانایی تئوری ذهن و میانگین طول گفته در کودکان مورد پژوهش، دادههای حاصل از ارزیابی این سه مهارت بهوسیله آزمون همبستگی پیرسون موردبررسی قرار گرفتند (جدول شماره 3).

ارتباط میان نمرات تئوری ذهن و درک افعال ذهن
بررسی همبستگی بین نمرات تئوری ذهن و درک افعال ذهنی در کودکان با آسیب شنوایی نشان داد همبستگی بین نمرات درک افعال ذهنی و نمرات تئوری ذهن از نظر آماری معنیدار است (P<0/001 و r=0/995 و d=19/92).
ارتباط میان نمرات درک افعال ذهنی و میانگین طول گفته
بررسی همبستگی بین نمرات درک افعال ذهنی و میانگین طول گفته در کودکان با آسیب شنوایی نشاندهنده همبستگی بین نمرات میانگین طول گفته و درک افعال ذهنی بود (P<0/000 و r=0/996 و d=29/22).
ارتباط میان نمرات تئوری ذهن و میانگین طول گفته
بررسی همبستگی بین نمرات تئوری ذهن و میانگین طول گفته در کودکان با آسیب شنوایی نشان داد میزان همبستگی بین میانگین طول گفته و نمرات تئوری ذهن از نظر آماری معنیدار نیست (P=0/64 و r=0/704 و d=1/98).
بحث
مطالعه حاضر بهمنظور بررسی ارتباط بین درک افعال ذهنی، تئوری ذهن و میانگین طول گفته در کودکان با آسیب شنوایی انجام شد. نتایج با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون موردبررسی قرار گرفت. یافتههای حاصل از این پژوهش نشان داد در کودکان کمشنوا، نمرات تئوری ذهن با توانایی درک افعال ذهنی در این کودکان در ارتباط است. مطالعات مختلف نیز نتایجی در تأیید ارتباط زبان و تئوری ذهن ارائه کردهاند [19، 20].
مطالعات مختلف نشان دادهاند درک حالات ذهنی و توانایی پاسخ به تستهای تئوری ذهن، نیازمند دانشی از واژگان ذهنی است [20]. صحبت کردن درباره حالات ذهنی، رشد تئوری ذهن کودک را تقویت میکند. بهعبارتدیگر، زبان ابزاری مهم برای بازنمایی حالات ذهنی و مرتبط کردن آنها با واقعیت است [32] برچسب زدن میتواند بازنمایی ذهنی کودک را از مقولههای غیرقابلرویت تقویت کند [32]. مطالعه بارتو و همکاران که در سال 2016 انجام شد، نشان داد تمایل کودک برای اشاره به حالات ذهنی و تئوری ذهن دو فاکتور مرتبط با یکدیگر هستند که کفایت ارتباطی کودک را در آینده تحت تأثیر قرار میدهند. این مطالعه ارتباط بین تئوری ذهن و گفتار کودک پیرامون حالات ذهنی را گزارش کرد [33].
یافته دیگر پژوهش حاضر عدم وجود ارتباط میان تئوری ذهن و میانگین طول گفته بهعنوان شاخصی بر رشد نحو است. مروری بر منابع موجود نشان میدهد بین تئوری ذهن و رشد نحو ارتباطاتی وجود دارد [32، 34]. ارتباط بین تئوری ذهن و کاربرد موصولها و بندهای نسبی که از عناصر نحوی هستند، در زبان انگلیسی دیده شده است [35، 36]. استفاده از جملات مرکب با درک توضیحات درباره باورهای ذهنی همراه میشود [36].
مطالعه بلیک و همکاران نشان داد میانگین طول گفته تا سن 5/4سالگی شاخصی برای پیچیدگی دستوری است و در این سن میانگین طول گفته بیش از 4 است [37]. در مطالعه حاضر میانگین طول گفته کودکان در حدود 4 است که نشاندهنده این است که کودک هنوز از جملات پیچیده یا مرکب کمتر استفاده میکند و بنابراین سطوح پیچیده حالات ذهنی را کمتر در جملات به کار میبرد. همچنین به نظر میرسد از میان عناصر زبانی و نحوی، برخی عناصر با رشد تئوری ذهن در ارتباط بوده و برخی ارتباط ضعیفتری دارند، بهطوریکه برخی مطالعات ترجیح بیشتری به استفاده از واژه کلی زبان برای بیان ارتباط با تئوری ذهن داشته و حوزه خاصی را مشخص نمیکنند [32].
مطالعات اخیر نشان میدهند برخی عناصر زبانی نحوی، معنایی و کاربردشناسی تا اواسط دوران کودکی با تئوری ذهن ارتباط دارند، اما این ارتباط در بزرگسالی دیده نشده است [32]. آستینگتون و جنکینز ادعا کردند که توانایی ردگیری و بازنمایی روابط پیچیده بین عناصر منفرد در جمله، میتواند همان توانایی باشد که به کودک کمک میکند رابطه بین اشیاء و وجود یا عدم وجود یک شیء را در تست باور غلط درک کند. در حمایت از این ادعا آنها آیتمهایی از تست رشد زبان اولیه نشان دادند که بهطور منحصربهفردی عملکرد فرد در تستهای باور غلط را پیشبینی میکند [12].
همچنین مشخص شد توانایی درک افعال ذهنی با میانگین طول گفته آزمودنیها مرتبط است. در روند اکتساب زبان، کودکان یاد میگیرند گفتهها را در سطوح مختلف نحوی فرمولبندی کنند. این مسئله میتواند مبین یک ارتباط معنایی ـ نحوی باشد. کودک زمانی که در سن 3سالگی یادگیری و استفاده از واژگان ذهنی را آغاز میکند، رفتهرفته عناصر دستوری لازم برای بهکارگیری این واژگان در جمله را نیز کسب میکند [38]. درک و استفاده از کلمات ذهنی به پیچیده شدن مهارتهای نحوی کودک نیز میانجامد. زمانی که کودک تلاش میکند از واژگان ذهنی استفاده کند بایستی ساختارهای نحوی پیچیدهتری را نیز به کار ببرد. بنابراین رشد افعال ذهنی میتواند با رشد نحوی در مهارتهای زبانی کودک همراه باشد [39].
نتیجهگیری
این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین تئوری ذهن و درک افعال ذهنی و میانگین طول گفته انجام شد. نتایج نشان داد جنبههای مختلف زبانی تأثیرات یکسانی بر مهارت تئوری ذهن در کودکان با آسیب شنوایی و بر یکدیگر ندارند. باتوجهبه وجود ارتباط بین درک افعال ذهنی و تئوری ذهن میتوان گفت احتمالاً با تقویت هر کدام از این دو مهارت میتوان به تقویت دیگری دست یافت. همچنین باتوجهبه ارتباط بین میانگین طول گفته که شاخصی از رشد نحو است با رشد افعال ذهنی میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که بخشهای مختلف زبان احتمالاً بر یکدیگر تأثیر مستقیم میگذارند. این مسئله میتواند به طراحی اهداف چندگانه برای هر رویکرد مداخلهای در این حوزهها منجر شود و کاهش وقت و هزینه را در مداخلات کودکان کمشنوا بههمراه داشته باشد.
این پژوهش دارای محدودیتهایی بود. دسترسی به تعداد موردنظر از کودکان کمشنوایی که در سطح زبانی مفروض در مطالعه حاضر باشند دشوار بود و به زمان و هماهنگی بین چند مرکز توانبخشی نیاز داشت. ارتباط میان میانگین طول گفته و تئوری ذهن در این مطالعه به اثبات نرسید که نیاز به پژوهشهای بیشتر با حجم نمونه بالاتر جهت اطمینان بیشتر است. بررسی رابطه بین تئوری ذهن با شاخصهای دیگر نحوی میتواند زمینه خوبی برای پژوهشهای بعدی باشد. همچنین نتایج این پژوهش میتواند زمینه پژوهشهای کارآزماییهای بالینی درمورد تأثیر تئوری ذهن بر تقویت درک افعال ذهنی باشد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
مطالعه حاضر تأییدیه اخلاقی را از کمیته اخلاق دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی با کد اخلاق IR.USWR.REC.1402.094 دریافت کرد. به والدین همه شرکتکنندگان در مطالعه، درباره اهداف مطالعه توضیح داده شد و اطمینان داده شد که اصل امانتداری رعایت شده و دادههای شخصی آنها محرمانه خواهد ماند. افراد این امکان را داشتند که در هر لحظه از مطالعه انصراف دهند. والدین شرکتکنندگانی که داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند، درنهایت فرمهای رضایتنامه کتبی را امضا کردند.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از طرح تحقیقاتی با شماره ثبت 3006 است که با حمایت مالی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی انجام شده است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی و طراحی مطالعه: اکبر دارویی و پریا حاج غلام رضایی؛ روششناسی و تجزیهوتحلیلدادهها: فاطمه حسناتی و زهرا حاج غلام رضایی؛ نگارش: فاطمه حسناتی، زهرا حاج غلام رضایی و پریا حاج غلامرضایی؛ ویراستاری، تحقیق و نهاییسازی: فاطمه حسناتی و زهرا حاج غلامرضایی.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.