مقدمه
از نظر فرهنگی، کودکان شنوای دارای والدین با آسیب شنوایی ممکن است گاهی در دو موقعیت مختلف در میان فرهنگ افراد شنوا و ناشنوا قرار بگیرند [
1]. کودک شنوایی که والدین با آسیب شنوایی دارد مانند یک کودک شنوای دارای والدین شنوا در نظر گرفته نمیشود، یعنی امکان دارد گاهی نادیده گرفته شود و گاهی بیش از حد مورد توجه قرار گیرد [
2]. آسیب شنوایی در والدین ممکن است تأثیر نامطلوبی بر روابط آنها با فرزندانشان بگذارد و پیامدهای نامطلوبی داشته باشد [
3]. بدون تردید، این نوع آسیب بر کیفیت زندگی افراد مؤثر است [
4]. درواقع زندگی با آسیب شنوایی حس متفاوتی ایجاد میکند و بر کیفیت زندگی فرد و اطرافیان او تأثیر میگذارد. به همین دلیل، مطالعه تجربه زیسته این افراد جای بحث و بررسی دارد [
5].
در حقیقت، حتی میتوان بین والدین ناشنوایی که خود را بخشی از جامعه ناشنوایان در نظر میگیرند و در خانواده از زبان اشاره استفاده کنند و والدین کمشنوایی که احتمالاً در برقراری ارتباط از طریق گفتار با مشکل مواجه هستند، تفاوت قائل شد[
3]، زیرا گروه اول برای برقراری ارتباط با فرزند شنوای خود و درک گفتار او با چالش بیشتری مواجه هستند و تجربیات متفاوتی دارند [
2]. علاوه بر این، میزان وابستگی والدین به فرزندان نیز به نحو قابلتوجهی بر رابطه آنها تأثیر میگذارد [
3]. از طرفی، تجربه زبانی اولیه کودکان بر رشد و تحول شخصیت و هیجانهای آنها هم تأثیر چشمگیری دارد [
6]. اغلب نوجوانان شنوای دارای والدین با آسیب شنوایی بهعنوان مترجم و میانجی فرهنگ افراد شنوا و ناشنوا عمل میکنند [
7]. بنابراین برای درک چگونگی تحول شخصیت و روابط اجتماعی در این خانوادهها لازم است که بدانیم بین این کودکان و والدین آنها در طول سالهای زندگی چه اتفاقهایی رخ میدهد [
8].
فرزندان شنوای والدین با آسیب شنوایی، گروه خاصی تشکیل میدهند که حتی در زمینه پژوهشهای مرتبط با ناشنوایی مورد غفلت قرار گرفتهاند [
9]. از سوی دیگر، 90 درصد والدین با آسیب شنوایی دارای فرزندان شنوا هستند [
10]. به بیان دقیقتر، حدود 10 درصد کودکان شنوا، پدر یا مادر با آسیب شنوایی دارند. 5 درصد آنها نیز دارای هم پدر و هم مادر با آسیب شنوایی هستند [
11]. با این حال، بیشتر پژوهشها بر تجربههای زیسته والدین شنوای دارای فرزند ناشنوا تمرکز دارند [
12]؛ بنابراین پژوهشهای بسیار کمی درباره کودکان و نوجوانان شنوای والدین ناشنوا انجام شده است و این مسئله ممکن است برای بسیاری از مردم شگفتانگیز باشد [
13].
بیش از 90 درصد والدین ناشنوا تمایل دارند فرزند شنوا داشته باشند. فرزندان چنین والدینی یک گروه منحصربهفرد را تشکیل میدهند که دارای تجربههای خاص زبانی و فرهنگی و همچنین نقشهای قابلتوجهی مانند مترجم و حمایتگر هستند [
14 ،
9]. از آنجا که فرزندان شنوای والدین با آسیب شنوایی در فرهنگ ناشنوایی متولد میشوند و زیرمجموعه دنیای افراد ناشنوا و شنوا هستند، خاصتر محسوب میشوند و حتی در جامعه ناشنوایان هم به آنها اقلیت زبانی و فرهنگی نامرئی میگویند [
15]. فرزندان شنوای والدین با آسیب شنوایی از نظر تجارب مشترک فرهنگی با جامعه ناشنوایان و متفاوت بودن وضعیت شنوایی با افراد ناشنوا در نوعی تضاد مداوم به سر میبرند [
15 ،
9]. این مسئله حاکی از آن است که جامعه ناشنوایان از یک گروه یکنواخت و یکسان تشکیل نمیشود [
16].
آسیب شنوایی ممکن است دستیابی والدین ناشنوا به اصول فرهنگی غالب والدین یا والدین شنوا را بهدلیل موانع ارتباطی با محدودیت مواجه سازد و فرصتهای یادگیری آنها را کمتر کند [
17]. گاهی ناشنوایی سبب کاهش دسترسی به اطلاعات اجتماعی میشود و افردا ناشنوا و خانوادههای آنها را با چالشهای بیشتری مواجه میکند [
18]. بنابراین دور از انتظار نیست که حضور عضوی ناشنوا در خانواده بر کمیت و کیفیت روابط والدین و تعامل اعضای خانواده تأثیر بگذارد [
19]. به همین دلیل، آنها در چنین شرایطی به اطلاعات بیشتری نیاز دارند. بنابراین به سادگی نمیتوان به بعضی سؤالهای مربوط به حوزه ناشنوایی پاسخ داد، زیرا در برخی موارد تناقضهایی وجود دارد که باعث سردرگمی میشود [
8]. توجه به فرزندان شنوای والدین ناشنوا اهمیت خاصی دارد و خلأ پژوهشی در این حوزه آشکار است [
13].
پژوهشهایی درباره تجربه زیسته مادران کودکان ناشنوا و شنوا انجام شده است. برای مثال، هامفریز و همکاران [
20] عنوان کردهاند حمایت اجتماعی قوی از نوجوانان ناشنوا و اعضای خانواده عامل مؤثری در فرزندپروری است و باعث کاهش مشکلات این خانوادهها میشود. یافتههای پژوهش فوکس [
9] نشان داد فرزندان شنوای والدین با آسیب شنوایی نسبت به فرزندان شنوای والدین شنوا در حوزههای تحصیلات، تجارب اجتماعی، زبان و فرهنگ با چالشهای بیشتری مواجه هستند و بیشتر اوقات نقش مترجم، حمایتگر و محافظ را برای والدین ناشنوا خود ایفا میکنند.
نتایج پژوهش مور و اندرید [
2] حاکی از آن بود که فرزندان شنوای دختر والدین با آسیب شنوایی بیشتر از پسرها نقش مترجم را نسبت به والدین خود بر عهده میگیرند. علاوه بر این، فرزندان بزرگتر به تدریج مسئولیت خود را به خواهر و برادر کوچکتر میدهند. در این پژوهش بر نقش میانجیگری فرزندان شنوای والدین با آسیب شنوایی بین فرهنگ افراد ناشنوا و شنوا تأکید شده است.
ساسین و همکاران [
13] در پژوهشی به بررسی تجربه زیسته والدین ناشنوای کودکان شنوا پرداختند. یافتههای این پژوهش بیانگر شش مقوله اصلی به نام تمایز هیجانی، رویکردهای ارتباطی، توسعه آگاهی، شکلگیری روابط اجتماعی، ارزشها و اعتقادات و کنار آمدن با شرایط بود. نتایج پژوهش بوچینو [
1] نشان داد چهار عامل اصلی در روابط بین کودکان شنوا و والدین ناشنوای آنها نقش دارد. این عوامل شامل ترجمه زبان اشاره یا برگردان آن به گفتار، برقراری ارتباط، احساسات نسبت به والدین و نقش معکوس (استفاده از اشاره برای ارتباط با والدین و تشویق آنها به استفاده از گفتار) میشد.
یافتههای پژوهش سینگلتون و تایتل [
17] نشان داد کودکان شنوای والدین ناشنوا، تجربههای خاصی دارند که در چهار عامل خلاصه میشود: عامل اول، معنای ناشنوایی است که شامل نگرش به پذیرش خود و تعامل اجتماعی با افراد ناشنوا است. بر این اساس، کودکان ناشنوای والدین شنوا بخشی از جامعه و فرهنگ ناشنوایان هستند. عامل دوم، مسئولیتپذیری است که به دشواریهای والدین ناشنوا و احساسات مختلف آنها درباره پرورش فرزند شنوا مربوط میشود. عامل سوم، به حق قانونی حفاظت و طرفداری مربوط میشود که شامل آموزش به والدین درباره نداشتن احساساتی مانند شرم و گناه است. عامل چهارم، شباهتها و تفاوتهایی است که بین کودکان شنوا و والدین ناشنوای آنها وجود دارد. میرز، مارکوس و میرز [
14] در پژوهشی به بررسی تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا پرداختند. آنها از طریق مصاحبههای عمیق دریافتند تاریخچه خانوادگی شرکتکنندگان، خاطرات دوران کودکی این نوجوانان، احساسات و انتخابهای آنها در زندگی شخصیشان در نوجوانی نمایانگر تعلق و متفاوت بودن آنها بود.
حدود 10 درصد افراد ناشنوا با افراد شنوا ازدواج میکنند. اگر این افراد شنوا به زبان اشاره مسلط شوند، زبان خانواده به احتمال زیاد زبان اشاره خواهد بود. این پویایی مختلف در خانواده نشان میدهد فرزندان چنین خانوادههایی حتی در صورت داشتن شنوایی در یک محیط ناشنوا پرورش مییابند [
21]. برای مثال، خواهر و برادر شنوایی که با عضوی شنوا در خانواده خود از طریق زبان اشاره ارتباط برقرار میکنند، روابط مطلوبتری دارند [
22]، نقشی حمایتی ایفا میکنند [
23] و تأثیر مثبتی بر تحول شناختی، هیجانی و اجتماعی آنها میگذارند [
24, 25]. اما گاهی تصورات نادرستی شکل میگیرد که بهدلیل اطلاعات کم در این حوزه است [
26].
با شناخت تواناییهای والدین ناشنوا و فرزندان شنوای آنها و توجه به ویژگیهای هریک میتوان به این افراد کمک کرد تا از توانمندیهای خود بهخوبی استفاده کنند. در سالهای اخیر، پژوهش درباره تجربه زیسته مادران کودکان ناشنوا و تدوین برنامههای آزمایشی بر اساس آن رو به افزایش است. با این حال، پژوهشهای بسیار اندکی درباره تجربه زیسته نوجوانان شنوای والدین ناشنوا انجام شده است. بدین ترتیب آگاهی دقیق از شرایط موجود و شرایط مطلوب ضرورتی انکارناپذیر قلمداد میشود.
در حقیقت، محورها و مقولههای برنامههای آزمایشی و حمایتی در صورتی بهعنوان شاخصهای یک برنامه آزمایشی مؤثر خواهند بود که پس از فرایند بررسی مشکلات نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا کشف شده باشند. برای چنین شناختی از چالشها و نیازهای این نوجوانان و استخراج محورها و مقولههای اصلی و فرعی لازم است تجربه زیسته آنها بررسی شود. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که نوجوانان شنوای والدین ناشنوا با چه چالشها و مشکلاتی مواجه هستند. بهعبارت دیگر، هدف پژوهش حاضر، بررسی پدیدارشناسانه تجربه زیسته نوجوانان شنوای والدین با آسیب شنوایی است.
روش بررسی
در پژوهش کیفی حاضر با توجه به هدف و ماهیت موضوع، یعنی تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین با آسیب شنوایی (پدر و مادر با آسیب شنوایی) از رویکرد پدیدارشناسی و راهبرد توصیفی استفاده شد. پدیدارشناسی توصیفی شامل بررسی، تحلیل و توصیف مستقیم پدیدهای، آزاد از پیشفرضهای تأیید نشده است. شرکتکنندگان با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند از بین نوجوانان شنوای دارای والدین با آسیب شنوایی در مدارس شهر اصفهان در سال تحصیلی 1399-1398 انتخاب شدند. برای تعیین حجم نمونه از مصاحبه تا رسیدن به اشباع نظری استفاده شد. پس از مصاحبه با نفر دهم مشخص شد که شرکتکنندگان دیگر حرف جدیدی نداشتند.
بر این اساس، حجم نمونه 10 نفر بود. ملاکهای اصلی برای انتخاب شرکتکنندگان، سن 15 تا 19 سال، تحصیل در پایه دهم تا دوازدهم، زندگی با والدین، داشتن والدین با آسیب شنوایی شدید یا عمیق و حسی عصبی مادرزادی و داوطلب بودن برای شرکت در پژوهش بود.
ملاکهای خروج از پژوهش داشتن هرگونه اختلال عصبی رشدی یا اختلالهای مرتبط با رشد و تحول مغز یا دستگاه عصبی مرکزی در دوران رشد، ازجمله ناتوانی هوشی، اختلال یادگیری، اختلال رفتاری، اختلال کمتوجهی بیشفعالی، اختلال اوتیسم و اختلال ارتباطی، داشتن آسیب حسی مانند ناشنوایی و نابینایی و داشتن خواهر یا برادر ناشنوا بود. برای بررسی ملاکهای خروج از پرونده تحصیلی شرکتکنندگان استفاده شد.
در پژوهش حاضر از مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته به شیوه گفتوگوی دوطرفه استفاده شد و تجربههای زندگی شرکتکنندگان از همین طریق بررسی شد. مدت مصاحبهها بین 56 تا 80 دقیقه بود. 5 نفر از شرکتکنندگان پسر و 5 نفر از آنان دختر بودند. مصاحبهها با هماهنگی قبلی در مدارس یا کتابخانه نزدیک محل زندگی شرکتکنندگان انجام شد. مکان مصاحبهها در کلاس یا اتاقی ساکت در مراکز ذکر شده بود. انجام هدف پژوهش به همه افراد شرکتکننده توضیح و به آنها اطمینان داده شد که نام و سایر اطلاعات آنها محرمانه بماند. در ضمن به هریک از آنها توضیح داده شد که شرکت در این پژوهش اختیاری و داوطلبانه است. شرکتکنندگان آزاد بودند که هر موقع خواستند از ادامه همکاری خودداری کنند. برای دستیابی به تجربههای نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا در مورد تجربه زیسته آنها، این سؤال نیمه ساختاریافته ارائه شد: «تجربههای خود را از زندگی با والدین ناشنوا توضیح دهید.» در صورت وجود ابهام در پاسخها یا پاسخهای ناقص و کوتاه، سؤالات بیشتری برای وضوح گفتار شرکتکننده پرسیده میشد.
مصاحبهها چندین مرتبه شنیده و متن آن بهصورت کلمه به کلمه نوشته شد. برای تحلیل دادهها از روش کلایزی استفاده شد. این روش شامل هفت مرحله است که بهترتیب عبارتاند از: خواندن دقیق همه توصیفها و یافتههای مهم، استخراج عبارات مهم و جملههای مرتبط با پدیده، مفهومبخشی به جملههای مهم استخراجشده، مرتب کردن توصیفهای شرکتکنندگان و مفاهیم مشترک در طبقههای خاص، تبدیل همه عقیدههای استنتاجشده به توصیفهای جامع و کامل، تبدیل توصیفهای کامل پدیده به یک توصیف واقعی خلاصه و مختصر و معتبرسازی نهایی.
برای بررسی قابلیت اعتماد که جایگزین روایی و پایایی است از شاخصهای قابلیت اعتبار، قابلیت تأیید و اطمینانپذیری استفاده شد. اعتماد به واقعی بودن اطلاعات هر مصاحبه بیانگر قابلیت اعتبار یا باورپذیری است. برای بررسی قابلیت تأیید، اطلاعات هر مصاحبه پس از تحلیل در اختیار شرکتکنندگان قرار گرفت و اصلاحات لازم بر اساس نظرات آنان صورت گرفت. به این نحو، از سوگیری پرهیز و شاخص عینیت در پژوهش رعایت شد.
برای ملاک اطمینانپذیری از ثبت دادهها و نظر چهار متخصص روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی دارای تجربه کاری بیش سه سال با والدین ناشنوای دارای فرزند شنوا استفاده شد. به این ترتیب، مضمونهای اصلی و زیرمضمونها استخراج شدند.
یافتهها
ویژگیهای جمعیتشناختی شرکتکنندگان در پژوهش مانند سن، جنسیت، تعداد خواهر یا برادر، ترتیب تولد، پایه تحصیلی و نوع مدرسه آنها در
جدول شماره 1 گزارش شده است.
ابتدا تجربههای دست اول آنها از مصاحبه استخراج و ضبط شد. سپس مقولههای اصلی و فرعی با کدگذاری مشخص شدند. هدف از کدگذاری، خلاصه کردن اظهارت والدین و سامان دادن یافتهها، تلخیص و طبقهبندی کردن اطلاعات بود. به بیان دیگر، مصاحبههای نیمه ساختاریافته با شرکتکنندگان از طریق کدگذاری باز تحلیل شد و مقولههای اصلی و فرعی تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین با آسیب شنوایی (پدر و مادر با آسیب شنوایی) استخراج شد که نتایج آن در
جدول شماره 2 ارائه شده است.
با توجه به
جدول شماره 2، مقولههای اصلی تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا شامل 7 مقوله اصلی و 38 مقوله فرعی میشد. اولین مقوله اصلی تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا، پذیرش والدین بود. این بخش، 5 مقوله فرعی پذیرش شباهتها و تفاوتهای فردی در انسانها، باور ناشنوایی والدین و حق والدگری او، پذیرش والدین ناشنوا بهعنوان پدر یا مادر، تمایل به برقراری ارتباط با والدین و پذیرش اجتماعی والدین را دربر دارد.
نوجوانان شرکتکننده، میزان پذیرش والدین ناشنوا را به عوامل مختلفی نسبت میدادند. چنانکه شرکتکننده اول اظهار کرد: «خدا میدونه که اعتقاد دارم آدما تفاوتها و شباهتهای زیادی دارن. من دیگه اینکه پدر و مادرم ناشنوا هستن رو پذیرفتم. بالاخره اونا پدر و مادرم هستن و دوستشون دارم.»
شرکتکننده ششم گفت: «اینکه پدر و مادر آدم ناشنوا باشن، شرایط خاصی هست. من همیشه دوست دارم اونا رو ببینم و باهاشون حرف بزنم، البته با اشارههایی که یادم نمیاد چطوری یاد گرفتم.»
شرکتکننده نهم عنوان کرد: «با اینکه ما در یک خانواده همدیگه رو دوست داریم، ولی به نظرم مردم به تفاوتهای ما نگاه میکنن و فکر میکنم والدین من را نمیپذیرن یا شایدم تمایلی به نزدیک شدن به خانواده ما ندارن.»
شرکتکننده دهم خاطر نشان کرد: «من از جامعه انتظار دارم همه رو مثل هم نگاه کنند، هیچ دلیلی نداره که بخوان ارزشهای پدر و مادرم رو ندیده بگیرن. چقدر سطح فرهنگ مردم پایینه که همش منو با انگشت نشون میدن. آخه چرا باید سطح فرهنگشون پایین باشه.»
دومین مقوله اصلی تجربه زیسته شرکتکنندگان، ارزشهای فرهنگی بود. این بخش، 5 مقوله فرعی تفاوتهای فرهنگی در افراد شنوا و ناشنوا، احترام به فرهنگ و زبان افراد شنوا و ناشنوا، آگاهی از ارزشها و باورهای فرهنگی، مهارت در شروع و برقراری ارتباط با والدین و رعایت آداب و رسوم هر فرهنگ را دربر دارد.
شرکتکننده سوم اظهار کرد: «والدینم که ناشنوا هستن گروههایی هم دارن که همگی ناشنوایند. اونا از هم حمایت میکنند و این برام فوقالعاده هست. اونا قبل از حرف زدن از نگاه کردن، ارتباط چهرهای و علائم دستی خاصی استفاده میکنن و بعد با اشاره با هم حرف میزنن.»
شرکتکننده پنجم گفت: «من با این مسئله کنار آمدهام و پدر و مادرم هم با من و هم برادرم که شنوا هست مشکل زیادی ندارن. اونا گروهها و فرهنگ خاصی دارن که قابل احترام هست.»
مقوله اصلی سوم تجربه زیسته شرکتکنندگان، چرخه هیجانها بود که 6 مقوله فرعی احساس بیکفایتی و خودکارآمدی ضعیف در والدین، بیثباتی هیجانی یا آگاهی هیجانی پایین، احساس شرم و تردید درباره وضعیت والدین، اضطراب و استرس بیش از حد فرزند به دلیل احساس درک نشدن، احساس تنهایی و انزوای او در گستره عمر و نیاز به همدلی و شفقت را دربر دارد.
شرکتکننده دوم عنوان کرد: «گاهی برام خیلی سخت هست که احساس بیکفایتی را در پدر و مادرم ببینم یا متوجه بشم خودشون رو باور ندارن. اوایلش به کسی نگفتم که حس تنهایی عجیبی دارم و همش منتظر بودم که خوب بشه. همین الآنش هم با قضیه کنار نیومدم و دوست دارم شرایط بهتر بشه.»
شرکتکننده چهارم مطرح کرد: «احساس شرم و خجالت داشتم. با خودم میگفتم این همه بچه هستن و همشون پدر و مادر شنوا دارن، چرا من؟ چرا والدین من؟ گاهی پدر و مادرم عصبی میشن و نمیتونم آرومشون کنم، این موقعها اضطراب و استرس من هم بیشتر میشه. دیگه اینم یه بدشانسیه. نمیدونم چی بگم. گاهی فکر میکنم به والدینی نیاز دارم که بهتر درکم کنن. باهام همدلی کنن و شرایطم را بیشتر بفهمن.»
شرکتکننده هشتم گفت: «حرفهای اطرافیان به خاطر عدم درک شرایط من و پدر و مادرم هست و این صحبتها موجب آزار و اذیت اونا میشه. گاهی دوستانم، والدینم رو باعث بدبخت شدن من میدونستن و فکر میکردن من دیگه بدبخت شدم. این حرفا نشون میداد که اصلاً منو درک نمیکنن.»
چهارمین مقوله اصلی تجربه زیسته شرکتکنندگان، شرایط اجتماعی بود. این بخش نیز 6 مقوله فرعی نگرش متفاوت و نامناسب به افراد ناشنوا، رفتارها و واکنشهای نامناسب اطرافیان، فاصله اجتماعی افراد شنوا و ناشنوا، اطلاعرسانی اجتماعی ضعیف، تعامل و تماس اجتماعی نامناسب، کمتوجهی به عدالت اجتماعی و حق خوب زیستن دربر دارد.
شرکتکننده هفتم عنوان کرد: «از جنبه اجتماعی به قضیه نگاه میکنم، ولی فکر کنم همون نگرش نادرست به افراد ناشنوا باشه. اون اوایل که دوستام فهمیده بودن پدر و مادرم ناشنوا هستن، تغییر زیادی رو متوجه نشدم. الآن بعد از چند سال میفهمم که یواش یواش از هم دور شدیم. البته هنوز دلیل قطعیشو نمیدونم، ولی فکر کنم اطلاع زیادی درباره ناشنوایی ندارن.»
شرکتکننده نهم گفت: «همیشه توی هر جمعی میرفتم، فقط توجهم به دستها بود که اشاره میکردن به هم دیگه و من رو نشون میدادن. من حتی توی مسجد هم یه بار برای ماه رمضون رفته بودم، بعد توی مسجد یه خانمه گفت این دختر رو میبینی، بریم خدا رو شکر کنیم که بچههای ما، پدر و مادر لال ندارن. این حرف واقعاً منو ناراحت کرد.»
شرکتکننده دهم نیز اظهار کرد: «درسته که پدر و مادرم نمیشنون، ولی آدم که هستن و حق زندگی کردن دارن. به نظرم کمتوجهی به عدالت اجتماعی، یعنی همین. حداقل باید رسانههای جمعی بیشر اطلاعرسانی کنن تا مردم آگاه بشن.»
مقوله اصلی پنجم تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا، شناخت و تفکر بود که 5 مقوله فرعی ناآگاهی والدین و عدم آگاهی مناسب درباره افراد ناشنوا، باور و درک نادرست یا خطای شناختی در افراد شنوا و ناشنوا نسبت به همدیگر، دوگانگی در نحوه تفکر افراد شنوا و ناشنوا، کمتوجهی والدین ناشنوا نسبت به آینده فرزندان و اندیشیدن به زندگی مستقل را دربر دارد.
شرکتکننده چهارم گفت: «گاهی دلم میخواد بعضیها جای من بودند تا وضعیت منو میتونستند درک کنند. بدبختی اینجاست که پدر و مادر آدم هم از این قضیه اون قدر هم آگاه نباشن.»
شرکتکننده پنجم نیز اظهار کرد: «بعضیها از روی باور غلط و عدم آگاهی از وضعیت من سؤالهایی میپرسند، بعضیها میدونند، اما میخوان آدم رو اذیت کنند. مثلاً خودش تحصیلکرده هست، اما سؤالایی میپرسه که انگار اصلاً توجهی نداره.»
شرکتکننده هشتم گفت: «فقط غصه آینده رو میخورم. دلم میخواد پدر و مادرم مثل بقیه پدر و مادرا به آینده بچهشون فکر کنن. ماشین، کار، شغل. اینا همش غصه هست. متأسفانه مثل اینکه اونا به آینده من فکر نمیکنن و من باید بیشتر به فکر زندگی مستقل برا خودم هم باشم. مردم و نگاهاشون یه طرف اونا هم یه طرف.»
ششمین مقوله اصلی تجربه زیسته شرکتکنندگان، شبکههای حمایتی بود. این بخش هم 5 مقوله فرعی حمایت ناکافی از سوی والدین، حمایت اندک یا افراطی از سوی سایر اعضای خانواده، حمایت گاهگاهی و پراکنده از سوی نهادهای آموزشی و پرورشی، حمایت ناکافی از سوی منابع حمایتی رسمی و غیررسمی و عدم هماهنگی و انسجام میان منابع حمایتی را دربر دارد.
شرکتکننده چهارم گفت: «اگر همینطور که برای افراد زندانی و معتاد توی تلویزیون برنامه میگذارند و کمک میکنند برای والدین ناشنوا و بچههاشون هم اطلاعرسانی کنند، آگاهی مردم بیشتر میشه. مثلاً بگن توی شهر اصفهان کجا هست که به والدین ناشنوا و بچههاشون کمک میکنه. خیلی پدر و مادرای ناشنوا هستن که از نداری کنج خونهها افتادن، این خیلی بده.»
شرکتکننده هفتم اظهار کرد: «وقتی این کلاسای قبل از ازدواج رو برای همه مردم میگذارند، برای افراد ناشنوا هم برگزار کنن و به اونا درباره فرزندپروری هم آموزش بدهند.»
شرکتکننده نهم گفت: «نهادهای حمایتی رسمی و غیررسمی مختلفی برای خانوادههای ما وجود داره، ولی انگار اینا با هم مشکل دارن. نمیشه با هم هماهنگ بشن تا بهتر و بیشتر حمایت کنن.»
شرکتکننده دهم عنوان کرد: «تلویزیون هم که هیچوقت یه برنامه نذاشته که ما بفهمیم باید با یک پدر و مادر ناشنوا چطور برخورد کنیم، کجا ببریمش برای آموزش خانواده. صدا و سیما که مردم نگاه میکنند بیست و چهار ساعت فیلمهای تکراری پخش میکنه. چرا یه فیلم درباره این خانوادهها نمیذاره؟»
آخرین مقوله اصلی تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا، چالشهای زندگی بود. این بخش شامل 6 مقوله فرعی مدیریت رفتار در شرایط مختلف، انتظارات غیرمنطقی والدین ناشنوا از فرزند شنوا، ناکافی بودن خدمات مراکز حمایتی و تخصصی، مشکلات مالی و شرایط اقتصادی، نگرانی از حضور در محله و جامعه و نگرانی درباره آینده و چالشهای دوران جوانی است. چالشهای زندگی از نظر نوجوانان شرکتکننده قابل توجه بود.
در این مورد شرکتکننده اول بیان کرد: «آدم تا خودش درگیر یه موضوعی نباشه، نمیتونه درک درستی از اون موضوع داشته باشه. بعد این همه سال، هنوز هم نمیدونم که باید چطوری رفتار کنم تا به پدر و مادرم برنخوره.»
شرکتکننده دوم نیز اظهار کرد: «ارتباطم با پدر و مادر ناشنوام خیلی بهتر شده. قبلاً خیلی مشکل داشتیم و نمیتونستیم همدیگه رو تحمل کنیم، اما دیگه برامون عادی شده. توی خانواده خودمون مشکل زیادی نداریم، فقط هرچی هست، مال بیرونه و به مردم مربوط میشه.»
شرکتکننده سوم عنوان کرد: «هنوز نتونستم با مسئله کنار بیام. بعضی وقتها که ناراحت میشم با خودم میگم که چرا والدینم از من انتظارات غیرمنطقی دارن؟ چرا مشکلات مالی ما زیاده و شرایط اقتصادیمون بد هست؟»
شرکتکننده ششم عنوان کرد: «آیندهام ذهنم را مشغول کرده، نگران اینم که با این بابا و مامان هم کسی سراغم میاد، میتونم ازدواج موفقی و زندگی مستقلی داشته باشم. چرا یه جایی نیست که حامی و پشتیبان ما باشه.»
بحث
پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین با آسیب شنوایی انجام شد. یافتههای این پژوهش پس از استخراج موضوعی و تعیین مقولهها در 7 مقوله اصلی (پذیرش والدین، ارزشهای فرهنگی، چرخه هیجانها، شرایط اجتماعی، شناخت و تفکر، شبکههای حمایتی و چالشهای زندگی) و 38 مقوله فرعی طبقهبندی شدند.
شرکتکنندگان که نوجوانان شنوای دارای والدین با آسیب شنوایی بودند، تجربه زیسته خود را به مقولههای مختلفی نسبت دادند. مقوله اصلی اول تحت عنوان پذیرش والدین بود که شامل مقولههای فرعی از قبیل پذیرش والدین ناشنوا، تمایل به برقراری ارتباط با والدین و پذیرش اجتماعی والدین میشد.
دومین مقوله اصلی، ارزشهای فرهنگی بود و مقولههایی فرعی، ازجمله تفاوتهای فرهنگی، احترام به فرهنگها و آگاهی از ارزشها و باورهای فرهنگی را شامل میشد.
مقوله اصلی سوم تحت عنوان چرخه هیجانها بود که مقولههایی فرعی از قبیل احساس بیکفایتی و خودکارآمدی ضعیف در والدین، بیثباتی هیجانی، احساس شرم و تردید، اضطراب و استرس، احساس تنهایی و نیاز به همدلی را دربر میگرفت.
چهارمین مقوله اصلی، شرایط اجتماعی بود که شامل مقولههایی فرعی مانند نگرش نامناسب به افراد ناشنوا، واکنشهای نامناسب اطرافیان، فاصله اجتماعی، اطلاعرسانی ضعیف، تعامل اجتماعی نامناسب، و کمتوجهی به عدالت اجتماعی میشد.
مقوله اصلی پنجم تحت عنوان شناخت و تفکر بود که مقولههایی فرعی، ازجمله ناآگاهی والدین، درک نادرست افراد شنوا و ناشنوا نسبت به همدیگر، دوگانگی در نحوه تفکر افراد شنوا و ناشنوا، کمتوجهی والدین ناشنوا نسبت به آینده فرزندان را دربر میگرفت.
ششمین مقوله اصلی نیز شبکههای حمایتی با مقولههای فرعی از قبیل حمایت ناکافی از سوی والدین، حمایت ضعیف از سوی نهادهای رسمی و غیررسمی و عدم هماهنگی میان منابع حمایتی بود.
مقوله اصلی هفتم یا آخر هم چالشهای زندگی بود که شامل مقولههایی فرعی مانند مدیریت رفتار، انتظارات، ناکافی بودن خدمات، مشکلات مالی و نگرانی درباره آینده میشد.
یافتههای پژوهش حاضر از نظر مقولههای اصلی و فرعی با نتایج پژوهش فوکس [
9] مبنی بر چالشهای تحصیلی فرزندان شنوای والدین با آسیب شنوایی و عمل کردن آنها در نقش مترجم، حمایتگر و محافظ متفاوت بود، اما در زمینه تجربههای اجتماعی، فرهنگ و زبان با برخی مقولههای فرعی مانند تمایل به برقراری ارتباط با والدین از مقوله اصلی اول و تفاوتهای فرهنگی، احترام به فرهنگها و آگاهی از ارزشها و باورهای فرهنگی از مقوله اصلی اول دوم همخوانی داشت.
با یافتههای پژوهش مور و اندرید [
2] درباره نقش حمایتی و محافظتی و میانجیگری فرزندان شنوا نسبت به والدین با آسیب شنوایی با مقولههای اصلی و فرعی ششم و هفتم، یعنی شبکههای حمایتی و چالشهای زندگی همخوانی داشت. البته تفاوتهایی در بیان عبارتها وجود دارد. برای مثال، فرزندان به نقش حمایتی و محافظتی خود اشاره کردهاند، اما شرکتکنندگان پژوهش حاضر گفتهاند منابع حمایتی از ما و والدینمان در حد قابل قبولی حمایت نمیکنند. بنابراین انتظارات والدین افزایش یافته و مشکلات و نگرانیهای ما بیشتر میشود.
یافتههای پژوهش حاضر با نتایج پژوهش بوچینو [
1] که عنوان کرد تجربه زیسته فرزندان شنوای والدین ناشنوا شامل چهار عامل اصلی ترجمه زبان اشاره یا برگردان آن به گفتار، برقراری ارتباط، احساسات نسبت به والدین و نقش معکوس میشود، در مورد دو عامل نخست و عامل چهارم با مقولههای اصلی و فرعی مانند تمایل به برقراری ارتباط با والدین از مقوله اصلی اول، مقوله اصلی دوم یا ارزشهای فرهنگی و مقوله اصلی ششم یا شبکههای حمایتی همسو است. همچنین عامل سوم آن نیز با مقوله اصلی سوم پژوهش حاضر تحت عنوان چرخه هیجانها همخوانی دارد.
نتایج مطالعه سینگلتون و تایتل [
17]، حاکی از آن بود که تجربه زیسته فرزندان شنوای دارای والدین ناشنوا در چهار عامل معنای ناشنوایی یا نگرش به پذیرش خود و تعامل اجتماعی با افراد ناشنوا و پذیرش فرهنگ آنها، مسئولیتپذیری نسبت به والدین ناشنوا و احساسات مختلف والدین درباره پرورش فرزند شنوا، حق قانونی حفاظت و مدیریت رفتار به والدین درباره احساساتی مانند شرم و گناه، پذیرش شباهتها و تفاوتها بین خود و والدین ناشنوای آنها خلاصه میشود. چهار عامل ذکرشده با مقولههای اصلی اول، دوم، سوم و ششم پژوهش حاضر همخوانی دارند. علاوه بر این، در پژوهش حاضر سه مقوله اصلی شرایط اجتماعی، شناخت و تفکر و چالشهای زندگی هم آشکار شد که وجه تمایز اصلی این دو پژوهش بود.
میرز و همکاران [
14] در پژوهش خود عنوان کردند تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا در چهار عامل تاریخچه خانوادگی و فرهنگ؛ خاطرات دوران کودکی، احساسات و انتخابها و تعلق آنها به والدین و تفاوتشان نسبت به والدین خلاصه میشود. عاملهای اصلی پژوهش حاضر در زمینه فرهنگ، احساسات و تفاوتها با مقوله اصلی دوم و سوم در پژوهش حاضر همسو است، اما در سایر مقولهها با هم تفاوت دارند.
با توجه به اینکه در پژوهش اخیر از رویکرد گذشتهنگر استفاده شد، اما در پژوهش حاضر علاوه بر گذشته به حال و آینده هم توجه شده است. احتمال دارد آن بخش از نتایج متفاوت این دو پژوهش به همین دلیل باشد. یافتههای پژوهش حاضر از نظر مقولههای شرایط اجتماعی و چالشهای زندگی با یافتههای پژوهش مارتینز و همکاران [
18]، مبنی بر تأثیر ناشنوایی بر کاهش دسترسی به اطلاعات اجتماعی و افزایش مشکلات افراد ناشنوا و خانوادههای آنها هماهنگ بود. با نتایج پژوهش هامفریز و همکاران [
20]، در مورد حمایت اجتماعی قوی از اعضای خانواده و کاهش مشکلات این خانوادهها از نظر مقولههای چرخه هیجانها و شبکههای حمایتی همخوانی داشت.
در بررسی و تبیین نتایج حاصل از پژوهش حاضر میتوان گفت آسیب شنوایی در یک عضو خانواده بر سایر افراد آن خانواده و کیفیت زندگی آنها مؤثر است [
27]. فرزندان شنوای والدین با آسیب شنوایی، گروه خاصی هستند که پژوهشهای اندکی در حوزه تجربه زیسته آنها انجام شده است و تا حد زیادی مورد غفلت واقع شدهاند [
9] و بیشتر پژوهشها در این زمینه درباره تجربههای زیسته والدین شنوای دارای فرزند ناشنوا انجام شده است [
12 ,
13].
در این باره فقط پژوهش بوچینو [
1]، مور و اندرید [
2]، فوکس [
9]، سینگلتون و تایتل [
17] و میرز و همکاران [
14] بود که نمونه آن مانند پژوهش حاضر، فرزندان شنوای دارای والدین با آسیب شنوایی بودند. با توجه به اینکه برخی مقولههای اصلی و فرعی این پژوهش مانند پژوهشهای مذکور بر پذیرش والدین، ارزشهای فرهنگی، چرخه هیجانها و شبکههای حمایتی و چالشهای زندگی تأکید دارد و از طرفی شنوا بودن نمونه و داشتن والدین ناشنوا مدنظر است که گروهی خاص و حتی نامرئی را در میان جامعه ناشنوایان تشکیل میدهد؛ بنابراین دور از انتظار نیست که نتایج هم تا حد زیادی همسو باشد.
علاوه بر این، تفاوتهایی هم در مقولههایی مانند شرایط اجتماعی و شناخت و تفکر وجود داشت که هریک بحث و بررسی شدند. به نظر میرسد تفاوتهای جزئی در نتایج پژوهشها بهدلیل تفاوت در فرهنگ، جنسیت و سن شرکتکنندگان و همچنین سطح تحصیلات و سایر ویژگیهای والدین آنها مربوط میشود.
برای تبیین دقیقتر نتایج همسو میتوان عنوان کرد که از آنجا که فرزندان شنوای دارای والدین با آسیب شنوایی در خانوادهای متولد میشوند که از همان ابتدا ناشنوا هستند، در حالی که خودشان میتوانند بشنوند، گاهی خود را میان دنیای افراد ناشنوا و شنوا در نظر میگیرند [
15]. با توجه به اینکه تجربههای مشترک فرهنگی با افراد ناشنوا دارند، اما وضعیت شنواییشان متفاوت است، گاهی دچار تضاد میشوند [
28,
29]. بر این اساس، طبیعی است پذیرش والدین، باورهای فرهنگی، هیجانها، وضعیت اجتماعی، نحوه تفکر، حمایتطلبی و یاریرسانی از مضامین اصلی تجربه زیسته آنها باشد.
براساس تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا میتوان عنوان کرد که حوزهها یا مقولههای اصلی چه بود و گفت دقیقاً چه مواردی را در زندگی واقعی خود تجربه کردهاند. نتایج مصاحبههای نیمه ساختاریافته نشان داد موضوعهایی از قبیل پذیرش والدین، ارزشهای فرهنگی، چرخه هیجانها، شرایط اجتماعی، شناخت و تفکر، شبکههای حمایتی و چالشهای زندگی برای نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است که تحت عنوان مقولههای اصلی این پژوهش پدیدارشناسانه هستند. دستیابی به مقولههای اصلی و فرعی در این پژوهش بیانگر ضرورت کاوش عمیق تجربیات این نوجوانان و طراحی آزمایشات توانبخشی و آموزشی برای آنها است.
از محدودیتهای پژوهش حاضر میتوان به تفاوتهای فرهنگی و تجربیات وابسته فرهنگ، جنسیت و سن شرکتکنندگان اشاره کرد. تفاوتهایی در میزان تحصیلات، میزان اُفت شنوایی، سن یا سایر ویژگیهای والدین ناشنوای شرکتکنندگان وجود داشت که این عوامل میتواند در مقایسه و بررسی همسویی نتایج پژوهش حاضر با سایر پژوهشها مفید باشد.
نتایج پژوهشهای کیفی تعمیمپذیری کمتری نسبت به پژوهشهای کمّی دارد که یک محدودیت به شمار میرود. پیشنهاد میشود که در پژوهشهای بعدی به فرهنگ، سن و جنسیت شرکتکنندگان توجه بیشتری شود و ویژگیهای روانشناختی شرکتکنندگان مورد توجه قرار گیرد.
همچنین پیشنهاد میشود تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا که در این پژوهش با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی توصیفی بررسی شد، در پژوهشهای آتی بر اساس رویکردها و نظریههای متفاوت مانند نظریه دادهبنیاد یا نظریه زمینهای انجام و مقولهها مقایسه شوند تا زمینه برای شناسایی نیازهای این افراد و تدوین بستههای آموزشی و توانبخشی برای آنها فراهم شود.
نتیجهگیری
پژوهش کیفی حاضر بر اساس رویکرد پدیدارشناسی توصیفی انجام شد و هدف آن پدیدارشناسی تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین با آسیب شنوایی در شهر اصفهان بود. برای جمعآوری دادهها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده و تجربههای زندگی شرکتکنندگان بررسی شد. برای تحلیل مصاحبههای انجامشده نیز از روش کلایزی استفاده شد.
نتایج مصاحبهها پس از استخراج موضوعی و طبقهبندی در 7 مقوله اصلی تحت عنوان پذیرش والدین، ارزشهای فرهنگی، چرخه هیجانها، شرایط اجتماعی، شناخت و تفکر، شبکههای حمایتی و چالشهای زندگی طبقهبندی شدند. در مجموع، واکاوی تجربه زیسته نوجوانان شنوای دارای والدین با آسیب شنوایی نشان داد آنها به روشهای مختلفی تحت تأثیر وضعیت شنوایی والدین خود قرار میگیرند؛ بنابراین از این مقولهها میتوان به منظور تدوین برنامههای آموزشی و روانشناختی برای کودکان نوجوانان شنوای دارای والدین ناشنوا استفاده کرد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
با اینکه در پژوهش حاضر به ملاحظات اخلاقی توجه شده است، اما کد اخلاق به آن اختصاص نیافت. برای رعایت اصول اخلاقی به شرکتکنندگان نسبت به روند اجرای اطلاعرسانی شد. آنها رضایتنامه کتبی مبنی بر شرکت در پژوهش را امضا کردند.اطلاعات استخراجشده و نام شرکتکنندگان محرمانه بود و اجازه خروج از پژوهش هر زمان که بخواهند به آنها داده شد.
حامی مالی
این پژوهش هیچگونه کمک مالی از سازمانیهای دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی دریافت نکرده است.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از آموزش و پرورش استان اصفهان و نوجوانان شرکتکننده در این پژوهش تشکر و قدردانی میشود.
References
1.
Buchino M. Hearing children of deaf parents: A counseling challenge. Elementary School Guidance & Counseling. 1990; 24(3):207-12. [Link]
2.
Moroe NF, de Andrade V. Hearing children of deaf parents: Gender and birth order in the delegation of the interpreter role in culturally deaf families. African Journal of Disability. 2018; 7:365. [DOI:10.4102/ajod.v7i0.365] [PMID] [PMCID]
3.
Borren I, Tambs K, Gustavson K, Ask H, Engdahl B, Sundet JM. Associations between parental hearing impairment and children’s mental health: Results from the Nord-Trøndelag Health Study. Social Science & Medicine. 2015; 147:252-60. [DOI:10.1016/j.socscimed.2015.11.011] [PMID]
4.
Roland L, Fischer C, Tran K, Rachakonda T, Kallogjeri D, Lieu JE. Quality of life in children with hearing impairment: Systematic review and meta-analysis. Otolaryngology--Head and Neck Surgery: Official Journal of American Academy of Otolaryngology-Head and Neck Surgery. 2016; 155(2):208-19. [DOI:10.1177/0194599816640485] [PMID] [PMCID]
5.
Aquino-Russell CE. Understanding the lived experience of persons who have a different sense of hearing [PhD dissertation]. Bentley: Curtin University; 2003. [Link]
6.
Bucich M, MacCann C. Emotional intelligence and day-to-day emotion regulation processes: Examining motives for social sharing. Personality and Individual Differences. 2019; 137:22-6. [DOI:10.1016/j.paid.2018.08.002]
7.
Haanes GG, Hall EOC, Eilertsen G. Acceptance and adjustment: A qualitative study of experiences of hearing and vision impairments and daily life among oldest old recipients of home care. International Journal of Older People Nursing. 2019; 14(3):e12236. [DOI:10.1111/opn.12236] [PMID] [PMCID]
8.
Lederberg AR, Branum-Martin L, Webb M, Schick B, Antia S, Easterbrooks SR, et al. Modality and interrelations among language, reading, spoken phonological awareness, and fingerspelling. Journal of Deaf Studies and Deaf Education. 2019; 24(4):408-23. [DOI:10.1093/deafed/enz011] [PMID]
9.
Fox ML. A place to belong: A support group curriculum for hearing adolescents of deaf parents (Kodas). JADARA: A Journal for Professionals Networking for Excellence in Service Delivery with Individuals Who are Deaf or Hard of Hearing. 2018; 52(1):2-15. [PMID]
10.
Hadjikakou K, Christodoulou D, Hadjidemetri E, Konidari M, Nicolaou N. The experiences of Cypriot hearing adults with deaf parents in family, school, and society. Journal of Deaf Studies and Deaf Education. 2009; 14(4):486-502. [DOI:10.1093/deafed/enp011] [PMID]
11.
Paul PV. Language and deafness. Massachusetts: Jones and Bartlett Publishers; 2009. [Link]
12.
Nemati S. [Lived experiences and challenges of mothers with children with hearing impairments: A phenomenological study (Persian)]. Quarterly Journal of Child Mental Health. 2020; 6(4):305-15. [DOI:10.29252/jcmh.6.4.27]
13.
Suasin KS, Alviola CA, Bejerano J, Cabahug DA, Dadule PD, Edma MG, et al. The lived experience of hearing children with deaf parents in Negros Oriental, Philippines. Indiana: 44
th Biennial Convention; 2017. [Link]
14.
Myers SS, Marcus AL, Myers RR. Hearing children of deaf parents: Issues and interventions within a bicultural context in Leigh IW (Ed.), Psychotherapy with deaf clients from diverse groups (2
nd ed.). Washington, DC: Gallaudet University Press; 2010.
15.
Bishop M, Hicks S. Orange eyes: Bimodal bilingualism in hearing adults from deaf families. Sign Language Studies. 2005; 5(2):188-230. [DOI:10.1353/sls.2005.0001]
16.
Pizer G, Walters K, Meier RP. We communicated that way for a reason: Language practices and language ideologies among hearing adults whose parents are deaf. Journal of Deaf Studies and Deaf Education. 2013; 18(1):75-92. [DOI:10.1093/deafed/ens031] [PMID]
17.
Singleton JL, Tittle MD. Deaf parents and their hearing children. Journal of Deaf Studies and Deaf Education. 2000; 5(3):221-36. [DOI:10.1093/deafed/5.3.221] [PMID]
18.
Martins AT, Faísca L, Vieira H, Gonçalves G. Emotional recognition and empathy both in deaf and blind adults. Journal of Deaf Studies and Deaf Education. 2018; 24(2):119-27. [DOI:10.1093/deafed/eny046] [PMID]
19.
Ashori M, Erabi A. [The effectiveness of time perspective program training on resiliency and alexithymia in mothers of deaf children (Persian)]. Journal of Psychological Studies. 2019; 15(1):81-96. [DOI:10.22051/PSY.2019.21538.1699]
20.
Humphries T, Kushalnagar P, Mathur G, Napoli DJ, Rathmann C, Smith S. Support for parents of deaf children: Common questions and informed, evidence-based answers. International Journal of Pediatric Otorhinolaryngology. 2019; 118:134-42. [DOI:10.1016/j.ijporl.2018.12.036] [PMID]
21.
Mallory BL, Schein JD, Zingle HW. Improving the validity of the PSNI in assessing the performance of deaf parents of hearing children. American Annals of the Deaf. 1992; 137(1):14-21. [DOI:10.1353/aad.2012.0473] [PMID]
22.
Eichengreen A, Zaidman-Zait A. Relationships among deaf/hard-of-hearing siblings: Developing a sense of self. Journal of Deaf Studies and Deaf Education. 2020; 25(1):43-54. [DOI:10.1093/deafed/enz038] [PMID] [PMCID]
23.
Woolfe T, Smith PK. The self-esteem and cohesion to family members of deaf children in relation to the hearing status of their parents and siblings. Deafness & Education International. 2001; 3:80-96. [DOI:10.1179/146431501790561043]
24.
Woolfe T, Want SC, Siegal M. Siblings and theory of mind in deaf native signing children. Journal of Deaf Studies and Deaf Education. 2003; 8(3):340-7. [DOI:10.1093/deafed/eng023] [PMID]
25.
Marschark M. Raising and educating a deaf child: A comprehensive guide to the choices, controversies and decisions faced by parents and educators. Oxford: Oxford University Press; 2018. [Link]
26.
Hallahan DP, Kauffman JM, Pullen PC. Exceptional learners: An introduction to special education. London: Pearson Education, Inc; 2011. [Link]
27.
Movallali G, Seyyed Noori SZ. [Choosing appropriate communication: Approach for children with hearing loss (Persian)]. Journal of Exceptional Education. 2017; 6(143):51-60. [Link]
28.
Brice PJ, Strauss G. Deaf adolescents in a hearing world: A review of factors affecting psychosocial adaptation. Adolescent Health, Medicine and Therapeutics. 2016; 7:67-76. [DOI:10.2147/AHMT.S60261] [PMID] [PMCID]
29.
Aghaziarati A, Njatifar S, Ashori M. [Examining and discovering the challenges of deaf adolescents in acquiring their skills ability: A qualitative study (Persian)]. Journal of Psychological Science. 2020; 19(94):1257-66. [Link]