URL: http://rehabilitationj.uswr.ac.ir/article-1-1830-fa.html
هدف کودکان و نوجوانان هر روزه با گستره وسیعی از موقعیتهای مسئلهساز اجتماعی مواجه هستند. کمتوانی ذهنی نوعی ناتوانی است که بهوسیله محدودیت معنیدار هم در کارکرد هوشی و هم در رفتار سازشی مشخص میشود. این ناتوانی قبل از 18 سالگی رخ میدهد و میزان شیوع آن بین یک تا سه درصد کل جمعیت برآورد شده است. بیشتر افرادی که با کمتوانی ذهنی شناسایی میشوند، در طبقه کمتوانی ذهنی آموزشپذیر قرار میگیرند. کودکان و نوجوانان کمتوان ذهنی در مهارتهای اجتماعی نقص دارند؛ بنابراین آموزش مهارتهای اجتماعی معمولاً بخش جداییناپذیر برنامههای مربوط به افراد کمتوان ذهنی است. این موضوع اهمیت دارد که دانشآموزان بتوانند با خانواده، همسالان، معلمان و دیگر افراد جامعه روابط اجتماعی مثبتی برقرار و آن را حفظ کنند. کودکان کمتوان ذهنی علاوهبر مشکلات شناختی و اجتماعی، مشکلات رفتاری و هیجانی را نیز نشان میدهند. اختلالهای رفتاری، مشکلات فردی و اجتماعی بسیاری ایجاد میکند و ابتلای کودکان به این اختلالها معضلات فراوانی برای خانواده و مدرسه بهوجود میآورد. همچنین آنها را در مقابل آشفتگیهای روانی و اجتماعی دوران نوجوانی و حتی بزرگسالی آسیبپذیر میکند. آموزش مهارتهای اجتماعی بهویژه در دوره نوجوانی، میتواند تأثیرات مثبتی بر رفتارهای دانشآموزان کمتوان ذهنی و مشکلات آنها در این حوزه داشته باشد؛ بنابراین هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مهارتهای اجتماعی بر مشکلات رفتاری نوجوانان کمتوان ذهنی آموزشپذیر بود.
روش بررسی روش مطالعه حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه این پژوهش را تمامی نوجوانان کمتوان ذهنی آموزشپذیر 14 تا 16 ساله شهر تهران تشکیل میدادند. در این پژوهش 28 نوجوان کمتوانی ذهنی 14 تا 16 ساله به روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. ابزار پژوهش، بخش مشکلات رفتاری پرسشنامه مهارتهای اجتماعی گرشام و الیوت بود. والدین و معلمان پرسشنامه مشکلات رفتاری را برای تمامی آزمودنیها تکمیل کردند و پس از تکمیل پرسشنامهها آزمودنیهای پژوهش بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در یک برنامه آموزشی ده جلسهای شرکت کردند که مهارتهای اجتماعی را بهصورت انفرادی آموزش میداد. گروه کنترل در کلاسهای معمولی مدرسه شرکت کردند و مداخلهای در زمینه مهارتهای اجتماعی دریافت نکردند. پس از اجرای این مرحله، معلمان و والدین دوباره پرسشنامه مشکلات رفتاری را برای تمامی آزمودنیها (گروه آزمایش و کنترل) تکمیل کردند. برای بررسی طبیعیبودن دادههای بهدستآمده از پیشآزمون و پسآزمون، از روشهای آمار توصیفی مانند میانگین، انحراف از استاندارد و آزمون کولموگروف-اسمیرنف و برای تجزیهوتحلیل آنها از روشهای آمار استنباطی مانند تحلیل کواریانس استفاده شد.
یافتهها نتایج نشان میدهد که در زمینه مشکلات رفتاری میان میانگین نمرات پیشآزمون-پسآزمون گروههای آزمایش و کنترل هم از نظر مادران و هم از نظر معلمان تفاوت وجود دارد. بااینحال تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از تحلیل کواریانس نشان میدهد که این تفاوت در میانگین از نظر آماری معنادار نیست (P>0/05)؛ یعنی در مشکلات رفتاری نوجوانان کمتوان ذهنی تغییری ایجاد نشده است.
نتیجهگیری یافتههای این پژوهش نشان داد که آموزش مهارتهای اجتماعی بر مشکلات رفتاری افراد کمتوان ذهنی تأثیر معناداری ندارد. نتایج این پژوهش اثربخش نبود، اما شواهد پژوهشی نشان میدهد که افراد با تأخیرهای شناختی مانند کمتوانی ذهنی برای موفقیت به برنامهای نیاز دارند که آموزشهای تحصیلی، شغلی، زندگی روزانه و مهارتهای اجتماعی را با هم دربرگرفته باشد. ازاینرو آموزش مهارتها در ابعاد مختلف مانند مهارتهای اجتماعی برای یادگیری کودکان و نوجوانان کمتوان ضروری بهنظر میرسد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |