URL: http://rehabilitationj.uswr.ac.ir/article-1-146-fa.html
درد یک تجربه و احساس همگانی است. گویاترین تعریف، درد را چنین توصیف میکند: احساس آسیب فردی و خصوصی. این تعریف، درد را از دیدگاه ذهنی فرد توصیف میکند و بهطور ضمنی به این امر اشاره دارد که فرد دردمند کاملاً بر احساس خود واقف است. تعاریف دیگر تکیه بر سودمندی درد دارند. به عنوان مثال، درد نشانه ای از وجود یک محرک آسیبزا در آسیبدیدگیهای موضعی است که الگویی از پاسخها را برای حفاظت فرد فعال میسازد. پزشکان باتجربه، غالباً دریافتهاند که درد پیامدی از اختلال عاطفی است که در اقلیت ثابتی از بیماران مشاهده میشود. فراوان اتفاق افتاده است که پزشک به بیماران دردمند خود گفته است دردی وجود ندارد؛ زیرا شواهدی دال بر اختلال عضوی بهچشم نمیخورد. اکثر پزشکان با پیامدهای اجتنابی و ناخوشایند این قبیل خطاها آشنا هستند. در این صورت بهتر است با تجربه بیمار که خود آن را «درد» مینامد، موافقت نموده و در همه موارد در پی سازوکار جسمانی سببساز نباشیم. ثابت شده است که عوامل روانشناختی نیز میتواند سبب درد باشد که در این صورت آن را «روانزاد» مینامند. این اصطلاح بهمعنی آن است که در این موارد علل درد، تماماً یا غالباً ریشه روانی دارد و از سوی دیگر، درد عضوی به آنگونه درد میگویند که عوامل سببساز آن جسمی باشد. در این تحقیق رویکردهای نظری، دیدگاههای روانشناختی، دیدگاههای روان تحلیلگری و دیدگاههای روانی-اجتماعی و نیز بیان ویژگیهای شخصیتی بههمراه توصیف درد و ارتباط آنها مورد بررسی قرار داده شده است. همچنین چگونگی ادراک در کودکان و در جنسیت دختر و پسر با استفاده از یافتههای پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |