هدف: بررسی یادگیری صریح در بیماران مبتلا به سکته مغزی یک طرفه و مقایسه آن با افراد سالم و تعیین نقش عوامل مؤثر بر یادگیری این بیماران هدف این مطالعه میباشد.
روش بررسی: در این تحقیق تحلیلی مورد - شاهدی، از یک نرم افزار کامپیوتری جهت بررسی یادگیری حرکتی استفاده شده است که طی آن ۴ مربع با رنگهای مختلف بر صفحه نمایشگر ظاهر میشد و داوطلب به محض مشاهده هر مربع باید کلید تعریف شده مرتبط با آن را فشار میداد. ۱۵ بیمار مبتلا به سکته مغزی با انتخاب هدفمند و غیر تصادفی و ۱۵ فرد سالم همسان که با گروه مورد جور شده بودند، در این تحقیق شرکت داشتند. در روز اول ۸ بلوک حرکتی تمرین میشد. ۲۴ ساعت بعد یک آزمون یادآوری از داوطلبین بعمل میآمد که شامل دو بلوک حرکتی با الگوی منظم بود. همه داوطلبین راست دست بوده و بیماران نیز دارای ابتلای سمت راست بوده و با همان سمت مبتلا تمرین را انجام میدادند و زمان سکانسها و بلوکهای حرکتی به عنوان متغیر تحقیق اندازه گرفته میشد.
یافتهها: انجام بلوکهای تحقیق در بیماران با اختلاف معنیداری کندتر از افراد سالم بود (P<۰/۰۵). بین زنان و مردان چه در بیماران و چه در افراد سالم اختلاف معنیداری وجود نداشت. همچنین متغیرهای سن، جنس و سطح تحصیلات تأثیر قابلتوجهی بر نتایج تحقیق نداشت (P>۰/۰۵). زمان انجام بلوکهای حرکتی در دفعات آخر نسبت به دفعات ابتدایی کاهش معنیداری در هر دو گروه داشت (P<۰/۰۵).
نتیجهگیری: اگرچه بیماران مبتلا به سکته مغزی یک طرفه، درمجموع حرکت را کندتر از افراد سالم همسان انجام میدادند، اما یادگیری حرکتی که بصورت کاهش پایدار در زمان بلوکها تعریف شده بود، در هر دو گروه سالم و بیمار وجود داشت. به عبارت دیگر بیماران مبتلا به سکته مغزی در طی انجام حرکت با دست مبتلا قابلیت یادگیری حرکتی را دارا هستند.
هدف: بررسی و تشخیص اختلال بینایی-حرکتی در کودکان با اختلال ویژه یادگیری و کاربرد مداخلات کاردرمانی در جهت ارتقا و بهبود این مهارت، میتواند در بهبود وضعیت خواندن و نوشتن این کودکان مؤثر واقع شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر مداخلات کاردرمانی بر مهارتهای بینایی- حرکتی کودکان دارای اختلال ویژه یادگیری در مقطع ابتدایی میباشد.
روش بررسی: مطالعه حاضر به روش تجربی و مداخلهای میباشد. برای انجام این پژوهش، ۲۳ کودک با اختلال ویژه یادگیری (پایه دوم، سوم و چهارم) از مراجعین به مرکز مشکلات ویژه یادگیری شهر تهران، انتخاب شدند. این کودکان از نظر بینایی و شنوایی سالم و بهره هوشی آنها طبیعی بود. نمونهها بطور تصادفی به دو گروه مداخله (۱۱ نفر) و مقایسه یا شاهد (۱۲ نفر) تقسیم شدند. مهارتهای بینایی- حرکتی کلیه نمونهها ابتدا توسط آزمون مهارتهای بینایی- حرکتی (TVMS-R) مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس مداخلات کاردرمانی در گروه مداخله صورت گرفت و مجدداً توسط آزمون TVMS-R ارزیابی هر دو گروه انجام و با استفاده از آزمون تی زوجی و تی مستقل مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافتهها: در بررسی نمره کل آزمون، اختلاف معناداری در گروه مقایسه، قبل و بعد از مداخله داده نشد (P=۰/۴)، اما در گروه مداخله اختلاف معناداری دیده شد (P<۰/۰۰۱). در بررسی مجموع نمرات طبقه ۲، ۵ و ۷ نیز که علاوه بر مهارتهای یکپارچگی بینایی- حرکتی و تثبیت چشمی بیشتر نیازمند مهارتهای بینایی- فضایی هستند، تأثیر معنادار مداخلات کاردرمانی دیده شد (P<۰/۰۰۱) و بررسی مجموع نمرات طبقات ۱، ۳، ۴، ۶ و ۸ نشان داد که مداخلات کاردرمانی تأثیر معناداری بر مجموع این طبقات و در نتیجه مهارتهای تجزیه و تحلیل بینایی داشته است (P<۰/۰۰۵).
نتیجه گیری: مداخلات کاردرمانی بر مهارتهای بینایی- حرکتی و اجزای آن (یکپارچگی بینایی- حرکتی، تجزیه و تحلیل بینایی و بینایی- فضایی و تثبیت چشمی) در کودکان دچار اختلال ویژه یادگیری مراجعه کننده به مرکز مورد نظر، بطور معناداری مؤثر بوده است.
هدف: هدف این پژوهش تعیین تأثیر بازیهای آموزشی بر میزان یادگیری برخی از مفاهیم ریاضی در دانشآموزان پسر کمتوان ذهنی آموزشپذیر است.
روش بررسی: در این پژوهش شبه تجربی، به روش نمونهگیری در دسترس، دو مدرسه کودکان کمتوان ذهنی انتخاب شده و تمام دانشآموزان پایه اول ابتدایی (قسمت اول) این دو مدرسه بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردیدند (هر گروه ۸ نفر). سپس گروه آزمایش مفاهیم ریاضی را از طریق بازیهای آموزشی و گروه کنترل به روش جاری تدریس آموزش دیدند. ابزارهای پژوهش شامل۴ بازی آموزشی محققساخته، ۴ خرده آزمون محققساخته و یک پس آزمون محققساخته بود. دادههای حاصل با استفاده از آزمون «یو منویتنی» تحلیل شد.
یافتهها: تفاوت میانگین نمرات دو گروه آزمایش و کنترل در کل مفاهیم ریاضی معنادار بود (P=۰/۰۲۵). همچنین این مداخله باعث افزایش میانگین نمرات گروه آزمایش در هر یک از مفاهیم ریاضی نسبت به گروه کنترل شد، اما این اختلاف معنادار نبود.
نتیجهگیری: بازیهای آموزشی میتواند موجب ارتقاء میزان یادگیری مفاهیم ریاضی در دانشآموزان کمتوان ذهنی شود.
هدف: تحقیق حاضر بهمنظور مقایسه کودکآزاری در کودکان عادی و کودکان دارای اختلال یادگیری ۷ تا ۱۲ ساله شهر تهران انجام گرفت.
روش بررسی: این مطالعه تحلیلی و مقطعی، از نوع علی – مقایسهای میباشد. به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای ۱۲۰ دانشآموز عادی از مناطق ۳، ۷ و ۱۵ آموزش و پرورش شهر تهران و ۱۲۰ دانشآموز دارای اختلال یادگیری از سه مرکز ۱، ۲ و۳ انتخاب شده و با استفاده از پرسشنامه معتبر کودکآزاری تحت ارزیابی قرار گرفتند. دادههای حاصل با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون رتبهای فریدمن و آزمونهای تیزوجی و تی مستقل تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: تفاوت معناداری در میانگین نمرات آزار عاطفی (۰/۰۰۱>P) و نمره کل (۰/۰۰۲=P) کودکآزاری بهدست آمده از پاسخهای کودکان، در بین دو گروه کودکان عادی و کودکان دارای اختلال یادگیری مشاهده شد. مطابق نظرات والدین نیز تفاوت معناداری بین میانگین نمرات آزار عاطفی (۰/۰۰۱>P)، آزار جسمی (۰/۰۱۱=P) و نمره کل کودکآزاری (۰/۰۰۱>P) دو گروه کودکان عادی و کودکان دارای اختلال یادگیری بهدست آمد. همچنین تفاوت معناداری بین نظرات کودکان با والدینشان در مؤلفه آزار جسمی (۰/۰۰۲=P)، آزار جنسی (۰/۰۰۱>P) و غفلت (۰/۰۰۱>P) وجود داشت.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل بهنظر میرسد که بین میزان کودکآزاری برحسب نوع در کودکان عادی و کودکان دارای اختلال یادگیری تفاوت وجود دارد و برخلاف گذشته، بیشتر از نوع آزار عاطفی است. بنابراین ضروری است متخصصان بهداشت روان، برنامههایی بهمنظور آموزش والدین در آینده تدارک ببینند.
هدف: رشد توجه و مهارتهای حرکتی در یادگیری، رشد و کارهای روزمره زندگی کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری اهمیت زیادی دارد. این در حالی است که نقص قابل توجهی در زمینه مهارتهای حرکتی و توجه در این کودکان مشاهده میشود. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تحریک حسی بهوسیله جلیقه وزین بر مهارتهای حرکتی و توجه کودکان ۱۰-۶ ساله دارای اختلالات یادگیری بود.
روشبررسی: در این مطالعه مداخلهای و تجربی، شرکتکنندگان در پژوهش شامل ۱۲ کودک ۱۰-۶ ساله مبتلا به اختلالات یادگیری مراجعه کننده به مراکز توانبخشی وابسته به دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی بودند که بهصورت تصادفی در دو گروه مداخله و مقایسه جای گرفتند. نمونهها از طریق نمونهگیری ساده و در دسترس انتخاب شدند. مهارتهای حرکتی و توجه طی دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون با استفاده از مقیاس رشد حرکتی لینکلن ازرتسکی و مقیاس رتبهبندی کانرز اندازهگیری و نتایج ثبت شد. مداخله پژوهش بهصورت ارائه تحریک حسی مداوم با استفاده از جلیقه وزین در طی خدمات معمول کاردرمانی به قرار ۳ جلسه ۴۵ دقیقهای در هفته و برای ۱۲ جلسه بر روی گروه مداخله اجرا شد. دادههای پژوهش با استفاده از آزمون رتبههای نشان دار ویلکاکسون و آزمون من- ویتنی تحلیل شد.
یافتهها: بین نمرات پیشآزمون و پسآزمون مهارتهای حرکتی در گروه مداخله تفاوت معناداری وجود داشت(۰/۰۰۳=P)، ولی در گروه مقایسه تفاوت معناداری وجود نداشت. همچنین بین نمرات پیشآزمون و پسآزمون توجه در گروههای مداخله و مقایسه تفاوت معناداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که تحریک حسی مبتنی بر جلیقه وزین از لحاظ آماری بر مهارتهای حرکتی مؤثر بوده، اما بر توجه تأثیر معناداری ندارد؛ لذا میتوان از این فن در جهت بهبود رشد مهارتهای رشد حرکتی در کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری بهره گرفت.
هدف: انجام مهارتهای حرکتی و یادگیری آنها در سالمندان اهمیت ویژهای دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی نوع یادگیری مطلوب در افراد سالمند و مقایسه اثربخشی دو استراتژی آگاهی صریح و تلویحی در سالمندان انجام شد.
روش بررسی: در یک مطالعه تحلیلی و مقایسهای جهت بررسی تأثیر آگاهی صریح بر یادگیری، یک وظیفه حرکتی سریالی و یک نرمافزار کامپیوتری مورد استفاده قرار گرفت. در طی این وظیفه حرکتی ۴ مربع با رنگهای مختلف بر صفحه نمایشگر ظاهر میشد که داوطلب به محض مشاهده هر مربع باید کلید تعریف شده مرتبط با آن را فشار میداد که در صورت واکنش صحیح، مربع بعدی ظاهر میشد. ۳۰ نفر سالمند سالم به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم و طی دو روز به فاصله ۴۸ ساعت ۱۰ بلوک حرکتی مشتمل بر ۸۰۰ تکرار مربعهای رنگی را تمرین کردند. در گروه اول یا تلویحی در ابتدای آزمون هیچگونه توضیحی در مورد ترتیب ظهور محرکها داده نمیشد، اما در گروه دوم یا یادگیری صریح در ابتدای آزمون به نمونه ها توضیحات کاملی داده میشد. دادهها با آزمون آماری تی مستقل و آنالیز واریانس مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در مجموع به طور معناداری، زمان انجام بلوکهای حرکتی ۱۰-۷ در گروه سالمند صریح بیشتر ازسالمند تلویحی بود. اختلاف زمان بلوک دوم با بلوکهای هشتم و دهم در هر دو گروه معنادار بود که به ترتیب بهمعنی بهبود عملکرد و یادگیری بود، ولی بین دو گروه اختلاف معناداری وجود نداشت.
نتیجهگیری: آگاهی قبلی در کسب مهارت سالمندان نه تنها تأثیری بر میزان یادگیری و کسب مهارت ندارد، بلکه باعث کاهش قابلیت یادگیری افراد سالمند میگردد که این مسئله در طراحی و پروتکل توانبخشی افراد سالمند اهمیت خاصی پیدا میکند.
هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی بین اختلالات یادگیری و اختلالات زبان در دانش آموزان مقطع ابتدایی بود.
روش بررسی: روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دچار اختلال یادگیری در مقطع ابتدایی شهرستان میبد بودند. نمونه مورد نظر در این پژوهش ۵۰ نفر (۲۵ دختر و ۲۵ پسر) از دانش آموزان دچار اختلال یادگیری بودند که به روش نمونهگیری در دسترس از مرکز اختلالات یادگیری این شهرستان که تحت آموزش و درمان بودند انتخاب شدند و با توجه به هدف و فرضیه های مطرح شده مورد آزمون قرار گرفتند. فرض اصلی این پژوهش این بود که بین اختلالات یادگیری و اختلالات زبان رابطه وجود دارد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه سنجش اختلالات یادگیری میکلباست و پرسشنامه سنجش اختلالات زبان محقق ساخته و آزمون هوش کلامی وکسلر کودکان بود که پایایی و روایی آنها در حد مطلوبی بوده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تی برای دو گروه مستقل، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیری استفاده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش رابطه معناداری را بین نمرات اختلال زبان و نمرات اختلال یادگیری نشان داد (۰/۵۵۸=r ؛ ۰/۰۵>P). همچنین بین خرده مقیاسهای اختلال یادگیری و اختلال زبان رابطه معنادار بود. این نتایج در بین دانش آموزان پسر و دختر مشابه بود.
نتیجهگیری: بر اساس یافته های پژوهش میتوان نتیجه گرفت که تأخیر در رشد زبان و عناصر آن، می تواند یادگیری کودک را تحت تأثیر قرار دهد زیرا این همبستگی نشان می دهد که عوامل مشترکی بین محتوای یادگیری و زبان وجود دارد که هر دو جنبه از رشد را تحت تأثیر قرار میدهد. در واقع، در کنار عوامل تأثیرگذار بر اختلال یادگیری همچون آسیب های مغزی و عصبی، تأخیر در پیش نیازهای یادگیری تحولی از جمله رشد زبان، عامل دخیل مهمی محسوب می شود و خانواده باید نسبت به تحول زبانی کودک هم در قسمت درک و هم در قسمت گفتار توجه و مراقبت ویژه ای داشته باشد.
هدف: بررسی یادگیری حرکتی صریح در بیماران مبتلا به MS از نوعِ Relapse-remission و مقایسۀ آن با افراد سالم، هدف این تحقیق است.
روش بررسی: برای بررسی یادگیری حرکتی صریح، از وظیفهای حرکتی استفاده شد که با استفاده از نرمافزار اجرا میشد. ۱۵بیمار مبتلا به RRMS و ۱۵فرد سالم که با گروه بیمار همسان شده بودند، در این تحقیق شرکت کردند. وظیفۀ حرکتی بدینصورت بود که ۴ مربع با رنگهای مختلف روی صفحۀ نمایش رایانه ظاهر میشد و داوطلب میبایست بهمحض مشاهدۀ هر مربع، کلید مربوطبه آن را فشار میدادو ۴۸ ساعت بعد،از افراد آزمون یادآوری گرفته میشد.آزمون روز اول، شامل ۸ بلوک و آزمون یادآوری شامل ۲ بلوک منظم بود. قبل از آزمون، توضیحات لازم درخصوص الگوی بلوکها به فرد داده میشد. زمان اجرای آزمایش، بلوکهای تحقیق بهعنوان متغیر وابسته اندازهگیری شده و با استفاده از آزمونهای K-S وتی زوجشده وتیمستقل تحلیل شدند.
یافتهها: انجام بلوکهای تحقیق در بیماران بهصورت معنیداری کندتر از افراد سالم بود (۰/۰۵>P). اختلاف زمانی بلوک دهم درمقایسهبابلوک اول در هر دو گروه معنیدار بود (۰/۰۵>P) و یادگیری حرکتی صریح در افراد سالم بیشتر از افراد بیمار بود (۰/۰۵>P).
نتیجهگیری: اگرچه گروه بیمار وظیفۀ حرکتی را کندتر از گروه سالم انجام دادند، یادگیری حرکتی صریح در این گروه نیز وجود داشت؛اما میزان یادگیری حرکتی صریح دربیماران،درمقایسهبا گروه سالمِ همسان خود کمتر بود.
هدف: افزایش ضرورت ارزیابی حافظه در کار بالینی در ایران و همچنین عدم دسترسی به یک تکلیف جامع و استانداردسازی شده بر اساس فرهنگ و زبان فارسی در جمعیت کودکان، کاربرد نسخه فارسی مقیاس عصب روان شناختی رایج را برای ارزیابی حافظه و یادگیری کلامی، یعنی آزمون حافظه شنوایی کلامی ری، در این گروه ایجاب می کند. به همین علت، هدف پژوهش حاضر بررسی روایی و پایایی آزمون حافظه شنوایی-کلامی ری در کودکان فارسی زبان مبتلا به اختلال بیش فعالی نقص توجه بود.
روش بررسی: مطالعه حاضر روی ۴۶ کودک هنجار و ۳۷ کودک مبتلا به اختلال بیش فعالی نقص توجه راست دست در محدوده سنی ۷ تا ۱۱ سال از دو جنس با شنوایی هنجار، با تکمیل نسخه فارسی آزمون حافظه شنوایی- کلامی ری و آزمون ظرفیت توجه شنوایی پیوسته انجام شد.
یافتهها: در تعیین روایی همگرا، بین نتایج آزمون ری در سه مرحله میانگین، یادآوری بلافاصله، یادآوری تاخیری و شاخص امتیاز کل (تعداد کل خطاها) آزمون ظرفیت توجه شنوایی پیوسته همبستگی منفی معناداری دیده شد (r=-۰/۵۳۶, P=۰/۰۰۱). بررسی روایی تفکیکی با مقایسه امتیازات آزمون بین دو گروه کودکان هنجار و کودکان دچار اختلال نقص توجه بیش فعالی، تفاوت معنادار یافته های آن ها را در کلیه مراحل آزمون نشان داد (۰/۰۰۱>P). همچنین بررسی پایایی آزمون با اجرای نسخه دوم آزمون روی ۲۳ کودک هنجار، همبستگی بالایی بین نتایج دو نسخه آزمون نشان داد.
نتیجهگیری: نسخه فارسی آزمون حافظه شنوایی- کلامی ری از روایی و پایایی خوبی برخوردار است و می توان از آن برای بررسی نقص حافظه شنوایی-کلامی در کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی نقص توجهی استفاده کرد.
هدف: هدف از مطالعه حاضر، تعیین تأثیر برنامه گروهی بازآموزی اسنادی بر اضطراب دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری شهر تهران بود.
روش بررسی: در این پژوهش شبهآزمایشی از طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل استفاده شد. از جامعه آماری دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری شهر تهران در سال تحصیلی ۹۲-۱۳۹۱، ۲ مرکز اختلال یادگیری به روش هدفمند و در دسترس (۳۶ نفر؛ ۹ دختر و ۲۷ پسر پایههای دوم تا ششم ابتدایی و سنین ۷ تا ۱۲ سال) انتخاب شدند. دانشآموزان یک مرکز بهطور تصادفی بهعنوان گروه آزمایش و دانشآموزان مرکز دیگر بهعنوان گروه کنترل (هر گروه ۱۸ نفر) در نظر گرفته شدند. گروه آزمایش به ۳ گروه فرعی ۶ نفری تقسیم شدند و هر گروه طی ۱۱ جلسه مداخله ۴۵ دقیقهای در مدت ۶ هفته (دو روز در هفته) آموزش بازآموزی اسنادی گروهی را دریافت نمودند. در صورتی که گروه کنترل فقط در برنامههای متداول مرکز شرکت کردند. پرسشنامه اضطراب کودکان اسپنس قبل و بعد از مداخله توسط دو گروه آزمایش و کنترل تکمیل شد. دادهها با استفاده از آزمون t وابسته و تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که مداخله بازآموزی اسنادی بر میزان اضطراب تأثیر نداشتهاست و بین اضطراب دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنادار (P=۰/۳۴) وجود ندارد.
نتیجهگیری: برنامه گروهی بازآموزی اسنادی احتمالاً قادر به کاهش نشانههای اضطراب در دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری نیست.
مقدمه: هدف از انجام این پژوهش تعیین قابلیت یادگیری سازمانی و موانع و تسهیل کننده های آن از دیدگاه کارکنان مراکز توانبخشی بهزیستی شهر تهران در سال ۱۳۹۱بود.
روش بررسی: این پژوهش از نوع توصیفی – تحلیلی است که به روش مقطعی اجرا شده است. جامعه آماری شامل کارمندان شاغل در مراکز توان بخشی سازمان بهزیستی شهر تهران در سال ۱۳۹۱ بود. به روش نمونه گیری تصادفی ساده از مراکز با حجم نمونه ۲۷۸ نفر محاسبه شد. برای جمع آوری دادهها از پرسشنامه محقق ساخته یادگیری سازمانی و پرسشنامه محقق ساخته موانع یادگیری و پرسشنامه محقق ساخته تسهیل کننده های یادگیری سازمانی استفاده شد.
یافتهها: یافته ها حاکی از بالا بودن قابلیت یادگیری سازمان در کارکنان مراکز توانبخشی بودند (SD=۴۱/۵ ,M=۱۵۶/۲) علاوه بر این بین موانع یادگیری سازمانی و قابلیت یادگیری سازمانی رابطه معکوس و معنی داری نیز وجود داشت (P≤۰.۰۱، ضریب گاما=۰/۶-) ولی بین تسهیل کننده های یادگیری سازمانی و قابلیت یادگیری سازمانی رابطه معناداری یافت نگردید (P>۰/۰۵، ضریب گاما=۰/۱۶-)
نتیجهگیری: نتایج حاکی از قابلیت بالای یادگیری سازمانی در کارکنان مراکز توانبخشی بهزیستی شهر تهران می باشند. از آنجا که تحقیق نشان داد مهمترین مانع یادگیری سازمانی فشار کاری روزانه کارکنان و مهمترین تسهیل کننده یادگیری سازمانی شناخت نقاط قوت و ضعف کارکنان در یادگیری در بین کارکنان مراکز توانبخشی است، لذا به منظور ارتقا بهره وری سازمانی توجه کافی به این موانع و برنامه ریزی جهت حذف یا کاهش موانع یادگیری سازمانی و افزایش تسهیل کننده های یادگیری سازمانی کارکنان مراکز توانبخشی پیشنهاد می شود.
هدف: یکی از شایع ترین اختلالات در کودکان پیش از دبستان ناتواناییهای عصبی- روان شناختی است. اختلال در انجام حرکات ادراکی – حرکتی از نشانه های این ناتوانی در کودکان است. هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر فعالیت های بدنی منتخب بر مهارتهای ادراکی- حرکتی کودکان با ناتوانی های یادگیری عصبی- روان شناختی تحولی پیش از دبستان بود.
روش بررسی: این مطالعه از نوع تجربی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه ی آماری در این پژوهش کلیه کودکان پیش دبستانی ۵ تا ۶ ساله مهد کودک ها و مراکز پیش دبستانی شهرستان بابل در سال۱۳۹۲ بود. برای انتخاب نمونه ۱۲۰نفر از والدین کودکان پرسشنامه عصبی - روان شناختی کانرز را تکمیل کردند و ۳۰ کودک به تصادف (ازطریق نمونه گیری در دسترس) از میان کودکانی که نمره ی بیشتری دراین پرسشنامه دریافت کردند و از شرایط حرکتی مناسب برخودار نبودند بعنوان ملاک ورود به تحقیق انتخاب شدند و به تصادف در دو گروه ۱۵ نفری کنترل و آزمایش قرار گرفتند. برنامۀ حرکتی منتخب در این تحقیق، برنامۀ حرکتی اسپارک بود که شامل فعالیت های تقویتی، بازی و ورزش برای کودکان است که به مدت ۱۵ جلسه(هر جلسه ۴۵ دقیقه و به مدت ۳۵ روز) روی گروه آزمایشی اجرا شد. برای ارزیابی مهارتهای ادراکی- حرکتی کودکان از آزمون حرکتی لینکلن ـ اوزرتسکی استفاده شد. داده ها با روش کوواریانس چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.
یافتهها: نتایج به دست آمده نشان داد که برنامه حرکتی منتخب بر بهبود مهارتهای ادراکی-حرکتی کودکان دارای ناتواناییهای یادگیری عصب- روان شناختی موثر بود (P<۰/۰۵). تنها در مولفه سرعت حرکت تفاوت معناداری بدست نیامد.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش می توان نتیجه گرفت که انجام فعالیت های بدنی و ورزشی به عنوان بخش ضروری و اصلی برنامه روزانه این کودکان می تواند نتایج پرثمرتری برای آنها به همراه داشته باشد.
هدف: هدف این پژوهش مقایسه مهارتهای حرکتی و تعادل بدنی در کودکان کمتوان ذهنی، اوتیسم و اختلال یادگیری با کودکان عادی بود .
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی-مقایسهای (مقطعی) بود که بر روی ۱۲۰ کودک، شامل: ۳۰ کودک عادی، ۳۰ کودک دارای اختلال یادگیری، ۳۰ کودک اوتیسم و ۳۰ کودک کمتوان ذهنی با میانگین سن ۷/۷ سال که بهصورت نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای، از میان دانشآموزان مدارس و مراکز ویژه کودکان با نیازهای خاص مشهد انتخاب شدند، به انجام رسید. برای سنجش مهارتهای حرکتی این کودکان از سه مقیاس سنجش مهارتهای حرکتی درشت، ظریف و سنجش مهارت تعادل بدنی استفاده شد. برای تحلیل نتایج از شاخصهای آمار توصیفی و استنباطی مانند: میانگین، انحرافمعیار و تحلیل واریانس چندمتغیری استفاده شد.
یافتهها: تفاوت معناداری بین مهارتهای حرکتی ظریف، درشت و مهارت تعادل بدنی، بین کودکان عادی و کودکان کمتوان ذهنی، اوتیسم و اختلال یادگیری وجود دارد (P<۰/۰۰۰۱). گروه کودکان با اختلال یادگیری در کل مهارتها بیشترین امتیاز و گروه کودکان اوتیسم کمترین امتیاز را بهدست آوردند.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که مهارتهای حرکتی و تعادل در کودکان دارای اختلال یادگیری، اوتیسم و کمتوانی ذهنی، ضعیفتر از کودکان عادی است که این امر نشاندهنده لزوم افزایش آموزشها در کودکان با نیازهای خاص در سنین پایینتر است.
هدف: هدف این مطالعه شناسایی عوامل مؤثر بر مشارکت دانشجویان در فرایند یاددهی-یادگیری از دیدگاه اساتید دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران است.
روش بررسی: این مطالعه، مطالعهای توصیفی است که از روش نمونهگیری تمامشماری و با استفاده از پرسشنامه محققساخته بر روی ۱۱۶ نفر از اساتید انجام پذیرفت. سپس، دادههای حاصل از پژوهش از طریق آزمون تحلیل واریانس تکمتغیری با اندازهگیریهای مکرر آزمون بونفرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
یافتهها: یافتههای این مطالعه بیانگر آن است که بین میانگین نمرات اساتید در هر یک از حیطههای «مشارکت دانشجویان» (با میانگین ۲۳/۲) و انحراف استاندارد (با میانگین ۲/۸)، «کیفیت ارتباطات میانفردی دانشجویان» (با میانگین ۲۵/۱) و انحراف استاندارد (با میانگین ۴/۱)، «سبک تفکر اساتید» (با میانگین ۲۴/۲) و انحراف استاندارد (با میانگین ۴/۳)، «کیفیت زندگی کاری اساتید» (با میانگین ۲۳/۳) و انحراف استاندارد (با میانگین ۴/۱) و «نگرش اعضای هیئت علمی نسبت به عوامل حرفهای» (با میانگین ۲۶/۱) و انحراف استاندارد (با میانگین ۳/۱) در زمینه مشارکت دانشجویان در فرایند یاددهی-یادگیری تفاوت معنادار وجود دارد (۰/۰۵>P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه میتوان چنین عنوان کرد که حیطههای «نگرش اساتید نسبت به عوامل حرفهای» و «کیفیت ارتباطات میانفردی دانشجویان» بیشترین تأثیر را بر مشارکت دانشجویان در فرایند یاددهی–یادگیری دارند.
) و توجه انتخابی (۰/۰۵>P) در دو گروه تفاوت معناداری را نشان میدهند.
نتیجهگیری نتایج نشان میدهد کودکان با اختلال یادگیری ریاضی در هر سه حوزه به میزان قابل ملاحظهای ضعیفتر از همتایان سالم عمل کردند. یافتهها حاکی از آن است که آزمون توجه روزمره برای کودکان قابلیت احتمالی تشخیص نقایص توجهی اختلال یادگیری ریاضی را در مقایسه با همتایان سالم دارد. بنابراین میتواند ابزار مناسبی برای ارزیابی در این گروه محسوب شود.
صفحه ۱ از ۱ |
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه آرشیو توانبخشی می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2025 CC BY-NC 4.0 | Archives of Rehabilitation
Designed & Developed by : Yektaweb