۲۷ نتیجه برای کیفیت زندگی
فرحناز محمدی، اکرم طاهریان، محمدعلی حسینی، مهدی رهگذر،
دوره ۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۵ )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر اجرای توانبخشی قلبی در منزل بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سکته قلبی انجام گرفت.
روش بررسی: در این پژوهش نیمه تجربی ۳۸ بیمار مبتلا به سکته قلبی بدون عارضه براساس شرایط لزوم ورود به مطالعه انتخاب شده و بصورت تصادفی به دو گروه مداخله (۱۸ نفر) و کنترل (۲۰ نفر) تقسیم شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه سنجش آگاهی بیمار، کیفیت زندگی مک نیو و چک لیست کنترل و پیگیری بیمار در منزل با روش مصاحبه و مشاهده جمعآوری گردید.گروه مداخله تحت آموزش نظری و عملی «برنامه توانبخشی قلبی در منزل» قرار گرفت و در انتها نیز کتابچه آموزشی ارائه شد. تداوم اجرای عملی برنامه توسط واحدهای پژوهش، حین سه ملاقات در منزل به فاصله یک، دو و سه ماه پیگیری گردید و مشاوره و راهنمایی و پیگیری تلفنی نیز انجام شد. برای بیماران گروه کنترل، کتابچه آموزشی در انتهای پژوهش ارائه گردید.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان دهنده افزایش کیفیت زندگی بیماران گروه مداخله پس از انجام توانبخشی قلبی در منزل در ابعاد جسمی، روحی - روانی و کل بوده است (P=۰/۰۰۰). در بعد اجتماعی افزایش معنیداری بعد از مداخله مشاهده نگردید (P=۰/۳۰۸). در گروه کنترل کاهش در میانگینها در ابعاد مختلف کیفیت زندگی مشهود بود لیکن این کاهش تنها در بعد اجتماعی معنیدار بوده است (P=۰/۰۰۹). در مقایسه دو گروه، قبل از مداخله در هیچ یک از ابعاد کیفیت زندگی تفاوت معنیداری مشاهده نشد. مقایسه کیفیت زندگی دو گروه بعد از مداخله نیز فقط در بعد روحی- روانی دارای تفاوت معنیدار آماری بوده است (P=۰/۰۳۲).
نتیجهگیری: با توجه به عدم تفاوت معنیدار میانگین کیفیت زندگی در گروه مداخله و کنترل قبل از مداخله، میتوان تفاوت میانگین قبل و بعد کیفیت زندگی در ابعاد جسمی، روحی- روانی و کل در گروه مداخله را به اثر بخشی مداخله نسبت داد، لیکن فرضیه تحقیق مبنی بر تأثیر توانبخشی قلبی در منزل بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سکته قلبی حمایت نشد. این نتیجه را میتوان به ماهیت پویا، ذهنی و چند بعدی مفهوم کیفیت زندگی و نیاز به نمونه بزرگتر مطالعه و زمان طولانیتر برای پیگیری بیماران، نسبت داد.
سمیه غفاری، فضلالله احمدی، سیدمسعود نبوی، انوشیروان کاظمنژاد،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده
هدف: مولتیپل اسکلروزیس یکی از شایعترین بیماریهای مزمن سیستم عصبی مرکزی و از مهمترین بیماریهای تغییردهنده زندگی فرد، به ویژه در سنین جوانی میباشد که باعث افت شدید سطح کیفیت زندگی بیماران مبتلا شده و به تدریج فرد را به سمت ناتوانی پیش خواهد برد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آبدرمانی به عنوان یک روش درمانی مکمل، بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شده است.
روش بررسی: در این مطالعه شبه تجربی،۵۰ نفر از زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس از انجمن ام.اس. به صورت ساده و دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی تعادلی به دو گروه شاهد و آزمون تخصیص داده شدند. پس از یک جلسه آشناسازی بیماران گروه آزمون با اهداف و روش مداخله، ۲۴ جلسه آبدرمانی برای آنها در مدت سه ماه انجام شد، در صورتی که برای گروه شاهد هیچگونه مداخلهای انجام نشد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، فرم کوتاه کیفیت زندگی (۸SF-) و چکلیستهای خود گزارش دهی بود. از آزمونهای آماری کای دو، تی زوجی، تی مستقل، تحلیل واریانس با اندازهگیریهای تکراری و ضریب همبستگی جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده گردید.
یافتهها: بین دو گروه در میانگین امتیاز کل (P=۰/۸۱) و امتیازات ابعاد جسمی (P=۰/۴) و روانی (P=۰/۲۱) کیفیت زندگی قبل از مداخله تفاوت معناداری وجود نداشت، ولی بعد از مداخله میانگین امتیاز کل (P<۰/۰۰۰۱) و امتیازات ابعاد جسمی (P<۰/۰۰۱) و روانی (P=۰/۰۰۳) کیفیت زندگی بین دو گروه شاهد و آزمون تفاوت معنادار داشت. همچنین آزمون آماری آنالیز واریانس با اندازهگیریهای مکرر تفاوت معناداری را در میانگین امتیاز کل (P=۰/۰۴) و امتیازات ابعاد جسمی (P=۰/۰۵) و روانی (P=۰/۰۴) کیفیت زندگی در چهار بار اندازه گیری بین دو گروه نشان داد.
نتیجهگیری: انجام روش آبدرمانی با عث ارتقاء سطح کیفیت زندگی بیماران مولتیپل اسکلروزیس میگردد، لذا انجام این تکنیک به عنوان یک روش مؤثر و مقرون به صرفه در هزینه و زمان و همچنین داشتن قابلیت یادگیری و اجرای آسان به بیماران مولتیپل اسکلروزیس توصیه میگردد.
الهه حجتی عابد، اشرف کربلایی نوری، حسن رفیعی، مسعود کریملو،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۹ )
چکیده
هدف: ارتقاءء کیفیت زندگی هدفی مهم از مراقبتهای بهداشتی در روانپزشکی شناخته می شود. در تحقیق حاضر با انجام مداخلات کاردرمانی روانی- اجتماعی بر روی بیماران دچار اختلالات روانی مزمن، به بررسی کیفیت زندگی آنها پرداخته شد.
روش بررسی: این مطالعه مداخله ای به صورت شبه تجربی می باشد و بر روی ۲۴ بیمار مبتلا به اختلالات روانی مزمن مراجعه کننده به مرکز روزانه سینا به عنوان گروه مداخله و ۵۰ بیمار دارای اختلالات روانی مزمن که خدمات کاردرمانی دریافت نمی کردند به عنوان گروه مقایسه انجام شد. نمونه ها از طریق نمونه گیری ساده و در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش «پرسشنامه کیفیت زندگی مُراجع ویسکانسین» بود که شامل ۸ خرده مقیاس میباشد. خدمات کاردرمانی که شامل گروه درمانی، فعالیت درمانی و هنردرمانی بود، طبق برنامه مرکز هفته ای ۲ بار، به مدت ۹۰ دقیقه و به طول ۳ ماه بر روی گروه مداخله انجام شد. در این مدت هر دو گروه تحت نظر روانپزشک و دارودرمانی قرار داشتند. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمونهای تی مستقل و تی زوجی استفاده شد.
یافته ها: قبل از مداخله در هیچ یک از حیطه ها و کیفیت زندگی کل بین دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت، ولی بعد از مداخله میانگین نمره رضایت از زندگی، فعالیت اشتغالی، سلامت و آسایش روانی، سلامت جسمانی و کیفیت زندگی کل (۰/۰۰۱>P) و همچنین روابط اجتماعی (۰/۰۰۵=P) و وضعیت مالی (۰/۰۰۳=P) دو گروه تفاوت معناداری داشت. میانگین نمره علائم (۰/۲۲۷=P) و فعالیت روزمره زندگی (۰/۰۲۰=P) دو گروه بعد از مداخله نیز تفاوت معناداری نشان نداد.
نتیجه گیری: خدمات کاردرمانی روانی- اجتماعی بر میزان رضایتمندی و کیفیت زندگی بیماران اختلالات روانی مزمن مؤثر است.
مسعود کریملو، مسعود صالحی، فرید زائری، امید مساح، علیرضا حاتمی، محمد موسوی خطاط،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۹ )
چکیده
هدف: این مطالعه، با هدف ترجمه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت-۱۰۰ به زبان فارسی و ارزیابی روایی و پایایی نسخه ترجمه شده، انجام شد.
روشبررسی: در این مطالعه استانداردسازی و اعتبارسنجی، از روش پیشروـپسرو جهت ترجمه پرسشنامه استفاده شد. در مطالعه مقدماتی، از یک نمونه ۶۰ نفری از دانشجویان برای ارزیابی تکرارپذیری و همچنین روایی همزمان بهره گرفته شد. سپس، ۵۰۰ فرد سالم و ۵۰۰ فرد معلول بهصورت چندمرحلهای، بهتصادف انتخاب شدند. پایایی درونی نسخه فارسی پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت-۱۰۰ با استفاده از آلفای کرونباخ در این نمونه مورد ارزیابی قرار گرفت. علاوه بر این، برای سنجش روایی تشخیصی این ابزار، یک مدل رگرسیون خطی چندگانه بهکار رفت.
یافتهها: نتایج آزمونـبازآزمون مطالعه مقدماتی نشان داد که نسخه فارسی پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت-۱۰۰ قابلیت تکرارپذیری قابلقبولی دارد (ضرایب همبستگی درونگروهی تمامی شش بعد بالاتر از ۰/۷ بود). همچنین محاسبه ضرایب همبستگی ابعاد مختلف دو پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت-۱۰۰ و کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشتـفرم کوتاه، روایی همزمان رضایتبخشی را نشان داد. تحلیل دادههای ۵۰۰ فرد سالم و ۵۰۰ فرد معلول آشکار ساخت که تمامی ابعاد پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت-۱۰۰ ترجمهشده، حداقل مقدار قابلقبول برای پایایی درونی را احراز نمودهاند. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشاندهنده روایی تشخیص قابل پذیرشی برای تمامی ابعاد این ابزار به غیر از بعد معنوی بود.
نتیجهگیری: نسخه فارسی پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت-۱۰۰ روایی و پایایی رضایتبخشی برای ارزیابی کیفیت زندگی فارسیزبانان دارد. تحقیقات بیشتر در خصوص بعد معنوی توصیه میشود.
پروانه محمدخانی، کیت استفان دابسون، امید مساح چولابی، شروین آثاری،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده
هدف: تعیین نقش جنسیت در ارتباط بین میل جنسی و کیفیت زندگی در مبتلایان به افسردگی اساسی هدف این پژوهش است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی مقایسهای ۱۳۴ آزمودنی (۶۷ مرد و ۶۷زن) مبتلا به افسردگی اساسی که با روش نمونهگیری تصادفی از چند مرکز سرپایی خدمات روانشناسی و روانپزشکی انتخاب شده بودند شرکت داده شدند. دادههای میل جنسی با یک آیتم از پرسشنامه افسردگی بک نسخه دو و کیفیت زندگی با مقیاس سلامتی شما –فرم کوتاه (-۳۶SF) و پرسشنامه کیفیت زندگی مکگیل جمع آوری شد. همبستگیهای دو متغیری کیفیت زندگی و ابعاد آن با میل جنسی با استفاده از آزمون پیرسون برای زنان و مردان مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: تفاوت معناداری بین میل جنسی زنان و مردان دیده نشد (P=۰/۲۳۰)مطابق فرم کوتاه مقیاس سلامتی شما بین میل جنسی و درد در مردان (P<۰/۰۰۱، r=-۰/۴۵۶) و زنان (P=۰/۰۱۱، r=۰/۳۰۸) و همچنین بین میل جنسی و متغیرهای عملکرد جسمی (P<۰/۰۰۱، r=-۰/۴۵۷)، محدودیت نقش ناشی از مشکلات جسمی (P=۰/۰۰۱، r=-۰/۳۲۵)، محدودیت نقش ثانویه بر مشکلات عاطفی (P=۰/۰۱۶، r=-۰/۲۹۴)، خستگی (P=۰/۰۰۲، r=-۰/۳۶۸)، سلامتی عاطفی (P=۰/۰۰۲، r=-۰/۳۶۸) و عملکرد اجتماعی (P<۰/۰۰۱، r=۰/۴۸۳)، همبستگی منفی و معنادار وجود داشت. پرسشنامه مکگیل نشان داد که همبستگی بین میلجنسی و سلامتی روانشناختی (P=۰/۰۳۷، r=-۰/۲۵۵)، سلامتی وجودی (P=۰/۰۱۶، r=۰/۲۹۳) و حمایت اجتماعی (P=۰/۰۰۱، r=۰/۴۲۵) در مردان معنادار بود.
نتیجهگیری: ارتباط بیشتر و گستردهتر بین میل جنسی و کیفیت زندگی در مردان مبتلا به افسردگی اساسی، نشاندهنده تأثیر بیشتر تغییرات میل جنسی ناشی از افسردگی بر کیفیت زندگی در مردان نسبت به زنان است.
نازیلا اکبرفهیمی، مهدی رصافیانی، فرین سلیمانی، روشنک وامقی، انوشیروان کاظمنژاد، زهرا نوبخت،
دوره ۱۳، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: هدف از مطالعه حاضر تهیه نسخه فارسی پرسشنامه "کیفیت زندگی کودکان فلج مغزی" و بررسی روایی و پایایی آن بود.
روشبررسی: در این مطالعه مقطعی با روش توصیفی-تحلیلی و اعتبار سنجی طی ۵ مرحله پرسشنامه کیفیت زندگی کودکان فلج مغزی به زبان فارسی ترجمه و سپس روایی و پایایی آن بررسی شد. والد ۲۰۰ کودک فلج مغزی ۱۲-۴ ساله از جامعه در دسترس مراجعهکننده به ۸ مرکز منتخب توانبخشی و ۳ مدرسه کودکان جسمی-حرکتی نمونهگیری شد. دادههای به دست آمده از نظر پایایی (تکرار پذیری به فاصله ۳ هفته و همخوانی درونی) و روایی [ظاهری، ساختاری با سامانه طبقهبندی توانایی دستی (MACS) و سامانه طبقهبندی عملکرد حرکتی درشت (GMFCS) و افتراقی آیتمها] مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: ضریب همبستگی اسپیرمن بین این پرسشنامه و آزمون ام.ای.سی.اس (r=۰/۴۰-۰/۱۳) و آزمون جی.ام.اف.سی.اس (۰/۳۲-۰/۱۸=r) نشاندهنده ارتباط متوسط آنهاست. ٪۷۵ موارد همبستگی نمرات هر یک از سؤالات با نمره خردهمقیاس مربوطه معنیدار و مثبت بود. این نتایج نمایانگر روایی افتراقی مناسب آیتمها برای این پرسشنامه است. آلفای کرونباخ ۰/۸۷-۰/۶۱ و خطای معیار اندازهگیری ۱۵/۲۷-۴/۸ و ضریب همبستگی درون ردهای ۰/۸۴-۰/۴۷بود که نمایانگر پایایی بالایی برای نسخه فارسی این پرسشنامه میباشد.
نتیجهگیری: نسخه فارسی پرسشنامه «کیفیت زندگی کودکان فلج مغزی» از پایایی و روایی قابل قبولی در انواع مورد بررسی برخوردار است و بنابراین میتواند به عنوان ابزار بالینی و تحقیقاتی مورد استفاده واقع شود.
سعیده سعادتیبروجنی، نیکتا حاتمیزاده، روشنک وامقی، آدیس کراسکیان،
دوره ۱۳، شماره ۰ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر ساخت ابزاری معتبر برای سنجش کیفیت زندگی وابسته به کمشنوایی برای نوجوانان کمشنوا بود .
روش بررسی: نسخه اولیه پرسشنامه و سیستم پاسخگویی و نمرهدهی براساس مرور منابع طراحی شد. برای تعیین روایی صوری و محتوایی نظر ۱۴ نفر از صاحبنظران کسب شد. برای تعیین وضوح متن و بررسی روایی سازه و پایایی آزمون-بازآزمون پرسشنامه توسط نوجوان کمشنوای ۱۸-۱۲ سال شاغل به تحصیل در مقاطع راهنمایی و دبیرستان مدارس عادی و استثنایی شهر تهران در سال ۱۳۹۰ تکمیل شد. دانش آموزان مورد نظر براساس نمونهگیری طبقهبندی شده انتخاب شدند و حجم نمونه به ترتیب برابر ۲۵۵ ،۱۱۷ و ۲۸ نفر بود. اندکس روایی محتوایی به شیوه لاواشه محاسبه شد و برای تعیین روایی سازه تحلیلی عاملی انجام شد.
یافتهها: پرسشنامه در سه محور شامل ۳۸ سوال ۳ تا ۵ گزینهای ساخته شد. نمره کل پرسشنامه و نمرات هر یک از سه محور در مقیاسی ۱۰۰-۰ نمرهای طراحی شد که در آن نمره بالاتر نشانه کیفیت زندگی بهتر است. روایی صوری و روایی محتوایی (اندکس روایی محتوایی=۰/۷۹) مورد تأیید قرار گرفت. پایایی آزمون-بازآزمون ابزار برای نمره کل برابر با ۰/۸۵ و برای هر یک از سه محور جسمی، عاطفی و اجتماعی به ترتیب برابر ۰/۸۱،۰/۶۸و ۰/۷۸ محاسبه شد.
نتیجهگیری: پرسشنامه کیفیت زندگی وابسته به کمشنوایی نوجوانان ابزاری روا و پایا است و میتواند در سنجش اثرات کمشنوایی بر کیفیت زندگی نوجوانان ایرانی و همچنین ارزیابی پیامدهای ارائه خدمات توانبخشی به ایشان مورد استفاده قرار گیرد.
علیمحمد پروینیان، سیما کرمانشاهی، فیروزه ساجدی،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: وجود کودک مبتلا به فلج مغزی کیفیت زندگی مادر را در تمام ابعاد متأثر میسازد. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تأثیر برنامه حمایتی سلامتمحور بر کیفیت زندگی مادران کودکان فلج مغزی انجام شد.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع نیمهتجربی است که با انتخاب غیرتصادفی در دسترس دو گروه آزمون (۳۰ نفر) و شاهد (۳۰ نفر) انجام شد. برنامه حمایتی سلامتمحور در سه مرحله بررسی و شناخت، حمایت و ارزشیابی اجرا شد. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک و کیفیت زندگی Sf۳۶ بود. دادهها قبل و دو ماه بعد از مداخله جمع آوری و توسط نرم افزار SPSS ۱۶ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: آزمون آماری کای دو نشان داد دو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک مثل سن، درآمد و سطح تحصیلات و... یکسان هستند (P>۰/۰۵
). همچنین تی زوجی در گروه آزمون نیز اختلاف معناداری را قبل و بعد از مداخله در بین ابعاد کیفیت زندگی نشان داد (P<۰/۰۵)، لیکن در گروه شاهد این اختلاف معنادار نبود (P<۰/۰۵).
نتیجهگیری: نتایج پژوهش نشان داد که اجرای برنامه حمایتی سلامتمحور بر کیفیت زندگی مادران کودکان فلج مغزی مؤثر میباشد، لذا پیشنهاد میگردد برنامه حمایتی سلامتمحور بعنوان یک روش مؤثر در ارتقاء کیفیت زندگی مادران کودکان با بیماریهای مزمن بکارگرفته شود.
زهرا تمیزی، فرحدخت رنجبر، فریده یغمایی، حمید علویمجد، مسعود فلاحیخشکناب،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
هدف: عوامل زیادی هستند که کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند که از جمله میتوان تنشزاها و روشهای مقابلهای با آنها را نام برد. بیماران اسکیزوفرنیک از انواع تنشها رنج برده و دارای مشکلاتی در راهبردهای مقابلهای خود در برخورد با تنشزاهای زندگی هستند که میتواند روی کیفیت زندگی آنها تأثیر بگذارد. لذا شناخت راهبردهای مقابلهای آنها دارای اهمیت میباشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی راهبردهای مقابلهای مددجویان اسکیزوفرنیک و رابطه آن با کیفیت زندگی آنها انجام شد.
روش بررسی: در این پژوهش توصیفی همبستگی ۹۰ بیمار اسکیزوفرنیک مراجعهکننده به درمانگاههای روانپزشکی بیمارستانهای مراکز شهر تهران در یک مقطع زمانی ۹ ماهه با پرسشنامههای: راههای مقابلهای و نسخه فارسی پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی بررسی شدند. اطلاعات با آزمونهای آنالیز واریانس یکطرفه، تی مستقل،کروسکال والیس، من وینتنی، کای دو و ضرایب همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد اکثریت واحدهای مورد پژوهش(٪۴۲/۱) از «راهبرد مقابلهای اجتنابی» استفاده میکردند و همچنین اکثریت واحدهای مورد پژوهش (٪۷۷/۸) دارای کیفیت زندگی متوسطی بودند. نتایج نشان داد که رابطه معنیداری بین میانگین نمرات کیفیت زندگی و نوع راهبردهای مقابلهای وجود دارد (۰/۰۰۵=P). بهطوریکه، واحدهای مورد پژوهشی که بیشتر از راهبردهای مقابلهای اجتنابی استفاده کرده بودند دارای میانگین امتیاز کلی کمتری در کیفیت زندگی بودند.
نتیجهگیری: بین کیفیت زندگی و راهبردهای مقابلهای رابطه معنیداری وجود دارد که میتوان با گنجاندن آموزش مهارتهای مقابلهای در طرح درمان و توانبحشی بیماران اسکیزوفرنیک، توان آنها را در استفاده از راهبردهای مقابلهای موثر افزایش داده و کیفیت زندگی شان را ارتقاء داد.
مهدیه احمدی، مهدی شیخنا، فیروزه جعفری، حمیدرضا خانکه، پوریا رضاسلطانی، رباب تیموری، محمدحسن فرهادی، سوسن صالحی،
دوره ۱۴، شماره ۰ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه شاخصهای کیفیت زندگی در مراقبان بیمار اسکیزوفرنیک (با وابستگی به مواد و بدون وابستگی بدون مواد) در مرکز روانپزشکی رازی انجام شده است.
روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی حجم نمونهای ۳۰نفره از دو گروه مراقبان بیماران اسکیزوفرنیک مبتلا و غیرمبتلا به سوءمصرف مواد بهطور ساده و دردسترس از بیماران مرکز روانپزشکی رازی انتخاب شدند. کیفیت زندگی آنها با پرسشنامه کیفیت زندگی WHO سنجیده و نتایج با آزمون تی مستقل تحلیل شد.
یافتهها: نتایج کلی پژوهش حاضر نشان داد که کیفیت زندگی در تمامی ابعاد آن در مراقب بیمار اسکیزوفرنیک غیروابسته به مواد و مراقب بیمار اسکیزوفرنیک وابسته به مواد مشابه میباشد. در دو گروه مراقبان، به دلیل درگیریهای مکرر جسمی و روانی با بیمار شاخص سلامت جسمی پایین بوده، استیگمای ناشی از بیماری روانی باعث افت شاخص وضعیت اجتماعی و نیز شاخص مذهبی شده و در عوض میانگین سایر شاخصهای کیفیت زندگی (وضعیت محیطی، وضعیت استقلال) به دلیل تلاشهای مکرر اجتماعی و محیطی خانوادهها در زمینه کمکخواهی برای حل مسائلشان بالا رفته است.
نتیجهگیری: بنظر میرسد اعتیاد به مواد در بیماران اسکیزوفرنیک تأثیری بر کیفیت زندگی مراقبان آنها نداشته باشد.
مونا حیدریپور، علی مشهدی، سیدمحسن اصغرینکاح،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه هوشهیجانی، کیفیت زندگی و ویژگیهای شخصیتی با سلامت روان در افراد با معلولیت (ناتوانی) جسمی حرکتی انجام شد.
روش بررسی: در قالب یک طرح همبستگی، با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده از میان معلولین جسمی حرکتی مجتمع نیکوکاری آموزشی توانیابان مشهد تعداد ۶۰ نفر (۳۰ دختر و ۳۰ پسر) انتخاب شدند و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ)، پرسشنامه هوشهیجانی بار-آن، پرسشنامه ویژگیهای شخصیت
( NEO – FFI ) و پرسشنامه کیفیت زندگی (WHOQOL–BREF) را تکمیل نمودند. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه انجام شد.
یافتهها: تحلیل دادهها نشان داد که ویژگیهای شخصیتی و کیفیت زندگی با چهار بعد سلامت روان همبستگی مثبت و معناداری دارند ( ۰/۸۶=r؛ ۰/۸۷=r؛ ۰/۰۵>P)، در حالی که بین مؤلفههای هوش هیجانی با سلامت روان همبستگی معناداری وجود ندارد (۰/۰۳-=r؛ ۰/۰۵
P) ولی بین مؤلفههای هوش هیجانی با ویژگیهای شخصیت و کیفیت زندگی همبستگی منفی است و معنادار نمیباشد. (۰/۰۵)
نتیجهگیری: ویژگیهای شخصیت و مؤلفههای آن و نیز کیفیت زندگی با مؤلفههای سلامت روان رابطهای مستقیم داشته و قادر به پیشبینی آن میباشند.
اصغر مکارم، مهدی اسدی، فرحناز محمدی، محمدعلی حسینی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: هدف این تحقیق بررسی تأثیر برنامه توانبخشی قلبی مبتنی بر بیمارستان بر روی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سکته قلبی بیمارستان بقیه ا... در سال ۱۳۸۹ بوده است.
روش بررسی: در این پژوهش نیمه تجربی ۵۰ بیمار مبتلا به سکته قلبی بر اساس شرایط ورود به مطالعه انتخاب شدند (۲۵ نفر در گروه مداخله و ۲۵ نفر در گروه کنترل). روش نمونه گیری در این پژوهش برای گروه مداخله به صورت پشت سر هم و برای گروه کنترل به صورت تصادفی جور شده با اعضای گروه آزمایش (بر اساس سن، جنس و سطح تحصیلات) انجام گرفت. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه دموگرافیک، کیفیت زندگی مک نیو و مصاحبه جمع آوری گردید. گروه مداخله طی ۲۰ جلسه تحت آموزش نظری و عملی برنامه توانبخشی قلبی در بیمارستان مشتمل بر آشنایی با سکته قلبی، عوارض و درمان آن، عوامل خطرزای بیماری و کنترل آنها قرار گرفت. برای بیماران گروه کنترل نیز مداخله ای صورت نگرفت. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت بررسی تفاوت نمرات گروه مداخله و کنترل آزمون تی زوجی و تی مستقل استفاده شده است.
یافتهها: یافته های پژوهش نشان دهنده افزایش کیفیت زندگی بیماران گروه مداخله پس از انجام توانبخشی قلبی در بیمارستان می باشد. می توان تفاوت میانگین قبل و بعد کیفیت زندگی در ابعاد جسمی (P<۰/۰۵)، روحی روانی (P<۰/۰۵)، اجتماعی (P<۰/۰۵) و کل (P<۰/۰۵) در گروه مداخله را به اجرای برنامه توانبخشی قلبی مبتنی بر بیمارستان نسبت داد.
نتیجهگیری: نتیجه گیری می شود که برنامه توانبخشی قلبی مبتنی بر بیمارستان بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سکته قلبی مؤثر است.
سمانه پورهادی، سمیه حسینزاده، محمود حاجیاحمدی، محمد تقیپوردرزی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
هدف: کیفیت زندگی مفهومی چندبعدی است و فراتر از بررسی صِرف سلامت جسمانی است. کمردرد از شایعترین اختلالات عضلانیاسکلتی است. بیمارهای مزمن مثل کمردرد غیراختصاصی مزمن پیامدهای مهمی دارند؛ همچون تحول کیفیت زندگی افراد. این مطالعه بهمنظور ارزیابی کیفیت زندگی افراد مبتلا به کمردرد غیراختصاصی مزمن اجرا شد.
روش بررسی: مطالعۀ حاضر مطالعهای توصیفی است و بهصورت مقطعی در بیمارستان شهیدبهشتی بابل انجام شده است. حجم نمونه ۱۲۵ نفر برآورد شد و افراد با استفاده از چهار پرسشنامۀ اطلاعات دموگرافیک، ارزیابی سطح ناتوانی وکیفیت زندگی و ارزیابی شدت درد ارزیابی شدند.
یافتهها: شرکتکنندگان دامنۀ سنی ۱۸ تا ۵۸ سال داشتند که میانگین و انحراف معیار شدت درد و ناتوانی آنها بهترتیب، با ۳۲/۲۱±۷۳/۵۴ و ۶۹/۱۶±۵۶/۳۱ برابر بود. ازنظر جنسیتی و وضعیت تأهل، دربارۀ متغیرهای سلامت جسمانی، سلامت روانی، روابط اجتماعی و سلامت محیط تفاوت معناداری وجود نداشت؛ اما افراد با تحصیلات دانشگاهی نسبتبه دیگر ردههای تحصیلی، دربارۀ تمام متغیرهای فوق اختلاف معناداری داشتند. شدت درد با سلامت عمومی و سلامت روان، رابطۀ معکوس و با نمرۀ کلی ناتوانی ارتباط مستقیم دارد. نمرۀ کلی ناتوانی نیز با کیفیت زندگی عمومی، سلامت عمومی، سلامت جسم، سلامت روان و روابط اجتماعی، ارتباط معکوس و با شدت درد رابطۀ مستقیم دارد.
نتیجهگیری: باتوجهبه اینکه شدت درد و ناتوانی غیر از بُعد جسمی، بر سایر ابعاد نیز تأثیر میگذارد، لازم است در آینده، مداخلاتی نه فقط با تأکید بر جسم، بلکه با تأکید بر بهبودی مسائل روانی و اجتماعی نیز برای این بیماران انجام شود.
نسرین خسرویتپه، غنچه راهب، ملیحه عرشی، مصطفی اقلیما،
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده
هدف: حمایت اجتماعی از مهمترین عوامل پیش بینی کننده ی سلامت در افراد می باشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین حمایت اجتماعی و کیفیت زندگی معلولین جسمی-حرکتی مراکز آموزشی رعد است.
روش بررسی: در این پژوهش که از نوع توصیفی- همبستگی می باشد، تعداد ۱۹۵ نفر از معلولین جسمی-حرکتی ۳۵-۱۸ سال مراکز آموزشی رعد (رعد الغدیر، رعد شرق و رعد مرکزی)، به شیوه نمونهگیری طبقه ای تصادفی به نسبت سهمیهای که هر یک از ۳ مرکز به کل دارد و با روش تصادفی ساده تعداد مورد نظر انتخاب شد. پرسشنامه های حمایت اجتماعی وکس و کیفیت زندگی لنکشایر استفاده شده است. در تحلیل داده ها از آزمون های ضرایب همبستگی پیرسون و اسپیرمن و رگرسیون استفاده شد.
یافتهها: نتایج بررسیها نشان داد که بین خرده مقیاسهای حمایت اجتماعی (حمایت اجتماعی دوستان، خانواده و دیگران) با مؤلفه های روانی (آسایش روانی و خودپنداری) و مؤلفه های اجتماعی (روابط اجتماعی و روابط فامیلی) کیفیت زندگی در معلولین جسمی-حرکتی، رابطه مثبت معناداری وجود دارد ( P<۰,۰۱).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه اهمیت حمایت اجتماعی را در کیفیت زندگی معلولین جسمی-حرکتی مورد تایید قرار می دهد لذا لازم است حمایت اجتماعی به عنوان یک تامین کننده قوی کیفیت زندگی، در طراحی مداخلات ارتقا سلامت معلولین مورد توجه قرار گیرد.
حمید دالوند، سید علی حسینی، لیلا دهقان، اوات فیضی،
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده
هدف: مادرانِ کودکان مبتلا به اسپاینابیفیدا زمان بیشتری را صرف مراقبت از کودک خود میکنند و احتمالا انجام چنین مراقبتهایی، بسته به سطح عملکرد حرکتی کودک، میتواند آسیبهایی به سلامت جسمی و روانی مادران وارد کند. لذا هدف این مطالعه بررسی کیفیت زندگی مادران کودکان اسپاینابیفیدا، با توجه به معیار حرکتی Hoffer و با استفاده از پرسشنامه SF-۳۶ میباشد.
روش بررسی: این مطالعه، یک مطالعه توصیفی –تحلیلی بوده و به صورت مقطعی اجرا گردید. جامعه آماری، کلیه مادران دارای کودک اسپاینابیفیدا ۱۴-۵/۲ ساله شهر تهران و نمونه های در دسترس، مادران مراجعه کننده به کلینیکهای تحت نظارت دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی بودند. از بین مادرانی که معیارهای ورود به مطالعه را دارا بودند ۲۰۳ نفر در یک کلینیک مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده شامل معیار حرکتی Hoffer برای تعیین سطح عملکرد حرکتی کودکان اسپاینابیفیدا و پرسشنامه SF-۳۶ برای تعیین کیفیت زندگی مادران بودند. تجزبه و تحلیل آماری دادهها با استفاده از آزمون t ، تحلیل پراکندگی چند متغیره یکراهه و چند راهه در نرم افزار SPSS ویرایش ۱۸ صورت گرفت.
یافتهها: تفاوت معنی داری در میانگین نمرات بعد جسمانی (P<۰/۰۱) و بعد روانی (P<۰/۰۱) کیفیت زندگی مادران در سطوح Hoffer کودک اسپاینابیفیدا دیده شد که مربوط به سطح یک Hoffer با سایر سطوح بود. تفاوت معنی داری در میانگین نمرات بعد جسمانی و بعد روانی کیفیت زندگی مادران در سطوح مختلف سنی و جنسیت کودک اسپاینابیفیدا وجود نداشت. تفاوت معنی داری در میانگین نمرات ابعاد جسمانی و روانی کیفیت زندگی مادران در انواع مختلف اسپاینابیفیدا وجود داشت که مربوط به نوع پنهان با انواع مننگوسل و میلومننگوسل بود (P<۰/۰۱) .
نتیجهگیری: نوع اسپاینابیفیدا و سطح حرکتی Hoffer کودک، کیفیت زندگی مادر را در ابعاد جسمانی و روانی تحت تاثیر قرار میدهد. میتوان نتیجه گرفت که مادران دارای کودک اسپاینابیفیدا در کنار درمان کودکانشان، نیازمند توجه به کیفیت زندگیشان هستند و باید خدماتی برای حمایت کیفیت زندگی آنان در ابعاد جسمانی وروانی ایجاد گردد.
زهرا هدایتی، مجتبی کامیاب، امیر احمدی، طاهر بابایی، زهرا ریحانی نژاد، محمدصالح گنجویان،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده
هدف:بریس بهمراه ورزش مؤثرترین پروتکل درمانی اسکولیوز ایدیوپاتیک برای بیماران با زوایای اسکولیوزی ۴۵-۲۵ درجه میباشد.بهرحال جنبههای روانشناختی درمان اسکولیوز که کیفیتزندگی را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد، و نامشخص بودن زمان دقیق تنظیم نیروی پدهای بریس میلواکی،هدف این مطالعه چندوجهی را بر پایه بررسی اثر انجام این ورزشها بصورت گروهی همراه با تنظیم بریس میلواکی در فواصل کوتاهتر در مقایسه با روش مرسوم قرار داده است.
روش بررسی:سی و چهار بیمار مبتلا به اسکولیوز ایدیوپاتیک با زوایای اسکولیوزی ۵۰-۱۵ درجه در این مطالعه وارد شدند و در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند.افراد دو گروه در یازده هفته برنامه درمانی، متفاوت بین دو گروه،شرکت نمودند.کیفیتزندگی افراد هر دو گروه،قبل و بعد از مداخله با تکمیل پرسشنامه SRS-۲۲،و همچنین زوایای اسکولیوزی آنها قبل و بعد از مداخله بر اساس عکسهای رادیوگرافی اولیه و ثانویه مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت.جامعه آماری،بیماران مراجعه کننده به مرکز جامع توانبخشی هلال احمر و نمونهگیری به صورت غیرتصادفی صورت گرفت.
یافتهها:شدت انحنای اسکولیوزی گروه آزمون در مقایسه با گروه کنترل،بعد از مداخله بطور معناداری کاهش یافتهاست(p=۰,۰۴).در حوزهی رضایتازدرمان نیز بین دو گروه بعد از مداخله اختلاف معناداری مشاهده شد(p=۰.۰۴).همچنین در خصوص کیفیتزندگی بیماران با زوایای کاب کمتر از ۳۰ درجه در مقایسه با بیماران با زوایای کاب بالاتر از ۳۱ درجه،در حوزههای خویشتنبینی(p=۰.۰۰)،رضایتازدرمان(p=۰.۰۳) و نمرهکلی کیفیت-زندگی(p=۰.۰۰)،تفاوت معناداری مشاهده گشت.
نتیجهگیری:تنظیم بریس در فواصل کوتاهتر همراه با انجام ورزشها به صورت گروهی،در طی یازده هفته موجب افزایش رضایت از درمان و کاهش زاویه انحنای اسکولیوزی بیماران مورد مطالعه شدهاست.
نسرین چهل امیرانی، رباب صحاف، مهدی رصافیانی، عنایت اله بخشی،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۴ )
چکیده
هدف: تعیین ویژگیهای روانسنجی نسخه فارسی پرسشنامه «کیفیت زندگی افراد ناتوان سازمان بهداشت جهانی» در سالمندان ایرانی مبتلا به ناتوانی، هدف اصلی این پژوهش است.
روش بررسی: در مقاله حاضر، با استفاده از روش روانسنجی کلاسیک به بررسی روایی و پایایی «پرسشنامه سنجش ناتوانی سازمان بهداشت جهانی» در سالمندان مبتلا به ناتوانی پرداخته شد. در بررسی روایی محتوایی، از دو روش «لاوشه» و «والتس و بازل» استفاده شد. طی نمونهگیری دردسترس، ۲۰۵ سالمندی که نمره «پرسشنامه سنجش ناتوانی سازمان بهداشت جهانی» آنها از ۴ بیشتر شده بود، بهمنظور بررسی روایی سازه از نوع همگرا با پرسشنامه SF-۱۲ و روایی ملاکی از نوع مقایسه گروههای شناختهشده (سن، جنس، گزارش فرد از وضعیت سلامتی و ناتوانی خود، تأثیر ناتوانی) پرسشنامه را تکمیل کردند. برای تعیین پایایی درونی و آزمون-بازآزمون بهترتیب از آلفای کرونباخ و ضریب همبستگی درونردهای (ICC) و برای تحلیل نتایج از نرم افزار SPSS نسخه ۲۰ استفاده شد.
یافتهها: در بررسی روایی محتوایی طبق روش لاوشه و والتس و بازل برای همه آیتمها نمره قابل قبولی بهدست آمد. بین پرسشنامه WHOQOL-DIS و SF-۱۲ غیر از بُعد اجتماعی (۱۳/۰=P) همبستگی قابل قبولی (۰۰۱/۰>P) وجود داشت. ضریب همبستگی درونردهای (ICC) برای نمره ابعاد پرسشنامه و نمره کل بیشتر از ۷۰/۰ بود. آلفای کرونباخ بهمنظور بررسی همخوانی درونی پرسشنامه برای کلیه ابعاد بهجز بُعد اجتماعی بالای ۷۰/۰ بود. مقایسه بین گروههای شناختهشده، حاکی از وجود تمایز بین جنسیت، وضعیت ناتوانی و سلامتی در بین سالمندان است (۰۰۱/۰>P).
نتیجهگیری: براساس یافتههای این پژوهش، بهنظر میرسد که پرسشنامه «کیفیت زندگی افراد ناتوان سازمان بهداشت جهانی» از روایی ظاهری، محتوایی، سازه، ملاکی و پایایی قابل قبولی در سالمندان مبتلا به ناتوانی برخوردار باشد؛ بنابراین، میتوان از این پرسشنامه در تحقیقات مربوط به کیفیت زندگی سالمندان مبتلا به ناتوانی استفاده نمود.
سیدصادق رحیمی، مرتضی فرازی، اکبر دارویی، عنایت الله بخشی، سلمان عبدی، وحید ولی نژاد، محی الدین تیموری،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده
هدف نتایج مطالعات و تجارب افراد مبتلا به لکنت نشان داده است که لکنت میتواند مشکلات روانیاجتماعی را بهوجود آورد که بهطورمنفی بر کیفیت زندگی تأثیر میگذارد. آزمون OASES-A یک آزمون جامع روانشناختی مبتنیبر چهار شاخصه عمده است و در شاخصه چهارم این آزمون روی دلالت بر کیفیت زندگی افراد تأکید شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه کیفیت زندگی در افراد دچار لکنت با افراد بدونلکنت و بررسی همبستگی شدت لکنت با هریک از مؤلفههای آزمون OASES-A در افراد مبتلا به لکنت بود.
روش بررسی مطالعه مقطعی توصیفیتحلیلی حاضر روی ۵۶ فرد بزرگسال دچار لکنت و ۵۶ فرد بزرگسال فاقد لکنت انجام شد که براساس سن، جنس، میزان تحصیلات و شغل با گروه هدف همتاسازی شده بودند. در این مطالعه نمونهگیری بهصورت نمونهگیری طبقهایتصادفی انجام گرفت. برای جمعآوری دادهها آزمون تعیین شدت لکنت SSI-۳ در موقعیت گفتاری خواندن شفاهی متن دویستکلمهای (۴۴۸هجایی) و برای بررسی کیفیت زندگی از آزمون ارزیابی جامع تجربه فرد از لکنت بزرگسال بهکاررفت. افزونبراین از آزمون تی مستقل برای مقایسه میانگینهای کیفیت زندگی و سن و از آزمون کای اسکوئر بهمنظور مقایسه میانگینهای جنسیت و سطح تحصیلات و شغل دو گروه دچار لکنت و بدونلکنت و از آزمونهای لون و ضریب همبستگی اسپیرمن برای بررسی ارتباط کیفیت زندگی با شدت لکنت استفاده شد. دادهها به کمک نسخه شانزدهم نرمافزار SPSS تجزیهوتحلیل شد.
یافتهها نتایج نشان داد که میانگین نمرات کیفیت زندگی افراد دچار لکنت در مقایسه با افراد بدونلکنت بیشتر و این تفاوت از نظر آماری معنادار بود (۰۰۱/۰>P). همچنین همبستگی معنیداری بین شدت لکنت با کیفیت زندگی یافت شد (۰۰۱/۰>P). علاوهبراین از لحاظ سن (۶۸/۰
نتیجهگیری براساس شاخصههای آزمون ارزیابی جامع تجربه فرد از لکنت افراد دچار لکنت سطح کیفیت زندگی پایینتری داشتند. بررسی توزیع امتیازهای کیفیت زندگی بیماران دچار لکنت در شدتهای مختلف آن نشان داد کیفیت زندگی افراد مبتلا به لکنت در مراحل خفیف و متوسط بهتر از مراحل شدید و خیلی شدید بود. بهعلاوه نتایج تحقیق نشان داد متغیرهای سن، جنس، میزان تحصیلات و شغل عوامل مؤثری بر کیفیت زندگی بود. بنابراین در فرایند ارزیابی و درمان لکنت بزرگسال شایسته است ضمن توجه به جنبههای روانی گفتار، در زمینههای روانشناختی تغییرات مثبت ایجاد شود و برای برقراری تعاملات ارتباطی روزمره بهتر و ارتقای کیفیت زندگی افراد نگرش آنان نیز مدنظر قرار گیرد.
مهدیه توکلی کوهجهری، فرهاد کهرازئی،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده
هدف پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ویژگیهای شخصیتی با کیفیت زندگی در همسران بیماران دچار ناتوانی جسمانی انجام شد.
روش بررسی پژوهش حاضر، مطالعهای پیمایشی از نوع همبستگی است که در سال ۹۴-۱۳۹۳ انجام شد. جامعه این تحقیق را تمامی همسران بیماران دچار ناتوانی جسمانی تحت پوشش سازمان بهزیستی کرمان تشکیل میدهند. از این جامعه ۱۰۰ نفر از همسران بیماران دچار ناتوانی جسمانی به روش در دسترس انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه شخصیتی پنجعاملی نئو و پرسشنامه ۳۶ سؤالی کیفیت زندگی واروشربون استفاده شد. دادهها با استفاده از نسخه ۲۱ نرم افزار spss، آمار توصیفی، روش همبستگی و تحلیل رگرسیون تجزیهوتحلیل شد.
یافتهها نتایج حاصل از دادهها نشان داد بین ویژگیهای شخصیتی مانند برونگرایی، دلپذیربودن و مسئولیتپذیری، با کیفیت زندگی همسران افراد دچار ناتوانی جسمانی رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد (P<۰/۰۱). همچنین بین ویژگی شخصیتی رواننژندی با کیفیت زندگی همسران افراد دچار ناتوانی جسمانی رابطه منفی و معنیداری وجود دارد (P<۰/۰۱). نتایج حاصل از رگرسیون نشان داد که ویژگی شخصیتی رواننژندی به میزان ۱۷/۶ درصد و ویژگی شخصیتی برونگرایی به میزان ۵/۲ درصد واریانس کیفیت زندگی را در همسران افراد دچار ناتوانی جسمانی پیشبینی میکند (P<۰/۰۱).
نتیجهگیری با توجه به نتایج میتوان استنباط کرد که ویژگیهای شخصیتی مراقبان افراد معلول، ارتباط مؤثری با کیفیت زندگی آنان و به تبع آن بیماران دارد و بستر مناسبی را برای کاهش مشکلات ناشی از بیماری برای خانواده و بیماران فراهم میکند.
حمید آزاده، عاطفه فکری، حمید امرائی، میثم روستایی، حمزه بهارلوئی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
هدف سکته مغزی از مهمترین دلایل ناتوانی به شمار میرود. از بین عوارض سکته مغزی، ترس از زمینخوردن اهمیت ویژهای دارد و میتواند کیفیت زندگی را در فرد مبتلا کاهش دهد. ترس از زمینخوردن مفهومی مستقل از زمینخوردن است و در افرادی که زمین نخوردهاند نیز دیده میشود. اهمیت این مورد بدان سبب است که منجر به اختلالات جسمی و روانی میشود و کیفیت زندگی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. به صورت بالقوه، ترس از زمینخوردن نهتنها میتواند کیفیت زندگی را در فرد مبتلا کاهش دهد، بلکه به طور غیرمستقیم بر اطرافیان نیز اثر میگذارد. مطالعات محدودی درباره ترس از زمینخوردن پس از سکته مغزی وجود دارد، ولی با توجه به تأثیرات گستردهای که ترس از زمینخوردن روی کیفیت زندگی فرد دارد، به نظر میرسد مطالعات بیشتری در این زمینه نیاز است. این مطالعات علاوه بر ارائه راهکارهای پیشگیرانه برای جلوگیری از زمینخوردن، به شناخت افراد در معرض خطر هم میپردازند. مطالعات قبلی در این زمینه بیشتر فاز حاد و تحت حاد بیماری را بررسی کردهاند، ولی بررسی فاز مزمن هنوز انجام نشده است. پژوهشهای پیشین بیشتر ارتباط بین ترس از زمینخوردن را با ویژگیهای دموگرافیک اندازهگیری کردهاند، ولی ارتباط بین ترس از زمینخوردن در بیماران مبتلا به سکته مغزی مزمن با تعداد دفعات زمینخوردن، آزمونهای عملکردی تعادلی و نمرات خردهمقیاسهای پرسشنامه ۳۶ سؤالی کیفیت زندگی بررسی نشده است. هدف این مطالعه بررسی ارتباط ترس از زمینخوردن با تعداد دفعات زمینخوردن، تعادل و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سکته مغزی مزمن است.
روش بررسی در این مطالعه ۴۴ بیمار حضور داشتند که از میان آنها ۲۰ نفر مرد بودند. شرکتکنندگان به صورت غیر احتمالی ساده از بین مراجعهکنندگان به کلینیکهای توانبخشی انتخاب شدند. معیارهای ورود به مطالعه شامل گذشت ۶ ماه از سکته مغزی، یک طرفه بودن علائم، توانایی راه رفتن مستقل بود. معیارهای خروج شامل ابتلا به بیماریهای متابولیک و روماتیسمی، دفورمیتی اندام تحتانی، مشکلات شناختی و بینایی اصلاحنشده بود. پس از بررسی معیارهای ورود و خروج، فرم اطلاعات زمینهای شامل سن، جنس، قد، وزن، بیماریهای زمینهای، میزان تحصیلات، مدتزمان ابتلا، سمت مبتلا، غالب یا مغلوب بودن سمت مبتلا و تعداد دفعات زمینخوردن در یک سال گذشته تکمیل شد. در این پژوهش علاوه بر اطلاعات زمینهای، میزان ترس از زمینخوردن با استفاده از نسخه فارسی مقیاس کارآمدی افتادن - فرم بین المللی و کیفیت زندگی با استفاده نسخه فارسی پرسشنامه ۳۶ سؤالی کیفیت زندگی اندازهگیری شد. برای ارزیابی تعادل نیز از آزمون رسیدن عملکردی و آزمون بلندشدن و رفتن زماندار استفاده شد. با توجه به اینکه دادهها از الگوی توزیع طبیعی پیروی نمیکرد، برای سنجش ارتباط بین متغیرها از آزمون اسپیرمن استفاده شد.
یافتهها آزمون پیرسون نشان داد بین نمره پرسشنامه مقیاس کارآمدی افتادن - فرم بینالمللی با نمرات آزمونهای تعادلی بلندشدن و رفتن زماندار (r=۰/۴۸، P=۰/۰۱) و آزمون رسیدن عملکردی (r=۰/۴۰ ،P=۰/۰۲) و همچنین خردهمقیاسهای عملکرد جسمی (r=۰/۴۸ ،P<۰/۰۱)، محدودیت فعالیت جسمانی (r=-۰/۵۰، P<۰/۰۱) و بُعد جسمی ( P<۰/۰۱،r=-۰/۵۳) پرسشنامه ۳۶ سؤالی کیفیت زندگی ارتباط معنادار وجود دارد، ولی چنین ارتباطی برای تعداد دفعات زمینخوردن (r=-۰/۴۰ ،P=۰/۰۲)، و خردهمقیاسهای درد (r=-۰/۰۶ ، P=۰/۷۳)، سلامت عمومی (r=-۰/۲۱، P=۰/۲۴)، انگیزه (r=-۰/۲۹، P=۰/۱۰)، عملکرد اجتماعی (r=-۰/۱۶ ،P=۰/۳۸)، محدودیت فعالیت اجتماعی (r=-۰/۱۳ ،P=۰/۲۴) و بُعد روانی (r=-۰/۱۵ ،P=۰/۳۹) مشاهده نشد.
نتیجهگیری یافتههای این پژوهش نشان میدهد در افراد مبتلا به سکته مغزی مزمن، مشکلات تعادلی بُعد جسمانی کیفیت زندگی با ترس از زمینخوردن ارتباط دارد، ولی سابقه زمینخوردن با ترس از زمینخوردن ارتباطی ندارد.