جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای کارکنان

پروانه محمدخانی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۷۹ )
چکیده

 هدف: این مطالعه به منظور بررسی منابع استرس (استرسورهای) شغلی گروهی کارکنان سازمان بهزیستی و همچنین رابطه این استرسورها با میزان و چگونگی رضایت شغلی آنان انجام گرفت. از منابع استرس شغلی که به طور کلی شامل دو دسته منابع یا متغیرهای فردی و منابع یا متغیرهای محیطی می باشند، احساس کنترل (منابع فردی)، تعارض نقش و ابهام نقش (منابع محیطی) مورد مطالعه قرار گرفتند. سپس رابطه هریک از این عوامل استرس آور در شغل با خشنودی کارکنان از شغلشان (در ابعاد خشنودی از ماهیت کار، سرپرست، همکاران، ترفیعات، حقوق) بررسی گردید.

روش بررسی: جامعه آماری پژوهش شامل روان شناسان شاغل در سازمان بهزیستی بود که تعداد ۷۷ نفر از آنها با روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک (۳۰ درصد) برای مطالعه انتخاب شدند. داده های پژوهش با آزمون شاخص توصیف شغلی J.D.I  (اسمیت و همکاران، ۱۹۶۹) و پرسشنامه دانش و مهارت شغلی و همچنین چک لیست سنجش نگرش به نقش شغلی جمع آوری شدند.

یافته ها: نتایج نشان دادند ، تعارض نقش و ابهام نقش که خود از عدم کفایت دانش و مهارت شغلی کارکنان است ، از عمده ترین منابع استرس شغلی کارکنان است و وجود احساس کنترل، به طور مشخص نقش تعدیل کننده ای را در این ارتباط ایفا می نماید.

نتیجه گیری: تضاد نقشی و ابهام نقش،‌ تحت تاثیر مهارت های شغلی و دانش کارکنان است،‌ از طرف دیگری نظام کنترل کارمندان بر استرس شغلی ایشان تاثیر می گذارد.


آرش میراب‌زاده، شهرام ایرانی، مرسده سمیعی، گلناز فیض زاده،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۳-۱۳۸۶ )
چکیده

هدف: هدف این مطالعه بررسی میزان فرسودگی شغلی و ابعاد مختلف آن در کارکنان درمانی و اداری بیمارستان روانپزشکی رازی تهران و ارتباط آن با متغیرهای جمعیت شناختی و سایر عوامل مرتبط بود.

روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش تحلیلی مقطعی بود. بر اساس نمونه‌گیری طبقه‌ای- تصادفی، تعداد ۲۵۰ نفر به عنوان حجم نمونه نهایی متناسب با تعداد کارمندان واحدها انتخاب شدند. به علت عدم همکاری و نقص در تکمیل اطلاعات، مطالعه نهایی بر روی ۱۹۸ نفر انجام گرفت. برای تمام افراد پرسشنامه فرسودگی شغلی مازلاخ و پرسشنامه‌ جمعیت شناختی تکمیل شد.

یافته‌ها: میانگین نمره فرسودگی شغلی در کل جمعیت مورد مطالعه ۲۹/۰۶ و در حد خفیف بود. فرسودگی شغلی در کارکنان درمانی به نسبت اداری، نمره بالاتری را به خود اختصاص داده بود و این اختلاف از نظر آماری معنی‌دار بود. اختلاف بین میانگین نمره مازلاخ بین کارمندان درمانی و اداری بیمارستان در زمینه‌های خستگی هیجانی و احساس کفایت شخصی از نظر آماری معنی‌دار بود، ولی در زمینه مسخ شخصیت ارتباط معنی‌داری وجود نداشت. فرسودگی شغلی با جنسیت و ساعات کار کارمندان در هفته، دارای ارتباط معنی‌دار ولی با سن کارمندان و وضعیت تأهل و میزان متوسط درآمد ماهیانه آنها فاقد ارتباط معنی‌دار بود.

نتیجه‌گیری: فرسودگی شغلی (هرچند خفیف) به نحو قابل ملاحظه‌ای در کارکنان مرکز روانپزشکی رازی وجود دارد. این وضعیت شکل جدی تری در کارکنان درمانی بیمارستان دارد. امیدواریم نتایج به دست آمده از این مطالعه بتواند برای برنامه‌ریزی بهتر در استفاده از نیروهای تخصصی و ارائه خدمات بهتر به بیماران روانپزشکی مفید باشد.


غلام‌رضا آذری، امیرحسین داوودیان‌طلب،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: فشارهای روانی ،افزایش بروز اختلالات اسکلتی عضلانی ،بی تحریکی و خستگی از عوارض سوء گسترش فناوری علی رغم افزایش تولید و بهره‌وری می‌باشند .هدف این پژوهش تعیین فرسودگی شغلی و اختلالات اسکلتی-عضلانی در کاربران کامپیوتر و دیگر کارکنان اداری غیره کار بر ،مقایسه این دو گروه و ارائه پیشنهاد جهت کنترل عوامل خطر در صورت وجود چنین مشکلاتی در محیط کار

روش بررسی: یک پژوهش مقطعی که بر روی ۴۲۶ نفر از کارکنان اداری (۴۰ درصد مرد و ۶۰ درصد زن) که بر اساس میزان استفاده از رایانه در هفته، به دو گروه کاربر و غیره کاربر تقسیم شدند و فرسودگی شغلی و اختلالات اسکلتی عضلانی بین این دو گروه مقایسه شده است.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که در کل کارکنان بیشترین میزان فرسودگی شغلی مربوط به کاهش کیفیت فردی ۲۹٫۲درصد کمترین میزان مربوط به مسخ شخصیت ۴٫۶درصد می‌باشد، بر اساس آزمون من ویتنی در سه بعد فرسودگی شغلی هیچ اختلاف معناداری بین گروه کاربر رایانه و غیره کاربر وجود نداشت اما بین دو گروه در میزان اختلالات اسکلتی عضلانی در گردن (۰/۰۳=P)، شانه راست (۰/۰۳=P)، پشت (۰/۰۴۴=P)، مچ دست راست ( ۰/۰۳=P) اختلاف معنادار وجود دارد به طوری که در گروه کاربر رایانه میزان اختلالات بیشتر می‌باشد.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج، میزان فرسودگی در بعد کاهش کیفیت فردی و همچنین میزان دردهای کمری و پشتی در کارکنان اداری نسبتاً بالا می‌باشد که مستلزم ارائه راهکارهای ارگونومی جهت بهبود کیفیت زندگی کاری و جلوگیری از پیشرفت عوامل ایجاد اختلالات اسکلتی عضلانی می‌باشد.


محسن ایروانی، نیکتا حاتمی‌زاده، احمد فتوحی، سمانه حسین‌زاده،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر روش جدید «آموزش برنامه توانبخشی مبتنی بر جامعه در خانواده معلولان جسمی-حرکتی» بر آگاهی، مهارت و نگرش کارکنان محلی توانبخشی (توان‌یاران) در مناطق روستایی با برنامه آموزشی رایج انجام شد.

روش بررسی: در این کارآزمایی میدانی ۳۴ توان‌یار محلی تازه‌وارد در استان لرستان بر اساس روستای محل اشتغال، به دو گروه ۱۸ و ۱۶ نفره تقسیم شده، سپس هر یک از دو گروه به یکی از دو شیوه دریافت آموزش جدید «تکنیک‌های بارش افکار و ایفای نقش» و رایج «سخنرانی و روخوانی متن کتابچه‌های آموزشی» تخصیص یافتند. در شیوه جدید محتوای کتاب‌های خانواده ساده‌نویسی شده، کتابچه راهنمای آموزشی توان‌یار اضافه شد. آگاهی و نگرش دو گروه قبل و بلافاصله پس از دوره آموزشی با استفاده از پرسش‌نامه‌ای مستخرج از محتوای کتابچه‌های آموزش در خانواده و مهارت ایشان از طریق امتحان عملی مورد سنجش قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون‌های آماری تی‌مستقل، تی‌زوجی و من‌ویتنی استفاده شد.

یافته‌ها: میانگین نمرات آگاهی و مهارت توان‌یاران آموزش‌دیده به شیوه جدید نسبت به گروه دیگر افزایش بیشتری داشت (P<۰/۰۰۱) و توان‌یاران آموزش‌دیده به شیوه جدید به نسبت بیشتری به مراقبان تحت پوشش خود علاوه بر ارائه آموزش شفاهی آموزش عملی ارائه کرده بودند (P=۰/۰۲۸).اما نگرش دو گروه در مورد اثر بخشی برنامه تفاوت معناداری نداشت.

نتیجه‌گیری: از آنجا که آموزش به شیوه جدید در ارتقاء سطح آگاهی و مهارت توان‌یاران محلی تأثیر بیشتری داشته، اما منابع تخصیص یافته تفاوت چندانی نداشتند، برنامه‌ریزی برای جایگزینی شیوه جدید شایسته به نظر می‌رسد.


سیده‌نفیسه عسکری‌نژاد، کیانوش عبدی، عنایت‌الله بخشی، مهدی امیری، اصغر مکارم،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده

هدف طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۱ در حال حاضر ۱۵درصد از جمعیت جهان، یعنی بیش از یک میلیارد نفر ناتوانی دارند. افراد دارای ناتوانی بزرگترین گروه افراد به حاشیه رانده شده در منطقه آسیا هستند. می‌توان با ایجاد بستری مناسب ازجمله مناسب‌سازی محیط شهری حضور افراد ناتوان را در اجتماع تسهیل بخشید. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی نگرش مدیران و کارکنان مناسب‌سازی شهری برای افراد دارای ناتوانی در شهرداری شهر تهران بوده است.
روش بررسی در این مطالعه توصیفی‌تحلیلی که با روش مقطعی انجام شد از پرسش‌نامه روا و پایاشده «ارزیابی نوع نگرش مدیران و کارکنان شهرداری تهران در ارتباط با مناسب‌سازی شهر برای افراد ناتوان» استفاده شد. جامعه آماری تمامی مدیران و کارکنانی بودند که در سال ۱۳۹۳ در شهرداری شهر تهران و مناطق ۲۲گانه در یکی از معاونت‌های معماری و شهرسازی، فنی و عمرانی، حمل‌ونقل و ترافیک و ستاد مناسب‌سازی مشغول به فعالیت بودند. پرسش‌نامه‌ها در اختیار ۱۶ نفر از مدیران و کارشناسان شاغل در ستاد مناسب‌سازی شهرداری تهران گذاشته شد. ۱۶۲ نفر نیز که در یکی از معاونت‌ها مشغول به فعالیت بودند از طریق سرشماری برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. در این مطالعه نگرش مدیران و کارکنان شاغل در شهرداری تهران نسبت به امر مناسب‌سازی محیط شهری برای افراد ناتوان در شهر تهران بررسی شد. برای تساوی واریانس‌ها از آزمون لون استفاده شد. برای مقایسه دو گروه از آزمون تی مستقل و آنالیز واریانس استفاده شد. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از نسخه ۲۲ نرم‌افزار SPSS استفاده شد.
یافته‌ها یافته‌های این پژوهش نشان داد نگرش ۱۷ نفر (۹/۶ درصد) از مدیران و کارکنان در خصوص مناسب‌سازی شهری برای افراد ناتوان در سطح متوسط، ۱۱۲ نفر (۶۲/۹ درصد) در سطح خوب و ۴۹ نفر (۲۷/۵ درصد) در سطح خیلی‌خوب بود. میانگین نمره نگرش مدیران وکارکنان آشنا با معلولیت در زمینه مناسب‌سازی شهری بیشتر از میانگین نمره مدیران وکارکنان ناآشنا با معلولیت بود. میانگین نمره نگرش زنان بالاتر از مردان بود. همچنین میانگین نمره افراد با رده سنی ۵۵ سال و بالاتر، کارکنان با مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر و کسانی که سابقه کار ۱۲ تا ۱۷ سال داشتند بالاتر از دیگران بود. در متغیر فردی جنسیت اختلاف معنادار بین دو جنس وجود نداشت (۰/۳۷=P). در متغیر فردی سِمَت بین دو گروه اختلافی وجود نداشت (۰/۳۷=P). در رابطه با متغیر فردی آشنایی با معلولیت اختلاف معنادار بین دو گروه وجود داشت (۰/۰۱=P). نوع نگرش مدیران و کارکنان آشنا با معلولیت در خصوص مناسب‌سازی شهری بهتر از عملکرد مدیران و کارکنانی بود که آشنایی چندانی با معلولیت نداشتند. در رابطه با متغیر میزان تحصیلات اختلاف معناداری وجود داشت (۰/۰۰۱=P). به منظور مقایسه دوتایی از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. در نوع نگرش دو گروه فوق دیپلم و کارشناسی‌ارشد و بالاتر (۰/۰۰۲=P) و بین دو گروه کارشناسی و کارشناسی‌ارشد و بالاتر اختلاف معنادار دیده شد (۰/۰۰۴=P). مدیران و کارکنان دارای مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر در مقایسه با مدیران و کارکنان دارای مدرک فوق دیپلم و کارشناسی نسبت به مقوله مناسب‌سازی شهری نگرش بهتری داشتند.
نتیجه‌گیری به نظر می‌رسد به‌خدمت‌گرفتن افراد با مدارج تحصیلی بالا و مرتبط با امر مناسب‌سازی و همچنین آشنا با پدیده ناتوانی می‌تواند به انجام هر چه بهتر مقوله مناسب‌سازی در جامعه کمک کند. پیشنهاد می‌شود برای تدوین برنامه‌های مناسب‌سازی در جامعه از یافته‌های این پژوهش استفاده شود.



صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه آرشیو توانبخشی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Archives of Rehabilitation

Designed & Developed by : Yektaweb