جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای حل مسئله

علی‌رضا جزایری ، معصومه اسماعیلی ،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۱ )
چکیده

هدف:  هدف پژوهش حاضر تعیین نقش مهارت های فرا شناختی در عملکرد حل مساله، مقایسه ی شیوه های آموزش این مهارت ها و تعیین موثرترین شیوه برای آموزش مهارت های فراشناختی است 

روش بررسی: به همین منظور ۶۲ دانش آموز مقطع سوم راهنمایی شهر تهران به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. سپس تمامی آزمودنی گروه نمونه پرسش نامه ای به سبک اسناد کودکان و پرسش نامه ی فرا شناختی را تکمیل نمودند. هم چنین هر آزمودنی به طور انفرادی در معرض موقعیت آونگ قرار گرفت. سپس آزمودنی ها به طور تصادفی در سه گروه آزمایش آموزش ترکیبی، آموزش دو جانبه، آموزش اسناد و یک گروه کنترل قرار گرفتند و پس از انجام آموزش های فوق مجددا در معرض پس آزمون قرار داده شدند.

یافته‌ها: نتایج حاصل از پیش آزمون و پس آزمون در گروه های فوق با استفاده از آزمون های ناپارامتریک مورد نجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها بیانگر این مطلب است که آموزش راهبردهای فرا شناختی بر عملکرد حل مساله دانش آموزان تاثیرات بسزایی دارد.

نتیجه‌گیری: بررسی‌ها نشان داد گروه‌های آموزشی و گروه گواه از نظر عملکرد حل مسئله با یکدیگر تفاوت دارند که از نظر آماری معنادار است. به بیان دیگر اعضای شرکت‌کننده در هر یک از این گروه‌ها در مواجه با مسائل مطرح شده در پس‌آزمون نسبت به اعضای گروه گواه متفاوت عمل کردند. مقایسه روش‌های تدریس فراشناختی نشانگر این است که در کل آموزش ترکیبی به دلیل تصحیح سیستم انگیزش فرد از طرفی و آموزش کنترل و نظارت بر سیر دریافت حل مسئله و پیشنهاد راه حل با توجه به موقعیت مسئله تفاوت معناداری با هر یک از دوشیوه به تنهایی دارد.


امید رضایی، سیدمهدی صابری، حسین شاه‌مرادی، غفار ملک‌خسروی،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۳-۱۳۸۶ )
چکیده

هدف: اختلال هویت جنسی یک وضعیت نسبتاً نادر است که در آن افراد، هویت جنسی خود را با آنچه ظاهر آنها نشان می‌دهد نامتجانس احساس می‌کنند. از عوامل مهم مرتبط با آن خانواده را بوده که احتمالاً در سبب شناسی و در عین حال نگهداری آن مؤثر است. به این ترتیب بررسی رابطه کارکرد خانواده با این اختلال به خصوص در کشور ایران که هدف این مطالعه نیز می‌باشد، می‌تواند در بالا بردن کیفیت کمک به بیماران مبتلا مفید واقع شود.

روش بررسی: این پژوهش به روش مقطعی مقایسه‌ای و از نوع مورد – شاهدی و با نمونه‌گیری در دسترس انجام شد که در آن تعداد ۳۷ نفر از مراجعه‌کنند‌گان به سازمان پزشکی قانونی که تشخیص اختلال هویت جنسی، توسط کمیسیون روانپزشکی در آنها محرز شده بود، پرسش‌نامه‌های اطلاعات فردی و ابزار سنجش خانواده که ابزاری برای بررسی کارکرد خانواده است را تکمیل نمودند (گروه نمونه) و با روش همسان سازی ۳۷ نفر از افراد در دسترس که با ارزیابی روانپزشک فاقد هرگونه اختلال روانپزشکی بودند نیز به عنوان گروه مقایسه پرسش‌نامه‌ها را تکمیل نمودند. داده‌ها با استفاده از آزمون تی برای گروه‌های مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که «کارکرد خانواده» (P=۰/۰۳۴) و همچنین ابعاد کارکردی «آمیختگی عاطفی» (P=۰/۰۳)، «کنترل رفتار»(P=۰/۰۲۱) و «پاسخگویی عاطفی» (P=۰/۰۰۹) در گروه نمونه نسبت به گروه مقایسه دارای اختلال معنادار و از کارایی پایین‌تری برخوردار بود، در حالی که این تفاوت در مورد ابعاد کارکردی «نقش‌ها» (P=۰/۱۵)، «حل مسئله» (P=۰/۱۶) و «ارتباط» (P=۰/۰۶۶) به طور معنادار به چشم نمی‌خورد.

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های پژوهش وجود اختلال هویت جنسی در افرادی که دچار مسائل و مشکلات عاطفی، احساسی و هیجانی بیشتری در خانواده هستند محتمل‌تر و کمک گسترده به این افراد از طریق مداخلات خانوادگی می‌تواند مؤثر واقع شود. همچنین آگاهی دادن به خانواده‌ها در مورد نیازهای عاطفی و تربیتی فرزندان، احتمال بروز این اختلال را کاهش می‌دهد.


مریم محمودی‌راد، حمیدرضا آراسته، سوسن افقه، فرید براتی‌سده،
دوره ۸، شماره ۰ - ( ۳-۱۳۸۶ )
چکیده

هدف: هدف از این پژوهش بررسی نقش آموزش مهارتهای ارتباطی و حل مسئله اجتماعی بر عزت نفس و هوشبهر دانش‌آموزان مقطع سوم دبستان است.

روش بررسی: برای انجام این مطالعه، روش تجربی پیش‌آزمون- پس‌آزمون انتخاب شد. چهل و هشت دانش‌آموز سوم ابتدایی به طور تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه مورد طی برنامه مهارتهای ارتباطی و حل مسئله به مدت ۱۵ جلسه تحت آموزش قرار گرفتند. برای جمع آوری داده‌ها از پرسشنامه‌های هوش‌آزمای بازنگری شده وکسلر کودکان و اعتمادبه نفس پاپ و مک‌هیل استفاده گردید. در تحلیل داده‌ها، آزمون‌ تی به کار گرفته شد.

یافته‌ها: تحلیل‌آماری پیش‌آزمون و پس‌آزمون نشان داد که آموزش به طور معنی‌داری نمرات هوش را در میان گروه مورد بهبود بخشیده است (P<۰/۰۵). تحلیل‌ آماری همچنین از بهبود معنی‌دار اعتماد به نفس در این گروه حکایت داشت.

نتیجه‌گیری: یافته‌ها، بیانگر نقش و اثر مثبت آموزش مهارت‌های ارتباطی و حل مسئله اجتماعی بر اعتماد به نفس و هوشبهر می‌باشد.


سیده‌سمیه جلیل‌آبکنار، گیتا موللی، نرگس ادیب‌سرشکی، محمد عاشوری،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی و شناختی- فراشناختی مبتنی بر مهارت‌های حل مسئله ریاضی در دانش‌آموزان دختر کم توان ذهنی پایه سوم راهنمایی در شهرستان‌های تهران است.

روش بررسی: در این مطالعه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل، به روش نمونه گیری خوشه‌ای چند مرحله ای از میان شهرستان‌های تهران سه شهرستان قرچک، شهر ری و شهریار انتخاب شدند و از هر شهرستان یک مدرسه و از هر مدرسه به صورت تصادفی ۱۵ دانش آموز دختر کم توان ذهنی پایه سوم راهنمایی انتخاب شدند. پس از انتساب تصادفی دانش‌آموزان در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل، دانش‌آموزان گروه‌های آزمایشی راهبردهای شناختی و شناختی- فراشناختی، طی ۱۵ جلسه تحت آموزش قرار گرفتند و به دانش‌آموزان گروه کنترل آموزش راهبردها ارائه نشد. ابزار جمع آوری اطلاعات، آزمون هوش وکسلر کودکان تجدید نظر شده برای همتا کردن گروه‌ها به لحاظ بهره هوشی، آزمون‌های معلم ساخته حل مساله ریاضی و بسته آموزشی راهبردهای شناختی و شناختی- فراشناختی بود. داده‌های به دست آمده با استفاده از روش‌های آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار و جدول فراوانی) و تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات آزمون حل مساله ریاضی گروه راهبرد شناختی - فراشناختی به طور معناداری بیشتر از گروه شناختی (P<۰/۰۰۵) بود. همچنین اختلاف میانگین گروه شناختی به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل (۰/۰۰۳>P) بود.

نتیجه‌گیری: آموزش راهبرد شناختی-فراشناختی و راهبرد شناختی عملکرد دانش‌آموزان را در حل مسأله ریاضی افزایش داد. همچنین، آموزش راهبرد شناختی–فراشناختی در مقایسه با آموزش راهبرد شناختی موجب بهبود عملکرد دانش‌آموزان در حل مساله ریاضی شد.


پری ورمقانی، فردین علیپور، غلامرضا قائد امینی هارونی، محمدحسین جوادی،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

اهداف: خودکشی و رفتار خودکشی‌گرایی ( فکر خودکشی، نقشه خودکشی و اقدام به خودکشی) مسئله‌ای پراهمیت و درخور توجه و یکی از مشکلات عمده برای نظام سلامت روانی و اجتماعی در تمام جهان است. این پدیده علاوه بر زیان‌های شخصی، خانوادگی، زیانی اجتماعی نیز محسوب می‌شود. همچنین خودکشی مشکلی روانی و اجتماعی و از جمله آسیب‌های اجتماعی است که توجه فوری مراکز مرتبط را می‌طلبد. پیشگیری از خودکشی نیازمند رویکردی جامع است که دربرگیرنده مداخلاتی در ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی، معنوی و اجرای طیف گسترده‌ای از اقدامات روانی و اجتماعی است؛ از حمایت اجتماعی و آموزش مهارت‌های زندگی گرفته تا مشاوره، پیگیری‌ها و درمان اختلالات روانی. با اقدام برای کاهش افکار خودکشی، می‌توان به استفاده از رویکردهای مختلف، به عنوان بخشی از رویکردهای پیشگیرانه برای مقابله با این آسیب توجه کرد. مددکاران اجتماعی یکی از گروه‌های تخصصی‌ای هستند که با این مشکل در بین مردم، ارتباط نزدیکی دارند. رویکردی که در مددکاری‌اجتماعی بتواند بیشترین تأثیر را در کاهش افکار خودکشی داشته باشد، رویکرد حل مسئله است. در این رویکرد تمرکز بر فرد و حل مسئله‌اش است که مخالف برچسب‌زنی است و بر توانایی‌ها، ارتقای آنان در مراجع و توانمندسازی افراد تأکید دارد. هدف از این پژوهش تعیین میزان اثربخشی مددکاری گروهی با رویکرد حل‌ مسئله در کاهش میزان افکار خودکشی در زنان مراجعه‌کننده به مراکز روان‌شناسی و مددکاری اجتماعی بود.
روش بررسی: مطالعه حاضر نیمه‌تجربی و از نوع پیش‌آزمون‌پس‌آزمون با گروه کنترل تصادفی است. جمعیت آماری شامل همه مراجعه‌کنندگان به کلینیک‌های مددکاری اجتماعی و مراکز مشاوره در سطح شهرستان قروه در سال ۱۳۹۶ بودند. با توجه به اهمیت دسترسی به نمونه تحقیق و همکاری کلینیک و مراکز روان‌شناسی، ۳۰ نفر از افراد مایل به شرکت در مطالعه و دارای افکار خودکشی که از طریق پرسش‌نامه و مصاحبه روان‌پزشکی شناسایی شده بودند، پس از گرفتن رضایت کتبی و با استفاده از روش تصادفی‌سازی بلوکی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. تعدادی از نمونه‌ها به دلیل رعایت‌نکردن شرایط حضور در مداخله ریزش داشتند که درنهایت ۱۲ نفر در گروه آزمایش و ۱۱ نفر درگروه کنترل تا پایان مداخله حضور داشتند. ابزار پژوهش پرسش‌نامه افکار خودکشی بک و همچنین مداخله مددکاری اجتماعی با رویکرد حل مسئله در گروه آزمایش بود و در گروه کنترل آموزش راهبردهای مقابله‌ای انجام شد. تمامی تحلیل‌های صورت‌گرفته در این مطالعه با استفاده از نرم‌افزار SPSS انجام گرفت و برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافته‌ها:  یافته‌های مطالعه نشان داد مداخله مددکاری‌اجتماعی‌گروهی با رویکرد حل مسئله از نظر آماری تفاوت معناداری با گروه کنترل داشت و توانسته بود نمره کل افکار خودکشی را نسبت به گروه کنترل به‌ صورت معناداری کاهش دهد (P<۰/۰۵). نتایج تحلیل‌های مختلف در دو گروه نشان داد مداخله مددکاری گروهی بر چهار خرده‌مقیاس میل به مرگ، آمادگی برای خودکشی و تمایل به خودکشی و عوامل بازدارنده یا میزان کنترل خود تأثیر معنادار دارد (۰/۰۰۱<P). همچنین توان آزمون (اندازه اثر کوهن) در مداخله مددکاری اجتماعی به نسبت بسته آموزشی راهبردهای مقابله‌ای در چهار بُعد افکار خودکشی در اندازه اثرهای بزرگ قرار دارد.
نتیجه‌گیری: نگاه جامع به عوامل اجتماعی مؤثر بر خودکشی، به‌ویژه مداخلات گروهی مددکاری اجتماعی که رویکرد چندجانبه نسبت به مشکل اجتماعی دارند، می‌تواند بر کاهش افکار خودکشی مؤثر باشد و زمینه را برای ارتقای کیفیت زندگی گروه‌های مختلف جامعه فراهم کند که با توجه به ماهیت مددکاری گروهی با رویکرد حل مسئله، بسیار کارا و نوید‌بخش است و همچنین می‌تواند دریچه‌ای برای گسترش مداخلات مددکاران اجتماعی برای مداخله در بحران خودکشی باشد.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه آرشیو توانبخشی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Archives of Rehabilitation

Designed & Developed by : Yektaweb