۱۴۹ نتیجه برای وی
راضیه جغتین علیبازی، افسون نودهیمقدم، ویدا ضرابی، عنایتالله بخشی، نازنین نخعی،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۹۴ )
چکیده
هدف: ثبات دینامیک در شانه، جزیی حیاتی است و هرگونه اختلال در عملکرد عضلاتی که به حفظ این ثبات کمک میکند منجر به پاتولوژی میشود. یکی از عوامل برهمزننده عملکرد عضلات، خستگی است. ازآنجاییکه برطبق اطلاعات گروه تحقیق تابهحال پژوهش جامعی این مطالعات را مورد بررسی قرار نداده است؛ بنابراین، هدف از انجام این مطالعه مروری نظاممند، بررسی تأثیر خستگی عضلانی بر بیومکانیک طبیعی کمربند شانهای است.
روش بررسی: این مطالعه براساس جستجوی الکترونیکی در بانکهای اطلاعاتی پابمد (PubMed)، اِسکوپوس (Scopus)، اِلزویر (Elsevier)، اُوید (Ovid)، سیناهِیل (CINAHL)، سایِنس دایرِکت (Science Direct)، پِروکوییست (ProQuest)، تامپسون (Thompson)، اِمبِیس (EMBASE) و مِدلاین (Medline) در فاصله زمانی بین سالهای ۲۰۱۲-۱۹۹۵ انجام گرفته است. کلیدواژههای استفادهشده عبارت از شانه، خستگی عضلانی، حس عمقی و کینماتیک بود.
یافتهها: حاصل این جستجوی الکترونیکی در بانکهای اطلاعاتی مذکور، ۳۵۰ مقاله بود که ۲۲ مطالعه معیارهای لازم را برای ورود به مطالعه داشتند. تفاوتهای بین مطالعات از نظر تعداد نمونهها، پروتکل خستگی و روشهای اندازهگیری مورد بررسی قرار گرفتند.
نتیجهگیری: بررسی مقالات نشان داد که خستگی فعالیت عضلات کمربند شانهای و درنتیجه کینماتیک ناحیه را تغییر میدهد و همچنین منجر به کاهش حس عمقی در طی وضعیتها و حرکات مختلف در هر دو مفاصل اسکاپولوتراسیک و گلنوهومرال میشود. بهطورکلی، نتایج نشان داد که شواهد کافی مبنی بر تأثیر خستگی بر کینماتیک کمربند شانهای وجود دارد و بیومکانیک طبیعی شانه را تغییر میدهد.
نسرین قنبری، یونس لطفی، احمدرضا ناظری، عبدالله موسوی، سعیده مهرکیان، عنایتالله بخشی، اسما خدیو،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۹۴ )
چکیده
هدف: پژوهش حاضر با هدف ساخت و بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی آزمون دایکوتیک کلمات همقافیه آمیخته در جمعیت هنجار ۲۵-۱۸ ساله فارسیزبان انجام گرفته است.
روش بررسی: نسخه فارسی آزمون حاضر، از ۱۵ جفت کلمه تکهجایی همقافیه تشکیل و در قالب ۴ لیست ۳۰ تایی تنظیم شده است. کلمات هر جفت بهطور همزمان یکی به گوش چپ و دیگری به گوش راست ارائه و منجر به درک یک مفهوم آمیخته منفرد میشوند. پس از انتخاب مواد آزمون از فرهنگ فارسی معین براساس معیارهای موردنظر و جفتکردن کلمات همقافیه، روایی محتوایی با نظرسنجی از ۱۰ کارشناس خبره و از طریق روش لاوشه بهدست آمد و جفتکلمات با روایی بالا انتخاب و فهرست آزمون تنظیم گردید. سپس، کلمات هر فهرست به صورت دایکوتیک روی لوح فشرده ضبط گردید. درادامه، مطالعه حاضر روی ۱۲۴ فرد هنجار راستدست (۶۸ زن و ۵۶ مرد) در محدوده سنی ۲۵-۱۸ سال اجرا و نتایج در فرمهای امتیازدهی طراحیشده ثبت گردید. بهمنظور بررسی پایایی آزمون پس از دو هفته از اجرای اولیه، ۱۵ نفر از افراد دوباره مورد ارزیابی قرارگرفتند.
یافتهها: بین میانگین امتیازات گوش راست و چپ تفاوت معنادار مشاهده شد (۰,۰۰۱>P). شاخص روایی محتوا (CVR) برای هر آیتم آزمون بین ۰,۸ تا ۱، ضریب همبستگی پیرسون برای آزمون-بازآزمون ۰.۳۸ (۰.۰۰۱>P) و آلفای کرونباخ و ضریب همبستگی درونردهای (ICC) برای پایایی بین لیستهای آزمون بهترتیب۰,۸۱ و ۰.۸۴ بهدست آمد و بین لیستها همبستگی معنیدار مشاهده گردید.
نتیجهگیری: براساس نتایج بهدستآمده، نسخه فارسی آزمون حاضر از روایی محتوایی و پایایی خوبی برخوردار است و میتواند در تشخیص عملکرد جسم پینهای، سوبرتری نیمکرههای مغزی و ارزیابی پردازش شنیداری مفید باشد.
زهرا هدایتی، مجتبی کامیاب، امیر احمدی، طاهر بابایی، زهرا ریحانی نژاد، محمدصالح گنجویان،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۴ )
چکیده
هدف:بریس بهمراه ورزش مؤثرترین پروتکل درمانی اسکولیوز ایدیوپاتیک برای بیماران با زوایای اسکولیوزی ۴۵-۲۵ درجه میباشد.بهرحال جنبههای روانشناختی درمان اسکولیوز که کیفیتزندگی را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد، و نامشخص بودن زمان دقیق تنظیم نیروی پدهای بریس میلواکی،هدف این مطالعه چندوجهی را بر پایه بررسی اثر انجام این ورزشها بصورت گروهی همراه با تنظیم بریس میلواکی در فواصل کوتاهتر در مقایسه با روش مرسوم قرار داده است.
روش بررسی:سی و چهار بیمار مبتلا به اسکولیوز ایدیوپاتیک با زوایای اسکولیوزی ۵۰-۱۵ درجه در این مطالعه وارد شدند و در دو گروه آزمون و کنترل قرار گرفتند.افراد دو گروه در یازده هفته برنامه درمانی، متفاوت بین دو گروه،شرکت نمودند.کیفیتزندگی افراد هر دو گروه،قبل و بعد از مداخله با تکمیل پرسشنامه SRS-۲۲،و همچنین زوایای اسکولیوزی آنها قبل و بعد از مداخله بر اساس عکسهای رادیوگرافی اولیه و ثانویه مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت.جامعه آماری،بیماران مراجعه کننده به مرکز جامع توانبخشی هلال احمر و نمونهگیری به صورت غیرتصادفی صورت گرفت.
یافتهها:شدت انحنای اسکولیوزی گروه آزمون در مقایسه با گروه کنترل،بعد از مداخله بطور معناداری کاهش یافتهاست(p=۰,۰۴).در حوزهی رضایتازدرمان نیز بین دو گروه بعد از مداخله اختلاف معناداری مشاهده شد(p=۰.۰۴).همچنین در خصوص کیفیتزندگی بیماران با زوایای کاب کمتر از ۳۰ درجه در مقایسه با بیماران با زوایای کاب بالاتر از ۳۱ درجه،در حوزههای خویشتنبینی(p=۰.۰۰)،رضایتازدرمان(p=۰.۰۳) و نمرهکلی کیفیت-زندگی(p=۰.۰۰)،تفاوت معناداری مشاهده گشت.
نتیجهگیری:تنظیم بریس در فواصل کوتاهتر همراه با انجام ورزشها به صورت گروهی،در طی یازده هفته موجب افزایش رضایت از درمان و کاهش زاویه انحنای اسکولیوزی بیماران مورد مطالعه شدهاست.
حمیده خداویسی، مهرداد عنبریان، مریم خداویسی،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۴ )
چکیده
هدف: تحلیل راهرفتن در سالهای اخیر، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. شاخصهایی از قبیل سرعت، سن و جنسیت همگی روی معیارهای راهرفتن تأثیر دارند. هدف این پژوهش، مقایسه الگوی فعالیت الکترومایوگرافی عضلات دومفصلی زانو بین جوانان و سالمندان در سرعتهای مختلف راهرفتن است.
روش بررسی: روش تحقیق حاضر، روش علّی-مقایسهای است که در آن، تعداد ۱۵ مرد سالمند و ۱۵ مرد جوان سالم بهصورت موارد در دسترس انتخاب گردید. فعالیت الکتریکی عضلات راسترانی، دوسررانی، نیم وتری و دوقلو، در حین راهرفتن با سرعت خودانتخابی (۱۰۰%)، کُند (۸۰%) و سریع (۱۲۰%) در یک مسیر ۱۰ متری با استفاده از یک سیستم الکترومایوگرافی، ثبت گردید. فعالیت الکتریکی عضلات بهصورت ریشه میانگین مجذورات (RMS) با آزمونهای تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و توکی در نرمافزار SPSS نسخه ۱۸ مقایسه شد.
یافته ها: مطابق نتایج، RMS عضلات راسترانی در مرحله میانه ایستایش (۰۱/۰>P) و دوقلو در مرحله انتقال وزن (۰۲/۰=P) در سالمندان در همه سرعتهای راهرفتن بیشتر از جوانان بود و در هر دو گروه سنی با افزایش سرعت، افزایش یافت (۰۱/۰>P). RMS عضله دوسررانی سالمندان در مرحله انتهای نوسان در سرعت ۸۰% ،کمتر از جوانان بود (۰۱/۰=P) و با افزایش سرعت راهرفتن، افزایش یافت (۰۱/۰=P). RMS عضله سمیتندینوس سالمندان در مراحل انتقال وزن و میانه ایستایش در سرعت ۱۲۰% بیشتر از جوانان بود (۰۱/۰>P) و در هر دو گروه سنی در مرحله نوسان با افزایش سرعت افزایش یافت (۰۵/۰>P).
نتیجه گیری: براساس نتایج این تحقیق، سالمندان همانقباضی عضلانی بیشتری در اطراف زانو در سرعت بالا و در مرحله میانه ایستایش دارند. این تغییرات وابسته به سن در فعالیت عضلانی، سفتی و پایداری مفصل را طی حمایت یکطرفه افزایش میدهد و احتمالاً در کاهش توان مرحله «پیشروی» در راهرفتنهای سریعتر دخیل باشد.
روشنک وامقی، فیروزه ساجدی، فریبا یادگاری، طلیعه ظریفیان، سهیلا شهشهانی پور، نیکتا حاتمی زاده، مرتضی فرازی، اکبر دارویی، فرین سلیمانی، نادیا آذری، نیره مهدی پور، عطیه اشتری، رباب تیموری،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه:اختلال گفتار و زبان وقتی در دوران کودکی رخ دهد، پیامد های سنگین آن به زودی در زندگی کودک نمایان خواهد شد به تدریج با عبور از دوره بحرانی رشد زبان، یعنی سه سال اول زندگی، از تاثیر مثبت تحریکات محیطی بر رشد و تکامل گفتار و زبان کاسته می شود.شناسایی زود هنگام کودکان در معرض خطر اختلالات تکاملی گفتار و زبان و یا کودکانی که در مراحل ابتدایی تاخیر تکاملی خود قرار دارند، و فراهم نمودن خدمات مداخله به هنگام و پیشگیری ثانویه از معلولیتهای ناشی از این اختلالات بسیار ضروری است.این مطالعه با هدف تدوین و دستیابی به دستورالعملها (پروتکلها)ی مدون مداخلات زودرس برای اختلالات تکامل گفتار و زبان کودکان ایرانی، طراحی و اجرا شد.
مواد و روشها:این مطالعه دو فاز اصلی (مروری و کیفی) داشت.در فاز مروری، ابزار جمع آوری داده ها ، موتورهای جستجو بخصوص آنهایی که محل جمع آوری مطالعات مرور سیستماتیک و یا گایدلاینها می باشند بودند.در فاز کیفی، ابزار و روش جمع آوری داده ها برگزاری بحث های متمرکز گروهی و برگزاری راندهای دلفی مکرر با ۲۰ نفر افراد متخصص و صاحب نظر که به صورت هدفمند انتخاب شدند ، در ساب گروههای ۷ گانه بود.
یافته ها: نتایج این پروژه تحقیقی به صورت هفت بسته مداخله (پیوست) به تفکیک حوزه هایاختلالات پیش زبانی، رشدی زبان، کم شنوایی، آوایی-واجی، ۵ بلع، ۶گفتارفلجی و ناروانی ، ارائه شده است.
نتیجه گیری:اکثر مطالعات انجام گرفته در خصوص کودکان دچار اختلالات گفتار وزبانی در دنیا مؤید ضرورت وجود برنامههای آموزش زبان و تمرینات ادراک شنوایی میباشند و بر موثر بودن آنها دلالت دارند ولی غالبا به چگونگی انجام این برنامهها به شکل مبسوط نمیپردازند. تا قبل از مطالعه حاضر پروتکل منسجم و نظام مند فارسی، بومی و مبتنی بر شواهد که مورد تایید جمعی از متخصصین ذیربط باشد، جهت مداخلات درمانی و توانبخشی کودکان دچار اختلالات گفتار و زبانی در ایران موجود نبود. به دلیل تفاوتهای زبان شناختی در میان زبانهای مختلف دنیا، و نیز تفاوتهای احتمالی مراحل رشد گفتار و زبان در کودکان مختلف دنیا، امکان استفاده مستقیم از منابع خارجی نیز وجود نداشت و نهایتا نیاز به چنین دستورالعملهای بومی به طور چشمگیری احساس می شد.
مرجان طاهری اسکویی، شهین نعمتزاده،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۵ )
چکیده
هدف فراگیری فعل بهعنوان یکی از اجزای اصلی جمله همواره بهعنوان یکی از مقولههای سؤالبرانگیز در روند فراگیری زبان محسوب شده است. در این میان یکی از مسائل مهم در فعلآموزی، تشخیص معنای فعل با استفاده از سرنخهای نحوی و فراگیری جنبه معنایی فعل است. بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رشد جنبه معنایی فعل در یک کودک فارسیزبان بود. علاوهبراین همانگونه که در برخی از زبانها گزارش شده است، پاسخ به این پرسشها بود: آیا در فرایند فراگیری فعل و تعبیر معنای فعلِ کودک فارسیزبان، سرنخهای نحوی نقشی اساسی ایفا میکند؟ آیا کودک در تعبیر معنای فعل از قالب نحوی جمله کمک میگیرد؟
روش بررسی این پژوهش بهصورت موردی و طولی روی یک کودک فارسیزبان بین سنین ۲۱ تا ۴۵ ماهگی انجام و اطلاعات بهطورطبیعی و در بافت مکالمات روزمره جمعآوری شد. پس از گردآوری دادهها که در طول بیستوچهار ماه انجام گرفت، افعال تولیدشده براساس طبقهبندی معنایی افعال در چارچوب دیدگاه لی و نایگلس (۲۰۰۵) در چهار طبقه معنایی افعال حرکتی، افعال درونی-ارتباطی، افعال فرایندهای بدنی و افعال خلقت-اجرایی دستهبندی شد. چارچوب نظری پژوهش راهاندازی نحوی نایگلس (۱۹۹۰ و ۲۰۰۵) بود که دیدگاهی تعاملی (معنایی-نحوی) محسوب میشد. همچنین روش تحلیل دادههای پژوهش نیز از نوع توصیفی-تحلیلی بود.
یافتهها یافتههای حاصل از پژوهش حضور راهاندازی نحوی را در روند رشد فعلآموزی کودک فارسیزبان تأیید میکند؛ به این ترتیب که کودک فارسیزبان در دوره سنی ۲۱ تا ۴۵ ماهگی از سرنخهای نحوی در تعبیر معنای فعل استفاده میکند و قالب نحوی جمله به کودک کمک میکند که معنای فعل را تعبیر کند. از دیگر دستاوردهای این پژوهش، نشاندادن سلسلهمراتب ظهور طبقه معنایی افعال در روند زبانآموزی بود؛ به این صورت که شواهد حاصل از پژوهش نشان داد که در روند فعلآموزی کودک فارسیزبان، ابتدا طبقه فعلهای حرکتی ظاهر میشود و از بیشترین بسامد رخداد در روند فراگیری فعل برخوردار است. پسازآن فعلهای فرایندهای بدنی و سپس فعلهای خلقت-اجرایی و افعال درونی-ارتباطی با بسامد کمتر در این بازه سنی تولید میشود. بسامد کم افعال درونی-ارتباطی و نیز درکنکردن معنای ضمنی برخی افعال توسط کودک، بهویژه در دورههای ابتدایی این بازه سنی فعلآموزی، نشان میدهد که در آغاز بیشتر پدیدههای ملموس و غیرانتزاعی در ذهن کودک وجود دارد. بهعبارتدیگر کودک پدیدههای ملموس و غیرانتزاعی را سریعتر یاد میگیرد و بهتدریج با یادگیری واژههای ملموس و عینی، ذهن نقشی کودک خودبهخود بهدنبال ویژگیهای مشترک بین واژههای ملموس و انتزاعی میگردد و آنها را درمییابد. یکی از مسائل قابلتوجه در یافتههای پژوهش حاضر این بود که هرچه تعامل کودک با محیط اجتماعی بیشتر میشود و رشد شناختی کودک افزایش مییابد، تولید فعل بهویژه فعلهای خلقت-اجرایی در کودک افزایش مییابد.
نتیجهگیری شواهد بهدستآمده از پژوهش نشان داد که بسامد روند رشد فعل بهلحاظ معنایی در کودک فارسیزبان مانند کودکان دیگر زبانهاست و قالب نحوی جمله در تعبیر معنای فعل به او کمک میکند. بهنظر میرسد از این ویژگی میتوان در تشخیص، ارزیابی و توانبخشی اختلالات گفتار و زبان در روند فراگیری فعل بهره گرفت.
لیلا احمدنژاد، احمد ابراهیمی عطری، ناهید خوشرفتار یزدی، یحیی سخنگویی،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۵ )
چکیده
هدف در جامعه ما گروه وسیعی از کودکان و بزرگسالان هستند که بهگونهای خاص از نظر جنبههای فکری، جسمی، عاطفی یا ویژگیهای رفتاری با دیگر همسالان خود تفاوت دارند. یکی از این اقشار آسیبپذیر کودکان کمتوان ذهنی هستند که بهعلت شرایط ذهنی و روانی ویژه درمقایسه با افراد سالم تحرک کمتری دارند و بههمین علت به ضعفهای جسمانی-حرکتی دچار میشوند. برایناساس با توجه به نیاز این کودکان به بازی برای ایجاد شادابی و نبود پژوهشهایی در زمینه حرکات اصلاحی در قالب بازی، هدف از انجام این پژوهش تأثیر هشت هفته بازیهای اصلاحی بر میزان انحنای کایفوز و قدرت عضلات تنه کودکان کمتوان ذهنی بود.
روش بررسی برای انجام این تحقیق ۳۰ کودک کمتوان ذهنی مبتلا به ناهنجاری کایفوز با زاویه کایفوز بیشتر از ۴۰ درجه بهطورتصادفی به دو گروه ۱۵ نفره تجربی با میانگین سنی ۸/۲±۰۶/۱۲ سال، قد ۱/۰±۴/۱ متر و وزن ۳۸/۱±۳/۴۲ کیلوگرم و گروه کنترل با میانگین سنی ۸/۲±۲/۱۲ سال، قد ۹/۰±۴/۱ متر و وزن ۳/۱±۶/۴۳ کیلوگرم تقسیم شدند. هر دو گروه از نظر ویژگیهای آنتروپومتریک باهم همسان بودند. برای اندازهگیری زاویه کایفوز از خطکش منعطف و برای بررسی قدرت عضلات بازکننده ستون فقرات از دستگاه دینامومتر استفاده شد. گروه تجربی طی یک دوره هشت هفتهای (سه جلسه در هفته) بازیهای اصلاحی منتخب را انجام دادند. در این مدت گروه کنترل هیچگونه تمرینی را تجربه نکردند. پس از پایان تمرینات، میزان انحنای کایفوز و قدرت عضلات بازکننده تنه هر دو گروه باردیگر ارزیابی شد. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها از نسخه ۱۶ نرمافزار SPSS و برای بررسی اختلاف بین دو گروه از آزمون تی مستقل در سطح ۰۵/۰ استفاده شد (۰۵/۰P≤).
یافتهها نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بین دو گروه تجربی و کنترل در میزان انحنای کایفوز (t=۴/۴۱ و P=۰/۰۰۱) و قدرت عضلات بازکننده تنه (t=۳/۱۵ و P=۰/۰۰۴) بعد از هشت هفته تمرینات اصلاحی منتخب اختلاف معناداری وجود داشت و گروه تجربی بهبودیِ معناداری داشتند.
نتیجهگیری با توجه به نتایج تحقیق حاضر مبنیبر تأثیر بازیهای اصلاحی بر میزان انحنای کایفوز و قدرت عضلات تنه کودکان کمتوان ذهنی و نیاز این کودکان به حفظ زندگی مستقل و رفع ناهنجاریهای جسمانی پیشنهاد میشود پروتکلهای بازیدرمانی بهمنظور رفع ناهنجاریهای جسمانی این کودکان انجام شود.
سیدصادق رحیمی، مرتضی فرازی، اکبر دارویی، عنایت الله بخشی، سلمان عبدی، وحید ولی نژاد، محی الدین تیموری،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۵ )
چکیده
هدف نتایج مطالعات و تجارب افراد مبتلا به لکنت نشان داده است که لکنت میتواند مشکلات روانیاجتماعی را بهوجود آورد که بهطورمنفی بر کیفیت زندگی تأثیر میگذارد. آزمون OASES-A یک آزمون جامع روانشناختی مبتنیبر چهار شاخصه عمده است و در شاخصه چهارم این آزمون روی دلالت بر کیفیت زندگی افراد تأکید شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه کیفیت زندگی در افراد دچار لکنت با افراد بدونلکنت و بررسی همبستگی شدت لکنت با هریک از مؤلفههای آزمون OASES-A در افراد مبتلا به لکنت بود.
روش بررسی مطالعه مقطعی توصیفیتحلیلی حاضر روی ۵۶ فرد بزرگسال دچار لکنت و ۵۶ فرد بزرگسال فاقد لکنت انجام شد که براساس سن، جنس، میزان تحصیلات و شغل با گروه هدف همتاسازی شده بودند. در این مطالعه نمونهگیری بهصورت نمونهگیری طبقهایتصادفی انجام گرفت. برای جمعآوری دادهها آزمون تعیین شدت لکنت SSI-۳ در موقعیت گفتاری خواندن شفاهی متن دویستکلمهای (۴۴۸هجایی) و برای بررسی کیفیت زندگی از آزمون ارزیابی جامع تجربه فرد از لکنت بزرگسال بهکاررفت. افزونبراین از آزمون تی مستقل برای مقایسه میانگینهای کیفیت زندگی و سن و از آزمون کای اسکوئر بهمنظور مقایسه میانگینهای جنسیت و سطح تحصیلات و شغل دو گروه دچار لکنت و بدونلکنت و از آزمونهای لون و ضریب همبستگی اسپیرمن برای بررسی ارتباط کیفیت زندگی با شدت لکنت استفاده شد. دادهها به کمک نسخه شانزدهم نرمافزار SPSS تجزیهوتحلیل شد.
یافتهها نتایج نشان داد که میانگین نمرات کیفیت زندگی افراد دچار لکنت در مقایسه با افراد بدونلکنت بیشتر و این تفاوت از نظر آماری معنادار بود (۰۰۱/۰>P). همچنین همبستگی معنیداری بین شدت لکنت با کیفیت زندگی یافت شد (۰۰۱/۰>P). علاوهبراین از لحاظ سن (۶۸/۰
نتیجهگیری براساس شاخصههای آزمون ارزیابی جامع تجربه فرد از لکنت افراد دچار لکنت سطح کیفیت زندگی پایینتری داشتند. بررسی توزیع امتیازهای کیفیت زندگی بیماران دچار لکنت در شدتهای مختلف آن نشان داد کیفیت زندگی افراد مبتلا به لکنت در مراحل خفیف و متوسط بهتر از مراحل شدید و خیلی شدید بود. بهعلاوه نتایج تحقیق نشان داد متغیرهای سن، جنس، میزان تحصیلات و شغل عوامل مؤثری بر کیفیت زندگی بود. بنابراین در فرایند ارزیابی و درمان لکنت بزرگسال شایسته است ضمن توجه به جنبههای روانی گفتار، در زمینههای روانشناختی تغییرات مثبت ایجاد شود و برای برقراری تعاملات ارتباطی روزمره بهتر و ارتقای کیفیت زندگی افراد نگرش آنان نیز مدنظر قرار گیرد.
ارسیا تقوا، مجید صالح، وحید دنیوی، بیژن شفیعی، میثم شفیعی، احمد پورمحمد،
دوره ۱۸، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۶ )
چکیده
هدف لکنت نوعی اختلال در روانی گفتار محسوب میشود که از طریق وقفههای غیرارادی در جریان گفتار پیوسته مشخص میشود. لکنت انواع مختلفی دارد که عبارتند از: لکنت رشدی، اکتسابی و تمارضی. به دلیل وجود قانون معافیت از خدمت سربازی در مبتلایان به لکنت، مسئله تمارض در این حیطه موضوع بسیار مهمی است. در فرایند معافیت از خدمت سربازی ابزار استانداردی وجود ندارد و متخصصان بیشتر مبتنی بر قضاوتهای ادراکی و غیررسمی و تشخیص شخصی به این امر مبادرت میورزند. در سنجشهایی که قضاوتها بیشتر از طریق راههای ادراکی و غیررسمی انجام میشود، احتمال خطا افزایش مییابد. هدف این مطالعه، ارائه یک برنامه علمی و بررسی ویژگیهای روانسنجی آن به منظور تشخیص لکنت تمارضی از لکنت واقعی با هدف تعیین شرایط معافیت از خدمت سربازی است.
روش بررسی این مطالعه از نوع مطالعات اعتباریابی بود که با روش نمونهگیری غیراحتمالی و از نوع ساده و در دسترس انجام شد. ابتدا برنامه تشخیص لکنت تمارضی تهیه شد که شامل بخشهای مصاحبه ساختارمند، پرسشنامه تشخیص لکنت تمارضی، پرسشنامه شخصیتی چندمحوری مینهسوتا، تکنیکهای تسهیلگر، آزمون ابزار سنجش شدت لکنت و تجزیهوتحلیل نمونه خواندن و گفتار توصیفی بود. به منظور بررسی ویژگیهای روانسنجی برنامه، از ۲۰ آزمودنی متقاضی معافیت از خدمت به دلیل لکنت که احتمال تمارض داشتند و ۱۵ آزمودنی دارای لکنت رشدی با شدت لکنت متوسط تا شدید مراجعهکننده به کلینیک گفتاردرمانی که احتمال تمارض نداشتند، نمونهگیری انجام گرفت. دادهها با روشهای مختلف آماری و به کمک نرمافزار SPSS تجزیهوتحلیل و بررسی شدند.
یافتهها ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه تشخیص لکنت تمارضی ۰/۷۶ به دست آمد. تعیین روایی همزمان برنامه (نتایج حاصل از اجرای برنامه با نظر روانپزشکان) با استفاده از آزمون کای اسکور انجام شد. میان نظرهای دو گروه اختلاف معناداری یافت نشد (P>۰/۰۵).با استفاده از روش کندال همبستگی بین مؤلفههای مختلف متوسط و بالا برآورد شد. درنهایت برای هر مراجع براساس نتایج بهدستآمده نیمرخ ترسیم شد.
نتیجهگیری با توجه به نتایج بهدستآمده میتوان اظهار کرد برنامه تشخیص لکنت تمارضی همسانی درونی و روایی همزمان مناسبی دارد، اما با توجه به اینکه حجم نمونه در این مطالعه بالا نبود، میتوان این مطالعه را یک بررسی مقدماتی برای یافتن ویژگیهای روانسنجی این ابزار دانست که با هدف بنانهادن پایه برای پژوهشهای بیشتر در این زمینه اجرا شد.
فرین سلیمانی، زهرا باجلان، حمید علوی مجد، سمیه فلاح،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده
هدف بعد از عفونتها و تروما، بروز اختلالات تکاملی و رفتاری، شایعترین مشکل در طب کودکان است. این موضوع میتواند تحت تأثیر عوامل متعددی قرار بگیرد. طیف وسیعی از علل در بروز مشکلات تکاملی و رفتاری نقش دارند. مشکلات تکاملی تأثیر زیادی بر سلامت کودکان و جامعه در مقیاس وسیعتر میگذارد. به علت ضرورت پیگیریهای بیشتر و متفاوت در کودکان با اختلالات تکاملی در سالهای اولیه عمر، تعیین عوامل مؤثر در بروز اختلالات تکاملی در هر جامعهای اهمیت دارد. با توجه به اهمیت موضوع، این مطالعه با هدف بررسی ارتباط جنسیت با وضعیت تکاملی کودکان مراجعهکننده به مراکز بهداشتیدرمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتیدرمانی قزوین انجام گرفت.
روش بررسی این پژوهش با طراحی توصیفی، روی ۲۵۰ کودک ۱۲ ماهه مراجعهکننده به مراکز بهداشتیدرمانی تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی قزوین در سال ۱۳۹۰ انجام شد. نمونهگیری به صورت چندمرحلهای انجام شد. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعاتی و پرسشنامههای سنین و مراحل، برای سنجش وضعیت تکاملی بود. پس از آنکه رضایت والدین کسب شد، وضعیت تکاملی کودکان در پنج حیطه، یعنی حیطه برقراری ارتباط، حرکات درشت، حرکات ظریف ، حل مسئله و شخصیاجتماعی اندازهگیری شد. پرسشنامه سنین و مراحل، شامل ۱۹ پرسشنامه در سنین ۴ تا ۶۰ ماهگی با هدف جدا کردن کودکان نیازمند بررسیهای بیشتر تکاملی از کودکان سالم است. تکمیل پرسشنامه ۱۰ تا ۱۵ دقیقه و امتیازدهی آن حدود یک دقیقه وقت میگیرد. اعتبار و پایایی این پرسشنامه در مطالعات قبلی گزارش شده است. دادهها با استفاده از نسخه ۱۸ نرمافزار SPSS تجزیهوتحلیل شد. در این مطالعه، تجزیهوتحلیل آماری با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام شد. مدل رگرسیون لجستیک نیز برای تعیین ارتباط بین جنسیت و وضعیت تکاملی استفاده شد. سطح معناداری آماری کمتر از ۰۵/۰ در نظر گرفته شد.
یافتهها میزان شیوع تأخیر تکاملی در کودکان، ۲۲/۴ درصد (فاصله اطمینان ۹۵ درصد: ۱۷ تا ۲۸) بود. بیشترین میزان در حیطه برقراری ارتباط ۸ درصد (فاصله اطمینان ۹۵درصد: ۵ تا ۱۱) و کمترین میزان در حیطه توان حل مسئله ۲ درصد (فاصله اطمینان ۹۵درصد: ۰ تا ۴) به دست آمد. ۳۹ نفر در گروه تأخیر تکاملی (۶/۶۹ درصد ) و ۱۰۲ نفر در گروه تکامل طبیعی (۶/۵۲ درصد )پسر بودند. برای بررسی تفاوت وضعیت تکاملی بین گروهها از آزمون خیدو استفاده شد که تفاوت معناداری را بین دو گروه نشان داد؛ بهگونهای که اختلال تکاملی در پسران به طور معناداری بیشتر نشان داده شد (P=۰/۰۲). با وارد کردن متغیر مطالعهشده در مدل رگرسیون لجستیک، متغیر جنسیت پسر (P=۰/۰۵۵ و ۰/۵۲=OR) ارتباط معناداری با وضعیت تکاملی کودکان داشت. احتمال بروز اختلال تکاملی در کودکان مشکوک به این نوع اختلال در مقایسه با کودکان با تکامل طبیعی، در پسران ۰/۵۲ برابر بیشتر از دختران بود. بقیه متغیرها (سن و تحصیلات و شغل مادر و پدر، سابقه قبلی سقط، نوع زایمان، رتبه تولد، فاصلهگذاری بین تولدها، اندازه دور سر کودک در بدو تولد و ۱۲ ماهگی و وزن کودک در ۱۲ ماهگی) با وضعیت تکاملی ارتباطی نشان ندادند.
نتیجهگیری علت اصلی ناتواناییهای تکاملی، ناشناخته است. به نظر میرسد یکی از دلایل تأخیر تکاملی، جنسیت باشد. جنس مذکر عاملی است که در این مطالعه با تأخیر تکاملی رابطه داشت. با توجه به شیوع تأخیر تکاملی و تأثیر آن بر جامعه، ضروری است که متخصصان سلامت، همراه با خانواده و جامعه بر تکامل کودکان نظارت کنند. شناسایی کودکان در معرض خطر در اسرع وقت برای تشخیص و مداخله زودتر و کاهش مشکلات در آینده مهم است.
فاطمه غلامی جم، خان مرضیه تکفلی، محمد کمالی، ایوب اسلامیان، خان زهره علوی، وهاب علی نیا،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۷ )
چکیده
هدف داشتن کودک معلولی، زندگی والدین را با چالشهای متعددی مواجه میکند. والدین کودکان معلول به دلیل نبود توازن بین کار و اوقات فراغت، با محدودیتهای فروانی در زندگی اجتماعی و مدیریت زمان مواجه هستند. حمایت اجتماعی سازهای چندبعدی است و ادراک فرد از مورد حمایت قرار گرفتن، دوست داشته شدن و ارزشمند بودن را نشان میدهد. نظر به اهمیت و نقش حمایت اجتماعی در زندگی والدین کودکان دارای معلولیت نظیر تأثیر آن بر ابعاد مختلف جسمانی، روانی، اجتماعی و معنویت این مراقبان، این پژوهش به دنبال مرور نظاممند مطالعاتی است که در کشور ما تاکنون در این حوزه انجام شده است.
روش بررسی پژوهش حاضر از نوع مطالعات مروری نظاممند است. جامعه آماری پژوهش شامل تمام مقالات پژوهشی حاصل از مطالعات کمّی انجامشده در کشور ایران است که در رابطه با حمایت اجتماعی والدین دارای کودک معلول به زبان فارسی و تا بهمن ماه ۱۳۹۵ منتشر شدهاند. در مرحله نخست، به منظور دستیابی به مطالعات مرتبط با موضوع، چهار دسته از کلیدواژههای مرتبط شامل «حمایت و حمایت اجتماعی»، «پدر، مادر، والدین و مراقب»، «کودک، فرزند، دختر و پسر» و «کمتوان، معلول، استثنایی، بیمار، اختلال و نیازهای ویژه» از طریق دستور ترکیبی «و» (AND) در پایگاههای علمی بانک اطلاعات مقالات علوم پزشکی ایران، پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، بانک اطلاعات نشریات کشور، پایگاه مجلات تخصصی نور و گوگل اسکالر جستوجو شدند. همچنین فصلنامههای تخصصی چون فصلنامه توانبخشی، فصلنامه توانبخشی نوین، فصلنامه علوم پیراپزشکی و توانبخشی و مجله پژوهش در علوم توانبخشی نیز برای اطمینان از دستیابی به تمام مقالات، به صورت دستی جستوجو شدند. در این مرحله ۶۸۳ مقاله به دست آمد. در مرحله دوم، با توجه به عنوان مطالعات، موارد تکراری و غیرمرتبط با موضوع پژوهش حذف شدند و ۳۸۴ مقاله باقی ماند. سپس با توجه به معیارهای ورود و خروج، چکیده و کیفیت روششناسی مقالات (بر اساس تعریف دقیق گروه هدف، نوع مطالعه، روش نمونهگیری، حجم نمونه، روایی و پایایی ابزار جمعآوری اطلاعات) نیز بررسی شدند. درنهایت ۱۴ مقاله برای ارزیابی نهایی باقی ماند. اطلاعات مورد نیاز از این مطالعات با توجه به جدول یافتهها استخراج شد تا برای تحلیل دادهها به صورت کیفی مورد استفاده قرار بگیرند. برای افزایش اعتبار، هر یک از فرایندهای جستوجو در پایگاههای مختلف، بررسی اولیه مقاله یافتهشده، تطبیق با معیارهای ورود و خروج یافتهها و بررسی کیفیت، مطالعات توسط دو پژوهشگر به صورت مستقل صورت گرفت و در مواردی که اختلاف وجود داشت، با کمک پژوهشگر سوم اجماع نظر حاصل شد.
یافتهها بر اساس یافتههای حاصل، در رابطه با روششناسی مطالعات، هر ۱۴ مقاله بررسیشده از نوع مطالعات مقطعی تحلیلی بودند. در این میان نیمی از آنها از نوع مطالعات همبستگی و نیمی دیگر از نوع مطالعات علّی مقایسهای بودند. در این پژوهشها در مجموع از ۵ ابزار برای گردآوری اطلاعات استفاده شد. ابزار استفادهشده در بیش از نیمی از مطالعات (۵۷ درصد)، مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراکشده و پس از آن ابزار حمایت اجتماعی واکس و همکاران (۱۴/۲ درصد) بوده است. از دیگر نکات قابلتوجه در این پژوهشها، تأکید بر زندگی مادران دارای فرزند معلول است که بیشتر (۶۴ درصد) مطالعات را شامل میشد. مطالعات دیگر هر دو والد را بررسی کرده بودند. همچنین کودکان با ناتوانی هوشی که شامل دو گروه کمتوان ذهنی و سندرم داون بودند، بیشترین (۳۴/۴۸ درصد) نوع معلولیت را شامل میشدند و اختلالات شنوایی (۱۷/۲۴ درصد)، جسمی حرکتی (۱۷/۲۴ درصد) و بینایی (۱۳/۷۹ درصد) در رتبه بعدی قرار داشتند. درنهایت نتایج بیشتر مطالعاتی که حمایت اجتماعی را در دو گروه والد/والدین فرزندان عادی و معلول مقایسه کردهاند، حاکی از آن است که میان حمایت اجتماعی در دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد. مطالعات همچنین به بررسی رابطه میان حمایت اجتماعی با متغیرهای سلامت روان، ذهنآگاهی، تابآوری، رضایت از زندگی، رضایتمندی زناشویی، مقیاسهای بهزیستی روانی، سازگاری، استرس، شیوههای مقابله با استرس و رشد پس از آسیب پرداختهاند.
نتیجهگیری موضوع حمایت اجتماعی والدین کودکان دارای معلولیت در سالهای اخیر بیشتر مورد توجه بوده است. البته این مطالعات تنها به اثبات تأثیر مراقبت از این کودکان بر سطح حمایت اجتماعی والدین و نزول آن در والدین بهویژه مادران پرداختهاند. این مطالعات عمدتاً در سطح توصیف و نظری باقی ماندهاند و راهکارهای عملیاتی و اجرایی برای بهبود و ارتقای حمایت اجتماعی را بررسی نکردهاند.
مائده محمودی، مهسا کاویانی، علی پورقاسم،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۷ )
چکیده
هدف در راهرفتن طبیعی نیروی عکسالعمل زمین از سمت داخل زانو عبور میکند و یک بازوی اداکتوری حول این مفصل در سرتاسر مرحله، استانس راهرفتن اعمال میکند. اغلب از وجود بازوی اداکتوری و افزایش بار حاصله از آن روی کمپارتمان داخلی زانو، برای توضیح شیوع بالای استئوآرتریت این کمپارتمان استفاده میشود. در طول راهرفتن عادی، ۶۰ درصد فشار از کمپارتمان داخلی زانو عبور میکند که این موضوع موجب درگیری بیشتر این کمپارتمان در بیماری استئوآرتریت میشود. تغییر راستا و نیروهای بیومکانیکی روی زانو باعث کاهش درد، افزایش عملکرد، بهبود کیفیت زندگی و متغیرهای راهرفتن میشود. استفاده از ارتوزهای زانو به منظور برداشتن وزن از کمپارتمان تحت تأثیر و کاهش درد زانو در افراد دچار استئوآرتریت زانو توصیه شده است. در این مطالعه برای بار نخست، تأثیر میزان ارتفاع بار ارتوز بر گشتاور اداکتوری وارده به زانو اندازهگیری شد. درنتیجه، هدف از این مطالعه تغییر میزان گشتاور ابداکشن وارده از سوی ارتوز برای مقابله با گشتاور اداکشن وارده از زمین (نیروی عکسالعمل زمین) و بررسی میزان تأثیر حالتهای مختلف ارتوزی بر متغیرهای کینماتیکی و کینتیکی بود.
روش بررسی این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بود. جهت مطالعه آیندهنگر و غیرتصادفی بود. گروهی از افراد مبتلا به استئوآرتریت درجه خفیف تا متوسط زانو که به مراکز درمانی و بیمارستانهای شهر اصفهان مراجعه کردند، بعد از دریافت تأییدیه درجه استئوآرتریت مدنظر ۲ و ۳ از پزشک متخصص، به مرکز تحقیقات و پژوهش دانشکده توانبخشی ارجاع داده شدند. تعداد شرکتکننده با توجه به مقالات پیشین، ۱۰ بیمار مبتلا به استئوآرتریت درجه ۲ و ۳ در ناحیه داخلی زانو تعیین شد. ۱۰ بیمار مبتلا به استئوآرتریت داخلی خفیف تا متوسط زانو شامل ۹ زن و ۱ مرد در مطالعه شرکت کردند. هر آزمودنی ۵ شرایط مختلف در مطالعه را سپری کرد. ترتیب و توالی مراحل از طریق قرعهکشی برای هر فرد صورت گرفت. این ۵ مرحله شامل بدون ارتوز، ارتوز با طول بار بلند، ارتوز با طول بار رایج، ارتوز با زاویه ابداکشن متوسط و ارتوز با زاویه ابداکشن حداکثر بود. در این مطالعه به منظور ثبت متغیرهای کینتیکی و کینماتیکی از سیستم آنالیز حرکت سهبعدی (نسخه ۲/۷ ساخت کشور سوئد) با ۷ دوربین (تولید شرکت کوآیسس آمریکا) با فرکانس ۱۰۰هرتز و ۱ صفحه تشخیص نیروی کیستلر (۵۰۰ در ۶۰۰ میلیمتر، مدل AA ۹۲۶۰، تولید شرکت کیستلر سوئیس) برایجمع آوری اطلاعات راهرفتن آزمودنیها در مرکز تحقیقات اختلالات اسکلتی و عضلانی دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان استفاده شد. نرمافزار Visual ۳D (ساخت کمپانی سیموشن آمریکا، نسخه ۴) برای مدلکردن دادههای اندام تحتانی استفاده شد. متغیرهای زمانی و مکانی و گشتاورهای واردشده به مفصل زانو و دامنه حرکتی زانو برای هر فرد در تمام مراحل اندازهگیری شد. اطلاعات بهدستآمده وارد نرمافزار Qualysis و برای مدلکردن به نرمافزار Visual ۳D وارد شد. از نسخه ۲۲ نرمافزار SPSS برای تحلیل دادهها و آزمون شاپیرو ویلکز برای بررسی نرمالبودن توزیع دادهها استفاده شد. آزمون واریانس اندازهگیریهای تکرارشده برای مقایسه تأثیر ارتوز در متغیرهای ذکرشده در بیماران قبل و بعد ارتوز، استفاده شد.
یافتهها بین متغیرهای زمانی و مکانی (سرعت، طول گام، کادنس، درصد فازایستایی) در حالات مختلف ارتوزی با یکدیگر و بدون ارتوز، اختلاف معناداری گزارش نشد (P>۰/۰۵). بین دامنه حرکتی در هر ۳ صفحه (ساجیتال، فرونتال، هورزینتال) هیچ تفاوت معناداری در حالات متفاوت ارتوزی ثبت نشد (P>۰/۰۵). بیشترین گشتاور اکستنسوری در حالات بدون ارتوز به مفصل زانو وارد شد، ولی نتایج تحلیل آماری، اختلاف معناداری را گزارش نکرد (P>۰/۰۵). گشتاور اداکتوری به طور معناداری در حالت ارتوز با بازوی اهرمی بلند، کمتر از بدون ارتوز گزارش شد ۰/۰۵>P.
نتیجهگیری ارتوز با توجه به مداخلهنکردن در متغیرهای مکانی و زمانی، هیچگونه محدودیت حرکتی برای بیماران ایجاد نکرده است. ارتوز با طول بار بلند به دلیل بازوی اهرمی بیشتر تأثیر معناداری در کاهش گشتاور اداکتوری کمپارتمان داخلی زانو دارد، درنتیجه ممکن است باعث بهبود روند درمان و کاهش گشتاور اداکتوری افراد شود.
اعظم نقوی، زهرا سلیمانی، هوشنگ دادگر، محمد حسین ضرغامی،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده
هدف نامیدن سریع، توانایی شخص در درک یک نماد بینایی و بازیابی آن به طور سریع و صحیح است. هنگام نامیدن فرد ممکن است دچار خطا شود یا خطای خود را اصلاح کند. تکالیف نامیدن سریع، بهترین وسیله برای غربالگری و ارزیابی اختلال خواندن و پیشگیری اولیه است. با توجه به اهمیت سرعت نامیدن در مهارتهای خواندن و نبود اطلاعات پایه درباره وضعیت سرعت نامیدن کودکان فارسیزبان، این پژوهش در نظر داشت به بررسی این مهارت در دو گروه از کودکان فارسیزبان ۷ و ۸ساله بپردازد و ارتباط این مهارت را با سن و جنسیت بررسی کند و تعداد خطاها و خودتصحیحیها را در این دو گروه سنی مقایسه کند.
روش بررسی این پژوهش به صورت مقطعی و علّیمقایسهای روی ۲۰۳ دانشآموز پسر و دختر طبیعی در پاییز ۱۳۹۳ به مدت ۴ ماه انجام شد. نمونهها ازمدارس پنج منطقه جغرافیایی شمال، جنوب، شرق، غرب، مرکز شهر تهران به روش خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. شرکتکنندگان در این مطالعه از نظر بهره هوشی، بینایی و شنیداری هنجار بودند و از رشد طبیعی زبان برخوردار بودند. از تمامی این کودکان آزمونهای نامیدن خودکار سریع و محرکهای متناوب سریع گرفته شد. صدای کودک حین اجرای آزمون ضبط میشد و بعد از گوشدادن به صدای ضبطشده با استفاده از کرونومتر، زمان نامیدن هر تکلیف به طور جداگانه اندازهگیری و ثبت شد و علاوه بر زمان نامیدن، تعداد خطاها و خودتحصیحیها شمرده میشد. برای بررسی ارتباط سرعت نامیدن و سن از آزمون مانوا استفاده شد، از این آزمون همچنین برای تعیین ارتباط سرعت نامیدن و جنسیت استفاده شد و ارتباط تعداد خطاها و خودتصحیحیها با سن، از طریق آزمون کای دو بررسی شد.
یافتهها نتایج آزمون مانوا تفاوت معناداری را در زمان نامیدن بین دو گروه سنی نشان داد (۹/۳۵ =(P<۰۰۱ ، f (۶,۱۹۶) . نتایج نشان داد کمترین میانگین زمان نامیدن در دو گروه سنی مربوط به تکلیف اعداد است که در کودکان ۷ و ۸ساله به ترتیب ۳۴/۱۵ و ۲۸/۴۷ ثانیه بود. بیشترین میانگین سرعت نامیدن مربوط به تکلیف رنگها بود که در دو گروه سنی ۷ و ۸ سال به ترتیب ۸۹/۵۵ و ۷۶/۴۷ بود. نتایج نشان داد زمان نامیدن هر شش تکلیف به تفکیک، به طور معناداری در گروه سنی ۸ سال کمتر از ۷سالهها بود، اما میانگین زمان نامیدن همه تکالیف در دو گروه دختران و پسران تفاوت معناداری را نشان نداد (P>۰/۰۵)، در مقایسه میانگین تعداد خطاها بین دوپایه تحصیلی نتایج آزمون آماری کای دو نشان داد بین فراوانی تعداد خطاها در دو گروه سنی ۷ و ۸ سال تفاوت معناداری وجود ندارد ( df=۱۳، P>۰/۰۵ X۲=۱۱/۸۶). در مقایسه میانگین تعداد خودتحصیحیها بین فراوانی تعداد خودتحصیحیها در دو گروه سنی ۷ و ۸ سال نتایج تفاوت معناداری را نشان نداد ( df=۱۳، P>۰/۰۵ X۲=۱۶/۵۶۴).
نتیجهگیری یافتهها نشان داد با افزایش سن، زمان نامیدن کاهش مییابد، ولی جنسیت در سرعت نامیدن تأثیری ندارد. همچنین افزایش سن روی تعداد خطاها و خودتصحیحیها بیتأثیر است. تفاوت معنادار در تکلیف سرعت نامیدن در دو سن نزدیک به هم نشاندهنده این موضوع است که این مهارت بسیار متأثر از سن است، بنابراین لازم است دادههای هنجار این مهارت در گروههای سنی مختلف و نزدیک به هم ارائه شود.
زهرا پاشازاده آذری، سید علی حسینی، مهدی رصافیانی، سید علی صمدی، وینی دان، سمانه حسینزاده،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۹ )
چکیده
اهداف: مطالعه حـاضر جهت بررسی میزان پذیرش مداخلۀ زمینـه ای طـراحی شده برای کـودکـان دارای اختـلال طیـف اتیسم (CI-ASD) و اثربخشی احتمالی آن در توسعه مشارکت کودکان و خودکارآمدی مادران آنها اجرا شده است. این مداخله دارای سه مؤلفۀ اصلی است: هدایتگری والدین، الگوهای پردازش حسی کودک و حمایت اجتماعی از والدین. جلسات مداخله شامل آموزش گروهی والدین و جلسات هدایتگری انفرادی بود، که با استفاده از بحث ها و سوالات انعکاسی، به مادران کمک می شد، راهکارهایی برای دستیابی به اهداف درمانی خود بیابند.
روش بررسی: این پژوهش آزمایشی، با استفاده از یک طرح تک موردی به روش A-B-A برای سه خانواده مراجعه کننده به مرکز توانبخشی نوید عصر، در شهر تهران در بهار ۱۳۹۶ مورد اجرا قرار گرفته است. شرکت کنندگان از بین خانواده های کودکان دارای تشخیص ASD بر اساس معیار های ورود (سن شناسنامه ای کودکان بین ۱۰-۳ سال؛ داشتن حداقل یک الگوی پردازش حسی ناهنجار؛ میزان تحصیلات مادران دیپلم یا بالاتر؛ تسلط کافی مادران در درک و بیان زبان فارسی) انتخاب شدند. این مطالعه در سه مرحله، به مدت هجده هفته اجرا شد. در دوره خط پایه (مرحله اول) شرکت کنندگان به مدت چهار هفته مداخلات درمانی معمول (TAU)خود را دریافت داشته اند. دردوره مداخله (مرحله دوم) شرکت کنندگان به مدت ۱۰ هفته (آموزش گروهی والدین دو جلسه در ۱ هفته و ۹ جلسه هدایتگری در ۹ هفته) مداخلۀ زمینه ای طراحی شده برای کودکان دارای اختلالات طیف اتیسم(CI-ASD) را در کنار مداخلات درمانی معمول (TAU)دریافت نمودند. در دوره پیگیری (مرحله سوم) شرکت کنندگان به مدت چهار هفته فقط مداخلات درمانی معمول (TAU) خود را دریافت داشته اند. مداخلۀ زمینه ای توسط کاردرمانگری با ۲۰ سال سابقۀ کار در حیطۀ توانبخشی کودکان انجام شد. فرم های ارزیابی در چهار مقطع زمانی: در شروع مطالعه قبل از مرحلۀ اول، پس از مرحلۀ اول، پس از مرحلۀ دوم و در پایان مرحلۀ سوم توسط مادران شرکت کننـده در مطالعـه تکمیـل شـد. نتایج درمان با استفاده از اندازه گیری عملکرد کاری کانادایی و مقیاس اکتساب هدف (برای مشارکت کودکان) و اندازه گیری خودکارآمدی والدین (برای احساس خودکارآمدی مادران) ارزیابی شد. یک مصاحبه نیمه ساختار یافته پس از پـایـان مرحله دوم (پـایـان مداخلۀ زمینه ای) به منظور بررسی سطح پذیرش درمان و تجربۀ شرکت کنندگان از مداخلۀ زمینه ای (CI-ASD) به انجام رسید. داده ها به صورت جدول، نمودار و تحلیل دیداری از مراحل مختلف پژوهش گزارش شده است.
یافته: مقایسه نتایج پیش از مداخله و پس از مداخله نشان می دهد که دو شرکت کنندۀ باقی مانده در مطالعه، از نظر متغیرهای نتیجه: عملکرد کاری کودکان (۲۶، ۲۲، ۱۴، ۱۳) و (۲۹، ۲۳، ۱۲، ۱۲)، رضایت از عملکرد کاری کودکان (۲۵، ۲۲، ۱۷، ۱۳) و (۲۹، ۲۳، ۷، ۷)، دستیابی به اهداف (۶+، ۲+، ۶-، ۶-) و (۶+، ۲+، ۶-، ۶-) و احساس خودکـارآمـدی والدین (۵۷، ۵۷، ۵۳، ۵۰) و (۵۵، ۴۹، ۴۳، ۴۴) بهبود قابل ملاحظه ای داشته اند و یافته های مرحلۀ پیگیری نشان میدهند که روند بهبود نتایج تا ۴ هفته بعد از مداخلۀ زمینه ای ادامه داشته است. سطح پذیرش مادران از نحوۀ اجرا و نتایج مداخلۀ زمینه ای (CI-ASD) توسط دو شرکت کنندۀ باقی مانده در مطالعه، بالا گزارش شده است. یکی از شرکت کنندگان احتمالاً به علت عدم درک و پذیرش این رویکرد درمانی، بعداز ۳ جلسه هدایتگری از ادامه درمان انصراف داد.
نتیجه گیری: دستآوردهای این پژوهش آزمایشی نشان می دهد که بر اساس نظر دو شرکت کنندۀ باقی مانده در مطالعه، سطح پذیرش مادران از نحوۀ اجرا و نتایج مداخلۀ زمینه ای (CI-ASD) بالا گزارش شده و احتمالاً می تواند یک مداخلۀ مؤثر برای کودکان با تشخیص ASD و خانواده های آنها باشد. مطالعات آتی لازم است تا اثربخشی مداخلۀ زمینه ای طراحی شده برای کودکان دارای اختلالات طیف اتیسم را تأیید نماید و ویژگی خانواده هایی که می توانند از این مداخله بهره مند شوند، مورد بررسی قرار دهند.
سارا شجاعی، محمود بهرامی زاده، منیره احمدی بنی، محسن موحدی یگانه، محمد ابراهیم موسوی،
دوره ۲۱، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۹ )
چکیده
اهداف: یکی از دلایل عمدهای که بر درد پا تأثیرگذار است، پلانتارفاشیاتیس (التهاب فاشیای کف پایی) است. این عارضه موجب درد و خشکی در ناحیه فاشیای کف پایی میشود. استفاده از کفیهای طبی درمان رایج این عارضه است. هدف از مطالعه حاضر مقایسه تأثیر کفی سفارشیساز با دستگاه CAD-CAM و کفی مرسوم بر درد، علائم، فعالیت روزانه، فعالیت ورزشی و تفریحی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به التهاب فاشیای کف پایی است.
روش بررسی: این پژوهش شبهتجربی روی چهارده بیمار مبتلا به عارضه پلانتارفاشیاتیس (پنج زن و نه مرد) با میانگین سنی ۴۰ سال انجام گرفت. چهارده بیمار پس از تشخیص عارضه پلانتارفاشیاتیس توسط پزشک ارتوپد، طبق معیارهای ورود وارد مطالعه شدند. ملاکهای ورود به پژوهش: دارا بودن سن ۴۵-۲۵ سال، تشخیص عارضه پلانتارفاشیاتیس توسط پزشک ارتوپد، بیمارانی با عارضه صافی کف پای انعطافپذیر، عدم وجود اختلالات عصبی یا هرگونه پاتولوژی در پا مانند دیابت و آرتروز. ملاکهای خروج از مطالعه: افراد با سابقه جراحی در فاشیای کف پایی بودند. همچنین بیماران در صورت عدم استفاده از کفی در طول مطالعه و ورزشکاران حرفه ای از این پژوهش خارج شدند. بیماران موردمطالعه به روش غیراحتمالی ساده (دردسترس) انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه هفتنفره استفاده از کفی سفارشیساز با دستگاه CAD-CAM و گروه کفی مرسوم (پیشساخته) تقسیمبندی شدند. از ابتدا مشخص شد به صورت یکیدرمیان به مراجعه کنندگان، دو نوع کفی مطالعه داده شود؛ به این صورت به اولین بیمار کفی CNC داده شد و سیزده بیمار دیگر به همین ترتیب کفی دریافت کردند و به دو گروه تقسیم شدند. ابزار مورد سنجش این مطالعه پرسشنامه FAOS (پرسشنامه پیامدهای پا و مچ پا) بود که پنج متغیر درد، علائم، فعالیتهای روزانه، فعالیتهای ورزشی و تفریحی و کیفیت زندگی بیماران را میسنجد. هر دو گروه بیماران، پرسشنامه را قبل از استفاده از کفی و مجدداً پس از مدت شش هفته استفاده از کفی، تکمیل کردند. اسکن فشاری پا از هر دو گروه بیماران توسط دستگاه اسکن EMED foot pressure system گرفته شد. کفی سفارشیساز با استفاده از نرمافزار راینو کراس طراحی شد و سپس با استفاده از دستگاه CNC روی بلوکهای فومی اتیل ونیل استات با شور ۵۰ تراشیده شد. در گروه کفی مرسوم، بیماران کفی متداول از جنس پلیاورتان را که بر اساس اندازهگیری طولی از پای هر فرد بود دریافت کردند. بیماران پس از شش هفته مجدداً پرسشنامه را پر کردند. نمرهدهی پرسشنامه توسط فرمول اختصاصیافته به پرسشنامه انجام گرفت. دادهها توسط نسخه ۲۲ نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. پس از بررسی نرمالیتی دادهها توسط آزمون شاپیرو ویلک، به دلیل عدم توزیع نرمال دادهها، از آزمونهای ناپارمتریک منویتنی و ویلکاکسون برای آنالیز دادهها در این مطالعه استفاده شد.
یافتهها: در مرحله قبل از مداخله، تفاوت معناداری در میزان درد، علائم، فعالیتهای روزانه، فعالیتهای ورزشی و تفریحی و کیفیت زندگی بیماران در دو گروه وجود نداشت و دو گروه همگن بودند. پس از شش هفته، در هر دو گروه نسبت به قبل از مداخله اختلاف معناداری در زیرمقیاسهای پرسشنامه FAOS دیده شد (۰/۰۵>سطح معناداری). در مقایسه بین دو گروه، بین نمره درد، علائم، فعالیتهای روزانه، فعالیتهای ورزشی و تفریحی و کیفیت زندگی تفاوت معناداری مشاهده نشد ( ۰/۰۵<سطح معناداری). طبق یافتههای مطالعه حاضر، هر دو کفی سفارشیساز با دستگاه CAD-CAM و کفی مرسوم در بهبود زیرمقیاسهای پرسشنامه FAOS مؤثر هستند. همچنین تفاوت چشمگیری در مقایسه تأثیر بین دو نوع کفی در بهبودی پیامدهای مرتبط با پا و مچ پا وجود نداشت.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد هر دو کفی سفارشیساز با استفاده از دستگاه CAD-CAM و کفی مرسوم میتوانند بر بهبود درد، علائم، فعالیتهای روزانه، فعالیتهای ورزشی و تفریحی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به التهاب فاشیای کف پایی مؤثر باشند. همچنین بین تأثیر آنها بر متغیرهای ذکرشده تفاوتی وجود ندارد. با توجه به عدم تفاوت چشمگیر بین دو نوع کفی و مؤثر بودن آنها در بهبودی متغیرهای ذکرشده در درمان بیماران، این مطالعه استفاده از هر دو نوع کفی را در مراکز درمانی پیشنهاد میکند.
جعفر یحیوی دیزج، فاروق نعمانی، محسن فاتح، منیژه سلیمانی فر، امیر مسعود عرب، مراد اسماعیل زالی، شاهین سلطانی، علی کاظمی کریانی،
دوره ۲۱، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۹ )
چکیده
هدف: تغییرات جمعیتی و اپیدمیولوژیکی در قرن بیست و یکم موجب پیدایش چالشهای جدیدی مانند سالمندی و شیوع بالای بیماریهای غیرواگیر شده است. شیوع بالای معلولیت و ناتوانی در اثر افزایش جمعیت سالمندان، شیوع بیماریهای غیرواگیر و حوادث موجب افزایش تقاضا برای خدمات توانبخشی شده است، ولی ظرفیت تأمین آن در بسیاری از نقاط جهان پاسخگوی نیازهای موجود نیست که این امر به عدم دسترسی مناسب به این خدمات و عدم هماهنگی بین تقاضا و عرضه این خدمات منجر میشود. مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت نابرابری در استفاده از خدمات توانبخشی در بین خانوارهای ایرانی طراحی و اجرا شد.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است که به صورت مقطعی و با استفاده از دادههای پیمایش هزینه درآمد خانوار مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۷ انجام شد. ابزار مورد استفاده در پیمایش مرکز آمار ایران، پرسشنامه چهارقسمتی «هزینه درآمد خانوار شهری و روستایی» شامل خصوصیات اجتماعی اعضای خانوار، مشخصات محل سکونت و تسهیلات و لوازم عمده زندگی، هزینههای خوراکی غیرخوراکی و درآمدهای خانوار بود که از طریق مصاحبه با سرپرست خانوار یا یکی از اعضای بالای پانزده سال تکمیل شد. نمونه در مناطق روستایی ۱۸۶۱۰ خانوار و در مناطق شهری ۲۰۳۴۸ خانوار بود. پس از استخراج و پالایش دادهها، تعداد ۳۸۹۵۸ خانوار وارد مطالعه شدند. عوامل مؤثر بر استفاده خانوار از خدمات توانبخشی و نابرابری در استفاده از خدمات توانبخشی به ترتیب با استفاده از آزمون مجذور کای و شاخص تمرکز (CI) تحلیل شدند. استخراج دادهها با استفاده از نرمافزارهای MSAccess و MSExcel نسخه ۲۰۱۳ و تحلیل دادهها به کمک نرمافزار Stata نسخه ۱۴/۱ انجام شد. نقشههای توزیع جغرافیایی استفاده از خدمات توسط نرمافزار ArcGISMap نسخه ۱۰ ترسیم شد.
یافتهها: ۲۲۶ خانوار (۸۷ درصد) دارای سرپرست مرد و ۳۲ خانوار (۱۳ درصد) دارای سرپرست زن از خدمات توانبخشی استفاده کرده بودند,۶۰ درصد خانوارهای استفادهکننده از خدمات، سه تا چهار نفر عضو داشتند. ۲۳۹ خانوار (۹۲ درصد) دارای پوشش بیمهای و ۱۹ خانوار (۸ درصد) فاقد هرگونه پوشش بیمهای بودند. سرپرست ۱۷۳ خانوار (۶۷ درصد) که از خدمات توانبخشی استفاده کرده بودند، شاغل بودند و از خانوارهای استفادهکننده از خدمات، ۵۵ درصد ساکن مناطق روستایی و ۴۵ درصد ساکن مناطق شهری بودند. درمجموع ۲۵۸ خانوار (۰/۷۷ درصد) از خدمات توانبخشی استفاده کرده بودند. خانوارهای فاقد پوشش بیمه، استفاده کمتری از خدمات مورد مطالعه داشتند (۰/۰۵>P). همچنین ۱/۳۲ درصد پنجک پنجم درآمدی (بیشترین درآمد) از خدمات توانبخشی استفاده کرده بودند، در حالی که این نسبت در بین خانوارهای پنجک اول درآمدی ۰/۳۵ درصد بود (۰/۰۰۱>P). استانهای زنجان، قزوین، خوزستان، اصفهان، لرستان، بوشهر و سمنان در مناطق شهری و روستایی کمترین میزان استفاده از خدمات توانبخشی را داشتند. در مناطق شهری، استان قم از نظر وضعیت استفاده از خدمات وضعیت بهتری داشت. در مناطق روستایی استانهای آذربایجان شرقی، مازندران، گلستان، یزد، فارس و هرمزگان، میزان استفاده بالاتری از خدمات توانبخشی داشتند. درکل، استانهای آذربایجان شرقی، مازندران و قم نسبت بالایی از استفاده از خدمات توانبخشی را داشتند. مقدار شاخص تمرکز استفاده از خدمات توانبخشی ۰/۲۴ بود که نشاندهنده استفاده بیشتر ثروتمندان از این خدمات است. مقدار شاخص تمرکز برای مناطق روستایی و شهری به ترتیب ۰/۲۷ و ۰/۱۹ بود (۰/۰۰۱>P).
نتیجهگیری: در استفاده از خدمات توانبخشی، نابرابری درآمدی به نفع ثروتمندان وجود دارد و خانوارهای با درآمد پایین دسترسی پایینتری به این خدمات دارند. به نظر میرسد گنجاندن خدمات توانبخشی در بسته پایه بیمه سلامت به همراه پوشش قیمتی و جمعیتی مناسب، توزیع عادلانه و متناسب با نیاز مراکز ارائه خدمات توانبخشی در بخش دولتی و خصوصی، میتواند برابری در استفاده از خدمات توانبخشی را افزایش دهد. پیشنهاد میشود مطالعات بیشتری در این زمینه صورت پذیرد.
جاوید مستمند، زهره شفیعزادگان، محمدجواد طراحی، زینب سادات حسینی،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۹ )
چکیده
اهداف: سندرم درد کشککی رانی یکی از شایعترین مشکلات مفصل زانوست. کاهش حس عمقی، درد و تغییر در الگوی فعالیت عضلات واستوس داخلی و واستوس خارجی در این گروه از بیماران دیده شده است. هرکدام از این عوامل به نحوی در توانایی حفظ تعادل مؤثر هستند. تعادل یکی از فاکتورهای کلیدی در انجام فعالیتهای روزمره مثل راه رفتن و دویدن است. یکی از روشهای درمانی که باعث کاهش درد و بهبود تعادل در افراد مبتلا به سندرم درد کشککی رانی میشود، چسب کینزیولوژی است. با توجه به تفاوتهای فیزیولوژیکی و آناتومیکی موجود بین زانوی زنان و مردان و اهمیت بررسی تأثیر چسب کینزیولوژی روی تعادل پویا در مردان مبتلا به سندرم درد کشککی رانی، انجام پژوهشی در این راستا ضروری است. همچنین مطالعهای که کاربرد و تأثیر چسب کینزیولوژی را در دو گروه زنان و مردان مبتلا به سندرم درد کشککی رانی، روی تعادل پویا و درد مقایسه کرده باشد، یافت نشد؛ بنابراین هدف مطالعه حاضر مقایسه تأثیر چسب کینزیولوژی روی تعادل پویا و درد، بین زنان و مردان مبتلا به سندرم درد کشککی رانی یکطرفه است.
روش بررسی: ۳۰ مرد و ۳۱ زن در گروه سنی ۱۸ تا ۴۰ سال با درگیری یکطرفه سندرم درد کشککی رانی و با روش نمونهگیری آسان در این مطالعه مداخلهای نیمهتجربی غیرتصادفی شرکت کردند. اندازهگیری تعادل قبل و بعد از اعمال چسب کینزیولوژی روی کشکک، توسط تست تعادل Y انجام شد. در مرحله اول، آزمودنی تست تعادل Y را با سهبار تکرار در هر جهت، انجام میداد؛ بیشترین مقدار عددی حاصل از سهبار اجرای حرکت مزبور در هر جهت، بر طول اندام تحتانی تقسیم شده و به عنوان نمره تعادل پویا و به صورت درصد در آن جهت ثبت میشد. در مرحله دوم پس از ۵ دقیقه استراحت و انجام آزمونهای اولیه، مرحله مداخله صورت میگرفت. در این مرحله، کشکک اندام درگیر، با هدف ایجاد لغزش داخلی به وسیله چسب کینزیولوژی با کشش ۵۰ الی ۷۵ درصد نسبت به طول اولیه آن، چسبزنی میشد. ملاک مؤثر بودن روش چسبزنی، با تست single leg squat سنجیده میشد. به این منظور قبل و بعد از چسب زدن، فرد به مدت ۱۰ ثانیه روی پای درگیر و با ۴۵ درجه خمیدگی زانو، چمباتمه میزد و میزان شدت درد، توسط مقیاس دیداری درد (VAS)، با استفاده از این تست ثبت و مقایسه میشد. در صورت کاهش تقریبی ۵۰ درصد در میزان شدت درد، افراد وارد مرحله نهایی میشدند. در غیر این صورت، چسبزنی دوباره تکرار میشد تا میزان کاهش درد مورد نظر، به دست آید. در مرحله نهایی، افراد مورد مطالعه، تست Ybalance را مانند مرحله اول انجام میدادند.
یافتهها: مقایسه درونگروهی پارامترهای تعادل قبل و بعد از کاربرد چسب کینزیولوژی در افراد مبتلا، با استفاده از آزمون تی زوجی نشاندهنده افزایش مقدار عددی فاصله دستیابی روی خطوط رسمشده بر روی زمین در جهت قدامی، خلفی خارجی و خلفی داخلی تست تعادل Y بود که تأثیر چسبزنی کشکک در بهبود تعادل در آزمون Y balance را نشان داد (۰/۰۵>P). در مقایسه بین دو گروه قبل و بعد از مداخله، بر اساس آزمون تی مستقل، بین زنان و مردان تفاوت معنادار در پارامترهای تعادلی استانداردشده، مشاهده نشد (۰/۰۵<P). همچنین در هر دو گروه زنان و مردان، با استفاده از آزمون تی زوجی، میزان شدت درد به صورت معناداری نسبت به قبل از چسبزنی کاهش یافت (۰/۰۵>P)، در حالی که در مقایسه بین دو جنس کاهش شدت درد، معنادار به دست نیامد (۰/۰۵<P).
نتیجهگیری: یافتههای تحقیق حاضر نشان داد که استفاده از چسب کینزیولوژی میتواند باعث بهبود تعادل پویا و درد در بیماران مبتلا به سندرم کشککی رانی شود، هرچند به نظر میرسد میزان تأثیرگذاری این روش در زنان و مردان یکسان است و تفاوتی ندارد.
شهرزاد پاکجویی، آیدین آرین خصال، محمد کمالی، سید حسام سیدین، محمد حیدری،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( بهار ۱۴۰۰ )
چکیده
هدف: افراد دارای معلولیت در بلایا بهشدت آسیبپذیرند و مرگومیر آنان در مقایسه با جمعیت عادی بیشتر است. کاستی در دانش این افراد در مواجهه با بلایا، علاوه بر مشکلات فیزیکی و محدودیتهای حرکتی، را میتوان یکی از دلایل این آسیبپذیری محسوب کرد. این کاستی میتواند در آمادگی آنان برای حفظ جان در شرایط بحرانی تأثیر منفی بگذارد و موجب پیامدهای ناگوار شود. از این رو، این مطالعه با هدف تبیین نیازهای آموزشی افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی و گروههای ذیربط با در نظر گرفتن دیدگاههای خود این افراد انجام گرفت.
روش بررسی: مطالعه حاضر به روش کیفی انجام گرفت. مشارکتکنندگان از میان افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی دارای تجربه مواجهه با زلزله، باسواد و در رده سنی ۱۸ تا ۶۰ سال، از طریق نمونهگیری هدفمند به دو روش نمونهگیری با حداکثر تنوع و گلوله برفی انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از مصاحبه نیمهساختاریافته استفاده شد و اشباع دادهها با ورود هجده فرد واجد شرایط به مطالعه صورت پذیرفت. برای تحلیل دادهها، روش تحلیل مضمون و برای سازماندهی دادهها نرمافزار MAXQDA نسخه ۱۰، به کار گرفته شد.
یافتهها: مشارکتکنندگان در پژوهش، آموزش را امری ضروری جهت ارتقای آمادگی در مواجهه با زلزله میدانستند و نیازهای آموزشی آنان در دو مقوله اصلی نیازهای آموزشی افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی و نیازهای آموزشی گروههای ذیربط دسته بندی شد. مقوله اصلی اول، متشکل از دو مقوله فرعی بود: ۱. نیازهای آموزشی پایه شامل حفظ جان و پیشگیری از معلولیت های ثانویه، حفظ خونسردی، کنترل استرس و تصمیم گیری؛ ۲. نیازهای آموزشی توانمندسازی مشتمل بر کنار آمدن با معلولیت در شرایط بحرانی، امدادرسانی به سایر افراد در صورت توانایی و آموزش سایر افراد دارای معلولیت.مقوله اصلی دوم نیز در قالب دو مقوله فرعی مطرح گردید: ۱. نیازهای آموزشی عمومی مربوط به خانواد ه ها و مردم شامل، نجات افراد دارای معلولیت، حفظ جان و پیشگیری از معلولیت، امدادرسانی صحیح به افراد جامعه جهت پیشگیری از معلولیت، همراهی و حمایت روانی افراد دارای معلولیت۲. نیازهای آموزشی تخصصی مربوط به امدادگران و مدیران بلایا مشتمل بر امدادرسانی به افراد دارای معلولیت، پیشگیری از معلولیت و آسیب در حین نجات افراد، آشنایی با گروههای مختلف معلولین و نیازهایشان و در نظر گرفتن نیازهای افراد دارای معلولیت در اقدامات پاسخ.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش، نیازهای آموزشی افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی و گروههای ذیربط، در قالب حفظ جان، سلامتی و پیشگیری از معلولیت، توانمندسازی و ارتقای کیفیت خدمات در زلزله، دستهبندی شد. تحقق این نیازهای آموزشی موجب افزایش آمادگی این افراد در مواجهه با زلزله شد و مستلزم تدوین برنامههای آموزشی استاندارد و کاربردی با اخذ نظرات آنان و پیاده کردن آن در شرایط قبل از وقوع بلایاست. از سوی دیگر با توجه به اینکه تاکنون اقدامی جدی و اصولی در زمینه آموزش افراد دارای معلولیت انجام نشده است، لازم است برنامهریزان و سیاستگذاران، با تدوین سیاستهای تخصصی و متناسب با شرایط کشور، بستر آموزش این افراد را فراهم کنند. این اقدام میتواند در کاهش مرگومیر و ارتقای سلامت این افراد در شرایط بلایا مؤثر باشد.
سید محمد موسوی ندوشن، علیرضا طاهری،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( بهار ۱۴۰۰ )
چکیده
هدف: هر فرد در طول فعالیتهای روزمره وخصوصاً موقعیت شغلی ملزم به راه رفتن و ایستادنهای طولانی است که در نتیجه آن نیروی عکسالعمل زمین به اجزا و مفاصل بسیار بالاست و این نیروها که گاهی اوقات به چندین برابر وزن بدن میرسند در ناحیه پا و مچ پا میتواند اثرات تخریبی بر جا بگذارد. تحقیقات مختلف روشها و عوامل متفاوتی را برای کاهش نیروهای عکسالعمل زمین در هنگام راه رفتن بیان کردهاند. هدف ما از این مطالعه مشخص کردن علتهای متفاوت عوامل و روشهای تأثیرگذار بر نیروهای عکسالعمل زمین با توجه به تحقیقات موجود است.
روش بررسی: این مطالعه مروری با جستوجو در پایگاههای داده پرو کوئست، پابمد، وب آو ساینس و ام بیس از سال۱۹۹۵ الی ۲۰۱۹ انجام شد. کلمات کلیدی ground reaction force ،foot orthosis walking ،long term standing Impact force بودند. پس از بررسی چکیده و عنوان هرمطالعه توسط نویسندگان، معیارهای انتخاب مقاله مورد توجه قرار گرفت. به سطح شاهد هر مقاله بر اساس طرح اصلی جستوجو از ۱ تا ۵ به صورت randomized control trial, prospective controlled trial (cohort), case-control, pre/post, observational consensus clinical and به ترتیب امتیاز داده شد. کیفیت مقالهها با استفاده از ابزار Down and Black ارزیابی و امتیازدهی شد.
یافتهها: از ۸۲ مقاله بهدستآمده بر اساس معیارهای مدنظر، ۲۱ مقاله نهایی برای آنالیز انتخاب شدند. امتیاز گزارشدهی، روایی خارجی و روایی خارجی، روایی داخلی (بایاس) و روایی داخلی (مخدوشکننده) به ترتیب بین ۸-۴، ۱-۳، ۲-۵، ۳-۶ و ۴-۷ متغیر بودند. در بررسیهای انجامشده روی کفیهای قالبگیری و تغییر نرخ بارگذاری حداکثر نیروی عمودی عکسالعمل زمین، در میزان تاثیر گذاری روی نیروی عکس العمل زمین تناقض وجود دارد. ارتزهای پایی از نظر جنس متریال ممکن است منجر به کاهش بیشتر فشارکف پا شوند.
نتیجهگیری: تعیین تأثیر مؤلفههای مختلف بر GRF در کف پا ما را در شناخت هر چه بهتر عوامل دخیل در کیفیت زندگی کمک خواهد کرد. چهار حوزه جنسیت فرد، پست، متریال و قالبگیری تأثیرات مختلفی از خود نشان دادند. با توجه به کمبود مقالات مرتبط با بررسی تأثیر جنسیت و ایجاد پست در کفی روی GRF تاثیر نوع جنسیت فرد و و وجود پست در کفی در مورد تغییر نرخ بارگزاری روی نیروی عکس العمل زمین قطعی نیست.
ریحانه کاویانی بروجنی، مهدی رضایی، زهرا پاشازاده، سیدمهدی طباطبایی، حسین گریوانی،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( بهار ۱۴۰۰ )
چکیده
هدف: خدمات خانوادهمحور، مجموعهای است از خدمات برای کودکان با نیازهای خاص و خانواده آنها که در این خدمات، والدین به عنوان افرادی با بیشترین آگاهی نسبت به نیازهای کودکان خود در نظرگرفته میشوند. جوهره اصلی در این رویکرد، دخیل کردن خانواده در تصمیمگیریها، همکاری و ارتباط دوجانبه خانوادهو درمانگر، احترام متقابل، حمایت عاطفی و اجتماعی از خانوادهها، سهیم کردن خانواده در اطلاعات بیمار، اختصاصی و منعطف بودن خدمات ارائهشده نسبت به مشکلات آنها و تلاش در جهت توانمند کردن خانوادههاست. این خدمات به پایهای مهم برای بسیاری از برنامههای مداخلات اولیه تبدیل شدهاند و در خدمات توانبخشی نیز کاربرد ویژهای دارند. یکی از پرسشنامههایی که برای ارزیابی این خدمات مورد استفاده قرار میگیرد، پرسشنامه MPOC-۲۰ است. این پرسشنامه دارای بیست سؤال است که در پنج حیطه فعالیت و مشارکت خانواده، ارائه اطلاعات عمومی، ارائه اطلاعات خاص، مراقبت جامع و هماهنگ برای خانواده و کودک، مراقبت حمایتی و احترامآمیز تقسیمبندی میشود. تاکنون این ابزار به زبانهای مختلفی ترجمه شده و روایی و پایایی آن در رابطه با چندین بیماری مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به اهمیت روزافزون خدمات خانوادهمحور و نقش آن در تسریع روند درمان، خلأ وجود ابزاری مناسب به منظور ارزیابی این خدمات در ایران احساس میشود. از این رو این مطالعه با هدف تعیین ویژگیهای روانسنجی «پرسشنامه فرایند مراقبت» شامل روایی محتوایی، همسانی درونی و پایایی آزمون بازآزمون در کودکان ناتوان صفر تا ۱۸ سال انجام شد.
روش بررسی: تحقیق حاضر یک مطالعه روانسنجی است که درآن ویژگیهای روانسنجی نسخه فارسی مقیاس فرایند مراقبت بررسی شده است. نمونه پژوهش شامل ۳۴۰ کودک ناتوان (با میانگین و انحراف معیار سنی ۶ سال و سه ماه،۱۴۲ دختر و ۱۹۸ پسر) با تشخیصهای متفاوت در حیطه توانبخشی و بهخصوص کاردرمانی بود که بر اساس نمونهگیری در دسترس و با حداکثر تنوع ممکن، در شهر تهران بررسی شدند. مادران نقش مهمی در پاسخگویی به سؤالات پرسشنامه داشتند. پرسشنامه بین والدین این کودکان توزیع شد. به منظور تعیین روایی محتوایی از چهارده نفر از متخصصین کاردرمانی نظرسنجی شد و نتیجه بوسیله روش لاوشه و سنجش نسبت و شاخص روایی محتوایی محاسبه شد. پایایی همسانی درونی با محاسبه ضریب همبستگی پیرسون و آلفای کروبناخ و پایایی آزمون بازآزمون با استفاده از ضرایب ICC روی سی شرکتکننده با فاصله زمانی چهارده روز محاسبه شد.
یافتهها: نتایج بهدستآمده از این مطالعه نشاندهنده قابل قبول بودن شاخص روایی محتوایی (CVI) و نسبت روایی محتوایی (CVR) برای همه آیتمها بود که درنتیجه آن، هیچ آیتمی از پرسشنامه حذف نشد. ضریب همبستگی درونی نیز عدد ۰/۸۱ را نشان میداد (۰/۸۱=α) که نشاندهنده همبستگی بالا بین آیتمهای پرسشنامه است. بیشترین میزان ضریب آلفای کرونباخ هم مربوط به حیطه ارائه اطلاعات عمومی در مورد کودک است ( ۰/۷۷=α) که در این قسمت مقدار p-value نیز برای همه حیطهها در سطح ۰/۰۰۱ و معنیدار بود. درقسمت پایایی آزمون بازآزمون نمرات ضریب همبستگی درونردهای همه حیطهها بزرگتر از ۰/۶ بود که حاکی از پایایی متوسط تا خوب پرسشنامه است. پایایی در حیطه مراقبت حمایتی از ضریب بالا و پایایی مطلوبی برخوردار بود و در بقیه حیطهها، پایایی متوسط بود.
نتیجهگیری: امروزه خدمات خانوادهمحور به منظور ارتقای سطح کیفی خدمات درمانی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است که به منظور بهبود ارائه این خدمات، ارزیابی و بررسی آن اجتنابناپذیر به نظر میرسد که این مهم، نیازمند ابزاری در این راستاست. بررسی یافتههای روایی و پایایی نشان داد که نسخه فارسی پرسشنامه MPOC-۲۰ در کودکان ناتوان زیر ۱۸ سال از روایی و محتوایی مناسبی برخوردار است و میتوان از آن، جهت سنجش خدمات خانوادهمحور در درمان این کودکان و همچنین در مطالعات تحقیقاتی، به عنوان ابزار بالینی استفاده کرد.