جستجو در مقالات منتشر شده


۲۵ نتیجه برای مقدم

مژگان مقدم ، مهیار صلواتی ، اسماعیل ابراهیمی ، امیرمسعود عرب،
دوره ۴، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۲ )
چکیده

هدف: مطالعات متعددی تأثیرات خستگی عضلانی، بر حس عمقی و کنترل عصبی عضلانی را نشان داده اند. با این حال، تمامی مطالعات موجود صرفاً تأثیر خستگی موضعی در عضلات ناحیه مچ پا، بر کنترل پاسچرال را مورد بررسی قرار داده اند و، تاکنون پژوهشی که به بررسی تأثیر خستگی عضلات پروگزیمال اندام تحتانی بر کنترل پاسچرال پرداخته باشد مشاهده نشده است. مقایسه میزان تغییرات در پارامترهای کنترل پاسچرال بعد از خستگی ایزوکینتیک عضلات پروگزیمال و دیستال اندام تحتانی.

روش بررسی: نمونه مورد مطالعه تعداد ۲۰ نفر مرد جوان سام بود (سن:۴/۲-/+۶/۲۲ سال، قد ۶/۳-/+۷/۱۷۳ سانتی متر، وزن: ۹/۷-/+۳/۶۳ کیلوگرم ). تعداد جلسه های آزمون ۴ جلسه بود که ترتیب آنها براساس محل و صفحه خستگی به صورت تصادفی انتخاب می شد. با استفاده از دینامومتر ایزوکینتیک بایودکس، در هر یک از جلسات، خستگی در یکی از گروه های عضلانی زیر ایجاد می شد: پلانتار/دورسی فلکسورهای مچ پا، اورتور/اینوتورهای مچ پا، فلکسور/اکستنسورهای ران، و ابداکتور/بایودکس استفاده شد و شاخص های ثباتی کلی، قدامی /خلفی، و طرفی ثبت می شد. مقادیر بالاتر این شاخصها نشانگر مهارت تعادلی کمتری بود.

یافته ها: تحلیل نتایج تعادلی قبل و بعد از خستگی در تمامی جلسه های آزمون، نشانگر افزایش معنی دار تمامی شاخص های ثباتی می باشد. تحلیل واریانس برای اندازه های مکرر بر روی میزان تغییرات شاخصهای ثباتی در هر جلسه آزمون صورت گرفت، نتایج نشان داد که خستگی عضلات مفصل ران باعث افزایش بیشتری در شاخصهای ثباتی نسبت به عضلات مچ پا می شود.

نتیجه گیری: خستگی ایزوکنیتیک عضلات مچ و ران، باعث کاهش معنی دار توانایی کنترل پاسچرال در مردان سالم جوان می‌شود. به علاوه، یافته های تحقیق حاکی از آن است که عضلات مفصل ران نقش برجسته تری در کنترل پاسچرال دارند.


افسون نودهی‌مقدم، اسماعیل ابراهیمی، مجید عیوض‌ضیایی، مهیار صلواتی، حمیدرضا اصلانی،
دوره ۴، شماره ۳ - ( پاييز و زمستان ۱۳۸۲ )
چکیده

هدف: ضعف و خستگی عضلات اسکاپولوتوراسیک می‌تواند منتهی به غیرطبیعی‌شدن وضعیت کتف و به‌هم‌خوردن ریتم اسکاپولوهومرال و اختلال در عملکرد شانه شود. به‌دلیل آنکه استخوان کتف به‌صورت سه‌بُعدی حرکت می‌کند، تکنیک‌های دوبُعدی نمی‌تواند به‌طور کامل نمایانگر حرکت آن باشد. یکی از روش‌های نصب نشانگر در ارزیابی سه‌بُعدی حرکت، قراردادن آن روی پوست نقاط استخوانی است، درحالی‌که در هنگام حرکت اندام، جابه‌جایی نشانگر پوستی از روی نشانه استخوانی زیرش می‌تواند منشأ خطا در اندازه‌گیری پارامترهای کینماتیکی باشد. هدف از این تحقیق بررسی خطای ناشی از جابه‌جایی نشانگرهای دستگاه تحلیل حرکتی در اندازه‌گیری متغیرهای کینماتیکی کتف و همچنین تعیین تکرارپذیری این روش است.

روش بررسی: به روش نمونه‌گیری غیراحتمالی ساده یک نمونه ۱۰ نفری از افراد سالم با دستگاه Kinemetrix طی سه جلسه متوالی مورد آزمایش قرار گرفتند. پس از نصب نشانگرها روی زاویه تحتانی،‌ ریشه خار، اکرومیون و زوائد خاری مهره‌های هفتم گردنی و پشتی و زائده اوله ‌کرانون در وضعیتی که دست‌ها در کنار بدن آویزان است، اندام در هر وضعیت آزمون در زوایای ْ۴۵ ، ْ۹۰،  ْ۱۲۰ و دامنه کامل قرار داده شد، نقاط استخوانی از طریق لمس پیدا و نشانگر مجدداً روی آن چسبانیده و تصاویر سه‌بُعدی نشانگرها طی یک ثانیه ثبت گردید. این پروسه در جلسه دوم نیز عیناً تکرار ‌شد. در جلسه سوم پس از نصب اولیه نشانگرها تا انتهای دامنه هیچ‌گونه جابه‌جایی در محل نشانگر صورت نگرفت.

یافته‌ها: مقادیر میانگین ضرایب همبستگی متغیرهای مورد مطالعه در طی جلسات اول و دوم در دامنه ۰/۸۴-۰/۹۲ و در روش عدم تغییر نشانگر در دامنه ۰/۷۷-۰/۵۴ قرار می‌گیرد.

نتیجه‌گیری:در اندازه‌گیری وضعیت و راستای سه‌بعدی استخوان کتف به‌علت جابه‌جاشدن نشانگرهای پوستی نصب‌شده روی نقاط استخوانی خطای قابل ملاحظه‌ای در اندازه زوایای چرخش به‌سمت بالا و تیلت خلفی کتف حاصل گردید.


هادی استادی‌مقدم، عباس‌علی یکتا، جواد هرویان، محمدجواد فحول، مجتبی افشارنیا،
دوره ۵، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۳ )
چکیده

هدف: حوادث شغلی یکی از عوامل تخریب شدید ساختمان چشم محسوب می‌شود و می‌تواند آسیب دائمی در عمل بینایی ایجاد نماید. به‌منظور تجزیه و تحلیل حوادث چشمی ناشی از کار و ارائه طرح‌ها و پیشنهادات مؤثر جهت کاهش و پیشگیری از آن‌، ۱۰۴۸ پرونده حادثه شغلی مربوط به سال‌های ۸۱-۷۸ ۱۳ به‌طور تصادفی مورد بررسی قرار گرفتند.

روش بررسی: مشخصات فردی، نحوه و چگونگی بروز حوادث چشمی ۶۳ بیمار از فرم‌های گزارش حوادث سازمان تأمین اجتماعی مربوط به کارگاه‌های صنعتی مشهد استخراج و با نرم‌افزار اکسل و آزمون مجذور کای تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها: ۶/۰۵ درصد از حوادث شغلی مربوط به چشم بود. ارتباط معنی‌داری بین سن و علت وقوع حادثه چشمی در این تحقیق پیدا نشد. علت وقوع ۸/۲۸ درصد حوادث بی‌احتیاطی و عدم استفاده از وسایل حفاظتی بین ۲۰ تا ۴۰ سالگی بود. ۷/۲۵ درصد از حوادث، مربوط به ورود اجسام خارجی به چشم بین ۲۰ تا ۴۰ سالگی بود. بین وقوع حوادث چشمی در فصول مختلف سال و نوبتِ کاری ارتباط معنی‌داری وجود داشت (۰/۰۵>P). بین نوع حادثه و فصول سال ارتباط معنی‌داری یافت نشد و ۲/۲۶ درصد ورود اجسام خارجی به چشم در نوبتِ کاری صبح اتفاق افتاد.

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به‌دست‌آمده به‌نظر می‌رسد که آموزش کارگران، بالابردن سطح آگاهی و مهارت‌های شغلی، استفاده صحیح از وسایل حفاظتی فردی و گروهی، اجتناب از به‌کارگیری وسایل معیوب، پرهیز از اضافه‌کاری و به‌کارگیری روشنایی مناسب برای کاهش حوادث شغلی از اولویت برخوردار باشند.


افسون نودهی‌مقدم، اسماعیل ابراهیمی، مجید عیوضی، مهیار صلواتی،
دوره ۷، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۵ )
چکیده

هدف: سندرم گیرافتادگی از جمله شایعترین اختلالات شانه می‌باشد که ۶۵%-۴۴% کلیه موارد دردهای شانه را شامل می‌شود. این عارضه به دلایل مختلفی ایجاد می‌شود. تغییر شکل‌های آناتومیکی قوس کوراکواکرومیون یا سر استخوان بازو، ضعف یا فرسایش تاندونهای روتیتورکاف، سفتی کپسول خلفی، تغییر کینماتیک شانه و تغییرات وضعیتی و کنترل حرکتی نامناسب کتف از جمله عوامل ایجاد کننده این سندرم می‌باشد. هدف این مطالعه بررسی مقایسه‌ای وضعیت و راستای سه بعدی کتف در بیماران مبتلا به سندرم گیرافتادگی و افراد سالم در حین بالا بردن بازو در صفحه استخوان کتف می‌باشد.

روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی (مقایسه‌ای) که به صورت مورد – شاهد انجام شد ۱۷ بیمار مبتلا به سندرم گیرافتادگی با میانگین سنی ۸۲/۴۳ سال و ۱۷ فرد سالم با میانگین سنی ۰۵/۴۴ سال که به روش نمونه‌گیری غیر احتمال ساده انتخاب شده بودند مورد مقایسه قرار گرفتند. دستگاه آنالیز حرکتی (Kinemetrix) برای اندازه‌گیری جهت قرارگیری (زوایای چرخش به سمت بالا، تیلت خلفی و چرخش داخلی کتف) و وضعیت کتف (وضعیت بالا، پایین و داخلی و خارجی کتف) در زوایای بازو در کنار بدن و ابداکشن ْ۴۵، ْ۹۰، ْ۱۲۰ و دامنه حرکتی کامل در صفحه استخوان کتف مورد استفاده قرار گرفت. 

یافته‌ها: زاویه چرخش بسمت بالای کتف در زوایای ْ۹۰ و ْ۱۲۰ در گروه بیمار کاهش معنی‌داری را نسبت به افراد سالم نشان داد (P<۰/۰۵).

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که تغییر کینماتیک استخوان کتف جنبه مهمی در بیماران مبتلا به سندرم گیرافتادگی می‌باشد. کاهش چرخش بسمت بالا و تیلت خلفی کتف که در این بیماران دیده شده بایستی در توانبخشی بیماران مبتلا به سندرم گیرافتادگی در نظر گرفته شود.


هادی استادی‌مقدم، مهدی خبازخوب، عباس‌علی یکتا، جواد هرویان، علی‌رضا مهدی‌زاده،
دوره ۸، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۶ )
چکیده

هدف: تعیین علل کاهش شدید دید و نابینایی و تعیین میزان حدت بینایی در دانش‌آموزان مدارس نابینایان شهر مشهد به منظور ارزیابی علل قابل پیشگیری هدف این مطالعه می‌باشد.

روش بررسی: در سال ۱۳۸۵ طی یک مطالعه تحلیلی و با استفاده از پروتکل تعدیل شده سازمان بهداشت جهانی برای بچه‌های نابینا و نیمه بینا ۲۶۰ دانش‌آموز شاغل به تحصیل در چهار مدرسه نابینایان در مشهد مورد معاینه قرارگرفتند. اطلاعات جمع آوری شده توسط اپتومتریست و متخصص چشم شامل پرسشنامه و معاینات بالینی آنالیزو نقص اصلی تشریحی و علت اصلی بوجود آورنده آن برای هر دو چشم جداگانه مشخص و ثبت گردید.

یافته‌ها: در جمعیت مورد مطالعه ۱۵۷ نفر (%۵۴/۹) مذکر و ۱۲۹ نفر (%۴۵/۱) مؤنث بودند. متوسط سن دانش‌آموزان ۴/۲±۱۴/۲ سال بود. بیشترین علل نابینایی مربوط به بیماریهای رتین (%۲۸/۶) و بعد از آن به ترتیب آتروفی عصب بینایی، لنز (کاتاراکت مادرزادی)، کدورت قرنیه، گلوکوم مادرزادی، آلبینیسم، میکروفتالموس، آنوفتالموس و ضایعات یووه آ بودند. بیشترین علل جراحی انجام شده کاتاراکت بود و میزان شیوع عدم درک نور در دو جنس از نظر آماری معنی‌دار بود (P<۰/۰۱).

نتیجه گیری: بیماریهای ارثی نقش مهمی در میان علل نابینایی دارند، بنابراین مشورت ژنتیکی و غربالگری در سنین پایین و آموزش عمومی می‌تواند از بروز نابینایی پیشگیری، یا از شیوع آن کاسته و یا شدت آن را کم نماید.


افسون نودهی‌مقدم، زهره اشرفی،
دوره ۸، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۶ )
چکیده

هدف: این تحقیق با هدف مقایسه وضعیت قرارگیری استخوان کتف (پروترکشن، چرخش) و میزان لغزش جانبی کتف در هنگام بالا بردن بازو در دو سمت غالب و غیر غالب در دختران جوان انجام شد.

روش بررسی: به روش نمونه‌گیری غیر احتمالی و ساده، ۳۰ دختر با محدوده سنی ۲۵-۲۰ سال در این مطالعه مقطعی مقایسه‌ای شرکت نمودند. برای اندازه‌گیری وضعیت استراحت کتف (پروترکشن و چرخش کتف) از روش دایویتا و برای سنجش عدم تقارن کتف از تست لغزش جانبی کیبلر استفاده گردید. به جهت بررسی تکرارپذیری و پایایی روشهای اندازه‌گیری از تعیین ICC و SEM و به منظور تجزیه و تحلیل داده‌‌های حاصل از اندازه‌گیری‌ها، از آزمون‌ آماری تی زوجی استفاده شد.

یافته‌ها: متغیرهای پروترکشن و چرخش در دو سمت غالب و غیر غالب اختلاف معنی‌داری را نشان نداد (P=۰/۶۱ و P=۰/۵۷). اختلاف معنی‌داری بین لغزش جانبی کتف در وضعیتی که دستها در کنار بدن قرار داشت در دو سمت غالب و غیرغالب مشاهده نگردید (P=۰/۶۶)، درحالیکه در وضعیتی که دستها روی کرست‌های ایلیاک و ابداکشن ۹۰ درجه همراه با چرخش داخلی قرار داشت، کتف در سمت غالب بطور معنی‌داری خارج‌تر نسبت به سمت غیر‌غالب قرار داشت (۰/۰۰۱>P).

نتیجه‌گیری: غالب بودن دست مسئول درجاتی از عدم تقارن در وضعیت قرار گیری کتف‌ها می‌باشد.


رقیه محمدی، افسون نودهی‌مقدم، امیرمسعود عربلو، انوشیروان کاظم نژاد،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده

هدف: این مطالعه به‌منظور بررسی میزان تغییرات گشتاور ایزومتریک برخی از حرکات مفصل گلنوهومرال، بعد از انجام تمرینات کلیدی این مفصل انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی تصادفی ۳۶ دختر جوان سالم به‌طور تصادفی انتخاب و با روش تصادفی تعادلی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. آزمودنی‌ها در گروه مداخله به مدت شش هفته، هفته‌ای سه جلسه، تمرینات کلیدی را طبق روش دلورم (Delorm) به‌صورت وزنه آزاد انجام ‌دادند. قبل و بعد از شش هفته، گشتاور ایزومتریک حرکات مورد بررسی در دو گروه توسط دستگاه دایناتورک در وضعیت‌های آزمون مربوط به هر کدام از حرکات مورد بررسی اندازه‌گیری شد، به‌طوری‌که آزمودنی‌ها در آزمون مربوط به هر حرکت، سه بار حداکثر انقباض ایزومتریک آن حرکت را انجام داده و میانگین این سه بار به عنوان قله گشتاور برای ارزیابی گشتاور مورد نظر محسوب شد. داده‌های حاصل با استفاده از آزمون‌های آماری کولموگروف-اسمیرنوف، تی‌زوجی و تی‌مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: در گروه مداخله، گشتاور ایزومتریک حرکات مورد بررسی بعد از شش هفته تمرین نسبت به قبل از آن افزایش معناداری یافت (P<۰/۰۰۱)، ولی در گروه کنترل هیچ‌گونه تغییر معناداری در هیچ‌یک از حرکات مشاهده نشد (P>۰/۰۵). همچنین مقایسه دو گروه قبل از مداخله در هر شش حرکت مورد بررسی حاکی از عدم تفاوت معنادار بین آنها بود (P>۰/۰۵)، ولی بعد از مداخله بین دو گروه در هر شش مورد تفاوت معناداری ایجاد شد (P>۰/۰۰۱).
نتیجه‌گیری: تمرینات کلیدی و اختصاصی معرفی‌شده برای مفصل گلنوهومرال، باعث افزایش گشتاور حرکات این مفصل می‌شود؛ بنابراین در برنامه تمرینی افراد سالم به‌ویژه افراد با ورزش‌های بالای سر می‌توان از این تمرینات استفاده نمود.

 

 

 


افسون نودهی‌مقدم، نسرین خاکی، عالیه‌‌‌السادات خوارزمی،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده

هدف: حس‌عمقی در ثبات داینامیک مفصل گلنوهومرال پرتاب‌گران و ورزشکارانی که حرکات ناگهانی و پرتابی اندام فوقانی دارند، با توجه به شل بودن قابل ملاحظه کپسول مفصلی و دامنه حرکتی بیش از حد آنها اهمیت دارد. هدف از این پژوهش مقایسه حس‌عمقی (حس وضعیت مفصل و حس حرکت) بین دو گروه زنان والیبالیست و زنان غیرورزشکار می‌باشد.
روش بررسی: به روش نمونه‌گیری ساده و در دسترس و لحاظ‌کردن معیارهای موردنظر ۱۵ والیبالیست زن از تیم‌های دسته اول تهران و ۱۵ زن غیرورزشکار که با ورزشکاران جور شده بودند انتخاب و طی یک مطالعه مقایسه‌ای مورد – شاهدی، حس وضعیت مفصل گلنوهومرال و حس حرکت آنها با استفاده از دستگاه سی.پی.ام مورد مقایسه قرار گرفت. از آزمون آماری تی‌مستقل برای تحلیل داده‌ها استفاده گردید.
یافته‌ها: افزایش معناداری در دامنه چرخش خارجی والیبالیست‌ها (۰/۰۳۵=P) و کاهش معناداری در خطای باز سازی زاویه آنها (۰/۰۱۷=P) نسبت به غیرورزشکاران وجود داشت. در حالی‌که هیچ‌گونه تفاوت معناداری در آستانه درک حرکت بین دو گروه مشاهده نشد (۰/۳۹۲=P).
نتیجه‌گیری: والیبالیست‌ها دارای دامنه چرخش خارجی بیشتر و دقت بازسازی زاویه بالاتری در اندام فوقانی غالب خود می‌باشند. شانه پرتاب‌کننده به طور مکرر در معرض حرکات چرخشی شدید می‌باشد. این منجر به تطابق عصبی عضلانی می‌شود و بدین ترتیب می‌تواند باعث بهبود حس‌ عمقی گردد.

کاوه مقدم، مهناز استکی، ابراهیم پیشیاره، مژگان فرهبد، مسعود غریب،
دوره ۱۱، شماره ۰ - ( ویژه‌نامه توان‌بخشی اعصاب اطفال ۱۳۸۹ )
چکیده

 هدف: پژوهش حاضرباهدف بررسی تأثیر آموزش هنرهای تجسمی بر افزایش مهارتهای ادراک بینایی دانش آموزان حساب نارسا انجام شد .

روش بررسی: پژوهش کاربردی و روش ازنوع نیمه آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود وروش نمونه گیری به صورت غربالگری ونمونه شامل ۳۰ نفر از دانش آموزان حساب نارسای پسر پایه های دوم و سوم دبستان بود وابزار مورد استفاده عبارت بودند ازپرسشنامه تشخیصی حساب نارسایی DSM-IV ،آزمون پیشرفته ادراک بینایی فراستیگ وآزمون ریاضی ایران –کی مت. آزمودنیها پس از پیش آزمون درسه گروه ۱۰نفره نقاشی،سفال و کنترل قرارداده شدندبه طوری که به یک گروه نقاشی وبه یک گروه سفال آموزش داده شد و به گروه کنترل آموزشی داده نشد و بعد از آموزش از هر سه گروه پس آزمون بعمل آمد.

یافته‌ها: تحلیل داده های پژوهش با استفاده از روشهای آمار توصیفی(شاخص های گرایش مرکزی) و مدل آماری تحلیل کواریانس تفاوت معنا داری را بین سه گروه نقاشی،سفال وکنترل نشان داد.

نتیجه گیری: آموزش هنرهای تجسمی بر مهارتهای ادراک بینایی به غیر از درک ثبات شکل موثر است.


سلمان نظری مقدم، افسون نودهی مقدم، امیرمسعود عرب، افسانه زینل زاده،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۹ )
چکیده

هدف: یکی از مشکلات افراد مبتلا به نشانگان شلی مفصلی عمومی دررفتگی و نیمه دررفتگی‌های حاد و مکرر شانه می‌باشد. با توجه به اهمیت کتف در ثبات و عملکرد شانه، هدف این مطالعه بررسی مقایسه ای وضعیت و راستای سه بعدی کتف در زنان مبتلا به پرتحرکی و شلی مفصلی و زنان سالم در حین بالا بردن بازو در صفحات فرونتال و ساژیتال می باشد.

روش بررسی: در این مطالعه مقطعی و مورد– شاهدی، &zwj۱۶ زن دچار شلی مفصلی به روش ساده و در دسترس و ۱۶ زن سالم به روش همتاسازی و جورکردن با گروه مورد بر اساس سن، شاخص توده بدن و دوره قاعدگی انتخاب و با استفاده از دستگاه آنالیز حرکتی ویکون وی ۴۶۰، جهت قرارگیری ( زوایای چرخش رو به بالا، تیلت خلفی، چرخش داخلی) و وضعیت کتف (بالا، پایین و داخل، خارج) آنها در زوایای مختلف بالا بردن بازو مورد سنجش و مقایسه قرار گرفت. جهت تحلیل داده‌های حاصل از آزمون تی مستقل استفاده گردید.

یافته‌ها: در زوایای۹۰ درجه (۰/۰۳=P)، ۱۲۰ درجه (۰/۰۱=P) و دامنه کامل حرکتی شانه (۰/۰۴=P)، میزان چرخش رو به بالای اسکاپولا در صفحه ساژیتال در گروه مورد نسبت به گروه شاهد کاهش داشت. همچنین میزان جابجایی خارجی در صفحه ساژیتال در زوایای ۹۰ درجه (۰/۰۲=P) و ۱۸۰ درجه (۰/۰۲=P) و در صفحه فرونتال در زوایای ۱۲۰ درجه (۰/۰۲=P) و ۱۸۰ درجه (۰/۰۱=P) کاهش معناداری را در گروه بیمار نسبت به گروه سالم نشان داد.

نتیجه‌گیری: تغییر کینماتیک کتف یکی از عوامل مساعد کننده بروز آسیبهای شانه در زنان مبتلا به شلی مفصلی بوده و شاید نقص در سیستم عصبی– عضلانی عامل بوجود آورنده تغییرات در کینماتیک استخوان کتف در افراد مبتلا به نشانگان شلی مفصلی عمومی باشد.


حمزه بهارلویی، افسون نودهی‌مقدم،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ضمیمه زمستان: مقالات دانشجویی ۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: زمین خوردن در جمعیت در حال رشد سالمندان، مشکل شایعی است. تحقیقات نشان می‌دهد اختلال تعادل و کنترل پاسچرال نقش عمده ای در زمین خوردن سالمندان دارد. از سوی دیگر شواهد بیومکانیکی نشان می‌دهد که تعادل پوسچرال با افزایش شاخص توده بدنی بدتر می‌شود. در پژوهش‌های انجام شده به گروه سنی بالای ۶۰ سال توجهی نشده است. این پژوهش با هدف تعیین یکی از عوامل مؤثر در زمین خوردن سالمندان و همچنین پیشنهاد روش برای پیشگیری از این خطر انجام شده است.

روش بررسی: در یک پژوهش مقطعی ۳۰ زن و مرد بالای ۶۰ سال انتخاب شدند. میزان نمره آزمون برگ و شاخص توده بدنی در آن‌ها اندازه‌گیری شد و رابطه بین آن بررسی گردید.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که ارتباط بین شاخص توده بدنی و تعادل بر اساس آزمون پیرسون ۰/۳۹ =R و معنادار (۰/۰۵>P) بود. رابطه‌ای بین سن و تعادل دیده نشد ولی تعادل در مردان بهتر از زنان بود.

نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد که بین شاخص توده بدنی و تعادل سالمندان ارتباط وجود دارد و این شاخص می‌تواند به عنوانی معیاری برای پیش‌بینی زمین خوردن در سالمندان استفاده گردد.


افسون نودهی مقدم، زهرا روحبخش، اسماعیل ابراهیمی، مهیار صلواتی، داوود جعفری، زهرا محمدی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: تغییرات خفیف در عملکرد و هماهنگی عضلات کتف و گلنوهومرال می‌تواند منتهی به اختلال مفصل شانه گردد. سندرُم گیرافتادگی به‌عنوان شایعترین علت درد شانه گزارش شده است. هدف از این مطالعه بررسی استقامت عضلات مجموعه شانه دربیماران مبتلا به سندرُم گیرافتادگی بوده است.

 روش بررسی: با استفاده از نمونه‌گیری غیراحتمالی ساده ۱۵ بیمار مبتلا به سندرُم گیرافتادگی شانه با میانگین سنی ۴۵٫۳۰ سال و ۱۵ فرد سالم (سن ۴۵/۸۰ سال) طی یک مطالعه موردی-شاهدی مورد مقایسه قرار گرفتند. استقامت عضلات گلنوهومرال و اسکاپولوتوراسیک با استفاده از یک دینامومتر دستی مورد بررسی قرار گرفت. از آنالیز آماری تی مستقل برای مقایسه گروهها استفاده گردید.

یافته‌‌ها: در مقایسه با افراد سالم بیماران مبتلا به سندرُم گیرافتادگی دارای استقامت کمتری در عضلات مسئول حرکات چرخش به خارج(۰/۰۲=P)، اسکاپشن (۰/۰۰۱>P) و عضلات چرخاننده کتف به بالا بودند(۰/۰۵=P). در بیماران مبتلا به سندرُم گیرافتادگی نسبت استقامت عضلات چرخاننده به خارج به استقامت عضلات چرخاننده به داخل به‌طور معناداری کمتر از گروه کنترل بود(۰/۰۰۱> P).

نتیجه‌‌گیری: نتایج این مطالعه کاهش استقامت عضلات روتیتور کاف و چرخاننده‌‌های به سمت بالای کتف را در بیماران مبتلا به سندرُم گیرافتادگی نشان می‌دهد. بنابراین استقامت عضلانی باید در برنامه ارزیابی و درمان فیزیوتراپی این بیماران در نظر گرفته شود.


افسون نودهی‌مقدم، آیلر نیک‌نهاد‌، مهیار صلواتی، انوشیروان کاظم‌نژاد،
دوره ۱۳، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۱ )
چکیده

هدف: هدف از این پژوهش دستیابی به یک وسیله ارزیابی تکرار پذیر جهت بررسی کیفیت زندگی ایرانیان مبتلا به درد و ناتوانی شانه می‌باشد.

روش بررسی: طی یک مطالعه غیر تجربی از نوع متدولوژیک چهار پرسشنامه شانه به زبان فارسی ترجمه و بومی‌سازی شد. ۱۲۶ زن و مرد مبتلا به درد و ناتوانی شانه برای بررسی تکرارپذیری نسخه فارسی تهیه شده از این پرسشنامه‌های شانه مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات به‌دست آمده از لحاظ تکرارپذیری مطلق و نسبی در دفعات آزمون و همخوانی درونی خرده‌مقیاس‌ها و همخوانی درونی اعتبار افتراقی در سطح آیتم‌ها مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.

یافته‌ها: همخوانی درونی هر یک از پرسشنامه‌ها مطابق ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده برای اکثر خرده‌مقیاس‌ها در حد بالایی قرار داشت (حداقل۰/۷۰). همبستگی هر آیتم با خرده‌مقیاس خود، بعد از اصلاح همپوشانی، برای آیتم‌های همه خرده‌مقیاس‌ها بالاتر از حد مطلوب ۰/۴۰ بود که همخوانی درونی خوبی را در سطح آیتم‌های این خرده‌مقیاس‌ها نشان می‌دهد. همچنین نتایج تکرارپذیری خوب نسخه‌های فارسی پرسشنامه‌ها را نشان داد.

نتیجه‌گیری: با تهیه نسخه‌های فارسی چهار پرسشنامه درد و ناتوانی شانه ابزار‌های ارزیابی چند منظوره در اختیار است که می‌توان به کمک آنها وضعیت سلامتی و تأثیر درمان‌های مختلف را روی بیماران مبتلا به درد و ناتوانی شانه در کشور را مورد بررسی قرارداد


زهرا محمدی، افسون نودهی‌مقدم، زهرا مصلی‌نژاد، امیر مسعود عرب‌لو، محمدرضا نوربخش، عنایت‌الله بخشی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۲ )
چکیده

هدف: نقاط ماشه‌ای می‌توانند منشأ اصلی دردهای تیرکشنده به مناطق اطراف خود باشند. نقاط ماشه‌ای مایوفاشیال پدیدۀ الکتروفیزیولوژیکال هستند که می‌توانند در عملکرد نرمال عضله تداخل ایجاد کنند. هنوز هیچ مطالعه‌ای تأثیرات نقاط ماشه‌ای فعال را بر الگوی حرکت شانه بررسی نکرده است. مطالعات اخیر، تنها دربارۀ افراد سالم انجام گرفته است. ‌این الگوها می‌تواند عامل تعیین‌کننده‌ای در بروز صدمات آینده و منشأ بروز یا تشدید درد‌های گردنی‌شانه‌ای باشد. هدف این تحقیق بررسی میزان فعالیت و زمان تأخیر وارد‌عمل‌شدن عضلۀ تراپزیوس فوقانی در حضور نقطۀ ماشه‌ای فعال، هنگام بالا‌بردن دست در صفحۀ کتف (اسکپشن) بود.

 روش بررسی: در یک مطالعۀ مقایسه‌ای موردی‌شاهدی در بهار سال ۱۳۹۱، ۱۷ زن مبتلا به نقطۀ ماشه‌ای فعال عضلۀ تراپزیوس فوقانی با محدوده سنی ۲۶/۷۶ سال و ۱۷ زن سالم با محدوده سنی ۲۶/۱۸ سال، در آزمایشگاه بیومکانیک دانشگاه علوم‌ بهزیستی و توان‌بخشی شرکت داشتند. با استفاده از دستگاه الکترومیوگرافیِ سطحی، میزان فعالیت و زمان شروع فعالیت عضلۀ تراپزیوس فوقانی هنگام حرکت اسکاپشن ثبت و تحلیل شد.

یافته‌ها: زمان وارد‌عمل‌شدن عضلۀ تراپزیوس فوقانی نسبت‌به شروع حرکت، در گروه بیمار نسبت‌به گروه سالم به‌صورت معناداری با تأخیر همراه بود (۰/۰۴=P). مقایسۀ میزان حداکثر آمپلی‌تود در افراد مبتلا به نقطۀ ماشه‌ای درمقایسه‌با افراد سالم هنگام حداکثر انقباض ارادی ایزومتریک اسکپشن ۹۰ درجه، در عضلۀ تراپزیوس فوقانی، اختلاف معنادار آماری را به‌صورت کاهش میزان فعالیت در گروه بیمار نشان داد (۰/۰۱=P).

نتیجه‌گیری: در حضور نقطۀ ماشه‌ای، الگوی فعالیت عضلات، دستخوش تغییرات می‌شود؛ به‌طوری‌ که نقاط ماشه‌ای با تغییر زمان‌بندی، به الگوی غیرطبیعی حرکت کمربند شانه‌ای منجر می‌شوند. این یافته‌ها می‌تواند در پیشگیری و درمان اختلالات شانه استفاده گردد.


فرشته سالاری‌مقدم، ابراهیم صادقی‌دمنه، فهیمه‌سادات جعفریان،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۴ )
چکیده

هدف: یکی از علل کاهش تعادل، افت احساس در کف پا گزارش گردیده است؛ بنابراین، از کفی‌های دارای سطوح بافت‌دار برای افزایش حس کف پا و بهبود تعادل استفاده می‌شود. بیشتر مطالعات قبلی، بر روی کف پا متمرکز بوده و این تأثیرات روی نواحی دورسوم پا موردتوجه قرار نگرفته است. هدف از این مطالعه، مقایسه اثر سطوح بافت‌دار در قسمت‌های مختلف داخل کفش بر تعادل و حس عمقی مجموعه پاست.

روش‌ بررسی: ۱۶ زن و ۱۴ مرد دارای سابقه زمین‌خوردن در یک‌سال گذشته، به‌صورت تصادفی تحت چهار حالت مداخله حسی (بافت در کف پا، بافت در زبانه و یقه کفش، کفی پلاسبو و حالت کنترل) قرار گرفتند و حس درک موقعیت مفصل مچ پا و آزمون‌های تعادل عملکردی شامل: دسترسی به قدام، برخاستن و رفتن زمان‌دار در آنها اندازه‌گیری شد. برای مقایسه داده‌های ثبت‌شده در حالات مختلف مداخله از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه‌های مکرر استفاده شد.

یافته‌ها: خطای حس موقعیت مفصل مچ پا در مداخله به‌شکل کفی بافت‌دار در زیر پا کاهش یافت (P<۰/۰۱). همچنین زمان انجام آزمایش برخاستن و رفتن هنگام استفاده از سطح بافت‌دار روی دورسوم، نشان از کاهش داشت (P<۰/۰۱).

نتیجه­‌گیری: نتایج این مطالعه بر کاربرد سطوح بافت‌دار در داخل کفش و افزایش محتوای حس پیکری و بهبود وضعیت تعادل عملکردی و حس درک موقعیت مفصل پا تأکید دارد.


راضیه جغتین‌ علی‌بازی، افسون نودهی‌مقدم، ویدا ضرابی، عنایت‌الله بخشی، نازنین نخعی،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۹۴ )
چکیده

هدف: ثبات دینامیک در شانه، جزیی حیاتی است و هرگونه اختلال در عملکرد عضلاتی که به حفظ این ثبات کمک میکند منجر به پاتولوژی میشود. یکی از عوامل برهمزننده عملکرد عضلات، خستگی است. ازآنجاییکه برطبق اطلاعات گروه تحقیق تابهحال پژوهش جامعی این مطالعات را مورد بررسی قرار نداده است؛ بنابراین، هدف از انجام این مطالعه مروری نظاممند، بررسی تأثیر خستگی عضلانی بر بیومکانیک طبیعی کمربند شانهای است.

روش بررسی: این مطالعه براساس جستجوی الکترونیکی در بانکهای اطلاعاتی پابمد (PubMed)، اِسکوپوس (Scopus)، اِلزویر (Elsevier)، اُوید (Ovid)، سیناهِیل (CINAHL)، سایِنس دایرِکت (Science Direct)، پِروکوییست (ProQuest)، تامپسون (Thompson)، اِمبِیس (EMBASE) و مِدلاین (Medline) در فاصله زمانی بین سالهای ۲۰۱۲-۱۹۹۵ انجام گرفته است. کلیدواژههای استفادهشده عبارت از شانه، خستگی عضلانی، حس عمقی و کینماتیک بود.

یافتهها: حاصل این جستجوی الکترونیکی در بانکهای اطلاعاتی مذکور، ۳۵۰ مقاله بود که ۲۲ مطالعه معیارهای لازم را برای ورود به مطالعه داشتند. تفاوتهای بین مطالعات از نظر تعداد نمونهها، پروتکل خستگی و روشهای اندازهگیری مورد بررسی قرار گرفتند.

نتیجهگیری: بررسی مقالات نشان داد که خستگی فعالیت عضلات کمربند شانهای و درنتیجه کینماتیک ناحیه را تغییر میدهد و همچنین منجر به کاهش حس عمقی در طی وضعیتها و حرکات مختلف در هر دو مفاصل اسکاپولوتراسیک و گلنوهومرال میشود. بهطورکلی، نتایج نشان داد که شواهد کافی مبنی بر تأثیر خستگی بر کینماتیک کمربند شانهای وجود دارد و بیومکانیک طبیعی شانه را تغییر میدهد.


ماهان رستگار، افسون نودهی مقدم، عنایت اله بخشی، الهام سرابادانی تفرشی، سحر طلوعی،
دوره ۱۷، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۵ )
چکیده

هدف شلی عمومی مفاصل افراد را مستعد ابتلا به انواع ضایعات عضلانی-اسکلتی به‌ویژه در مفصل شانه می‌کند. حس عمقی که شامل حس وضعیت و حس حرکت مفصل است، نقش مهمی در ثبات عملکردی شانه دارد. با توجه به نقش مهم حس عمقی در عملکرد مفصل شانه این پژوهش با هدف انجام انجام شد: ۱. مقایسه حس وضعیت و حس حرکت مفصل شانه در افراد با و بدون‌شلی عمومی مفاصل؛ ۲. مقایسه حس عمقی بین دو سمت غالب و غیرغالب در هر گروه.
روش بررسی در این مطالعه موردی-شاهدی ۲۰ زن با شلی عمومی مفاصل (سن۳۰/۲۰±۰۵/۲۲ سال) و ۲۰ زن بدون‌شلی مفصلی عمومی (سن۵۳/۲±۶۵/۲۲ سال) شرکت کردند. آزمون‌ها در وضعیت طاق‌باز انجام شد. قبل از شروع هر آزمون افراد با مراحل انجام آزمون‌ها آشنا می‌شدند. حس عمقی شامل آزمون بازسازی زاویه‌ای غیرفعال و حس حرکت بود که با دستگاه دینامومتر ایزوکینتیک انجام شد. ابتدا دامنه حرکتی چرخش خارجی شانه با گونیومتر استاندارد اندازه‌گیری و ۹۰ درصد انتهایی آن به‌عنوان زاویه هدف در آزمون بازسازی زاویه‌ای غیرفعال درنظرگرفته شد. سپس حس حرکت نیز به روش آستانه تشخیص حرکت غیرفعال در صفر درجه چرخش خارجی اندازه‌گیری شد. آزمون آستانه تشخیص حرکت با سرعت ۵/۰ درجه بر ثانیه و آزمون بازسازی زاویه‌ای با سرعت ۲ درجه بر ثانیه انجام گرفت. آزمون‌ها در هر دو شانه غالب و غیرغالب انجام شد. توالی انجام آزمون‌ها برای آزمون بازسازی زاویه‌ای و آستانه تشخیص حرکت و نیز شانه غالب و غیرغالب به‌صورت تصادفی بوده است. برای حذف بازخوردهای بینایی و شنوایی از چشم‌بند و گوشی استفاده شد. میانگین خطای بازسازی زاویه غیرفعال و میانگین آستانه تشخیص حرکت غیرفعال در سه بار تکرار آزمون ثبت شد. از آزمون تی مستقل برای مقایسه حس بازسازی زاویه‌ای غیرفعال و حس حرکت بین دو گروه و آزمون تی زوج برای مقایسه دو سمت غالب و غیرغالب در هرکدام از گروه‌ها استفاده شد.
یافته‌ها تفاوت معناداری در آستانه تشخیص حرکت در سمت غالب و غیرغالب بین دو گروه مشاهده نشد [در شانه غالب (۴۷/۰=P) و در شانه غیرغالب (۷۰/۰=P)]. در سمت غالب و غیرغالب، زنان با شلی عمومی مفاصل خطای بیشتری در بازسازی زاویه غیرفعال حرکت چرخش خارجی شانه در مقایسه با زنان بدون‌شلی مفصلی عمومی نشان دادند (۰۰۱/۰(P=. تفاوت معنی‌داری بین حس وضعیت و حرکت بین دو سمت غالب و غیرغالب در هرکدام از گروه‌ها مشاهده نشد (P>۰/۰۵).
نتیجه‌گیری نتایج تحقیق نشان داد حس بازسازی زاویه در دامنه انتهایی شانه در افراد مبتلا به شلی عمومی مفاصل در مقایسه با افراد بدون‌شلی عمومی مفاصل کاهش می‌یابد. این امر می‌تواند حاصل اختلال یا کاهش پیام‌های حسی گیرنده‌های مفصلی وارده به سیستم عصبی مرکزی باشد. کاهش بازخورد حس عمقی ممکن است به این منجر شود که اندام از نظر بیومکانیکال وضعیت نادرستی را اتخاذ کند. چنین سازوکاری می‌تواند به تغییرات تخریبی مفصل سرعت بخشد و دلیلی برای شیوع بالای مشکلات عضلانی اسکلتی در افراد با شلی عمومی مفصلی باشد.


زهرا استادیان خانی، ملیحه فدایی مقدم،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۶ )
چکیده

هدف رفتار انسان تابع تمامیت وجود او است. تعامل جسم و روان در رفتار انسان تأثیر می‌گذارد. معلولیت، ناتوانی در انجام تمام یا قسمتی از ضروریات عادی زندگی فردی یا اجتماعی به علت وجود نقص مادرزادی یا عارضی در قوای جسمانی و روانی است. رویکرد توان‌بخشی معلولیت‌ شامل سه دسته ذهنی روانی، حسی و جسمی است. معلولیت جسمی به چهار دسته جسمی حرکتی، احشایی، حسی و سالمندی تقسیم می‌شود. در هر جامعه، با هر وضع فرهنگی و در هر طبقه اجتماعی معلولیت به صورت ناتوانی موقت یا دائم، کلی یا جزئی، ثابت یا متغیر وجود دارد. عوارض ناشی از معلولیت در افراد مختلف با توجه به نگرش آن‌ها متفاوت است. دیدگاه فرد معلول درباره خود و معلولیت و نگرش و برخوردهای خانوادگی و اجتماعی به معلولیت موجب به‌وجودآمدن عوارض گوناگونی در زندگی فرد معلول می‌شود. امروزه ثابت شده است که به‌خطرافتادن سلامت جسمانی موجب بروز واکنش‌های روانی در افراد می‌شود. بسیاری از معلولیت‌های جسمانی با مشکلات روانی در ارتباط است. در واقع، مشکلات روانی در افراد مبتلا به مشکلات جسمانی شیوع بالایی دارد. بیماری‌های مزمن جسمانی شرایط درازمدت و محدودکننده‌ای را برای فرد ایجاد می‌کند که تبعات منفی رفتاری به دنبال دارد. همچنین مشکلات روانی می‌تواند تبعاتی به صورت بیماری‌های شبه‌جسمانی، انواع معلولیت‌ها یا بیماری‌های روان‌تنی به همراه داشته باشد. رشد و گسترش دنیای ماشینی، بالارفتن سن ازدواج و بسیاری مسائل دیگر ممکن است با افزایش معلولیت جسمانی و بیماری‌های روانی همراه باشد. مشکلات روانی در معلولان جسمی با مشکلات جسمانی آن‌ها همراه می‌شود. ازجمله مشکلات روانی که معلولان با آن روبه‌رو هستند، سازگاری اجتماعی پایین و هراس اجتماعی بالا است. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سازگاری اجتماعی و هراس اجتماعی معلولان جسمانی بود. 
روش بررسی جامعه پژوهش حاضر شامل تمام معلولان حرکتی سازمان بهزیستی شهر قم می‌شد که از میان نمونه‌ای شامل ۳۰ نفر پسر (۱۵ نفر گروه کنترل و ۱۵ نفر گروه آزمایش) با روش نمونه‌گیری تصادفی انتخاب شدند. روش پژوهش نیمه‌آزمایشی بود و شرکت‌کنندگان در مداخله دو ماهه به مدت ۸ جلسه ۱۲۰ دقیقه‌ای آموزش دیدند. طرح تحقیق از نوع پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل بود. داده‌ها با استفاده از پرسش‌نامه‌های سازگاری اجتماعی ویسمن و هراس اجتماعی کانور جمع‌آوری شد. به منظور تحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. 
یافته‌ها نتایج نشان داد در افرادی که تحت گروه‌درمانی قرار گرفتند، گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سازگاری اجتماعی  مؤثر است (P<۰/۰۰۱). همچنین مداخله گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد تأثیر معناداری بر خرده‌مقیاس‌های ترس (P<۰/۰۰۱)، اجتناب (P<۰/۰۰۱)، فیزیولوژی (P<۰/۰۰۱) و نمره هراس اجتماعی (P<۰/۰۰۱) داشت.
نتیجه‌گیری گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد باعث افزایش سازگاری اجتماعی و کاهش هراس اجتماعی در معلولان جسمی می‌شود.


افسون نودهی مقدم، سیده پریناز وهابی، علی اصغر نورسته، حمید ابوالحسنی،
دوره ۱۹، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۷ )
چکیده

هدف تغییر حرکت و وضعیت قرارگیری کتف، دیسکینزیس کتف نامیده می‌شود. دیسکینزیس کتف یکی از مشکلات شایع بالینی است. قدرت عضلات کمربند شانه‌ای در حرکت و ثبات شانه مهم است و ضعف آن‌ها می‌تواند در دیسکینزیس کتف نقش داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه حداکثر نیروی ایزومتریک حرکات کمربند شانه‌ای در دو گروه افراد با و بدون دیسکینزیس کتف بود.
روش بررسی در مطالعه‌ای موردی‌شاهدی با روش نمونه‌گیری غیراحتمالی ساده، ۳۰ فرد با دیسکینزیس کتف (میانگین سنی ۲/۶۲±۲۲/۹۵ سال) و ۳۰ آزمودنی بدون دیسکینزیس (میانگین سنی ۲/۵۰±۲۲/۴۳ سال) با هم مقایسه شدند. افراد ایستاده بودند و دست‌هایشان در کنار بدن قرار داشت. آزمونگر به فاصله یک‌ونیم متر پشت افراد قرار می‌گرفت. از آزمون دیسکینزیس کتف به منظور مشاهده تغییرات ریتم اسکپولوهومرال در صفحات ساجیتال و فرونتال بازو استفاده شد. حرکات فلکشن و ابداکشن شانه پنج بار تکرار می‌شد. آزمونگر با مشاهده، حرکت کتف را به انواع طبیعی و دارای دیسکینزیس درجه‌بندی می‌کرد. اندازه‌گیری حداکثر نیروی ایزومتریک حرکات چرخش به داخل و خارج، اسکپشن با چرخش به خارج، ابداکشن و چرخش بالایی کتف، اداکشن و چرخش پایینی کتف، اداکشن کتف، اداکشن و پایین‌آمدن کتف، با دینامومتر دستی انجام شد. برای اندازه‌گیری حداکثر نیروی ایزومتریک چرخشی شانه، افراد در وضعیت دمر قرار می‌گرفتند. بازو در ۹۰ درجه ابداکشن در صفحه فرونتال با فلکشن ۹۰ درجه بازو قرار می‌گرفت و مقاومت در انتهای ساعد در برابر چرخش به داخل و خارج اعمال می‌شد. حداکثر نیروی ایزومتریک در صفحه کتف (اسکپشن) برای اندازه‌گیری قدرت سوپرااسپیناتوس در وضعیت نشسته اندازه گرفته می‌شد. بدین ترتیب که شانه در ۷۰ درجه ابداکشن در صفحه کتف با چرخش خارجی قرار می‌گرفت. حداکثر نیروی ایزومتریک حرکت ابداکشن و چرخش بالایی کتف در وضعیت طاقباز انجام می‌شد. بدین ترتیب که بازو در ۹۰ درجه فلکشن با اکستنشن آرنج قرار می‌گرفت، در حالی‌که دست به جلو حرکت می‌کرد، مقاومت اعمال می‌شد. حداکثر نیروی ایزومتریک رومبوئید و تراپزیوس میانی با اعمال مقاومت در برابر اداکشن و چرخش به پایین کتف و اداکشن کتف به ترتیب اندازه گرفته شد. همچنین حداکثر نیروی ایزومتریک تراپزیوس تحتانی در وضعیت دمر در حالی‌که بازو در ۱۳۵ درجه ابداکشن با آرنج صاف قرار داشت، اندازه گرفته شد. از آزمون تی مستقل برای مقایسه حداکثر نیروی ایزومتریک ارادی حرکات کمربند شانه‌ای در دو گروه با و بدون دیسکینزیس کتف استفاده شد. 
یافته‌ها افراد با اختلال حرکتی کتف با میانگین سنی ۲/۶۲±۲۲/۹۵ سال، وزن ۱۲/۸۲±۶۵/۶۷ کیلوگرم و قد ۸/۶۶±۱۷۳/۴۳ سانتی‌متر و افراد بدون دیسکینزیس با میانگین سنی ۲/۵۰±۲۲/۴۳ سال، وزن ۱۳/۳۸±۶۴/۳۹ کیلوگرم و قد ۱۱/۳۹±۱۷۱/۳۵ سانتی‌متر بودند که تحلیل آماری نشان داد دو گروه از نظر سن، وزن و قد اختلاف معنی‌داری ندارند. نتایج تحقیق نشان داد اختلاف میانگین در حداکثر نیروی ایزومتریک حرکات اسکپشن (همراه با چرخش به خارج) و ابداکشن و چرخش بالایی کتف، اداکشن با پایین‌آمدن کتف، اداکشن و چرخش به پایین کتف و اداکشن کتف افراد با و بدون دیسکینزیس معنی‌دار است (P<۰/۰۵). به عبارت دیگر در مقایسه با گروه کنترل در افراد با دیسکینزیس کتف، عضلات سوپرااسپیناتوس، سراتوس انتریور ، تراپزیوس میانی، تحتانی و رومبوئیدها ضعیف‌تر بودند .
نتیجه‌گیری دیسکینزیس کتف یا تغییر کینماتیک آن (چرخش به پایین، تیلت قدامی و چرخش به داخل کتف) می‌تواند با کاهش فضای ساب اکرومیال منتهی به سندروم گیرافتادگی شانه شود. سوپراسپیناتوس مهم‌ترین عضله از عضلات روتیتور کاف شانه است که مستعد اختلال است. تغییر کینماتیک کتف که فضای ساب اکرومیال را کم می‌کند با ایجاد فرایند التهابی یا تحت کشش‌بودن این عضله می‌تواند توجیه‌کننده ضعف عضله سوپرااسپیناتوس در افراد مبتلا به دیسکینزیس کتف باشد. همچنین مشخص شده است ثبات‌دهنده‌های کتف، شامل عضله سراتوس انتریور، رومبوئید، تراپزیوس میانی و تحتانی بیشتر از بقیه دچار ضعف و مهار می‌شوند. بنابراین ضعف این عضلات می‌تواند با دیسکینزیس کتف مرتبط باشد. از همین رو تمرین درمانی عضلات کتف در توانبخشی بیماران مبتلا به سندروم گیرافتادگی شانه و دیسکینزیس کتف مهم است، زیرا عضلات در وضعیت قرارگیری کتف و همچنین در حین حرکت نقش دارند. با توجه به ارتباط کاهش قدرت حرکات کمربند شانه ای با دیسکینزیس، تقویت عضلات کمربند شانه‌ای به ویژه عضلات سوپرااسپیناتوس و سراتوس انتریور و رومبوئیدها و تراپزیوس میانی و تحتانی ضروری به نظر می‌رسد.

حدیث موسی‌زاده مقدم، علی‌اکبر ارجمندنیا، غلامعلی افروز، باقر غباری‌بناب،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده

هدف متخصصان به ملاک‌های انجمن روان‌پزشکی آمریکا در نسخه پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی اعتماد دارند و افراد با اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی را بر اساس ملاک‌های آن مشخص می‌کنند. راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی، سه زیرگروه را برای اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی مشخص کرده است: نوع بی‌توجهی غالب، نوع بیش‌فعالی تکانشگری غالب و نوع ترکیبی. اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی به نحو گسترده‌ای به عنوان یکی از شایع‌ترین اختلال‌های رشدی‌عصبی و شایع‌ترین دلیل ارجاع کودکان به کلینیک‌ها به رسمیت شناخته شده است. پژوهش‌ها حاکی از آن هستند که کودکان با اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی نسبت به کودکان عادی، در کارکرد توجه و حافظه فعال با مشکل مواجه هستند. اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی ، تمام جنبه‌های زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. متأسفانه، این کودکان وضعیت یادگیری منفی را تجربه می‌کنند که کسب موفقیت را دشوار و به آرزویی همیشگی تبدیل می‌کند. به نظر می‌رسد توان‌بخشی شناختی مبتنی بر حافظه آینده‌نگر بتواند مشکلات توجه و حافظه فعال کودکان با اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی را کاهش دهد و مهارت‌های تحصیلی آن‌ها را بهبود بخشد. پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر برنامه توان‌بخشی شناختی مبتنی بر حافظه آینده‌نگر بر کارکردهای اجرایی توجه و حافظه فعال کودکان با اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی در شهر کرمانشاه انجام شد. 
روش بررسی این پژوهش، مطالعه‌ای نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون‌پس‌آزمون و گروه کنترل بود. در این پژوهش ۳۲ دختر با اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی ۸ تا ۱۱‌ساله که به روش نمونه‌گیری دردسترس از مدارس شهر کرمانشاه انتخاب شده بودند، شرکت داشتند. آزمودنی‌ها به دو گروه ۱۶‌نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش در برنامه توان‌بخشی شناختی مبتنی بر حافظه آینده‌نگر در ۱۸ جلسه شرکت کردند، در حالی که گروه کنترل در این جلسات شرکت نداشت. گروه کنترل پس از پایان پژوهش به منظور رعایت ملاحظات اخلاقی در دو جلسه آموزش دریافت کردند. ابزارهای استفاده‌شده در این پژوهش آزمون کانرز، مصاحبه بالینی، آزمون رنگ‌واژه استروپ و مجموعه آزمون حافظه فعال برای کودکان بود. آزمون رنگ‌واژه استروپ و مجموعه آزمون حافظه فعال برای کودکان را پژوهشگر برای آزمودنی‌ها در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون تکمیل کردند. اطلاعات به‌دست‌آمده از پرسش‌نامه در قبل و بعد از مداخله با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری و نسخه ۲۳ نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها در ابتدا مفروضه‌های عادی‌بودن و همگنی واریانس‌کوواریانس متغیرها ارزیابی شد. آزمون کلموگروف‌اسمیرنوف حاکی از آن بود که همه متغیرها عادی هستند (P>۰/۰۵). آزمون باکس هم فرض همگنی واریانس‌کوواریانس را تأیید کرد. بنابراین مفروضه‌های آزمون آماری تحلیل کوواریانس چند‌متغیری برقرار است و می‌توان برای تجزیه و تحلیل داده‌‌ها از این آزمون آماری استفاده کرد. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد توان‌بخشی شناختی مبتنی بر حافظه آینده‌نگر اثر معناداری بر کارکردهای اجرایی توجه و حافظه فعال کودکان با اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی داشت (۰/۰۰۰۱>P). همچنین نتایج بیانگر اثر معنادار توان‌بخشی شناختی مبتنی بر حافظه آینده‌نگر بر همه خرده‌مقیاس‌های توجه (تعداد پاسخ صحیح، تعداد پاسخ غلط، تعداد پاسخ نداده، زمان واکنش به همخوان و زمان واکنش به ناهمخوان) در این کودکان بود (۰/۰۰۰۱>P). بر اساس مجذور اتا می‌توان عنوان کرد به‌ترتیب ۶۷، ۶۶، ۶۰، ۶۲ و ۵۴ درصد تغییرات هریک از مؤلفه‌های تعداد پاسخ صحیح، تعداد پاسخ غلط، تعداد پاسخ نداده، زمان واکنش به همخوان و زمان واکنش به ناهمخوان به علت اثر مشارکت آزمودنی‌ها در برنامه توان‌بخشی شناختی مبتنی بر حافظه آینده‌نگر است. بر اساس مجذور اتا می‌توان عنوان کرد که ۶۱ درصد تغییر حافظه فعال به علت اثر مشارکت آزمودنی‌ها در برنامه توان‌بخشی شناختی مبتنی بر حافظه آینده‌نگر است. 
نتیجه‌گیری توان‌بخشی شناختی مبتنی بر حافظه آینده‌نگر، توانست کارکردهای اجرایی توجه کودکان با اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی را افزایش دهد و عملکرد حافظه فعال آن‌ها را بهبود بخشد؛ بنابراین، برنامه‌ریزی به منظور استفاده از توان‌بخشی شناختی مبتنی بر حافظه آینده‌نگر برای کودکان با اختلال کم‌توجهی بیش‌فعالی اهمیت ویژه‌ای دارد.


صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه آرشیو توانبخشی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Archives of Rehabilitation

Designed & Developed by : Yektaweb