جستجو در مقالات منتشر شده


۱۹ نتیجه برای عبدی

مهشید فروغان، حبیب امامی، بهرام عبدی‌فرکوش، بابک پرتوآذر،
دوره ۱، شماره ۱ - ( تابستان ۱۳۷۹ )
چکیده

هدف: هدف از انجام این پژوهش یافتن درصد فراوانی افسردگی، شدت آن و نیز ارتباط آن با استرس‌های حاد ومزمن، سابقه بیماری‌های عصبی-روانی و برخی از شاخص‌های جمعیت شناختی در میان دانشجویان پزشکی دانشگاه بندرعباس در سال ۷۴-۱۳۷۳ بود.

روش: تعداد ۳۰۰ پرسشنامه بر اساس نمونه‌گیری طبقه‌ای-تصادفی و با رعایت تناسب بین دوجنس در جمعیت دانشجویان در میان آنان توزیع شد و تحت بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها: در این تحقیق درصد فراوانی افسردگی و شدت آن در ۲۷۱ نفر از دانشجویان دانشکده پزشکی بندرعباس با استفاده از آزمون یک مورد بررسی قرار گرفت. %۱/۴۴ از دانشجویان، افسردگی نشان دادند. شدت افسردگی در %۳/۲۶ خفیف، در %۴/۱۰ متوسط و در %۴/۷ شدید ارزیابی شد. فراوانی افسردگی در دانشجویان سال سوم و پنجم بیشتر بود. میزان افسردگی با متأهل بودن، تجربه استرسهای حاد، ابتلا به بیماریهای مزمن و ابتلای قبلی به افسردگی و سایر اختلالات روانی، همبستگی آماری معنی‌دار مثبتی داشت عدم علاقه به رشته پزشکی و نارضایتی از شرایط فعلی نیز همبستگی مشخصی با افسردگی نشان دادند اما سن، جنس، بومی بودن، استرسهای مزمن و سابقه خانوادگی مثبت افسردگی، رابطه معنی داری با افسردگی نداشت.

نتیجه‌گیری: با توجه به درصد بالای افسردگی در دانشجوین پزشکی، ضرورت توجه خاص به این گروه از لحاظ پیشگیری، شناسایی به موقع، و درمان مشخص می‌شود. کاهش استرس‌های تحصیلی از طریق زمان‌بندی مناسب دروس و امتحانات، بازنگری به روش تدریس و مطالب آموزشی و ایجاد مراکز فعال مشاوره دانشجویی می‌تواند در این راستا مثمر ثمر واقع شود. تغییر درسیستم پذیرش دانشجو، ایجاد تسهیلات رفاهی بیشتر برای دانشجویانی که ازبیماری‌های مزمن رنج می برند و نیز بالابردن سطح آگاهی علاقه‌مندان به تحصیل در رشته پزشکی در مورد آینده شغلی خود از دیگر مواردی است که می تواند تاثیر به سزایی در این زمینه داشته باشد.


کیانوش عبدی، سادات سیدباقر مداح، مهدی رهگذر، اصغر دالوندی،
دوره ۷، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۵ )
چکیده

هدف: هدف این پژوهش شناخت و ارزیابی وضعیت آموزشی رشته‌های توانبخشی دانشگاه علوم بهزیستی وتوانبخشی است.

روش بررسی: این پژوهش از نوع توصیفی و با استفاده از دیدگاه دانشجویان سال سوم و چهارم کارشناسی و سال دوم کارشناسی ارشد رشته‌های توانبخشی صورت گرفته است. دراین پژوهش ازروش تمام شماری (۱۶۰ ‌نفر)‌ استفاده شد. داده‌های مربوطه ازطریق پرسشنامه و با همکاری نمایندگان دوره‌های مختلف دانشجویان رشته‌های توانبخشی جمع آوری و با استفاده از مقیاس لیکرت ازطریق ضریب همبستگی واستفاده از روشهای آمار توصیفی تجزیه وتحلیل شد.

یافته‌ها: یافته‌های نهایی این پژوهش نشان داد وضعیت ارزیابی برای هریک از سرفصلهای آموزشی به شرح ذیل بوده است. وضعیت محل تشکیل کلاسهای تئوری «نسبتاً مطلوب»، وضعیت محل تشکیل کلاسهای عملی «نسبتاً مطلوب» وضعیت کلاسهای عملی «نامطلوب»،‌وضعیت اداره امور کلاسها «نسبتاً مطلوب»، وضعیت کارشناسان آموزشی «نسبتاً مطلوب»، ‌وضعیت برنامه‌ریزی دروس «نامطلوب»،‌وضعیت نحوه ارائه دروس تئوری «نسبتاً مطلوب»، وضعیت آموزش درمراکز بالینی «‌نامطلوب» ‌و وضعیت مراکز بالینی « نامطلوب» می‌باشد.

نتیجه‌گیری: از مجموع نظرات حاصل چنین بر می‌آید که ناهماهنگی در آموزش تئوری و بالینی وجود داشته و کمبود اساتید مجرب در آموزش تئوری و بالینی وجود دارد. برخی دانشجویان دلیل غیبت از کلاسها را تدریس نامناسب عنوان می‌کنند و ضعف دسترسی به اساتید درسی و راهنما و ضعف قوانین و مقررات آموزشی از دیگر مشکلات آنان است.


مهران سلیمانی، کیانوش عبدی، محمد موسوی خطاط،
دوره ۱۱، شماره ۰ - ( ویژه‌نامه توان‌بخشی اعصاب اطفال ۱۳۸۹ )
چکیده

هدف: از پژوهش حاضر دست یابی به علل و عوامل احتمالی موثر در تولد کودکان استثنایی در خانواده هایی با بیش از یک فرزند استثنایی است که از طریق تحلیل ویژگیهای والدین با بیش از یک فرزند استثنایی در دو بخش ویژگیهای جمعیت‌شناختی و زیستی و مقایسه آنها با والدین دارای یک فرزند استثنایی و والدین دارای فرزندان عادی در جامعه مورد مطالعه (شهرستان ارومیه) صورت گرفت.

 روش بررسی: پژوهش از نوع مقایسه ای پس رویدادی است و جامعه آماری شامل کلیه والدین با بیش از یک فرزند استثنایی و والدین با فرزند عادی در شهرستان ارومیه می باشد . نمونه آماری شامل ۸۰ زوج از والدین با بیش از یک فرزند استثنایی و ۵۳ زوج از والدین با فرزند عادی می باشد . در پژوهش حاضر از ابزار پرسشنامه ویژگیهای زیستی- شناختی والدین با بیش از یک فرزند استثنایی و پرسشنامه سلامت عمومی استفاده گردید. برای تحلیل داده‌ها از آزمون‌های مجذور خی توافقی، یو من ویتنی و آزمون تی استفاده شد.

یافته‌ها: در متغیرهای جمعیت شناختی کودک نیز در متغیرهای ترتیب تولد کودک (p<۰/۰۰۱). سابقه ابتلا به بیماری (۰/۰۰۶=P)، نوع نارسایی کودک (۰/۰۰۱) و علت اصلی معلولیت (۰/۰۱۴=P)در بین دو گروه تفاوت معنادار بود. در مورد متغیرهای زیستی، نوع ازدواج والدین (۰/۰۱۹)، سن پدر و مادر هنگام ازدواج (۰/۰۰۱>P)، سن مادر در دوره بارداری (۰/۰۳۱=P)، محل تولد پدر و مادر (p<۰/۰۰۱). سلامت عمومی مادر (۰/۰۱۲=P) و گروه خونی پدر و مادر (p<۰/۰۰۱). تفاوت معناداری مشاهده شد.

نتیجه‌گیری: پیشگیری و برنامه‌ریزی برای کنترل متغیرهای مؤثر بر میزان تولد کودکان استثنایی در خانواده‌ها که در تحقیق حاضر بررسی شده است، به کاهش معلولیت‌ها کمک خواهد کرد.


یاسر رضاپور میرصالح، کیانوش عبدی، مسعود کریملو، شهناز ریحانی کیوی،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۹ )
چکیده

هدف: هدف از پژوهش حاضر ارزیابی رابطه گرایش های مذهبی و ابعاد شخصیت با رضایت دانشجویان کارورز توانبخشی از تجارب بالینی خود به عنوان یک درمانگر بود.

روش بررسی: دراین مطالعه توصیفی، ۳۱۸ دانشجوی کارورز توانبخشی شامل ۱۴۰ نفر دانشجوی فیزیوتراپی، ۹۷ نفر دانشجوی کاردرمانی و ۸۱ نفر دانشجوی گفتاردرمانی به صورت نمونه گیری طبقه ای-تصادفی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های مذهب گرایی اسلامی، پنج عامل شخصیت و رضایت از تجربیات بالینی جمع آوری و با استفاده از محاسبه ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام تحلیل شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که در تمام دانشجویان کارورز توانبخشی، بین رضایت از تجارب بالینی با مذهب گرایی، ارزنده سازی مذهبی و سه بعد شخصیت برون گرایی، توافق و وجدانی بودن همبستگی مثبت معنادار و با سازمان نایافتگی مذهبی و روان رنجور خویی همبستگی منفی معنادار دارد(۰۰۱/۰>P). نتایج تحلیل رگرسیون برای پیش بینی رضایت از تجربیات بالینی در دانشجویان نشان داد که در دانشجویان فیزیوتراپی متغیرهای برون گرایی، مذهب گرایی و توافق، در دانشجویان کاردرمانی متغیرهای برون گرایی، وجدانی بودن و کامجویی و در دانشجویان گفتاردرمانی متغیرهای مذهب گرایی و سازمان نایافتگی مذهبی وارد معادله رگرسیون شدند.

نتیجه‌گیری: براساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که گرایش های مذهبی و ابعاد شخصیت قادر به پیش بینی رضایت از تجربیات بالینی در دانشجویان فیزیوتراپی، کاردرمانی و گفتاردرمانی هستند.


یاسر رضاپور میرصالح، کیانوش عبدی، مهدی رهگذر، شهناز ریحانی‌کیویی،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۹ )
چکیده

هدف: هدف از پژوهش حاضر ارزیابی رابطه سبکهای مقابله با استرس و خودکارآمدی با رضایت دانشجویان کارورز توانبخشی از تجارب بالینی خود به ‌ عنوان یک درمانگر بود.

روش بررسی: دراین مطالعه توصیفی و مقطعی، ۳۱۸ دانشجوی کارورز رشته‌های توانبخشی شامل ۱۴۰ دانشجوی فیزیوتراپی، ۹۷ دانشجوی کاردرمانی و ۸۱ دانشجوی گفتاردرمانی از دانشکده ‌ های توانبخشی کشور به ‌ صورت نمونه ‌ گیری طبقه ‌ ای-تصادفی انتخاب شدند. دانشجویان کارورز توانبخشی بودند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های سبک های مقابله، خودکارآمدی عمومی و رضایت از تجربیات بالینی جمع آوری و با استفاده از محاسبه ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شد.

یافته ها: محاسبه همبستگی بین متغیر ها نشان داد که سبک مقابله ارزیابی مجدد مثبت با رضایت از تجربیات بالینی در دانشجویان هر سه رشته همبستگی مثبت معنی دار دارد (P<۰/۰۵). سبک های مقابله جستجوی حمایت اجتماعی و حل مدبرانه مسأله نیز با رضایت از تجربیات شغلی دانشجویان کارورز فیزیوتراپی و کار درمانی همبستگی مثبت معنی دار داشت (P<۰/۰۵). همچنین رضایت از تجارب بالینی در دانشجویان کارورز هر سه رشته فیزوتراپی، کار درمانی و گفتار درمانی با خودکارآمدی آنها همبستگی مثبت معنی دار داشت (P<۰/۰۰۱). نتایج تحلیل رگرسیون نشانگر این بود که در هر سه رشته، خودکارآمدی در مرحله اول وارد معادله رگرسیون شده و بیشترین سهم را در پیش بینی واریانس رضایت از تجربیات بالینی دانشجویان دارد..

نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که سبک های مقابله و خودکارآمدی به طور معنی داری قادر به پیش بینی رضایت از تجربیات بالینی در دانشجویان فیزیوتراپی، کار درمانی و گفتار درمانی هستند.


محمود خباز، یاسر رضاپور میرصالح، کیانوش عبدی، محمد هادی صافی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه‌ای نقش ابعاد شخصیت و ابعاد جهت‌گیری مذهبی در پیش‌بینی سبک‌های مقابله با استرس در مادران با و بدون کودک دارای ناتوانی ذهنی بود.

روش: در این مطالعه توصیفی از نوع تحلیل همبستگی، ۱۲۴ مادر دارای کودک ناتوان ذهنی و ۱۲۴ مادر دارای کودک بدون ناتوانی ذهنی به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه‌ای از بین مراکز آموزشی منطقه ۵ و ۶ تهران انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه‌های مذهب‌گرایی اسلامی، پنج عامل شخصیت و سبک‌های مقابله بود و از آزمون‌های آماری تحلیل همبستگی و رگرسیون برای تحلیل داده‌ها استفاده شد.

یافته‌ها: مقایسه دو گروه نشان داد که باورهای مذهبی خصوصاً مذهب‌گرایی و ‌ارزنده‌سازی مذهبی نقش مهمی در پیش‌بینی سبک مقابله مسئله‌محور در مادران دارای کودک ناتوان ذهنی نسبت به مادران دارای کودک بدون ناتوانی ذهنی دارند، و از بین ابعاد شخصیت، بعد روان‌نژندی نقش بیشتری در پیش‌بینی سبک‌های مقابله هیجان‌محور در مادران دارای کودک ناتوان ذهنی دارد (۰/۰۱۹=P) . اما باورهای مذهبی در مادران دارای کودک ناتوان ذهنی در قیاس با مادران دارای کودک بدون ناتوانی ذهنی نقش معناداری در پیش‌بینی سبک مقابله هیجان‌محور نداشت.

نتیجه گیری: در قیاس با مادران دارای کودک بدون ناتوانی ذهنی، باورهای مذهبی پیش‌بینی‌کننده‌های خوبی برای سبک مقابله مسئله‌محور و ابعاد شخصیت (عمدتاً روان‌نژندی) پیش‌بینی‌کننده‌های خوبی برای سبک مقابله هیجان‌محور در مادران دارای کودک ناتوان ذهنی هستند.


محمد موسوی خطاط، مهران سلیمانی، کیانوش عبدی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر به منظور دست یابی به علل و عوامل شناختی، روانی و اجتماعی والدین که احتمالاً در تولد کودکان استثنایی در خانواده‌هایی با بیش از یک فرزند استثنایی مؤثر است، انجام شد.

روش بررسی: پژوهش از نوع مقایسه‌ای پس رویدادی است و نمونه‌ای شامل ۸۰ زوج از والدین با بیش از یک فرزند استثنایی و ۵۳ زوج از والدین با فرزند عادی از جامعه آماری شامل کلیه والدین با بیش از یک فرزند استثنایی و والدین با فرزند عادی در شهرستان ارومیه به صورت در دسترس گرفته شد. در پژوهش حاضر از ابزار پرسشنامه ویژگی‌های روانی اجتماعی والدین با بیش از یک فرزند استثنایی و پرسشنامه رضایت زناشویی (Enrich) استفاده گردید. برای تحلیل داده‌ها از آزمون‌های مجذور خی توافقی، یو من ویتنی و آزمون تی استفاده شد.

یافته‌ها: در میان متغیرهای شناختی، روانی و اجتماعی، بین متغیرهای شغل (پدر و مادر) (۰/۰۰۱>P)؛ تحصیلات (پدر و مادر) (۰/۰۰۱>P)؛ زمان آگاهی از معلولیت (۰/۰۰۱>P)؛ میزان تمایل به ازدواج والدین (۰/۰۰۱>P)؛ نوع رابطه والدین قبل از تولد (۰٫۰۰۱>P)؛ نوع رابطه والدین هنگام بارداری (۰/۰۰۱>P)؛ سلامت روانی مادر (هر چهار عامل جسمانی (۰٫۰۳۷=P، اضطراب ۰٫۰۴۱=P، عامل اجتماعی ۰/۰۴=P و افسردگی ۰/۰۰۱=P) و رضایت زناشویی (۰/۰۳۰=P) تفاوت معنادار مشاهده گردید. در مورد سایر متغیرها تفاوت معناداری مشاهده نشد.

نتیجه‌گیری: پیشگیری و برنامه‌ریزی برای کنترل متغیرهای مورد بحث در تحقیق حاضر شامل زمان آگاهی از معلولیت، میزان تمایل به ازدواج والدین، نوع رابطه والدین قبل از تولد و حین بارداری و نیز سلامت روانی مادر و رضایت زناشویی می‌تواند علاوه بر بهبود وضعیت حاضر این خانواده‌ها، به کاهش بروز چنین خانواده‌هایی کمک نماید.


افروز آرمال، حمید رضا مختاری نیا، اکبر بیگلریان، کیانوش عبدی،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۴ )
چکیده

هدف: هدف از مطالعه مذکور ترجمه، انطباق فرهنگی و بررسی روایی صوری و همگرای چکلیست ارزیابی سریع تنش اداری روسا به زبان فارسی است.

روش بررسی: مطالعه توصیفی حاضر از نوع پیمایشی است که مطابق با روش IQOLA انجام شد. روش نمونهگیری بهصورت در دسترس بود که نسخه ترجمه‌‌شده روی ۱۰۰ نفر از کارکنان اداری مورد ارزیابی قرار گرفت. در این مطالعه بهمنظور بررسی روایی همگرا از چکلیست رولا و برای بررسی همبستگی بخشهای این دو چکلیست از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. روایی صوری چکلیست طی دو مرحله، ابتدا با نظرسنجی از ۵ فرد متخصص در زمینه فیزیوتراپی، کاردرمانی و ارگونومی و سپس ارزیابی چکلیست توسط ۹ نفر ارگونومیست صورت گرفت. تحلیل داده نیز با نرم افزاز SPSS  نسخه ۱۹ انجام شد.

یافتهها: نتایج نشان داد که در مجموع ترجمه عبارت و جملات پرسشنامه آسان و کیفیت ترجمه (شامل وضوح ترجمه، کاربرد زبان مشترک، یکسانی مفهومی و کیفیت کلی ترجمه) عبارات و جملات پرسشنامه مطلوب بود. در ادامه، اعتبار صوری نسخه فارسی پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت و منجر به تغییراتی در مواردی از بخشها و چیدمان ظاهری چکلیست گردید. در این بررسی ضریب همبستگی بین نمره کلی چکلیست روسا و چکلیست رولا معنادار بود (۷/۰=r و ۰۰۱/۰P<).

نتیجه گیری: نسخه فارسی چک لیست روسا برای ارزیابی سریع تنش اداری در بین جوامع ایرانی از روایی لازم برخوردار است.


سیدصادق رحیمی، مرتضی فرازی، اکبر دارویی، عنایت الله بخشی، سلمان عبدی، وحید ولی نژاد، محی الدین تیموری،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۵ )
چکیده

هدف نتایج مطالعات و تجارب افراد مبتلا به لکنت نشان داده است که لکنت می‌تواند مشکلات روانی‌اجتماعی را به‌وجود آورد که به‌طورمنفی بر کیفیت زندگی تأثیر می‌گذارد. آزمون OASES-A یک آزمون جامع روان‌شناختی مبتنی‌بر چهار شاخصه عمده است و در شاخصه چهارم این آزمون روی دلالت بر کیفیت زندگی افراد تأکید شده است. هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه کیفیت زندگی در افراد دچار لکنت با افراد بدون‌لکنت و بررسی همبستگی شدت لکنت با هریک از مؤلفه‌های آزمون OASES-A در افراد مبتلا به لکنت بود.
روش بررسی مطالعه مقطعی توصیفی‌تحلیلی حاضر روی ۵۶ فرد بزرگ‌سال دچار لکنت و ۵۶ فرد بزرگ‌سال فاقد لکنت انجام شد که براساس سن، جنس، میزان تحصیلات و شغل با گروه هدف همتاسازی شده بودند. در این مطالعه نمونه‌گیری به‌صورت نمونه‌گیری طبقه‌ای‌تصادفی انجام گرفت. برای جمع‌آوری داده‌ها آزمون تعیین شدت لکنت SSI-۳ در موقعیت گفتاری خواندن شفاهی متن دویست‌کلمه‌ای (۴۴۸هجایی) و برای بررسی کیفیت زندگی از آزمون ارزیابی جامع تجربه فرد از لکنت بزرگ‌سال به‌کاررفت. افزون‌براین از آزمون تی مستقل برای مقایسه میانگین‌های کیفیت زندگی و سن و از آزمون کای اسکوئر به‌منظور مقایسه میانگین‌های جنسیت و سطح تحصیلات و شغل دو گروه دچار لکنت و بدون‌لکنت و از آزمون‌های لون و ضریب همبستگی اسپیرمن برای بررسی ارتباط کیفیت زندگی با شدت لکنت استفاده شد. داده‌ها به کمک نسخه شانزدهم نرم‌افزار SPSS تجزیه‌وتحلیل شد.
یافته‌ها نتایج نشان داد که میانگین نمرات کیفیت زندگی افراد دچار لکنت در مقایسه با افراد بدون‌لکنت بیشتر و این تفاوت از نظر آماری معنادار بود (۰۰۱/۰>P). همچنین همبستگی معنی‌داری بین شدت لکنت با کیفیت زندگی یافت شد (۰۰۱/۰>P). علاوه‌براین از لحاظ سن (۶۸/۰ نتیجه‌گیری براساس شاخصه‌های آزمون ارزیابی جامع تجربه فرد از لکنت افراد دچار لکنت سطح کیفیت زندگی پایین‌تری داشتند. بررسی توزیع امتیازهای کیفیت زندگی بیماران دچار لکنت در شدت‌های مختلف آن نشان داد کیفیت زندگی افراد مبتلا به لکنت در مراحل خفیف و متوسط بهتر از مراحل شدید و خیلی شدید بود. به‌علاوه نتایج تحقیق نشان داد متغیرهای سن، جنس، میزان تحصیلات و شغل عوامل مؤثری بر کیفیت زندگی بود. بنابراین در فرایند ارزیابی و درمان لکنت بزرگ‌سال شایسته است ضمن توجه به جنبه‌های روانی گفتار، در زمینه‌های روان‌شناختی تغییرات مثبت ایجاد شود و برای برقراری تعاملات ارتباطی روزمره بهتر و ارتقای کیفیت زندگی افراد نگرش آنان نیز مدنظر قرار گیرد.


سیده‌نفیسه عسکری‌نژاد، کیانوش عبدی، عنایت‌الله بخشی، مهدی امیری، اصغر مکارم،
دوره ۱۸، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۶ )
چکیده

هدف طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۱ در حال حاضر ۱۵درصد از جمعیت جهان، یعنی بیش از یک میلیارد نفر ناتوانی دارند. افراد دارای ناتوانی بزرگترین گروه افراد به حاشیه رانده شده در منطقه آسیا هستند. می‌توان با ایجاد بستری مناسب ازجمله مناسب‌سازی محیط شهری حضور افراد ناتوان را در اجتماع تسهیل بخشید. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی نگرش مدیران و کارکنان مناسب‌سازی شهری برای افراد دارای ناتوانی در شهرداری شهر تهران بوده است.
روش بررسی در این مطالعه توصیفی‌تحلیلی که با روش مقطعی انجام شد از پرسش‌نامه روا و پایاشده «ارزیابی نوع نگرش مدیران و کارکنان شهرداری تهران در ارتباط با مناسب‌سازی شهر برای افراد ناتوان» استفاده شد. جامعه آماری تمامی مدیران و کارکنانی بودند که در سال ۱۳۹۳ در شهرداری شهر تهران و مناطق ۲۲گانه در یکی از معاونت‌های معماری و شهرسازی، فنی و عمرانی، حمل‌ونقل و ترافیک و ستاد مناسب‌سازی مشغول به فعالیت بودند. پرسش‌نامه‌ها در اختیار ۱۶ نفر از مدیران و کارشناسان شاغل در ستاد مناسب‌سازی شهرداری تهران گذاشته شد. ۱۶۲ نفر نیز که در یکی از معاونت‌ها مشغول به فعالیت بودند از طریق سرشماری برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. در این مطالعه نگرش مدیران و کارکنان شاغل در شهرداری تهران نسبت به امر مناسب‌سازی محیط شهری برای افراد ناتوان در شهر تهران بررسی شد. برای تساوی واریانس‌ها از آزمون لون استفاده شد. برای مقایسه دو گروه از آزمون تی مستقل و آنالیز واریانس استفاده شد. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از نسخه ۲۲ نرم‌افزار SPSS استفاده شد.
یافته‌ها یافته‌های این پژوهش نشان داد نگرش ۱۷ نفر (۹/۶ درصد) از مدیران و کارکنان در خصوص مناسب‌سازی شهری برای افراد ناتوان در سطح متوسط، ۱۱۲ نفر (۶۲/۹ درصد) در سطح خوب و ۴۹ نفر (۲۷/۵ درصد) در سطح خیلی‌خوب بود. میانگین نمره نگرش مدیران وکارکنان آشنا با معلولیت در زمینه مناسب‌سازی شهری بیشتر از میانگین نمره مدیران وکارکنان ناآشنا با معلولیت بود. میانگین نمره نگرش زنان بالاتر از مردان بود. همچنین میانگین نمره افراد با رده سنی ۵۵ سال و بالاتر، کارکنان با مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر و کسانی که سابقه کار ۱۲ تا ۱۷ سال داشتند بالاتر از دیگران بود. در متغیر فردی جنسیت اختلاف معنادار بین دو جنس وجود نداشت (۰/۳۷=P). در متغیر فردی سِمَت بین دو گروه اختلافی وجود نداشت (۰/۳۷=P). در رابطه با متغیر فردی آشنایی با معلولیت اختلاف معنادار بین دو گروه وجود داشت (۰/۰۱=P). نوع نگرش مدیران و کارکنان آشنا با معلولیت در خصوص مناسب‌سازی شهری بهتر از عملکرد مدیران و کارکنانی بود که آشنایی چندانی با معلولیت نداشتند. در رابطه با متغیر میزان تحصیلات اختلاف معناداری وجود داشت (۰/۰۰۱=P). به منظور مقایسه دوتایی از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. در نوع نگرش دو گروه فوق دیپلم و کارشناسی‌ارشد و بالاتر (۰/۰۰۲=P) و بین دو گروه کارشناسی و کارشناسی‌ارشد و بالاتر اختلاف معنادار دیده شد (۰/۰۰۴=P). مدیران و کارکنان دارای مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر در مقایسه با مدیران و کارکنان دارای مدرک فوق دیپلم و کارشناسی نسبت به مقوله مناسب‌سازی شهری نگرش بهتری داشتند.
نتیجه‌گیری به نظر می‌رسد به‌خدمت‌گرفتن افراد با مدارج تحصیلی بالا و مرتبط با امر مناسب‌سازی و همچنین آشنا با پدیده ناتوانی می‌تواند به انجام هر چه بهتر مقوله مناسب‌سازی در جامعه کمک کند. پیشنهاد می‌شود برای تدوین برنامه‌های مناسب‌سازی در جامعه از یافته‌های این پژوهش استفاده شود.


بنفشه ابراهیمی برمی، محمدعلی حسینی، کیانوش عبدی، عنایت الله بخشی،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۷ )
چکیده

هدف امروزه استرس یکی از عواملی است که در سازمان‌ها، بهداشت روانی کارکنان را با خطر مواجه کرده است. ماهیت و ذات محیط‌های بالینی به گونه‌ای است که این محیط‌ها به طور اجتناب‌ناپذیری تنش و استرس را به کارکنان تحمیل می‌کنند. استرس‌های درک‌شده در محل کار بر کیفیت و کمیت عملکرد فرد تأثیر بسزایی دارد. شناخت راه‌های مقابله با استرس درک‌شده می‌تواند در پیشگری و کاهش عوارض ناشی از آن موثر باشد. از آنجا که محیط‌های کار توانبخشی استرس زیادی دارند و این استرس می‌تواند کیفیت کار کارشناسان را تحت‌الشاع قرار دهد و بر سلامت مددجویان تأثیرات سویی داشته باشد، محقق بر آن شد تا با انجام پژوهشی با هدف تعیین رابطه هوش معنوی با استرس درک‌شده کارشناسان توانبخشی مراکز توانبخشی وابسته به بهزیستی شهر تهران و شمیرانات در سال ۱۳۹۶ رابطه این متغیرها را بررسی کند. 
روش بررسی در این مطالعه توصیفی تحلیلی مقطعی به صورت همبستگی، ۱۶۳ نفر از کارشناسان توانبخشی (در رشته‌های فیزیوتراپی، کاردرمانی، گفتاردرمانی، شنوایی‌شناسی، بینایی‌سنجی، ارتوپد فنی، مددکاری و روان‌شناسی)با توجه به حجم نمونه مورد انتظار از بین مراکز موجود در بهزیستی شهر تهران و شمیرانات، ۹ مرکز از شهرستان تهران و ۱۱ مرکز از شهرستان شمیرانات به صورت نمونه‌گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. سپس از مراکز مذکور معرفی‌نامه دریافت شد. پس از مراجعه به مراکز مذکور تمام کارشناسان توانبخشی موجود در مراکز که معیارهای ورود به پژوهش را داشتند و حاضر به همکاری با پژوهشگر بودند وارد مطالعه شدند. با جلب همکاری مشارکت‌کنندگان، پرسش‌نامه‌ها بین آن‌ها توزیع و پس از تکمیل، جمع‌آوری و وارد فرایند تجزیه‌وتحلیل شدند. به منظور جمع‌آوری داده‌ها از پرسش‌نامه جمعیت‌شناختی، پرسش‌نامه‌های روا و پایاشده هوش معنوی کینگ (۲۰۰۸) (الفای کرونباخ ۰/۸۸) و استرس درک‌شده کوهن (۱۹۸۳) (الفای کرونباخ ۰/۸۴) استفاده شد. در این پژوهش از ابزارهایی استفاده ‌شد که پژوهشگران دیگر در پژوهش‌های مشابه استفاده کرده بودند و روایی و پایایی آن‌ها تأیید شده بود. با صلاحیت تیم تحقیق نیاز به سنجش مجدد روایی و پایایی ابزارها احساس نشد. به منظور تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۱ استفاده شد. برای توصیف داده‌ها از آمارهای توصیفی مثل میانگین و انحراف معیار استفاده شد. با توجه به نرمال بودن توزیع داده‌ها، برای تحلیل داده‌ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و از آزمون تی مستقل برای مقایسه دو گروه استفاده شد.
یافته‌ها میانگین سنی شرکت‌کنندگان در پژوهش حدود ۴۰ سال بود که شرکت‌کنندگان حداقل ۲۳ سال و حداکثر ۵۴ سال سن داشتند. ۵۶/۵ درصد از افراد شرکت‌کننده در این پژوهش زن بودند. ۲۲/۹ درصد سابقه کار ۱۰ تا ۱۵ سال داشتند. نتایج نشان داد بین متغیر‌های سن، جنسیت، سابقه کار، وضعیت تأهل، تحصیلات و نوع استخدام با هوش معنوی و استرس درک‌شده رابطه‌ای وجود ندارد.همچنین بین هوش معنوی با استرس درک‌شده در کارشناسان توانبخشی مراکز وابسته سازمان بهزیستی شهر تهران وشمیرانات در سال ۱۳۹۶ رابطه مستقیم معنی‌دار وجود دارد (۰/۰۴۲=P).
نتیجه‌گیری با توجه به رابطه مستقیم هوش معنوی و استرس درک‌شده، برای افزایش هوش معنوی و کاهش استرس درک‌شده افراد، پیشنهاد می‌شود با توجه به اینکه هوش معنوی قابل یادگیری است، این قابلیت در سازمان‌ها برای تمامی کارکنان به صورت دوره‌ای آموزش داده شود. از آنجایی که پژوهشگر در جمع‌آوری داده‌ها، تنها از پرسش‌نامه به عنوان وسیله سنجش استفاده کرده است، لذا در تعبیر و تفسیر نتایج باید شرایط احتیاط را رعایت کرد و محتاط بود. بنابراین برای پژوهش‌های جامع‌تر و کامل‌تر بعدی، شیوه‌هایی مانند مشاهده، مصاحبه و سپس تحلیل محتوا توصیه می‌شود.


مسعود ثاقب اسمعیل پور، کیانوش عبدی، محمد علی حسینی، اکبر بیگلریان،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۸ )
چکیده

هدف تأثیرگذارترین سرمایه هر سازمان، منابع انسانی آن سازمان است. ارتقای منابع مالی و منابع فیزیکی از گسترش منابع انسانی حاصل می‌شود. بررسی و شناخت عوامل مؤثر بر عملکرد شغلی یکی از برنامه‌های مهم مـدیریت در بخـش کلان محسوب می‌شود تا از این راه عوامل مرتبط با آن مانند جذب، آموزش، پرورش و حفظ کارکنان به شکل بهتری، از سوی مدیریت منابع انسانی، برنامه‌ریزی و اجرا شـود. رعایت ارزش‌های اخلاقی مانند تعهد به کار، صداقت و درستی در کار، موجب افزایش عملکرد شغلی و موفقیت سازمان می‌شود. این پژوهش با هدف تبیین رابطه‌ اخلاق کاری با عملکرد شغلی کارکنـان اداری‌درمانی دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی و مراکز تابعه در سال ۱۳۹۶انجام شد.
روش بررسی این پژوهش به روش مقطعی از نوع توصیفی‌تحلیلی انجام شد. جامعه‌ آماری پـژوهش همه کارکنان اداری‌درمانی دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی و مراکز تابعه (بیمارستان روان‌پزشکی رازی، بیمارستان توان‌بخشی رفیده و مرکز توان‌بخشی نظام مافی) در سال ۱۳۹۶ و تعدادشان ۱۵۰۲ نفر بود و از میان آن‌ها نمونه آماری، شامل ۲۵۰ نفر از کارکنان بـه روش تصادفی طبقه‌ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش متشکل بود از پرسش‌نامه روا و پایا‌شده ۱۵‌سؤالی عملکرد شغلی پاترسون، پرسش‌نامه ۵۰‌سؤالی اخلاق کاری گریگوری سی پتی که چهار بُعد (دلبستگی و علاقه، جدیت و پشتکار، روابط سالم و روح جمعی و مشارکت ) داشت و پرسش‌نامه اطلاعات جمعیت‌شناختی. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها، در بخش آمار توصیفی از شاخص‌هایی چون جداول آماری و توزیع و درصد و در بخش آمار استنباطی با توجه به غیرعادی‌بودن توزیع داده‌ها از آزمون‌های ناپارامتری ضریب همبستگی اسپیرمن و آزمون یومن ویتنی استفاده شد. 
یافته‌ها نتایج نشـان داد بین اخلاق کاری و ابعاد آن با عملکرد شغلی کارکنان رابطه مثبت معناداری وجود دارد.
 (P<۰/۰۰۱, R۲‌=۰/۳۶۶). با توجه به اینکه مقدار ضریب همبستگی بُعد دلبستگی و علاقه اخلاق کار با عملکرد شغلی ۰/۵۶۳، مقدار ضریب همبستگی بُعد پشتکار اخلاق کار با عملکرد شغلی ۰/۵۶۹، مقدار ضریب همبستگی بُعد روابط سالم اخلاق کار با عملکرد شغلی ۰/۵۱۲ و مقدار ضریب همبستگی بُعد روح جمعی اخلاق کار با عملکرد شغلی ۰/۵۷۰ بود، بین همه ابعاد اخلاق کاری و عملکرد شغلی رابطه معناداری وجود دارد (P<۰/۰۰۱). 
نتیجه‌گیری با توجه به رابطه مستقیم اخلاق کاری و عملکرد شغلی می‌توان گفت که ارتقای اخلاق کاری کارکنان با افزایش عملکرد کارکنان همراه است، بدین منظور برای ارتقای وضعیت اخلاق کاری و عملکرد شغلی کارکنان، پیشنهاد می‌شود، توجه بیشتری به اخلاق کاری در ابعاد مختلف برنامه‌های معرفتی و یادگیری سازمانی، برای افزایش عملکرد و مشارکت فعالانه کارکنان در امور سازمانی و عمل به مسئولیت‌های فردی شود و مدیران دانشگاه و مراکز تابعه برای افزایش سطح عملکرد شغلی کارکنان خود به ابعاد مختلف اخلاقی کارکنان اداری‌درمانی توجه جدی کنند و برای ارتقای سطح اخلاقی کارکنان از طریق برگزاری کارگاه‌های آموزشی، تشکیل تیم‌های حل مسئله و نظام تشویق کارکنان خود بکوشند. 

پریسا جهان‌بین، کیانوش عبدی، محمد سعید خانجانی، محمد علی حسینی،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( پائیز ۱۳۹۸ )
چکیده

اهداف: کار تیمی، سنگ بنای توان‌بخشی پزشکی است. هدف از برنامه‌های کار تیمی توان‌بخشی ارتقای توانمندهای عملکردی افراد ناتوان به منظور بهبود کیفیت زندگی است. یکی از مشکلات ارائه خدمات توان‌بخشی در کشور ایران کار تیمی است. درواقع کار تیمی حلقه مفقوده خدمات توان‌بخشی است. انجام کار تیمی بین پزشکان و درمانگران در حیطه‌های مختلف توان‌بخشی به ارائه با‌کیفیت خدمات توان‌بخشی کمک می‌کند. بنابراین، این مطالعه با هدف شناسایی موانع کار تیمی در ارائه خدمات توان‌بخشی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه با رویکرد کیفی برای شناسایی موانع کار تیمی در شهرستان‌های شیراز و تهران در سال ۱۳۹۶ و با استفاده از روش تحلیل محتوای قراردادی بر اساس روش گرانهیم انجام شد. ۳۲ مشارکت‌کننده بر اساس نمونه‌گیری هدفمند با حداکثر تنوع انتخاب شدند و نمونه‌گیری تا اشباع داده‌ها انجام شد. داده‌ها از طریق مصاحبه نیمه‌ساختار‌یافته جمع‌آوری شدند. قبل از انجام مصاحبه، هدف مطالعه توضیح داده شد و از مشارکت‌کنندگان رضایت آگاهانه گرفته شد. مدت‌زمان انجام مصاحبه‌ها بین ۲۰ تا ۶۰ دقیقه طول کشید و برای تحلیل داده‌ها از نسخه ۱۰ نرم‌افزار MAXQDA استفاده شد. در این پژوهش برای ارزیابی و صحت داده‌ها از چهار معیار مقبولیت، قابلیت اطمینان، قابلیت انتقال و قابلیت تأیید پیشنهادی گوبا و لینکن استفاده شد. 
یافته‌ها: پس از پیاده‌سازی مصاحبه‌ها، ۸۴۶ کد اولیه با حذف کدهای مشابه استخراج شد. طبقات از فرایند غیرمستقیم کدگذاری باز همراه با خواندن چندین‌بار متن و اختصاص کدهای مرتبط به آن‌ها با استفاده از مقایسه مداوم کدها با یکدیگر و اطمینان از دقت کدگذاری شناسایی شدند. یافته‌های این مطالعه نشان داد موانع کار تیمی در ارائه خدمات توان‌بخشی شامل یک مضمون اصلی تولیت حلقه گمشده کار تیمی توان‌بخشی و شش طبقه شامل ساختار و برنامه‌ریزی نابسامان، ارتباط و هماهنگی ضعیف، کمبود منابع مالی، نظام آموزشی ناکارآمد، باورهای فرهنگی نادرست، شناخت و تجربه ناکافی و ۲۰ زیر‌طبقه هستند.
نتیجه‌گیری: براساس یافته‌های این مطالعه، یک کار تیمی اثربخش توان‌بخشی نیازمند درک و شناخت جامعی از موانع کار تیمی در بلندمدت است. شناخت موانع کار تیمی می‌تواند اولین اقدام اساسی در شکل‌گیری و پیشبرد کار تیمی در بیمارستان‌ها و مراکز ارائه‌دهنده خدمات توان‌بخشی باشد. تولیت حلقه گمشده کار تیمی توان‌بخشی، مهم‌ترین مفهوم در مبحث مانع در انجام کار تیمی بود. نتایج می‌تواند بینش و دانش وسیعی درباره کار تیمی در اختیار سیاست‌گذاران، مدیران و کادر توان‌بخشی کشور بگذارد تا برای رفع موانع و ارتقای کیفیت خدمات توان‌بخشی از آن استفاده کنند. بنابراین ضرورت دارد سیاست‌گذاران و مدیران نظام سلامت بینش خود را تغییر دهند و به کار تیمی به عنوان بخش اصلی برنامه‌های سلامت توجه کنند. پیشنهاد می‌شود تحقیقات بیشتری در این زمینه صورت گیرد.

فرشاد فتحی، علی خضری، محمد سعید خانجانی، سمانه حسین زاده، کیانوش عبدی،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( پائیز ۱۳۹۸ )
چکیده

اهداف: پاسخگویی فرایندی است که از یکسو تمام سازمان‌ها، اعم از بیمارستان و مراکز توان‌بخشی نیازمند اجرای آن به منظور مشروعیت‌بخشیدن به فعالیت‌های خود هستند و از سوی دیگر، دریافت‌کنندگان خدمات توان‌بخشی به عنوان یک شهروند در جامعه جایگاه ویژه‌ای دارند. بنابراین هدف اصلی تحقیق حاضر، تعیین و مقایسه وضعیت پاسخگویی سازمان‌های ارائه‌دهنده خدمات توان‌بخشی از دیدگاه افراد ناتوان و خانواده‌هایشان در شهر تهران سال ۱۳۹۶ بود.
روش بررسی: این مطالعه، مطالعه‌ای توصیفی‌تحلیلی و از نوع مقطعی است. جامعه آماری تحقیق را تمام افراد ناتوان و خانواده‌هایشان که در سال ۱۳۹۶ از سازمان‌های ارائه‌دهنده خدمات توان‌بخشی (هلال احمر، بهزیستی، بخش خصوصی)، خدمات توان‌بخشی دریافت می‌کردند، تشکیل داد. نمونه‌گیری از مراکز توان‌بخشی مناطق پنجگانه شهر تهران، به صورت نمونه‌گیری دردسترس، انجام شد. پرسش‌نامه بر اساس پرسش‌نامه پاسخگویی (سازمان بهداشت جهانی، ۲۰۰۰)، توزیع و ۳۵۷ نمونه جمع‌آوری شد. افراد بزرگسالی که ناتوانی جسمی‌حرکتی داشتند و خانواده‌هایی که کودک ناتوان جسمی‌حرکتی داشتندبه مطالعه وارد شدند و افرادی که ناتوانی ذهنی داشتند و افرادی که تمایل به شرکت در پژوهش نداشتند و همچنین پرسش‌نامه‌های ناقص و ناخوانا از مطالعه خارج شدند.پرسش‌نامه مذکور هشت حیطه و ۲۵ سؤال دارد. روایی محتوایی پرسش‌نامه با توزیع پرسش‌نامه بین ۱۱ نفر از استادان متخصص توان‌بخشی با نمره CVI=۰/۹۱ و پایایی پرسش‌نامه با استفاده از ۳۰ پرسش‌نامه از روش آزمون و بازآزمون در چهار مرکز در فاصله زمانی دو هفته با ضریب همبستگی ۰/۸۳ و آلفای کرونباخ ۰/۷۷ تأیید شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (من‌ویتنی و کروسکال والیس) با نسخه ۲۲ نرم‌افزار SPSS انجام شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد بیشتر مراجعه‌کنندگان به طور کلی (۴۹/۶ درصد) در گروه سنی۳۰ تا ۳۹ سال قرار داشتند. به تفکیک نوع مرکز، میانگین سن در مراکز خصوصی (۴۹/۵ درصد)، بهزیستی (۴۹/۵ درصد) و هلال احمر (۵۰ درصد) این مقدار بود. بیشترین پاسخگویی مربوط به ابعاد حق انتخاب و کیفیت محیط (به ترتیب ۲/۶ و ۲/۴۱ از ۵) بود. در مراکز خصوصی بُعد کیفیت محیط (۲/۱ از ۵) و در مراکز بهزیستی بُعد مشارکت در تصمیم بیشترین نمره را به خود اختصاص داد. کمترین پاسخگویی مربوط به شأن و منزلت (۲/۱۸ از ۵) گزارش شد. میانگین نمرات ابعاد حمایت اجتماعی در سه گروه نوع مرکز، اختلاف آماری داشتند (P=۰/۰۰۱)، همچنین میانگین نمرات ابعاد توجه فوری (P=۰/۰۰۲)، مشارکت در تصمیم (P=۰/۰۰۹)، محرمانگی (P=۰/۰۱۰) و پاسخگویی کل (P=۰/۰۴) در دو گروه نوع مراجعه، اختلاف آماری داشتند و میانگین نمرات ابعاد توجه فوری در دو گروه جنسیت (P=۰/۰۲۲) اختلاف آماری داشتند. در حالی که میانگین نمرات ابعاد پاسخگویی کل در دو گروه وضعیت تأهل (P=۰/۴۴۶) و نوع بیمه (P=۰/۵۳۵) اختلاف آماری نداشتند.
نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش نشان داد پاسخگویی به عنوان یک معیار کیفیت خدمات توان‌بخشی، درواقع تصویر شفافی از عملکرد درباره مراجعان ارائه می‌دهد. پاسخگویی مراکز بهزیستی نسبت به مراکز خصوصی و هلال احمر بهتر بود. در این مطالعه، مراکز توان‌بخشی سازمان‌های ارائه‌دهنده خدمات توان‌بخشی در ابعاد ارتباطات شفاف، شأن و منزلت و حمایت اجتماعی پایین‌ترین عملکرد را داشتند که این نتایج می‌تواند بیانگر توجه کمتر به شأن و منزلت دریافت‌کننده خدمت و نقص پوشش ناکافی بیمه‌ها در حمایت از خدمات توان‌بخشی باشد. در حالی که این ابعاد از پاسخگویی برای دریافت‌کنندگان اهمیت بالایی دارند. بنابراین برای پاسخگوکردن نظام توان‌بخشی انجام اصلاحات در این زمینه‌ها (ارتباطات شفاف، شأن و منزلت و حمایت اجتماعی) ضروری است. همچنین توصیه می‌شود مطالعات بیشتری درباره پاسخگویی نظام توان‌بخشی صورت گیرد.

محسن ایروانی، لیلا ریاحی، کیانوش عبدی، سیدجمال الدین طبیبی،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۹ )
چکیده

اهداف: ارائه خدمات توان‌بخشی مطلوب به معلولان همواره از دغدغه‌های مهم نظام سلامت در جهان محسوب می‌‌شود. شناسایی نظام‌های توان‌بخشی معلولان برای سیاست‌گذاران و متولیان سلامت و توان‌بخشی یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است. در این میان پرداختن به مطالعات تطبیقی و بهره‌مندی از تجارب‌ کشورهای موفق بسیار مفید خواهد بود. این مطالعه با هدف مقایسه تحلیلی نظام‌های ارائه خدمات توان‌بخشی به معلولان در ایران با سایر کشورهای مطرح در زمینه توان‌بخشی طراحی و اجرا شد.
روش بررسی: این پژوهش به ‌صورت تطبیقی در سال ۱۳۹۹ انجام شد. جهت تعیین چارچوب مقایسه جامعه پژوهش، از چهار بُعد عملکرد نظام‌های سلامت بر مبنای گزارش سال ۲۰۰۰ سازمان جهانی بهداشت به‌عنوان الگو استفاده شد و نه کشور در ابعاد تولیت، تولید منابع، تأمین مالی و تدارک خدمات، مورد مقایسه قرار گرفتند. یافته‌ها از هر کشور به تفکیک ابعاد مذکور در جداول تطبیقی ارائه شد. الگوی مورد استفاده در این مطالعه، الگوی بِرِدی و هیلکر بود که چهار مرحله توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه را در مطالعات تطبیقی مشخص می‌کند. در پژوهش حاضر، نمونه‌گیری هدفمند مورد استفاده قرار گرفت. جامعه آماری شامل نظام‌های توان‌بخشی در جهان بود و نمونه‌های پژوهش نظام توان‌بخشی کشورهای ایران، چین، ترکیه، هندوستان، آمریکا، مکزیک، آلمان، انگلیس و آفریقای‌ جنوبی بودند. ملاک‌های ورود بر حسب دسته‌بندی جغرافیایی، انتخاب حداقل یک کشور از قار‌‌ه‌های آمریکا، اروپا، آسیا و آفریقا و بر حسب مدل کارکردی سازمان جهانی بهداشت و قابل دسترس بودن داده‌های مربوط به ابعاد چهارگانه عملکرد نظام‌های سلامت بود. 
یافته‌ها: نتایج مطالعه نشان داد، تولیت توان‌بخشی معلولان در نظام ارائه خدمات توان‌بخشی در ایران با سازمان بهزیستی بوده، ولی در اغلب کشورها وزارت سلامت متولی توان‌بخشی معلولان بود. از نظر تولید منابع، تمامی کشورهای مورد مطالعه در زمینه تربیت نیروی انسانی متخصص از طریق نظام دانشگاهی اقدام ‌می‌‌کردند. همچنین در ایران، هندوستان و مکزیک دسترسی به داده‌های ملی جامع به طور کامل وجود نداشت، ولی در آمریکا، آلمان، چین، آفریقای‌ جنوبی و ترکیه این بستر جهت برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری فراهم بود. تأمین مالی در کشورهای آلمان، آمریکا، چین و ترکیه بیشتر از طریق نظام بیمه‌ای، در انگلیس بیشتر از محل مالیات، ولی در ایران از طریق پرداخت یارانه از محل درآمدهای عمومی و مالیات صورت می‌گرفت و درنهایت تدارک خدمات در ایران علاوه بر فعالیت بخش خصوصی، در بخش دولتی به‌ صورت غیرمنسجم توسط نهادهای مختلف از جمله وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سازمان آموزش و پرورش استثنایی، هلال احمر، سازمان بهزیستی و بنیاد شهید و امور ایثارگران و در سایر کشورها اغلب از طریق بیمارستان‌ها و بخش خصوصی ارائه می‌‌شد. در اغلب کشورهای مورد مطالعه توان‌بخشی معلولان با بخش بهداشت و درمان دارای پیوستگی قابل ملاحظه‌ای بود.
نتیجه‌گیری: علی‌رغم نقاط قوت متعدد در نظام ارائه خدمات توان‌بخشی به معلولان در ایران، ادغام بخش توان‌بخشی سازمان‌های موازی در ایران در وزارت بهداشت و درمان، علاوه بـر افـزایش هماهنگی‌های درون و برون‌بخشی و انسجام مدیریت و سیاست‌گذاری واحد، می‌تواند موجـب کـاهش هزینـه‌هـا، تخصیص صحیح و افزایش منابع مالی این بخش شود. علاوه بر این، می‌تواند منجر به کاهش هم‌پوشانی وظـایف و مـسئولیت‌هـا و جلـوگیری از دوبـاره‌کـاری، تربیت نیروی متخصص متناسب با نیاز و نهایتاً ارائه خدمات مطلوب‌تر شود؛ بنابراین ضروری است سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان این حوزه با دید وسیع‌تری نسبت به بازنگری و اصلاح ساختار، قوانین و فرایندها در راستای حرکت به سوی شکل‌گیری نظام ارائه خدمات توان‌بخشی به معلولان در ایران اقدام کنند.

سعید قانع عزآبادی، لیلا نظام آبادی فراهانی، کیانوش عبدی، مارال سعادت، سید ابوالفضل ذاکریان،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( بهار ۱۴۰۰ )
چکیده

هدف: افراد دارای معلولیت از نظر استرس، سلامت و شاخص‌های جمعیت‌شناختی اجتماعی، در مقایسه با افراد عادی، در وضعیت بدتری به سر می‌برند. دانش کمی در رابطه با چگونگی تأثیر وضعیت استخدام و نوع شغل بر این شرایط وجود دارد، به‌ویژه در مورد شاغلین دارای معلولیت جسمی حرکتی. مطالعات معدودی به بررسی تأثیر بالقوه وضعیت استخدام و نوع شغل بر سلامت عمومی و استرس شغلی شاغلین دارای معلولیت جسمی حرکتی پرداخته‌اند. این مطالعه به بررسی نقش وضعیت استخدام و نوع شغل و عوامل جمعیت‌شناختی در پیش‌بینی‌ سلامت عمومی پرداخته و نیز روابط بین استرس شغلی و سلامت عمومی با توجه به عوامل جمعیت‌شناختی در میان افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی شاغل در مراکز حرفه‌آموزی متعلق به بهزیستی شهر تهران را مورد ارزیابی قرار داده است.
روش بررسی: پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی بوده و داده‌ها به شکل مقطعی گردآوری شدند. این مطالعه روی ۲۷۳ نفر از افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی شاغل در کارگاه‌های تولیدی مراکز توان‌بخشی شغلی تهران که به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسش‌نامه محقق‌ساخته جمعیت‌شناختی، شاخص استرس شغلی بلکیک (۱۹۹۱) و پرسش‌نامه سلامت عمومی ۲۸‌سؤالی گلدبرگ (۱۹۷۹) بود. تجزیه و تحلیل داده‌ها به وسیله نرم‌افزار SPSS و با استفاده از آزمون‌های تی مستقل و آنالیز واریانس یک‌طرفه و رگرسیون خطی چندمتغیره انجام شد.
یافته‌ها: میانگین (انحراف معیار) سنی شاغلین دارای معلولیت جسمی حرکتی شرکت‌کننده در مطالعه ۳۳/۶۵ (۳/۷۶۳) بود. اکثر آن‌ها در محدوده سنی ۳۰ تا ۳۹ سال (۵۵/۲ درصد) بودند. از میان نمونه‌های مورد مطالعه مردها، ۶۰/۴ درصد مرد، ۶۰/۴ درصد متأهل، ۶۷ درصد استخدام پاره‌وقت و ۳۰ درصد در کارهای تولیدی بودند. ارتباط بین سلامت عمومی و استرس شغلی با جنسیت و وضعیت تأهل معنادار بود (۰/۰۰۵>P). زنان و افراد متأهل استرس شغلی بیشتری داشتند. به علاوه، بین استرس شغلی و سلامت عمومی شاغلین دارای معلولیت با وضعیت استخدام آن‌ها نیز ارتباط معناداری وجود داشت (۰/۰۰۵>P). شاغلین پاره‌وقت در مقایسه با سایرین، با شرایط فیزیکی استرس‌زا و حوادث بیشتری در محل کار مواجه بودند که منجر به استرس شغلی بالاتری در آن‌ها می‌شد. به علاوه افراد دارای معلولیت شاغل در امور هنری، فشار زمانی، مشکلات و موقعیت‌های تصمیم‌گیری بیشتری داشتند و درنتیجه، استرس شغلی بیشتری را تجربه می‌کردند. به منظور شناسایی متغیرهای پیش‌بینی‌کننده‌ سلامت عمومی ضمن تعدیل اثر متغیرهای جمعیت‌شناختی، از آنالیز رگرسیون خطی چندمتغیره روی داده‌ها استفاده شد. سن اثر مستقیم معناداری بر افزایش علائم جسمانی داشت (۰/β=۱۶). زنان دارای معلولیت در مقایسه با مردان، علائم جسمانی بیشتری داشتند (۱/β=۹۷). به علاوه، استخدام پاره‌وقت مستقیماً با علائم جسمانی و افسردگی مرتبط بود (۱/۵۱ و ۱/β=۲۶). کارهای تولیدی به طور معناداری با افزایش علائم جسمانی، اضطراب، بی‌خوابی و افسردگی ارتباط داشتند (به ترتیب، ۱/۹۵ و ۱/۵۳ ،۱/β=۲۸). بنابراین، زن بودن، اشتغال به صورت پاره‌وقت و کار در امور تولیدی، پیش‌بینی‌کننده‌های معنادار علائم جسمانی و افسردگی در شاغلین دارای معلولیت جسمی حرکتی بودند. به علاوه، شرایط فیزیکی محیط کار، مشکلات و موقعیت‌های تصمیم‌گیری در محل کار، با علائم جسمانی ارتباطی مستقیم داشتند (به ترتیب، ۰/۱۴ و ۰/۱۳ ،۰/β=۷). به طور کلی، ۴۹ درصد از واریانس علائم جسمانی (بهترین تناسب مدل) را می‌توان از طریق متغیرهای مستقل تبیین کرد. 
نتیجه‌گیری: وضعیت استخدام و نوع شغل به طور معناداری با استرس شغلی مرتبط هستند که به نوبه خود، منجر به تفاوت در وضعیت سلامت عمومی افراد شاغل دارای معلولیت جسمی حرکتی می‌شود. با توجه به بیشتر بودن علائم جسمانی و افسردگی در شاغلین پاره‌وقت، به نظر می‌رسد می‌توان با تبدیل وضعیت استخدام این افراد به تمام‌وقت، بار استرسی وارد بر آن‌ها را کمتر کرد و به تبع آن، سلامت آن‌ها را بهبود بخشید. به علاوه، زنان و افراد متأهل، استرس شغلی بیشتری را تجربه می‌کنند و علائم جسمانی در آن‌ها بیشتر است. این امر نشان‌دهنده لزوم ایجاد تطابق بین بار کاری ذهنی و فیزیکی وارد بر این افراد و توانمندی‌های آن‌هاست. شناسایی این نوع ریسک‌فاکتورها و فهم نحوه ارتباط این عوامل، متخصصین ارگونومی و توان‌بخشی شغلی را قادر می‌‌کند تا با به‌کارگیری اصول مربوطه از طریق طراحی مداخلات مناسب، اقدام به اصلاح شرایط محیط کار این گروه خاص و نیز بهینه‌سازی سلامت و بهزیستی آن‌ها کنند.

مهتاالسادات اعرابی، کیانوش عبدی، محمدسعید خانجانی،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( پائیز ۱۴۰۰ )
چکیده

هدف: یکی از ضروری‌ترین نیازهای افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و خانواده‌هایشان، استفاده از خدمات توانبخشی جهت بهبود وضعیت عملکردشان در تعاملات اجتماعی و مهارت‌های ارتباطی است. با این حال، دسترسی و استفاده از خدمات توانبخشی چالش‌های زیادی را پیش روی افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و ارائه‌دهندگان خدمات قرار می‌دهد. این مطالعه با هدف بررسی و مرور نظام‌مند چالش‌های دسترسی و استفاده از خدمات توانبخشی برای افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم انجام شد.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مطالعه مروری نظام‌مند بود. این مطالعه، مقالات چاپ‌شده در بازه زمانی سال‌های ۱۳۸۹ تا ۱۴۰۰ به زبان فارسی و انگلیسی را در زمینه چالش‌های دسترسی و استفاده از خدمات توانبخشی، برای افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم مورد بررسی قرار داد. مقالات مرتبط با جست‌وجوی گسترده الکترونیکی در پایگاه‌های اطلاعاتی بین‌المللی شامل گوگل اسکولار، پاب‌مد، اسکوپوس، پروکوئست، ساینس دایرکت، سید و مگیران، با استفاده از کلیدواژه‌های چالش، استفاده، دسترسی، توانبخشی، مراقبت بهداشتی و (اختلال طیف) اوتیسم در عنوان انتخاب شدند.
یافته‌ها: در مرحله اول جست‌وجو ۱۴۲ مقاله به دست آمد که پس از بررسی عناوین مقالات، ۱۰۲ مقاله به علت غیرمرتبط و تکراری بودن کنار گذاشته شدند و ۴۰ مقاله باقی ماند که درنهایت با بررسی چکیده مقالات و در نظر گرفتن ملاک‌های ورود، ۱۴ مطالعه برگزیده شد. به‌طورکلی به علت ماهیت این اختلال، چالش‌های زیادی، هم برای افراد و هم برای جامعه در استفاده از خدمات توانبخشی وجود داشت. مهم‌ترین این چالش‌ها عبارت بودند از: هزینه‌های بسیار بالای ارائه خدمات، پوشش ناکافی بیمه، عدم مشارکت والدین در خصوص مراقبت‌های ارائه‌شده، در دسترس نبودن برخی از خدمات ضروری و مهم، عدم دسترسی به متخصصان اختلال طیف اوتیسم، نبود حمایت از سوی دولت، زمان‌های انتظار طولانی‌مدت، فقدان حمل و نقل، کمبود اطلاعات والدین در خصوص چگونگی دسترسی به خدمات مورد نیاز، ناهمگونی خدمات ارائه‌شده در مراکز مختلف، ناکارایی در تشخیص و غربالگری افراد دچار ناتوانی، نقص در نظارت بر توانبخشی، عدم هماهنگی بین مراکز اوتیسم، ساختار و تولیت خدمات اوتیسم و نیروی انسانی ارائه‌دهنده خدمات.
نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان داد افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با چالش‌های متعددی در دسترسی و استفاده از خدمات توانبخشی روبه‌رو هستند. این مطالعه شواهدی را به منظور استفاده اثربخش از خدمات توانبخشی برای این افراد جهت بهبود خدمات توانبخشی، شرایط زندگی و درنهایت ارتقای کیفیت زندگی آن‌ها ارائه نمود. شناخت این چالش‌ها راهی روشن پیش روی سیاست‌گذاران، مدیران مداخله‌کننده و برنامه‌ریزان قرار خواهد داد تا با نگاهی دقیق‌تر به ظرفیت‌های موجود، نسبت به ارائه خدمات به افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم گام‌های مؤثرتری بردارند و برای رسیدن به وضعیت مطلوب‌تر، سازوکار لازم در زمینه سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی را اتخاذ و اجرا نمایندو با رفع چالش‌های شناسایی‌شده جهت اصلاح ساختارهای اجرایی توانبخشی اوتیسم و کمک به دست‌یابی به خدمات توانبخشی به عنوان یک حق انسانی گام‌هایی بردارند.
مولود پاک نیا، کیانوش عبدی، سهیلا شهشهانی پور، سمانه حسین زاده،
دوره ۲۵، شماره ۲ - ( تابستان ۱۴۰۳ )
چکیده

هدف مراقبت بیمارمحور به‌عنوان اولویت نظام مراقبت سلامت شناخته می‌شود. ما برای دستیابی به مراقبت بیمارمحور و دانستن اینکه کجا و چه چیزی را برای بهبود کیفیت هدف قرار دهیم، نیاز به بینش کامل‌تری در‌مورد تجربیات بیماران در طول مواجهه با نظام مراقبت‌های سلامت و بهداشتی داریم. ارائه‌دهندگان و نظارت‌کننده‌ها به ابزارهای قابل‌اعتماد، مقرون‌به‌صرفه و کاربرپسند نیاز دارند که به آن‌ها امکان می‌دهد کیفیت تجارب مراقبت‌های بهداشتی بیماران را به‌عنوان بخشی از ممیزی مداوم کیفیت خدمات ارزیابی و گزارش کنند. WatLX پرسش‌نامه‌ای است روا و پایا که تجربه بیماران خدمات توان‌بخشی سرپایی را مورد سنجش قرار می‌دهد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی نسخه فارسی این پرسش‌نامه در مراجعه‌کنندگان فارسی‌زبان به خدمات توان‌بخشی سرپایی بود.
روش بررسی در این مطالعه توصیفی از نوع روش‌شناختی ۱۱۵ نفر از افراد بزرگسال بالای ۱۸ سال دارای سطح شناختی مناسب که برای دریافت حداقل یک برنامه خدمات توان‌بخشی عضلانی‌اسکلتی، نورولوژی، سکته مغزی، گفتار و زبان به‌صورت سرپایی به ۱۰ مرکز و کلینیک‌ فیزیوتراپی، کاردرمانی و گفتاردرمانی واقع در ۵ پهنه جغرافیایی شهر تهران (شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز) در سال ۱۴۰۱ مراجعه کرده بودند، به روش نمونه‌گیری در‌دسترس برای پژوهش انتخاب شدند. بیماران پرسش‌نامه‌های ‌WatLX، پرسش‌نامه کوتاه‌شده شناختی و پرسش‌نامه مدریسک را تکمیل کردند. اطلاعات زمینه‌ای نیز جمع‌آوری شد. بعد از ترجمه پرسش‌نامه به زبان فارسی روایی صوری و محتوایی آن به روش لاوشه بررسی شد. تحلیل عاملی اکتشافی برای بررسی ساختار پرسش‌نامه با‌توجه‌به اضافه شدن یک سؤال به سؤالات قبلی انجام شد. همچنین روایی هم‌گرا با پرسش‌نامه مدریسک بررسی شد. جهت بررسی همسانی درونی پرسش‌نامه، مقدار آلفای کرونباخ محاسبه شد. پایایی آزمون باز آزمون با تکمیل مجدد پرسش‌نامه WatLX توسط ۳۹ نفر از آزمودنی‌ها به فاصله زمانی ۱۵ روز بعد از آزمون اول، با محاسبه ضریب همبستگی درون‌رده‌ای برای پرسش‌نامه WatLX سنجیده شد. در تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۳ استفاده شد.
یافته‌ها روایی محتوایی پرسش‌نامه توسط متخصصین و اساتید در گروه‌های فیزیوتراپی، کاردرمانی، گفتاردرمانی، مدیریت توان‌بخشی و متخصصین آماری) مورد تأیید قرار گرفت. این پرسش‌نامه از همسانی درونی خوبی برخوردار بود (آلفای کرونباخ= ۰/۸۰۲)، ضریب همبستگی درون‌رده‌ای (۰/۹۷۴=ICC) و روایی هم‌گرا از‌طریق ضریب همبستگی اسپیرمن با پرسش‌نامه مدریسک ۰/۵۰۳ به دست آمد.
نتیجه‌گیری نسخه فارسی ابزار WatLX ویژگی‌های روان‌سنجی قابل‌قبولی برای ارزیابی تجربه بیماران فارسی‌زبان ایرانی به خدمات توان‌بخشی سرپایی داراست و می‌توان از این ابزار در مطالعات بالینی و پژوهشی در آینده استفاده کرد.
 

شکیبا هادیان دهکردی، کیانوش عبدی، سمانه حسین زاده، زهرا صادقی،
دوره ۲۵، شماره ۳ - ( پاییز ۱۴۰۳ )
چکیده

هدف بعد از بیماری همه‌گیرکووید-۱۹ نحوه ارائه مراقبت‌های سلامتی تغییراتی پیدا کرد و ارائه خدمات سلامت از راه دور گسترش سریعی یافت و درمان‌های از راه دور در اکثر علوم ازجمله گفتاردرمانی بیش از پیش در کل جهان رونق گرفت. بااین‌حال، در ایران هنوز هم بسیاری از خانواده‌ها در استفاده از خدمات گفتاردرمانی از راه دور تردید دارند. هدف از این مطالعه، طراحی و روان‌سنجی پرسش‌نامه رضایت‌مندی خانواده‌های کودکان دارای لکنت یا اختلال تولید صدای گفتاری از خدمات گفتاردرمانی از راه دور بود. 
روش بررسی این مطالعه ابزار‌سازی، از نوع روش‌شناختی است. جامعه آماری پژوهش، ۱۴۲ والد کودک دارای لکنت و اختلال تولید صدای گفتاری استفاده‌کننده از خدمات گفتاردرمانی از راه دور ساکن استان تهران در سال ۱۴۰۱ بودند که از طریق نمونه‌گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. روایی محتوایی توسط ۱۱ نفر از اساتید و متخصصان گفتاردرمانی، روایی صوری توسط ۱۰ نفر از خانواده‌هایی که از خدمات گفتار درمانی از راه دور استفاده می‌کردند، روایی ساختاری و پایایی (تحلیل عاملی) با بررسی نتایج حاصل از تکمیل پرسش‌نامه توسط ۱۴۲ والد کودک دارای لکنت و اختلال تولید صدای گفتاری به دست آمد. برای ارزیابی پایایی، از همسانی درونی و تکرارپذیری استفاده شد. جهت بررسی پایایی (تکرارپذیری ابزار)، ۳۰ نفر از شرکت‌کنندگان بعد از ۲ هفته مجدداً پرسش‌نامه را تکمیل کردند. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۴ انجام گرفت.
یافته‌ها میانگین نسبت روایی محتوا در گویه‌های پذیرفته‌شده، ۰/۹۰۳ و میانگین شاخص روایی محتوا در گویه‌های پذیرفته‌شده، ۰/۹۳۵ به دست آمد. نتیجه تحلیل عاملی، ۳ عامل اثربخشی، کاربرپسند بودن، مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی درمانگر را نشان داد که در کل، ۵۷/۱ درصد کل واریانس را تبیین کردند. ضریب آلفای کرونباخ برای کل پرسش‌نامه ۰/۹۴ و برای ۳ عامل بیشتر از ۰/۷ محاسبه شد. مقدار ضریب همبستگی درون‌رده‌ای برای هر ۳ عامل و کل پرسش‌نامه بیشتر از ۰/۹ بود.
نتیجه‌گیری یافته‌های این تحقیق حاکی از آن است که پرسش‌نامه رضایت خانواده‌ها از خدمات گفتاردرمانی از راه دور، یک پرسش‌نامه با روایی (صوری، محتوایی و ساختاری) و پایایی(همسانی درونی و تکرارپذیری) قابل‌قبول است. گفتاردرمانگرانی که از راه دور فعالیت دارند می‌توانند از طریق این پرسش‌نامه، رضایت خانواده‌های کودک دارای لکنت یا اختلال تولید صدای گفتاری را مورد ارزیابی قرار دهند و خانواده‌ها‌ نیز می‌توانند از طریق آن ارزش‌یابی دقیق‌تری راجع به جلسات از راه دور داشته باشند.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه آرشیو توانبخشی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Archives of Rehabilitation

Designed & Developed by : Yektaweb