جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای دانشمندی

حسن دانشمندی، امیرحسین براتی، رحمت احمدی،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۹۲ )
چکیده

هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرینات ثبات مرکزی بر وضعیت تعادل دانش‌آموزان پسر کم‌توان ذهنی آموزش‌پذیر بود.

 روش بررسی: پژوهش از نوع کاربردی بود و در آن، از طرح شبه‌آزمایشیِ پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل استفاده شد. نمونۀ آماری ۳۱ دانش‌آموز پسر عقب‌ماندۀ ذهنی بودند که در دو گروه قرار گرفتند: گروه اول (کنترل): ۱۴ نفر با میانگین سن ۳/۰۲ ± ۱۱/۰۷ سال و قد ۷/۸۶±۱۵۲ سانتی‌متر و وزن ۸/۰۸±۴۴/۰۷ کیلوگرم؛ گروه دوم: ۱۷ نفر تجربی با میانگین سن ۱/۹۵±۱۱/۲۳ سال و قد ۷/۰۷±۱۴۷ سانتی‌متر و وزن ۴/۸۵±۳۸/۱۱ کیلوگرم. آزمودنی‌ها ازطریق نمونه‌گیری در دسترس (تصادفی) انتخاب شدند و اطلاعات فردی آن‌ها مانند قد، وزن، هوش و سوابق پزشکی، با استفاده از پروندۀ پزشکی‌شان به‌دست آمد. برنامۀ تمرینی گروه تجربی شامل تمرین‌های مرتبط با ثبات مرکزی بود. آزمودنی‌ها تمرینات را در شش هفته (سه بار در هفته) انجام دادند. در سه هفتۀ اول، در دو سِت با پنج تکرار و در سه هفتۀ دوم، در دو سِت با ده تکرار انجام دادند و برای ارزیابی تعادل پویا از تست تعدیل‌شدۀ ستارۀ Y استفاده شد. برای تحلیل داده‌ها از آزمون‌های آماری تی مستقل و هم‌بسته استفاده شد.

 یافته‌ها: براساس نتایج، اختلاف معنی‌داری در جهات خلفی خارجی و خلفی داخلی در گروه تجربی پس از تمرینات وجود دارد (۰/۰۵&leP).

 نتیجه‌گیری: افراد مبتلا به کم‌توانی ذهنی درمقایسه‌ با افراد طبیعی در رشد حرکتی تأخیر دارند که به‌نظر می‌رسد باعث کاهش تعادل در آن‌ها می‌شود. این پژوهش باتوجه‌به ضعف تعادل در کم‌توانانان ذهنی و اهمیت تعادل در فعالیت‌های روزانه و تأثیر تمرینات ثبات مرکزی بر تعادل نشان داد که این تمرینات باعث بهبودی تعادل در این افراد می‌شود. مربیان و معلمان نیز می‌توانند از تمرینات ثبات مرکزی برای افراد کم‌توان ذهنی استفاده کنند.


طاهره پورخانی، مرجان صومعه، علی‌اصغر نورسته، حسن دانشمندی،
دوره ۱۵، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۳ )
چکیده

هدف: مفصل مچ پا بخش آناتومیکی است که در معرض بیشترین آسیب در بین ورزشکاران قرار دارد. ناپایداری مچ پا مسئول %۲۵ همه زمان‌هایی است که ورزشکاران به‌دلیل آسیب نمی‌توانند در فعالیت ورزشی شرکت کنند. کارایی بالینی نوارپیچی در ورزشکاران با ناپایداری مچ پا همچنان در ابهام است. بنابراین هدف از این پژوهش، بررسی تاثیر نوارپیچی مچ پا به‌روش مولیگان بر تعادل پویای ورزشکاران با ناپایداری مزمن مچ پا و ورزشکاران سالم است.

روش بررسی: ۳۲ ورزشکار شامل ۱۶ فرد با ناپایداری مزمن مچ پا (۶ زن و ۱۰ مرد، سن؛ ۰/۳±۲۳/۵ سال، قد؛ ۱۰/۳±۱۷۵/۴ سانتیمتر، وزن؛ ۵/۱۴±۷۳/۶۰ کیلوگرم) با نمره پرسشنامه شاخص‌ ناتوانی پا و مچ پا %۸/۶۲±۷۴/۵ و نمره پرسشنامه شاخص ورزشی ناتوانی پا و مچ پا %۷/۶۸±۶۳/۵ و ۱۶ فرد سالم با نمره پرسشنامه شاخص‌ ناتوانی پا و مچ پا %۱۰۰ و نمره پرسشنامه شاخص‌ ورزشی ناتوانی پا و مچ پا %۱۰۰ در این مطالعه شرکت کردند. تعادل پویا بوسیله آزمون تعادلی ستاره در جهات داخلی، قدامی–داخلی و خلفی–داخلی قبل و پس از نواربندی به‌شیوه مولیگان، ارزیابی شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون تی مستقل و همبسته استفاده شد.

یافته‌ها: تعادل پویا در گروه سالم در مقایسه با گروه آسیب‌دیده به‌طور معناداری بهتر بود (۰/۰۵>P). کاربرد نوارپیچی باعث بهبود معنادار تعادل پویا (دستیابی در جهات داخلی، قدامی–داخلی و خلفی–داخلی) در دو گروه شد (۰/۰۵>P) (بجز دستیابی در جهت قدامی– داخلی در گروه سالم) (۰/۰۵<P).

نتیجه‌گیری: بنابراین، به‌نظر می‌رسد نوارپیچی مچ پا به روش مولیگان می‌تواند تعادل پویا را در ورزشکاران با و بدون ناپایداری مزمن مچ پا بهبود بخشد.


عبدالله معروف، علی اصغر نورسته، حسن دانشمندی، احمد ابراهیمی عطری،
دوره ۲۱، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۹ )
چکیده

اهداف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر یک برنامه تمرینی اصلاحی مبتنی بر ثبات اسکاپولا بر چرخش رو به بالای اسکاپولا و ریتم اسکاپولاهومرال در ورزشکاران بسکتبال با ویلچر با سندرم چرخش پایینی دوطرفه اسکاپولا بود.
روش بررسی: با توجه به شرایط تحقیق ۲۴ ورزشکار بسکتبالیست با ویلچر و دارای ضایعه نخاعی به طور هدفمند در این مطالعه شرکت کردند. ابتدا هشت بازیکن از هر کلاس ورزشی (کلاس ورزشی ۱تا ۱/۵، کلاس ورزشی ۲ تا ۲/۵ و کلاس ورزشی ۳ تا ۴/۵) انتخاب شدند. سپس از هر کلاس ورزشی به طور تصادفی چهار نفر در هر گروه (دوازده نفر کنترل با میانگین و انحراف استاندارد سن±‌۱۱ ۴۳/۲۳ سال و ۱۲ نفر آزمایش با میانگین و انحراف استاندارد سن ۵/۰۸±۳۹/۰۸ سال) قرار گرفتند. بدین‌ترتیب در گروه کنترل و آزمایش به تعداد مساوی از سه کلاس ورزشی حضور داشتند. ورزشکاران بسکتبال با ویلچر، بازیکنان حرفه‌ای در لیگ شهر مشهد بودند. شرکت‌کنندگان بر اساس کلاس‌بندی فدراسیون بین‌المللی بسکتبال با ویلچر (IWBF) و همچنین کلاس‌بندی ورزشی مربوطه از فدراسیون ورزشی جانبازان و معلولین جمهوری اسلامی ایران (IRISFD) طبقه‌بندی شده بودند. از دو اینکلاینومتر دیجیتال برای اندازه‌گیری چرخش رو به بالای اسکاپولا و ریتم اسکاپولوهومرال در وضعیت‌های استراحت و زوایای ۴۵، ۹۰ و ۱۳۵ درجه آبداکشن شانه در سطح اسکاپشن اسکاپولا، استفاده شد. گروه آزمایش، تمرینات مبتنی بر ثبات اسکاپولا را بر اساس اصول تمرینات Gym و مطابق با دستورالعمل‌های ACSM به مدت هشت هفته انجام دادند. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون‌های تی مستقل، آنالیز واریانس آنووا و آنالیز کوواریانس آنکووا در سطح معناداری P≤%۵ استفاده شد.
یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که در چرخش رو به بالای اسکاپولا در زوایای مختلف آبداکشن شانه، عدم تقارن معناداری بین شانه برتر و غیربرتر وجود نداشت. اگرچه در شانه برتر نسبت به شانه غیربرتر، اسکاپولا دارای چرخش پایینی بیشتر در وضعیت استراحت و چرخش رو به بالای بیشتر در زاویه ۴۵ درجه آبداکشن شانه بود. همچنین در زاویه ۴۵ درجه آبداکشن شانه، نسبت ریتم اسکاپولوهومرال در شانه برتر کمتر از شانه غیربرتر بود. در شانه برتر ورزشکاران بسکتبال با ویلچر دارای کلاس‌های ورزشی پایین‌تر(۲ تا ۲/۵ و ۳ تا ۴/۵) اسکاپولا دارای چرخش پایینی کمتری در حالت استراحت و چرخش رو به بالای بیشتر در زوایای ۴۵، ۹۰ و ۱۳۵ درجه آبداکشن شانه بود. تفاوت معناداری در نسبت ریتم اسکاپولوهومرال در ورزشکاران بسکتبال با ویلچر با کلاس‌های ورزشی مختلف وجود نداشت. چرخش رو به بالای اسکاپولا پس از هشت هفته تمرینات اصلاحی مبتنی برثبات اسکاپولا افزایش یافت. بعد از هشت هفته تمرین، کاهش معناداری در چرخش رو به بالای اسکاپولا در وضعیت استراحت (۰/۰۰۱=P) و افزایش معناداری در زوایای ۴۵ (۰/۰۱=P)، ۹۰ (P=۰/۰۰۱) و ۱۳۵ (۰/۰۰۱=P) درجه آبداکشن شانه در شانه برتر و غیربرتر در مقایسه با قبل از تمرین مشاهده شد. اما در نسبت ریتم اسکاپولوهومرال در شانه برتر، بهبود معناداری حاصل نشد و در شانه غیربرتر نسبت ریتم در زوایای ۹۰ و ۱۳۵درجه بهبود یافت.
نتیجه‌گیری: تمرینات اصلاحی مبتنی بر ثبات اسکاپولا می‌تواند به عنوان یکی از روش‌های تمرینی برای بازگرداندن تعادل عضلانی مورد استفاده قرارگرفته و سبب جلوگیری و تصحیح چرخش رو به بالای اسکاپولا و ریتم اسکاپولوهومرال در ورزشکاران بسکتبال با ویلچر شود. درمانگران باید توجه کنند که در این ورزشکاران، درجه‌ای از عدم تقارن در چرخش رو به بالای اسکاپولا و ریتم اسکاپولوهومرال، می‌تواند شایع باشد. این عدم تقارن نباید همیشه به عنوان یک نشانه پاتولوژیک در نظر گرفته شود، بلکه ممکن است یک سازگاری به تمرین ورزشی و استفاده مکرر از اندام فوقانی باشد.
حسن دانشمندی، مصطفی پاینده، زاهر محمد عاشور،
دوره ۲۳، شماره ۲ - ( تابستان ۱۴۰۱ )
چکیده

اهداف: هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر نوروپلاستیسیتی مغز بر بروز آسیب رباط متقاطع قدامی و همچنین تأثیر آسیب این رباط بر عملکرد و ساختار مغز قبل از بازسازی رباط، بعد از بازسازی رباط و بعد از یک دوره توان‌بخشی بود.
روش بررسی: در این تحقیق سعی شد مطالعات انجام‌شده درزمینه موضوع تحقیق از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۲۱ جمع‌آوری شود. در همین راستا وب‌سایت‌های پابمد، اسکوپوس، وب‌آو‌ساینس، گوگل‌اسکالر، ساینس‌دایرکت، مد لاین، پدرو، سینال، اسپورت دیسکاس و کاکرین دیتابیس و همچنین پایگاه‌های اطلاعات علمی داخلی مورد استفاده قرار گرفت، و از کلیدواژه‌های فارسی و انگلیسی مرتبط با موضوع تحقیق برای جست‌وجوی مقالات استفاده شد.
یافته‌ها: با توجه به روش جست‌وجو ۶۵ مقاله یافت شد که در انتها با توجه به معیارهای ورود و خروج، ۲۴ مقاله به‌صورت نهایی مورد بررسی قرار گرفت. از ۲۴ تحقیق، ۵ تحقیق، تأثیر عملکرد مغز را بر بروز آسیب رباط متقاطع قدامی بررسی کرده بودند. نتایج این تحقیقات آینده‌نگر این بود که مغز افرادی که بعداً دچار پارگی این رباط شدند به نسبت افرادی که دچار آسیب نشدند، به‌خصوص در قسمت حسی‌حرکتی قشر مغز و مخچه متفاوت بود که باعث بروز خطا در هنگام برنامه‌ریزی حرکتی در مغز این افراد می‌شد. ۱۰ مقاله‌ دیگر هم که برعکس تأثیر یک رباط متقاطع قدامی آسیب‌دیده قبل از بازسازی را بر عملکرد و ساختار مغز بررسی کرده بودند، به این نتیجه رسیدند که حداقل دو هفته بعد از آسیب، تغییراتی در سطح قشر حسی و قشر حرکتی مغز ایجاد می‌شود که بعد از یک سال، این تغییرات ساختاری و عملکردی به‌صورت گسترده‌ای در افراد آسیب‌دیده به نسبت افراد سالم افزایش یافت. همچنین این تحقیقات ثابت کردند که ناکارآمدی رباط و همچنین آسیب‌دیدگی گیرنده‌های مکانیکی باعث سازماندهی مجدد در سیستم عصبی مرکزی می‌شود. همچنین یکی از مهم‌ترین یافته‌ها در این قسمت این بود که در افراد آسیب‌دیده به نسبت افراد سالم، فعالیت کنترلی مناطق حرکتی‌بینایی و نیاز این افراد به بازخورد بینایی افزایش یافته است. ۷ مقاله‌ای دیگر که این تغییرات را بعد از بازسازی رباط بررسی کرده بودند به این نتیجه رسیدند نه‌تنها نوروپلاستیسیتی مغز یا تغییرات عملکردی و ساختاری حاصل از آسیب به حالت عادی برنگشت، بلکه علی‌رغم بازسازی، بعد از مدتی این تغییرات منفی افزایش نیز پیدا کرد. نتیجه دو مقاله دیگر که این تغییرات را بعد از یک دوره تمرینات توان‌بخشی رایج بررسی کرده بودند به این نتیجه رسیدند که تغییرات عملکردی و ساختاری و تحریکات کورتیکواسپینال این افراد به نسبت افراد سالم نه‌تنها پا‌برجا، بلکه در حال افزایش بود.
نتیجه‌گیری: تحقیقات گذشته نشان داد تغییرات ایجادشده در مغز بعد از آسیب، نه‌تنها بعد از بازسازی رباط متقاطع قدامی باقی می‌ماند، بلکه حتی بعد از آن نیز افزایش می‌یابد و در انتها نتایج تحقیق حاضر نشان داد تمرینات توان‌بخشی رایج که تمرکز اصلی آن‌ها بر روی برطرف کردنِ تغییرات عملکردی و ساختاری ایجاد‌شده در مغز نیست، نمی‌تواند این نوروپلاستیستی منفی ایجاد‌شده بعد از آسیب که یکی از عوامل مهم آسیب ثانویه و عوارض بعدی است را بر طرف کند. نتیجه‌گیری نهایی مقاله این است که در تدوین تمرینات پیشگیری از آسیب رباط متقاطع قدامی و همچنین تمرینات توان‌بخشی بهتر است در کنار تمرینات رایج، از اصول جدید یادگیری حرکتی و تمرینات مرتبط با بازخورد بینایی در راستای برطرف کردن نوروپلاستیستی منفی ایجاد‌شده در مغز و ایجاد نوروپلاستیسیتی مثبت برای حمایت از این رباط استفاده شود.
 

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه آرشیو توانبخشی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Archives of Rehabilitation

Designed & Developed by : Yektaweb