جستجو در مقالات منتشر شده


۵ نتیجه برای ازخوش

اعظم عرب، منوچهر ازخوش، علی فرهودیان، بهروز دولتشاهی، مرجان فرضی،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ویژه‌نامه: پژوهش‌های اعتیاد ۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ویژگی‌های شخصیتی مردان وابسته به مواد افیونی و مردان وابسته به مت‌آمفتامین انجام شده است. 

روش بررسی: پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه‌ای و مقطعی می‌باشد. در این مطالعه با توجه به ملاک‌های ورود، ۸۰ نفر از افراد وابسته به مواد افیونی و مت‌آمفتامین از بین کلیه افراد مراجعه کننده به مرکز تولدی دوباره به صورت نمونه‌گیری قضاوتی انتخاب و بر اساس متغیرهای جمعیت‌شناختی همتا شدند. برای گردآوری داده‌ها، پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه ویژگی‌های شخصیتی نئو (فرم کوتاه) (NEO-FFI-R) مورد استفاده قرار گرفت. داده‌ها با استفاده از آزمون تی مستقل تحلیل شدند.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد که بین میانگین نمرات دو گروه از مردان وابسته به مواد افیونی و مردان وابسته به مت‌آمفتامین در حیطه روان‌رنجوری (N)، خوشایندی (A) و وظیفه‌شناسی (C) پرسشنامه شخصیتی نئو تفاوت معنادار وجود دارد (۰/۰۵>P). بدین معنا که سطح روان‌رنجوری در مردان وابسته به مواد افیونی در مقایسه با مردان ابسته به مت‌آمفتامین بالاتر و سطح خوشایندی و وظیفه شناسی در مردان وابسته به مت‌آمفتامین در مقایسه با مردان وابسته به مواد افیونی بالاتر است. هر دو گروه به لحاظ میزان برونگرایی (E) و گشودگی (O) از وضعیت مشابهی برخوردار بودند (P>۰/۰۵)

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های پژوهش، بین ویژگی شخصیتی مردان وابسته به مواد افیونی و مت‌آمفتامین تفاوت وجود دارد. بنابراین شناخت شخصیت و ویژگی‌های آن می‌تواند در پیشگیری و درمان مؤثر باشد.


ندا احمدپور، علی فرهودیان، علی عسگری، منوچهر ازخوش، امید مساح،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده

هدف: مواد افیونی و مواد محرک دو گروه از مواد غیرقانونی هستند که از لحاظ ساختار شیمیایی، تأثیرات جسمانی و روانی و خطر بالقوه برای مصرف‌کننده، با یکدیگر تفاوت دارند. این پژوهش به دنبال آن است تا تفاوت تأثیرات سوءمصرف مواد افیونی و مواد محرک را در رفتار خشونت‌آمیز علیه همسران بررسی کند.

&zwj&zwj&zwj روش بررسی: پژوهش کاربردی حاضر از نوع غیرتجربی و مقایسه‌ای است. نمونه پژوهش شامل ۱۰۰ نفر از همسران افراد معتاد به مواد افیونی و مواد محرک (۵۰ نفر مواد افیونی و ۵۰ نفر مواد محرک) بود که به منظور دریافت کمک‌های حرفه‌ای (از مهر تا دی ۹۰) به مراکز دولتی و غیردولتی و کمپ‌های استان تهران مراجعه کرده بودند. آزمودنی‌های هر دو گروه با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه‌گیری استفاده شده برای ارزیابی میزان خشونت (روانشناختی، خشونت جنسی، مذاکره و گفتگو، خشونت فیزیکی و آسیب و صدمه) مقیاس تجدیدنظر شده تاکتیک‌های تعارضی (۲-CTS ) است. یافته‌ها با استفاده از تحلیل واریانس و کواریانس چند متغیره تحلیل شدند.

یافته‌ها: بعد از کنترل سن به عنوان متغیر همپراش، مصرف‌کنندگان مواد محرک (مخصوصاً مت‌آمفتامین) خشونت بیشتری را نسبت به همسرانشان در مقایسه با مصرف‌کنندگان مواد افیونی نشان دادند.  (۰/۰۰۱>P) هم‌چنین دو گروه به جز مهارت‌های مذاکره، تفاوت معناداری در خشونت روانی، جنسی، حمله جسمانی و آسیب و صدمه داشتند. (P&le۰,۰۵)

نتیجه‌گیری: بنظر می‌رسد خواص سایکوفارماکولوژی مواد محرک باعث می‌شود که افراد مصرف‌کننده مت‌آمفتامین خشونت بیشتری را نسبت به افراد مصرف‌کننده مواد افیونی داشته باشند.


محمد سعید خانجانی، حمید رضا خانکه، سید جلال یونسی، منوچهر ازخوش،
دوره ۱۹، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۷ )
چکیده

هدف ضایعه نخاعی از جمله رویدادهای آسیب‌زاست که تأثیر گسترده‌ای بر کیفیت زندگی افراد ضایعه‌دیده می‌گذارد. همه افراد در برابر رویدادهای ناگوار زندگی واکنش مشابهی نشان نمی‌دهند. این واکنش ممکن است تحت تأثیر عوامل مختلفی باشد. بعضی از افراد تا سال‌ها پس از رویداد آسیب‌زا عملکرد عادی ندارند و الگویی از اختلال عملکرد مزمن را نشان می‌دهند، اما عده‌ای برای ماه‌ها مبارزه می‌کنند و به‌تدریج به سطوحی از انطباق و سازگاری می‌رسند و الگویی از بهبود و ترمیم را به دنبال تحمل رنج نشان می‌دهند. افراد پس از تحمل ضایعه نخاعی تمایل به انطباق و سازگاری با ضایعه دارند، با این حال در زمینه سازگاری و انطباق با ضایعه تفاوت وجود دارد. تعدادی از این افراد نسبت به مشکلات روانی، آسیب‌پذیر باقی می‌مانند که این ناسازگاری، علاوه بر تجربه رنج‌های عاطفی، می‌تواند سایر حوزه‌های عملکردی، از جمله سلامت فیزیکی فرد را تحت تأثیر قرار دهد و سبب افزایش احتمال عوارض ثانویه شود. هدف این مطالعه تبیین عوامل مؤثر بر پذیرش و سازگاری با ضایعه نخاعی بر اساس تجارب این بیماران است.
روش بررسی این مطالعه به صورت کیفی و با استفاده از روش تحلیل محتوا انجام شد. تحلیل محتوا روشی کیفی برای ارتباط‌دادن داده‌ها به موضوع اصلی است و محصول نهایی آن، مفاهیم و طبقات تشکیل‌دهنده موضوع مورد‌مطالعه است. مشارکت‌کنندگان در این مطالعه ۲۳ نفر از بیماران ضایعه نخاعی در سطح شهر تهران بودند که به صورت هدفمند، با بیشترین تنوع از گروه‌های مختلف سنی، سطوح متفاوت آموزشی و با تجربه‌ها و نقش‌های متفاوت در زندگی انتخاب شدند. معیار ورود به مطالعه، تجربه ضایعه نخاعی، گذشت حداقل یک سال از ضایعه، سن بالای ۱۸ سال و نیز تمایل افراد برای در اختیار قرار‌دادن تجارب خود از موضوع مورد‌مطالعه بوده است. نمونه‌گیری هدفمند تا رسیدن به نقطه اشباع در هر مفهوم ادامه یافت؛ به طوری که داده‌های بیشتر به ارائه اطلاعات جدید در زمینه این مفاهیم منجر نشد. جمع‌آوری داده‌ها از طریق مصاحبه عمیق نیمه‌ساختاریافته بوده است. داده‌ها را پژوهشگر اصلی و از طریق مصاحبه‌های باز و عمیق در سال ۱۳۹۵ جمع‌آوری کرد و از طریق تحلیل محتوا تجزیه و تحلیل شد. 
یافته‌ها نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده‌ها به استخراج طبقاتی از عوامل تسهیلگر و بازدارنده پذیرش و سازگاری در بیماران ضایعه نخاعی منجر شد. تسهیلگرها در ۸ طبقه اصلی شامل حمایت‌های صحیح، ارتباط با همنوعان، مشارکت اجتماعی، باور معنوی، نگرش مثبت، انگیزاننده‌ها، دسترسی به امکانات تسهیلگر و عوامل زمینه‌ای دسته‌بندی شد و بازدارنده‌ها نیز در قالب دو مفهوم یا طبقه کلی طبقه بندی شد. طبقه باورهای نادرست فرهنگی و اجتماعی زیر‌طبقاتی مانند ترحم، بازخوردهای منفی اطرافیان و ناآگاهی از حمایت صحیح و نیز طبقه موانع ساختاری و زمینه‌ای زیرطبقاتی مانند مشکلات مرتبط با سلامت، معلولیت شهری، ناکارآمدی سازمان‌های حمایتگر، تنگناه‌های مالی و نا‌آگاهی معلولان داشته است. 
نتیجه‌گیری نتایج استخراج‌شده از تجارب بیماران ضایعه نخاعی نشان داد مجموعه‌ای از عوامل فردی، محیطی و اجتماعی می‌تواند روند پذیرش و سازگاری با ضایعه را تحت تأثیر قرار دهد و نقشی تسهیلگر یا بازدارنده در فرایند پذیرش و سازگاری با ضایعه داشته باشد. شناخت این عوامل که متناسب با بافت اجتماعی و تجارب واقعی افراد، از مواجهه با ضایعه نخاعی به دست آمده است، می‌تواند در طراحی برنامه‌های توانبخشی روانی این افراد و خانواده‌هایشان کاربرد مؤثری داشته باشد؛ به طوری که با تقویت عوامل فردی و محیطی تسهیلگر، می‌توان فرایند پذیرش و سازگاری با ضایعه را تسهیل کرد و با کاهش تأثیر عوامل بازدارنده، از تأخیر در پذیرش و سازگاری و نیز بروز عوارض روانی منفی جلوگیری کرد. 

شفیق مهربان، بهمن بهمنی، منوچهر ازخوش، محمدسعید خانجانی، مجتبی عظیمیان،
دوره ۲۴، شماره ۳ - ( پاییز ۱۴۰۲ )
چکیده

هدف مولتیپل‌اسکلروزیس (ام‌اس) یک بیماری عصبی است که در آن میلین پوشش‌دهنده سیستم عصبی مرکزی آسیب می‌بیند. مطالعه حاضر با هدف شناسایی تسهیل‌کننده‌ها و موانع سازگاری با بیماری مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش بررسی این مطالعه با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. شرکت‌کنندگان شامل ۱۴ بیمار (۸ زن و ۶ مرد) مراجعه‌کننده به بیمارستان رفیده تهران بودند. نمونه‌ها با روش هدفمند و با حداکثر تنوع انتخاب شدند. جمع‌آوری داده‌ها از‌طریق مصاحبه نیمه‌ساختاریافته و تا اشباع نظری ادامه پیدا کرد. هر مصاحبه حدود ۳۰ تا ۶۰ دقیقه طول کشید. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها با نرم‌افزار MAXQDA و به روش ۷ مرحله‌ای توصیفی کلایزی به‌صورت مداوم و هم‌زمان با جمع‌آوری داده‌ها انجام شد. به‌منظور بررسی استحکام یافته‌ها از معیارهای اعتبار، قابلیت اعتماد، قابلیت انتقال و قابلیت تأیید لینکلن و گوبا استفاده شد.
یافته‌ها بعد از تجزیه‌وتحلیل مصاحبه‌ها، ۵ طبقه اصلی «راهبردهای دینی و مذهبی»، «دریافت حمایت عاطفی و حرفه‌ای» «جست‌وجو و یافتن اطلاعات در‌مورد بیماری»، «راهبردهای روان‌شناختی» و «سبک زندگی» (و ۱۸ زیر طبقه) به‌عنوان تسهیل‌کننده‌های سازگاری و ۳ طبقه اصلی «موانع در ارتباط با سیستم سلامت»، «موانع در ارتباط با فرد» و «موانع در ارتباط با جامعه» (و ۸ زیر‌طبقه) به‌عنوان موانع سازگاری به دست آمدند.
نتیجه‌گیری نتایج نشان‌دهنده ویژگی‌های درک‌شده، تسهیل‌کننده‌ها و موانع سازگاری بیماران ام‌اس است، بنابراین لازم است تمهیدات اجتماعی لازم توسط مراکز توان‌بخشی و مداخلات درمانی بر‌اساس این یافته‌ها توسط روان‌شناسان و مشاوران برای بیماران جهت کاهش مشکلات طراحی یا اجرا شود.

اقای طاهر علیزاده، اقای بهمن بهمنی، اقای محمدسعید خانجانی، اقای منوچهر ازخوش، خانم شیما شکیبا، اقای محسن واحدی،
دوره ۲۵، شماره ۲ - ( تابستان ۱۴۰۳ )
چکیده

هدف آلبینیسم یک بیماری ژنتیکی است که به‌خاطر اختلال در تبدیل ملانین باعث ایجاد محدودیت‌های بینایی و مشکلات مربوط به پوست و مو می‌شود. این بیماری می‌تواند تبعات روانی‌اجتماعی گسترده‌ای در بین مبتلایان به این بیماری داشته باشد. این مطالعه با هدف بررسی و مرور تجارب روانی‌اجتماعی افراد دارای آلبینیسم انجام شده است.
روش بررسی مطالعه حاضر از نوع مروری و ترکیب مضمون است. این مرور، مقالات کیفی چاپ‌شده تا بهمن ۱۴۰۱ به زبان فارسی و انگلیسی را در‌زمینه تجارب روانی‌اجتماعی افراد دارای آلبینیسم مورد بررسی قرار داد. مقالات مرتبط، با جست‌وجوی گسترده در پایگاه‌های اطلاعاتی پابمد، اسکوپوس،، وب‌آو‌ساینس، سید و مگ‌ایران و همچنین موتور جست‌وجوی گوگل اسکالر انتخاب شدند.
یافته‌ها در مرحله اول جست‌وجو ۸۶۸ مقاله به دست آمد که پس از حذف موارد تکراری و نامرتبط و بررسی عناوین و چکیده مقالات، ۳۶۵ مقاله کنار گذاشته شد و ۱۰۲ مقاله باقی ماند که در‌نهایت با بررسی چکیده‌ها و با در نظرگرفتن معیارهای ورود ۱۶ مطالعه انتخاب شد. با ترکیب کدهای مقالات کیفی مرتبط با تجارب روانی‌اجتماعی آلبینیسم ۲ طبقه اصلی با عناوین چالش‌های روانی‌اجتماعی افراد دارای آلبینیسم و منابع حمایتی و راهبردهای مقابله‌ای در افراد دارای آلبینیسم حاصل شد.
نتیجه‌گیری یافته‌ها نشان داد افراد دارای آلبینیسم چالش‌های متعددی را در زندگی تجربه می‌کنند، همچنین آن‌ها برای مقابله با این چالش‌ها به برخی منابع حمایتی و راهبردهای مقابله‌ای مجهز بودند که از دشواری چالش‌های مذکور کم می‌کرد. شناخت این چالش‌های روانی‌اجتماعی و منابع حمایتی می‌تواند به متخصصان و کسانی که با افراد دارای آلبینیسم سروکار دارند جهت سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی و تدوین برنامه‌های درمانی و توان‌بخشی در جهت ایجاد شرایط مطلوب و مؤثر کمک کند.
 


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه آرشیو توانبخشی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Archives of Rehabilitation

Designed & Developed by : Yektaweb