جستجو در مقالات منتشر شده


۲۸ نتیجه برای آزاد

اکرم آزاد، اسماعیل ابراهیمی،
دوره ۱، شماره ۳ - ( زمستان ۱۳۷۹ )
چکیده

هدف: آزمون تشخیص بین دو نقطه (۱) ، یک آزمون حسی عملکردی معتبر و قابل دسترسی است که در ضایعات دست و معاینات نورولوژیک کاربرد دارد و درک آن در ناحیه کورتکس حسی صورت می گیرد.

روش بررسی: این بررسی به صورت توصیفی‌تحلیلی و مقطعی انجام گرفت. جامعه مورد مطالعه شامل ۲۴۰دختر و پسر نابینا و بینا ۱۰-۲۰سال بوده است. آزمون ۲PD در ناحیه کف دست و توسط کالیپر استاندارد صورت گرفت.

یافته‌ها: دقت ۲PD کف دست راست بینایان در مقایسه با نابینایان، بویژه در نیم دهه ۱۰-۱۵ بیشتر بوده است. دقت این تست در پسران بیشتر از دختران است.

نتیجه‌گیری: دقت ۲PD در نیم دهه ۱۵-۲۰ سال بیشتر از ۱۰-۱۵ سال و همین طور در دست غالب بیش از دست مغلوب به دست آمد و جالب اینکه ، دقت این آزمون در مناطق مختلف یک دست دارای اختلافی به این شرح است: دقت انگشتان شست> اشاره >کوچک> حلقه> وسط.


احمدعلی اکبری‌کامرانی، فتح‌الله آزادی ، مهیار صلواتی ، بهروز کاظمی ،
دوره ۴، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۲ )
چکیده

هدف: با افزایش سن در سالمندان توانایی هایشان کاهش می یابد ، و این کاهش توانایی ها باعث افزایش احتمال زمین خوردن و به تبع آن کاهش کیفیت زندگی فرد می شود. هدف این مطالعه شناسایی سالمندان مقیم در آسایشگاه می باشد که در معرض خطر زمین خوردن برای دستیابی به این هدف از دو روش ارزیابی عملکردی مقیاس تعادل برگ(۱) و مقیاس تینه تی(۲) استفاده شده و شاخص های اعتبار بهترین روش ، محاسبه گردید .

روش بررسی: این طرح یک تحقیق متدولوژیک غیر مداخله ای آینده نگر ، از نوع مطالعه اعتبار افتراقی(۳) است و برای ارزیابی مقایسه ای اعتبار افتراقی دو روش ارزیابی بالینی در سالمندان با و بدون سابقه زمین خوردن انجام شده است. تعداد زمین خوردن سالمندان آسایشگاهی در مدت ۶ ماه به صورت آینده نگر بررسی شد . در پایان ، سالمندانی که در این مدت دوبار یا بیشتر زمین خورده بودند در گروه با سابقه زمین خوردن(۴) و آنهایی که در این مدت زمین نخورده بودند در گروه بدون سابقه زمین خوردن(۵) قرار داده شدند. نمونه ها شامل ۲۱زن و ۳۳ مرد با میانگین سنی ۷۹-۷۵ سال بودند ، ( انحراف معیار : ۴۷/۸ و دامنه ۹۸-۶۱ ) که در فعالیت های روزمره مستقل بوده و قادر به ده متر راه رفتن با یا بدون استفاده از وسایل کمکی و ... بودند و به طور آگاهانه داوطلب شرکت در مطالعه شدند. متغیرهای زمینه ای تحقیق عبارت بود از : سن ، جنس ، استفاده یا عدم استفاده از وسایل کمکی ، قد ، وزن ، تعداد داروهای مصرفی و تعداد بیماری . متغیر مستقل اصلی زمین خوردن و متغیر وابسته نتایج دو روش ارزیابی عملکردی بودند .

یافته ها: آزمون  T مستقل نشان دهنده اختلاف آماری معنی دار میانگین امتیازهای مقیاس تعادل برگ (۰,۰۰۰۱=P) و مقیاس تینه تی (۰,۰۰۰۱=P ) در دو گروه با سابقه زمین خوردن و بدون سابقه زمین خوردن بود.

نتیجه گیری: نتایج آزمون Logistic Regression نشان دهنده اعتبار افتراقی بسیار بالاتر نتایج آزمون مقیاس بالانس برگ، نسبت به مقیاس تینه تی بود. بررسی شاخص های اعتبار روش ارزیابی مقیاس تعادل برگ نشان می دهد که توجه به همه شاخص های اعتبار بایستی اساس تصمیم گیری های کلینیکی باشد.


فریدون لایقی، مریم فرزاد، اکرم آزاد،
دوره ۴، شماره ۳ - ( پاييز و زمستان ۱۳۸۲ )
چکیده

هدف: ترمیم تاندون‌های فلکسور در زون ۲ دست، علی‌رغم پیشرفت‌های علمی در مورد آناتومی بیومکانیک، تغذیه، التیام تاندون‌ها و تکنیک‌های جراحی با مشکلاتی نظیر چسبندگی، کاهش لغزش تاندونی و نهایتاً محدودیت حرکتی انگشتان رو‌به‌روست. چسبندگی‌های محدودکننده که از لغزش تاندون جلوگیری می‌کنند علت رایج شکست این التیام‌هاست. نزدیک دو دهه است که روش توان‌بخشی حرکت اکتیو زودهنگام به‌همراه تکنیک جراحی مناسب توانسته تا حدی نتایج رضایت‌بخشی در ترمیم تاندونی این منطقه حاصل کند. هدف از مطالعه حاضر مقایسه دو روش EAM و CPM بعد از ترمیم‌های تاندونی در زون ۲ است.

روش بررسی: مطالعه مداخله‌ای حاضر روی ۵۰ انگشت که توسط یک جراح و به روش (Strand Locked Cruciate ۴) تحت ترمیم تاندون‌های فلکسوری در زون ۲ قرار گرفته بودند و به مرکز تخصصی توان‌بخشی دست ایران (صبا) ارجاع شده بودند، انجام شد. نمونه‌گیری به‌صورت نمونه‌گیری قابل دسترس و تخصیص به دو گروه به‌صورت تصادفی انجام شد. دو گروه از نظر نداشتن ضایعات همراه و زمان ترمیم همسان بودند. دو روش توان‌بخشی «حرکت اکتیو زودهنگام» (EAM) و «حرکت پاسیو کنترل‌شده» (CPM) طبق پروتکل ذکرشده در متن انجام شد.

یافته‌ها: بر اساس معیار Strickland در گروه اکتیو نتایج به صورت %۴۴ عالی، %۳۶ خوب، %۲۰ متوسط و هیچ مورد ضعیف حاصل گردید. درصورتی‌که گروه پاسیو، %۸ نتایج عالی، %۳۲ خوب، %۴۴ متوسط و %۵/۱۶ ضعیف بودند. براساس معیار Buck-Gramcko، در گروه اکتیو نتایج %۱۲ عالی، %۴۰ خوب، %۳۲ متوسط و %۱۶ ضعیف حاصل گردید. درصورتی‌که در گروه پاسیو %۴ عالی، %۱۲ خوب، %۲۴ متوسط و %۶۰ ضعیف بودند. میانگین TAM در گروه اکتیو ۱۵۰/۲ و در گروه پاسیو ۱۱۶/۴۱ بود که نشانگر بالاتربودن میزان لغزش تاندون‌ها در گروه اکتیو بوده است.

نتیجه‌گیری: حرکت اکتیو زودهنگام با جلوگیری از ایجاد چسبندگی‌های محدودکننده ایجاد التیام تاندونی عمدتاً به روش (اینترنسیک)، تغذیه بهتر و ترمیم قوی‌تر روش مناسبی جهت توان‌بخشی بعد از ترمیم‌های تاندونی زون ۲ است، مشروط بر آنکه تکنیک جراحی مناسبی جهت تقویت ترمیم تاندون‌ها به‌‌کار برده شود.


علی‌رضا شمس‌الدینی، دکتر محمدتقی حلی‌ساز، اکرم آزاد، محمدرضا کیهانی،
دوره ۷، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۵ )
چکیده

هدف: وجود درد و ضعف در قدرت گرفتن دست(Grip) اساسی ترین مشکل بیماران اپی کندیلیت خارجی می‌باشد. استفاده از اسپلینت یکی از راههای درمان این بیماران می‌باشد که باعث کاهش درد و افزایش قدرت گرفتن در این بیماران می‌شود. تکنیک تیپینگ (taping) و بریس کانترفورس (counterforce) دو روش مورد استفاده در درمان این بیماران می‌باشند ولی اینکه کدام یک از این دو روش مؤثرترند مدرک مستندی موجود نمی‌باشد. مقایسه تأثیر این دو روش در بهبودی بیماران اپی کندیلیت خارجی هدف این مطالعه می‌باشد.

روش بررسی: این تحقیق به روش شبه تجربی (Quasi Experimental) انجام شده و جامعه مورد مطالعه شامل ۳۰ بیمار (دو گروه ۱۵ نفره) با تشخیص اپی کندیلیت خارجی و با گروه سنی ۵۵-۳۰ سال می‌باشند که به صورت موارد در دسترس انتخاب شده و به طور اتاقی به دو گروه تقسیم شدند و دو روش تیپینگ یا بریس کانترفورس در مورد آنها انجام شد.

یافته‌ها: در تست قدرت گرفتن با توجه به اختلاف معنی داری بین دو روش مورد استفاده در گروه‌ها دیده نشد (۰/۰۶=P). بنابراین اختلاف قابل توجهی بین تکنیک تیپینگ و بریس کانترفورس بر میزان قدرت گریپ بیماران اپی‌کندیلیت خارجی وجود ندارد. در بررسی میزان درد در دو وضعیت استراحت و اکستنشن مچ دست بین دو روش اختلاف معنی‌داری وجود دارد و در هر دو وضعیت، میانگین نمرات گروه تیپینگ بیشتر از دو گروه کانترفورس است (۰/۰۰۱=P و ۰/۰۰۴=P).

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به دست آمده و اختلاف معنی‌دار دو روش در کاهش درد، تأثیر تکنیک تیپینگ بر کاهش درد بیماران بیشتر است و بهتر است از این روش استفاده شود ولی در افزایش قدرت گریپ با اینکه نمرات گروه تیپینگ بیشتر است ولی اختلاف دو روش معنی‌دار نیست و توصیه می‌شود بررسی مجددی با نمونه‌های بیشتر و سنجش دقیقتر انجام شود.


سیما محمدخان‌کرمانشاهی، زهره ونکی، فضل‌الله احمدی، پرویز آزادفلاح، انوشیروان کاظم‌نژاد،
دوره ۷، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۸۵ )
چکیده

هدف: عقب ماندگی ذهنی علاوه بر شیوع قابل توجه، با نقصان رشد در ابعاد مختلف جسمانی، روانی، تکاملی، اجتماعی و تربیتی همراه بوده و می‌تواند تأثیرات نامطلوبی بر ساختار و عملکرد خانواده داشته و باعث تجربه این تنش‌ها به صور مختلف توسط پدر و مادر شود. از آنجا که بررسی‌ها و نتایج حاصل از آنها می‌تواند در شناخت این مشکلات و حتی نحوه چگونگی اداره آنها کمک مؤثری باشد. لذا، این تحقیق کیفی به توصیف ساختار تجربیات مادران این کودکان، و به معانی که آنها از داشتن یک کودک عقب‌مانده ذهنی دارند پرداخته است.

روش بررسی: برای توصیف تجربه مادران از تحقیق کیفی به روش پدیده شناسی برای جمع‌آوری داده‌ها و آنالیز آن استفاده شد. در این مطالعه با نمونه‌گیری هدفمند ۱۲ مصاحبه باز با مادران دارای یک کودک عقب‌مانده ذهنی آموزش پذیر شاغل به تحصیل در مدرسه استثنایی آموزش و پرورش به عمل آمد. مصاحبه‌ها ضبط شد و عیناً بصورت دست‌نوشته‌هایی درآمد و با روش کولازی آنالیز شد.

یافته‌ها: از میان ۳۳۶ جمله با معنی (مضمونی) ۶ مضمون اصلی بدست آمد که عبارتند از: برخورد با ناتوانی تکاملی کودک، احساسات منفی، کودک محور سلامتی و ناسلامتی مادر، عدم توانایی در مدیریت خود و کودک (مستأصل شدن مادر)، حمایت همسر، خانواده و دیگران، مبهم بودن آینده (قدم در تاریکی برداشتن).

نتیجه‌گیری: تجربیات مادران ازداشتن کودک عقب‌مانده ذهنی نشان می‌دهد که آنان کودکانشان را نعمت و امانت الهی می‌دانند و برای پذیرش و سازگاری با وجود او تنها به خدا توکل دارند و از منابع حمایتی مناسب و اثربخشی برخوردار نیستند. بعلت تقبل مسئولیت بیش از اندازه در طول زندگی از جان مایه می‌گذارند که نتیجه آن تحمل استرس زیاد، احساس ناامیدی، غم و اندوه و درک ابهام آمیز از آینده کودک و خود است. ایفای نقش اول در حمایت همه جانبه کودک موجب غفلت آنان از خود در همه ابعادجسمی، روحی، روانی و اجتماعی شده است.


پروانه محمدخانی، محمدرضا محمدی، ابراهیم رضایی‌دوکاهه، هدیه آزادمهر،
دوره ۷، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۵ )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف بررسی آسیب شناسی روانی و مشکلات شخصی و ارتباطی مردانی که مرتکب خشونت خانوادگی می‌شوند انجام یافت.

روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع مطالعات مقطعی است که در آن ۲۳۰ مرد متأهل که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای از مراکز مختلف مانند سینماها، گردشگاه‌ها، دادگاه‌های خانواده، پارک ها، فرهنگ سراها (این مراکز به گونه تصادفی از نواحی ۲، ۵، ۱۲ و ۱۸ شهر تهران در طرح پژوهش قرار گرفته بودند) انتخاب شده بودند، پس از آگاهی از اهداف پژوهش و اعلام رضایت در پژوهش شرکت کردند. داده‌های پژوهش از طریق مقیـاس تاکتیک های تعارضی برای شناسایی گروه مرتکبین و غیر مرتکبین خشونت خانوادگی جمع آوری شد. سپس با استفاده از پرسشنامه نیمرخ شخصی و ارتباطی، و فهرست تجدید نظر شده علائم، آسیب شناسی روانی و مشکلات شخصی و ارتباطی همراه خشونت مورد بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها: نتایج پژوهش تفاوتهای معناداری را برای گروه‌های مرتکب و غیرمرتکب خشونت در همه مقیاس‌های پرسشنامه نیمرخ شخصی و ارتباطی غیر از خرده مقیاس حسادت نشان داد (۰/۰۵&geP) و بر همین اساس هر دو گروه در همه مقیاس‌های فهرست تجدید نظر شده ۹۰ آیتمی علائم، تفاوت معنادار آماری نشان دادند (۰/۰۵&geP).

نتیجه‌گیری: مردانی که مرتکب خشونت خانوادگی و همسرآزاری می‌شوند از آسیب شناسی روانی و مشکلات شخصی و ارتباطی بسیار بیشتری در مقایسه با مردانی که مرتکب خشونت نمی‌شوند رنج می‌برند.


رقیه حسن‌زاده، احمدرضا روفیگری، اکرم آزاد، لاله لاجوردی، محمدرضا کیهانی،
دوره ۹، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۷ )
چکیده

هدف: نتایج حسی، پس از ترمیم عصب در بزرگسالان، عموماً ضعیف می باشد. مطابق با نتایج به‌دست آمده قبلی و طرح این فرضیه که آوران زدایی ساعد نتایج حسی را ازطریق افزایش نمایش کورتیکال دست بهبود می بخشد، این مطالعه با هدف بررسی تأثیر بی حسی موضعی ساعد در ترکیب با انجام برنامه بازآموزی حسی بر روی نتایج حسی ضایعات اعصاب مدیان یا اولنار انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه به روش تجربی و از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی دوسو کور می‌باشد. به روش احتمالی ۱۳ بیمار که تحت جراحی ترمیمی اعصاب دست قرار گرفته بودند انتخاب و به روش تصادفی به دو گروه آزمون (۶ نفر) و کنترل (۷ نفر) تقسیم شدند. طی یک دوره دو هفته ای یک کرم بی حسی موضعی (لیدوکایین P) در گروه مورد و یک دارونما در گروه کنترل ۴ بار بر روی وجه فلکسور ساعد دست آسیب‌دیده مورد استفاده قرار گرفت. برنامه بازآموزی حسی برای هر دو گروه یک ساعت پس از استعمال پماد و به مدت یک‌ساعت انجام شد. ارزیابی حسی در فواصل منظم، قبل از مداخله و پس از آخرین مداخله (پایان جلسه چهارم) در هر دو گروه انجام شد. برای داده های با توزیع غیر نرمال، از آزمون های ناپارامتری من ویتنی- یو و ویلکاکسون، به ترتیب برای مقایسه نتایج قبل و بعد درمان بین گروهی و درون گروهی استفاده گردید.

یافته‌ها: گروه آزمون بهبودی قابل توجهی در مقایسه با گروه کنترل از نظر درک لمس/ فشار ثابت پس از دوره درمان، کسب نموده و اختلاف آنها معنی‌دار بود (P=۰/۰۳).

نتیجه‌گیری: بی حسی موضعی ناحیه ساعد آسیب دیده در ترکیب با بازآموزی حسی می تواند نتایج حسی را پس از ترمیم عصب ارتقا دهد.


آزاده ساداتی، علی حسین سازمند، هوشنگ میرزایی، مسعود کریملو،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۸۸ )
چکیده

هدف: یکی از موارد مهم و مورد توجه در کودکان، توانایی و یا ناتوانی در انجام فعالیت‌های حرکتی است که در رشد عملکردهای شناختی و رفتارهای اجتماعی کودک تأثیر می‌گذارد. هدف این مطالعه بررسی تأثیر فعالیت‌های حرکتی درشت بر فرایند توجه (توجه پایدار، تغییر توجه) دانش‌آموزان پسر نشانگان داون ۸ تا ۱۲ ساله می‌باشد.
روش بررسی: در این مطالعه مداخله‌ای و تجربی، ۲۶ دانش‌آموز مبتلا به نشانگان داون به‌صورت هدفمند از ۴ مدرسه کودکان استثنایی شهید بهشتی، احیا، پیدایش و پیروزی انتخاب شده و با آزمون‌های توجه (توجه پایدار و تغییر توجه) و مقیاس رشدی ازرتسکی مورد ارزیابی اولیه قرار گرفتند. سپس نمونه‌ها به‌صورت تصادفی‌تعادلی به دو گروه مداخله (۱۳ نفر) و کنترل (۱۳ نفر) تخصیص یافتند. برای گروه مداخله، مداخلات با تأکید بر فعالیت‌های حرکتی درشت به مدت ۸ هفته (هفته‌ای ۲ بار) انجام گرفت. بعد از اتمام مداخلات، دو گروه مجدداً تحت ارزیابی قرار گرفته و داده‌های حاصل با استفاده از آزمون تی زوجی و تی مستقل مورد تجزیه‌و‌تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته‌ها: مقایسه نمرات آزمون‌های توجه قبل و بعد از مداخله در گروه کنترل (توجه پایدار P=۰/۶۵۴ و تغییر توجه P=۰/۱۶۳) و مقیاس رشدی ازرتسکی (P=۰/۳۷۷)، حاکی از عدم اختلاف معنادار بود، اما در گروه مداخله تأثیر معنادار مداخلات دیده شد (P<۰/۰۰۱). همچنین در نمره مربوط به کاهش انقطاع از تکلیف، بین میانگین سطح نمرات هر دو گروه مداخله (P<۰/۰۰۱) و کنترل (P<۰/۰۰۱) اختلاف معناداری وجود داشت.
نتیجه‌گیری: تقویت فعالیت‌های حرکتی درشت بر فرایند توجه (توجه پایدار و تغییر توجه) دانش‌آموزان نشانگان داون به‌طور معناداری مؤثر است.


آزاده شادمهر، زهره جعفریان، سعید طالبیان، زهرا فخاری،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۹ )
چکیده

هدف: آزمون مستقیم بالا آوردن پا (اس.ال.آر.) به‌صورت فعال در تشخیص اختلال عملکردی مفصل خاجی- خاصره‌ای به‌عنوان یک آزمون معتبر تشخیصی، کیفیت انتقال نیرو بین تنه و پا را بررسی می‌کند. هدف این مطالعه، مقایسه تغییرات تون و مقدار فعالیت عضلات ثبات‌دهنده لگن در حین انجام آزمون مستقیم بالا آوردن پا به‌صورت فعال بین زنان سالم و مبتلا به درد مفصل خاجی- خاصره‌ای می‌باشد.

روش بررسی: این مطالعه مقایسه‌ای، به‌صورت مورد- شاهدی، بر روی ۱۱ زن مبتلا به درد مفصل خاجی- خاصره‌ای و ۱۵ زن سالم که همگی در محدوده سنی ۱۹ تا ۵۰ سال قرار داشته و به‌صورت ساده انتخاب شدند، انجام شد. الکترومیوگرافی سطحی از عضلات مستقیم شکمی، مایل خارجی، مایل داخلی، نزدیک‌کننده طویل، دوسر رانی، سرینی بزرگ و راست‌کننده ستون مهره‌ها در دو وضعیت استراحت و حین آزمون فعال به‌عمل آمده و تونوسیته عضلات ثبت شد. داده‌های تحقیق با استفاده از آزمون تی مستقل مقایسه شد.

یافته‌ها: عضله دوسر رانی به‌طور معناداری در گروه بیمار نسبت به گروه سالم از تون استراحت بالاتری برخوردار بود(P<۰/۰۵). در گروه مبتلایان به درد مفصل خاجی- خاصره‌ای، میزان فعالیت برخی از عضلات ثبات‌دهنده لگن به‌طور معناداری در حین انجام آزمون اس.ال.آر. فعال کمتر از گروه سالم بود (P<۰/۰۵).

نتیجه‌گیری: افزایش تون استراحت عضله دوسر رانی و کاهش فعالیت عضلات ثبات‌دهنده لگن حین آزمون مستقیم بالا آوردن پا به‌صورت فعال در بیماران مبتلا به درد مفصل خاجی- خاصره‌ای، نمایانگر تغییر استراتژی کنترل حرکت در ثبات ناحیه کمری- لگنی می‌باشد. این مسئله می‌تواند در انتقال نیرو از خلال لگن اختلال ایجاد نماید.


آزاده ریاحی، مهدی رصافیانی، نازیلا اکبر فهیمی، مسعود کریملو،
دوره ۱۲، شماره ۰ - ( ضمیمه زمستان: مقالات دانشجویی ۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: تعیین پایایی بین والدین و درمانگران نسخه فارسی سیستم طبقه‌بندی توانایی دستی (MACS) برای کودکان فلج مغزی(CP) می‌باشد.

روش بررسی: جهت تعیین پایایی بین والدین و درمانگران نسخه فارسی MACS، بعد از انجام مراحل ترجمه، ترجمه بالعکس و روایی محتوا، پایایی تکرار آزمون و پایایی بین ارزیابان در میان والدین و کاردرمانگران با استفاده از ضریب همبستگی درون خوشه ای (ICC) و ضریب کاپای وزنی مورد ارزیابی قرار گرفت. ۱۰۰ کودک ۱۸-۴ سال با میانگین سنی ۸۵/۱۵ بر حسب ماه؛ ۳۷ دختر و ۶۳ پسر با انواع مختلف فلج مغزی مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته‌ها: پایایی بین ارزیابان عالی بود؛ ضریب همبستگی درون خوشه ای (ICC) بین والدین و کاردرمانگران در نوبت اول (۰٫۹۶) و در نوبت دوم (۰/۹۵) و بالای ۰/۹ به دست آمد و ضریب کاپای وزنی نیز بالای ۰/۷۵بوده که هر دو نشان دهنده میزان توافق عالی است. برای پایایی تکرار آزمون ICC در مورد والدین (۰/۹۷) و هم درمانگران (۰/۹۸) بالای ۹۰ به دست آمد و همچنین ضریب کاپای وزنی نیز بالای ۰/۷۵ بوده که هر دو بیانگر میزان همبستگی بالا بوده‌اند. میزان توافق کلی بین دو سیستم MACS و GMFCS به دست آمد.

نتیجه گیری. نسخه فارسی مقیاس MACS از پایایی بین والدین و درمانگران کافی برخوردار است و می‌توان از آن به عنوان ابزاری مفید و کاربردی در ارزیابی میزان توانایی دستی کودکان فلج مغزی استفاده نمود.


بهشید گروسی، احمد امیر کافی، آزاد سعادت، اشرف سادات حسینی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۰ )
چکیده

هدف: لکنت زبان اختلالی است که می‌تواند سبب ایجاد مشکلات فردی، عاطفی و اجتماعی زیادی شود. بر مبنای پاتوفیزیولوژی‌های مطرح شده برای لکنت، در مورد درمان لکنت نظرات متعددی وجود دارد. در این بین درمان‌های رفتاری از اثرات مثبتی در درمان لکنت برخوردار بوده‌اند. هدف این بررسی تأثیر روش درمانی تعدیل‌شده معکوس‌سازی عادات ( Habit-reversal Simplified ) به‌عنوان یک روش رفتاری در درمان لکنت زبان در کودکان ایرانی است.

روش‌بررسی: ۱۲ دانش‌آموز از تعداد ۳۵۰ دانش‌آموز دوره دبستان و راهنمایی شهر کرمان که مبتلا به لکنت بودند، در این بررسی شبه‌تجربی شرکت کردند. پس از ارزیابی اولیه در مورد شدت لکنت کودکان در خانه، مدرسه و کلینیک روش درمانی تعدیل‌شده معکوس‌سازی عادات برای این افراد انجام شد. جلسات پی‌گیری ارزیابی در سه محیط خانه، مدرسه و کلینیک در ماه‌های ۱۲،۶،۳،۲،۱ و ۱۳پس از درمان انجام شد. از آزمون‌های آماری اندازه‌های تکراری و آزمون تعقیبی آزمون تی زوج جهت آنالیز آماری استفاده شد.

 یافته‌ها: میزان لکنت در ارزیابی‌های مختلف در محیط خانه نسبت به ارزیابی پایه، کاهش معنادار نشان داد(۰/۳۳ >P). میزان لکنت در ارزیابی‌های مختلف در محیط مدرسه (۰/۰۲۵>P) و کلینیک(۰/۰۳۵>P) نسبت به ارزیابی پایه نیز، کاهش معنادار نشان داد . تغییرات لکنت در محیط‌های مختلف رابطه معناداری با یکدیگر نداشتند(۰/۷۳=P). کاهش لکنت با متغیر‌های دموگرافیک ارتباطی نداشت.

 نتیجه‌گیری: به‌نظر می‌رسد روش تعدیل‌شده معکوس‌سازی عادات در درمان لکنت زبان در کودکان ایرانی و در تمام محیط‌های خانه، مدرسه و کلینیک مؤثر می‌باشد، اگرچه مطالعات بیشتر در موقعیت‌های مختلف درمانی و نیز سایر اختلالات روانی همراه توصیه می‌شود.


آزاده ریاحی، مهدی رصافیانی، مریم بینش،
دوره ۱۳، شماره ۰ - ( ویژه‌نامه: توان‌بخشی اعصاب اطفال ۱۳۹۱ )
چکیده

هدف: تعیین روایی و پایایی تکرار آزمون نسخه والدین و هم‌چنین بررسی پایایی بین نسخه درمانگران و نسخه والدین سیستم طبقه‌بندی عملکرد حرکتی درشت (GMFCS) در کودکان فلج مغزی هدف این تحقیق می‌باشد.

روش‌بررسی: در این مطالعه کاربردی و اعتبارسنجی ۹۰کودک فلج مغزی ۱۲-۲ سال (۳۳ دختر، ۵۷ پسر) با میانگین سنی ۶٫۶ سال با انواع مختلف فلج مغزی مورد بررسی قرار گرفتند. جهت تعیین روایی و پایایی تکرار نسخه والدین و هم‌چنین پایایی بین نسخه والدین و نسخه درمانگران سیستم طبقه‌بندی عملکرد حرکتی درشت، بعد از انجام مراحل ترجمه و بازترجمه، روایی صوری و محتوایی، پایایی تکرار آزمون نسخه والدین و در نهایت پایایی بین نسخه والدین و نسخه درمانگران سیستم طبقه‌بندی عملکرد حرکتی درشت، با استفاده از ضریب همبستگی درون خوشه‌ای (ICC) و ضریب کاپای وزنی مورد ارزیابی قرار گرفت.

یافته‌ها:.ضریب همبستگی درون خوشه‌ای والدین (ICC=۰/۹۲) نشان‌دهنده میزان توافق عالی بوده و ضریب کاپای وزنی نیز ۰/۶۱ بوده که نشان‌دهنده میزان توافق خوب بود. پایایی بین ارزیابان نیز عالی بود. ضریب همبستگی درون خوشه‌ای بین نسخه والدین و نسخه درمانگران (ICC=۰/۸۸) به دست آمد و ضریب کاپای وزنی ۰/۶۸ بوده که به ترتیب نشان‌دهنده میزان توافق عالی و خوب می‌باشد.

نتیجه‌گیری: نسخه والدین مقیاس GMFCS از روایی و پایایی تکرار آزمون خوبی در میان والدین برخوردار است و هم‌چنین پایایی بین نسخه والدین و درمانگران خوب می‌باشد و می‌توان از آن به عنوان ابزاری مفید و کاربردی در ارزیابی میزان عملکرد حرکتی درشت کودکان فلج مغزی استفاده نمود.


آزاده جباری، محمدعلی حسینی، سعید فطوره‌چی، سیدعلی حسینی، مرجان فرضی،
دوره ۱۴، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۲ )
چکیده

هدف: این پژوهش با هدف طراحی و تعیین روایی و پایایی ابزار ارزیابی صلاحیت بالینی کاردرمانگران انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه که از نوع ابزارسازی است، با مرور مطالب و چک‌لیست‌ها، تعداد زیادی گویه‌های مربوط‌به صلاحیت بالینی استخراج شد. این گویه‌ها در دو جلسۀ گروهی و زیر نظر پانزده تن از خبرگان مطرح و تحلیل شد و درنهایت، پرسش‌نامه‌ای با ۶۶ گویه تهیه شد. سپس، براساس نظر متخصصان کاردرمانی و شیوۀ لاواشه، روایی صوری و محتوایی پرسش‌نامه به دو روش کمّی و کیفی تعیین گردید. به‌منظور تعیین پایایی از روش مطالعۀ آزمایشی، آزمون‌بازآزمون و محاسبۀ هم‌بستگی درونی برای تأیید پایایی استفاده شد.

یافته‌ها: ابزار ارزیابی صلاحیت بالینی با ۵۴ پرسش در ۷ حیطه طراحی شد که عبارت است از: تفکر انتقادی، فرایند عملکرد، ارتباط مؤثر، مسئولیت حرفه‌ای، مدیریت محیط درمان، دانش عملکردی و اقدام به رشد حرفه‌ای. روایی صوری و محتوایی با نظر هیئت خبرگان محاسبه و با CVR=۰/۸۴ تأیید شد. پایایی ابزار تهیه‌شده در مطالعۀ آزمایشی نیز بررسی و روش آزمون - بازآزمون، ضریب هم‌بستگی پیرسون ۰/۹۹۵ را نشان داد. هم‌بستگی درونی پرسش‌ها نیز با محاسبۀ ضریب آلفای کرونباخ بررسی شد و عدد ۰/۹۷۳ را نشان داد.

نتیجه‌گیری: ابزار مناسب برای بررسی صلاحیت بالینی کاردرمانگران با ۵۴ گویه در ۷ حیطه تهیه شد. روایی و پایایی این ابزار را خبرگان و نمونۀ ۳۰‌نفرۀ کاردرمانگران تأیید کردند.


حمیدرضا آزادی، علی طهماسبی،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۹۳ )
چکیده

هدف: فعالیت‌های خود مراقبتی به بخشی از فعالیتها اطلاق می‌شود که فرد به منظور حفظ خویشتن و کسب استقلال در زندگی روزمره‌اش انجام می‌دهد. یکی از آزمون‌های جامع در زمینه ارزیابی فعالیت مراقبت از خود آزمون PASS (Performance Assessment of Self-care Skills) است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی پایایی آزمون ارزیابی عملکردی مهارت های خود مراقبتی، در بیماران مبتلا به M.S (Multiple Sclerosis) است.

روش بررسی: در این مطالعه جهت بررسی پایایی، آزمون PASS بر روی تعداد ۳۰ نفر از بیماران مبتلا به M.S در شهر تهران طی دو مرحله و با فاصله زمانی دو هفته اجرا شد. مراکز انجام پژوهش عبارت بودند از: مرکز جامع صرع و M.S سینا وابسته به دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، مرکز نگهداری معلولین کهریزک : بخش M.S زنان و بخش M.S مردان، انجمن M.S ایران. جهت بررسی تکرارپذیری آزمون PASS از روش آماری ضریب(ICC: Intraclass Correlation Coefficient) استفاده شد. تجزیه و تحلیل و توصیف اطلاعات بدست آمده توسط برنامه نرم افزاری SPSS-۲۰ انجام شد.

یافته‌ها: پایایی آزمون PASS برای ارزیابی فعالیت های روزمره زندگی بیماران M.S بزرگسال در بعد استقلال ۰/۹، در بعد ایمنی ۰/۹۶ و در نتیجه ۰/۹۴ است (P<۰/۰۰۱). پایایی آزمون PASS برای ارزیابی فعالیت های ابزاری زندگی روزمره بیماران M.S بزرگسال در بعد استقلال ۰/۹۶، در بعد ایمنی ۰/۹۸ و در بعد نتیجه ۰/۹۵ است (P<۰/۰۰۱).

نتیجه‌گیری: این یافته ها نشان داد که آزمون ارزیابی عملکردی مهارت های خود مراقبتی (PASS)، در هر سه بعد استقلال، ‌ایمنی و نتیجه دارای پایایی بسیار بالایی است و می توان آن را به عنوان ابزاری پایا به منظور بررسی مراقبت از خود بیماران Multiple Sclerosis بزرگسال به کار برد.


زینب اباذری، اکبر میرجانی‌اقدم، آزاددخت چراغی‌زنجانی،
دوره ۱۶، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۹۴ )
چکیده

هدف: هدف این مطالعه شناسایی عوامل مؤثر بر مشارکت دانشجویان در فرایند یاددهی-یادگیری از دیدگاه اساتید دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران است.

روش بررسی: این مطالعه، مطالعهای توصیفی است که از روش نمونهگیری تمامشماری و با استفاده از پرسشنامه محققساخته بر روی ۱۱۶ نفر از اساتید انجام پذیرفت. سپس، دادههای حاصل از پژوهش از طریق آزمون تحلیل واریانس تکمتغیری با اندازهگیریهای مکرر آزمون بونفرونی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

یافتهها: یافتههای این مطالعه بیانگر آن است که بین میانگین نمرات اساتید در هر یک از حیطههای «مشارکت دانشجویان» (با میانگین ۲۳/۲) و انحراف استاندارد (با میانگین ۲/۸)، «کیفیت ارتباطات میانفردی دانشجویان» (با میانگین ۲۵/۱) و انحراف استاندارد (با میانگین ۴/۱)، «سبک تفکر اساتید» (با میانگین ۲۴/۲) و انحراف استاندارد (با میانگین ۴/۳)، «کیفیت زندگی کاری اساتید» (با میانگین ۲۳/۳) و انحراف استاندارد (با میانگین ۴/۱) و «نگرش اعضای هیئت علمی نسبت به عوامل حرفهای» (با میانگین ۲۶/۱) و انحراف استاندارد (با میانگین ۳/۱) در زمینه مشارکت دانشجویان در فرایند یاددهی-یادگیری تفاوت معنادار وجود دارد (۰/۰۵>P).

نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه میتوان چنین عنوان کرد که حیطههای «نگرش اساتید نسبت به عوامل حرفهای» و «کیفیت ارتباطات میانفردی دانشجویان» بیشترین تأثیر را بر مشارکت دانشجویان در فرایند یاددهی–یادگیری دارند.


حمید دالوند، لیلا دهقان، عبدالرضا یاوری، آزاده ریاحی، اکرم ولی‌زاده،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۵ )
چکیده

هدف مراقبان خانوادگی کودکان مبتلا به فلج مغزی در سیر مراقبت از کودک فلج مغزی با مشکلات مراقبتی در حیطه‌های مراقبت فردی، پی‌جویی برای درمان، تطابق‌های مراقبت آموزشی و اوقات فراغت (بازی‌وتفریح) مواجه می‌شوند. آن‌ها به آموزش‌های ویژه‌ای نیاز دارند تا بتوانند نیازهای خود را در حین مراقبت برطرف کنند. هدف از این مطالعه تعیین اولویت نیازهای آموزش هندلینگ مادری در مراقبان خانوادگی کودکان مبتلا به فلج مغزی براساس رویکرد خانواده‌محور بود.
روش بررسی این پژوهش از نوع توصیفی‌تحلیلی بود که به‌صورت مقطعی انجام شد. جامعه هدف مطالعه حاضر کودکان فلج مغزی ۴ تا ۱۲ سال شهر اراک و نمونه‌های دردسترس کودکان مراجعه‌کننده به مراکز توانبخشی بودند. از بین این کودکان ۱۸۶ کودک که شرایط ورود به مطالعه را داشتند، به‌صورت ساده و از نمونه‌های دردسترس انتخاب شدند. برای تعیین سطح عملکرد حرکتی ظریف از سیستم طبقه‌بندی توانایی دستی (MACS) و برای تعیین اولویت نیازها از مقیاس عملکرد کاری کانادایی (COPM) استفاده شد. داده‌های به‌دست‌آمده با استفاده از آماره‌های توصیفی و روش تحلیلی واریانس دوطرفه تجزیه‌و‌تحلیل شد. 
یافته‌ها در این پژوهش ۸۹ دختر و ۹۷ پسر مبتلا به فلج مغزی، با میانگین سنی ۵۲/۷ و انحراف‌معیار ۳۸/۲ شرکت داشتند که براساس نوع فلج مغزی ۶۷/۷درصد اسپاستیک، ۱۳/۹درصد دیس‌کنیتیک، ۵/۹درصد آتاکسیک و ۴/۸درصد هیپوتونیک بودند. بیشترین اولویت نیاز آموزش هندلینگ مادری، آموزش در حیطه مراقبت از خود و مربوط به سطح پنج سیستم طبقه‌بندی توانایی دستی بود. اولویت نیازهای آموزش هندلینگ مادری به مراقبان خانوادگی کودکان مبتلا به فلج مغزی براساس عملکرد کاری (مراقبت از خود و بهره وری و بازی‌وتفریح) در سطوح عملکرد حرکتی ظریف، مربوط به سرویس بهداشتی و مربوط به سطح چهارم بود. بین اولویت نیازهای آموزش هندلینگ مادری کودکان مبتلا به فلج مغزی از نظر سن و سطح عملکرد حرکتی ظریف و سن و بهره‌وری و سن و تفریح تفاوت معنی داری وجود نداشت (۰۵/۰P>). درزمینه سن و مراقبت از خود، این تفاوت آماری معنی‌دار شد (۰۵/۰P<)؛ یعنی با تغییر وضعیت از نظر سن در سطوح توانایی عملکرد دست و بهره‌وری و تفریح، از نظر نوع نیازهای آموزشی هندلینگ مادری تفاوت آماری معنی‌داری به‌وجود نمی‌آید. باوجوداین درباره مراقبت از خود این تفاوت آماری معنی‌دار است.
نتیجه‌گیری نتایج نشان داد بیشترین اولویت نیاز آموزش هندلینگ مادری در حیطه مراقبت از خود، غذادادن، سرویس بهداشتی، تحرک و جابه‌جایی است. از طرفی هرچه سطح عملکرد توانایی دستی بیشتر می‌شود، میزان نیازهای آموزشی هندلینگ مادری برای مراقبان افزایش و با افزایش سن کودکان مبتلا به فلج مغزی این اولویت‌ها تغییر می‌یابند. از طرفی تعامل هم‌زمان سن و سطح عملکرد توانایی دستی کودک مبتلا به فلج مغزی تأثیری بر اولویت نیاز آموزشی هندلینگ مادری ندارد. آموزش نظام‌مند خانواده‌ها و مراقبان درزمینه نیازهای هندلینگ مادری کودک فلج مغزی و نحوه صحیح برطرف‌کردن آن‌ها و چگونگی مراقبت از این کودکان گامی تسهیل‌کننده درراستای ارتقای آموزش هندلینگ مادری کودک مبتلا به فلج مغزی است. به‌نظر می‌رسد شناخت و آموزش هندلینگ مادری برای کاردرمانگرانی که هم نقش درمان کودک فلج مغزی و هم نقش آموزش به خانواده را برعهده دارند، بتواند راهگشای مراقبت و درمانی اثربخش باشد.


حمید آزاده، عاطفه فکری، حمید امرائی، میثم روستایی، حمزه بهارلوئی،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۷ )
چکیده

هدف سکته مغزی از مهم‌ترین دلایل ناتوانی به شمار می‌رود. از بین عوارض سکته مغزی، ترس از زمین‌خوردن اهمیت ویژه‌ای دارد و می‌تواند کیفیت زندگی را در فرد مبتلا کاهش دهد. ترس از زمین‌خوردن مفهومی مستقل از زمین‌خوردن است و در افرادی که زمین نخورده‌اند نیز دیده می‌شود. اهمیت این مورد بدان سبب است که منجر به اختلالات جسمی و روانی می‌شود و کیفیت زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به صورت بالقوه، ترس از زمین‌خوردن نه‌تنها می‌تواند کیفیت زندگی را در فرد مبتلا کاهش دهد، بلکه به طور غیرمستقیم بر اطرافیان نیز اثر می‌گذارد. مطالعات محدودی درباره ترس از زمین‌خوردن پس از سکته مغزی وجود دارد، ولی با توجه به تأثیرات گسترده‌ای که ترس از زمین‌خوردن روی کیفیت زندگی فرد دارد، به نظر می‌رسد مطالعات بیشتری در این زمینه نیاز است. این مطالعات علاوه بر ارائه راهکارهای پیشگیرانه برای جلوگیری از زمین‌خوردن، به شناخت افراد در معرض خطر هم می‌پردازند. مطالعات قبلی در این زمینه بیشتر فاز حاد و تحت حاد بیماری را بررسی کرده‌اند، ولی بررسی فاز مزمن هنوز انجام نشده است. پژوهش‌های پیشین بیشتر ارتباط بین ترس از زمین‌خوردن را با ویژگی‌های دموگرافیک اندازه‌گیری کرده‌اند، ولی ارتباط بین ترس از زمین‌خوردن در بیماران مبتلا به سکته مغزی مزمن با تعداد دفعات زمین‌خوردن، آزمون‌های عملکردی تعادلی و نمرات خرده‌مقیاس‌های پرسش‌نامه ۳۶ سؤالی کیفیت زندگی بررسی نشده است. هدف این مطالعه بررسی ارتباط ترس از زمین‌خوردن با تعداد دفعات زمین‌خوردن، تعادل و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سکته مغزی مزمن است.
روش بررسی در این مطالعه ۴۴ بیمار حضور داشتند که از میان آن‌ها ۲۰ نفر مرد بودند. شرکت‌کنندگان به صورت غیر احتمالی ساده از بین مراجعه‌کنندگان به کلینیک‌های توانبخشی انتخاب شدند. معیارهای ورود به مطالعه شامل گذشت ۶ ماه از سکته مغزی، یک طرفه بودن علائم، توانایی راه رفتن مستقل بود. معیارهای خروج شامل ابتلا به بیماری‌های متابولیک و روماتیسمی، دفورمیتی اندام تحتانی، مشکلات شناختی و بینایی اصلاح‌نشده بود. پس از بررسی معیارهای ورود و خروج، فرم اطلاعات زمینه‌ای شامل سن، جنس، قد، وزن، بیماری‌های زمینه‌ای، میزان تحصیلات، مدت‌زمان ابتلا، سمت مبتلا، غالب یا مغلوب بودن سمت مبتلا و تعداد دفعات زمین‌خوردن در یک سال گذشته تکمیل شد. در این پژوهش علاوه بر اطلاعات زمینه‌ای، میزان ترس از زمین‌خوردن با استفاده از نسخه فارسی مقیاس کارآمدی افتادن - فرم بین المللی و کیفیت زندگی با استفاده نسخه فارسی پرسش‌نامه ۳۶ سؤالی کیفیت زندگی اندازه‌گیری شد. برای ارزیابی تعادل نیز از آزمون رسیدن عملکردی و آزمون بلندشدن و رفتن زمان‌دار استفاده شد. با توجه به اینکه داده‌ها از الگوی توزیع طبیعی پیروی نمی‌کرد، برای سنجش ارتباط بین متغیرها از آزمون اسپیرمن استفاده شد.
یافته‌ها آزمون پیرسون نشان داد بین نمره پرسش‌نامه مقیاس کارآمدی افتادن - فرم بین‌المللی با نمرات آزمون‌های تعادلی بلندشدن و رفتن زمان‌دار (r=۰/۴۸، P=۰/۰۱) و آزمون رسیدن عملکردی (r=۰/۴۰ ،P=۰/۰۲) و همچنین خرده‌مقیاس‌های عملکرد جسمی (r=۰/۴۸ ،P<۰/۰۱)، محدودیت فعالیت جسمانی (r=-۰/۵۰، P<۰/۰۱) و بُعد جسمی ( P<۰/۰۱،r=-۰/۵۳) پرسش‌نامه ۳۶ سؤالی کیفیت زندگی ارتباط معنادار وجود دارد، ولی چنین ارتباطی برای تعداد دفعات زمین‌خوردن (r=-۰/۴۰ ،P=۰/۰۲)، و خرده‌مقیاس‌های درد (r=-۰/۰۶ ، P=۰/۷۳)، سلامت عمومی (r=-۰/۲۱، P=۰/۲۴)، انگیزه (r=-۰/۲۹، P=۰/۱۰)، عملکرد اجتماعی (r=-۰/۱۶ ،P=۰/۳۸)، محدودیت فعالیت اجتماعی (r=-۰/۱۳ ،P=۰/۲۴) و بُعد روانی (r=-۰/۱۵ ،P=۰/۳۹) مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد در افراد مبتلا به سکته مغزی مزمن، مشکلات تعادلی بُعد جسمانی کیفیت زندگی با ترس از زمین‌خوردن ارتباط دارد، ولی سابقه زمین‌خوردن با ترس از زمین‌خوردن ارتباطی ندارد.


شهره تقی زاده، فرزانه حقیقت، ثریا پیروزی، آزاد کریمی، دانیال خانعلی نژاد،
دوره ۱۹، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۷ )
چکیده

هدف اختلالات اسکلتی‌عضلانی شامل دامنه وسیعی از بیماری‌ها و سندروم‌های اسکلتی‌عضلانی است که معمولاً با درد و ناراحتی همراه است و با فعالیت‌های شخص یا محیطی که فرد در آن کار می‌کند ایجاد یا بدتر می‌شود. عواملی که منجر به اختلالات اسکلتی‌عضلانی ناشی از کار می‌شوند، با فعالیت‌های مکرر، اتخاذ وضعیت‌های ثابت و نامناسب و فعالیت‌هایی که شامل حرکات قدرتمند اندام‌هاست، مرتبط هستند. به دلیل کار مکرر و طولانی‌مدت رانندگان با فرمان و دنده، به نظر می‌رسد مشکلات اسکلتی‌عضلانی مرتبط با اندام فوقانی در آن‌ها زیاد باشد. بنابراین در این مطالعه ابتدا به بررسی اختلالات اسکلتی‌عضلانی مرتبط با اندام فوقانی در میان رانندگان تاکسی و اتوبوس و سپس مقایسه آن‌ها با هم می‌پردازیم.
روش بررسی مطالعه حاضر از نوع توصیفی‌تحلیلی بود که به صورت مقطعی، شیوع اختلالات اسکلتی‌عضلانی اندام فوقانی را در رانندگان اتوبوس و تاکسی درون‌شهری شیراز در سال ۱۳۹۵ بررسی و سپس دو گروه را با هم مقایسه کرده است. در این مطالعه ۳۰۰ راننده (۱۵۰ راننده اتوبوس و ۱۵۰ راننده تاکسی) با دامنه سنی ۲۶ تا ۵۵ سال (میانگین سن ± انحراف معیار در رانندگان اتوبوس ۸/۲۸±۴۱/۲۴ و رانندگان تاکسی ۸/۰۹±۴۱/۲۲) شرکت کردند. روش نمونه‌گیری از نوع آسان بود. برای ورود به این مطالعه رانندگان حاضر باید حداقل دو سال سابقه کاری در حرفه رانندگی را داشته باشند و هر کدام حداقل ۸ ساعت در روز و یا دو شیفت ۴ ساعته و ۴ روز در هفته رانندگی می‌کردند. در این پژوهش اطلاعات با استفاده از پرسش‌نامه ناتوانی بازو و شانه و دست و پرسش‌نامه اطلاعات دموگرافیک جمع‌آوری شد. در پرسش‌نامه ناتوانی بازو و شانه و دست سؤالاتی برای سنجش میزان مشکل فرد در انجام کارهای روزمره، شدت درد در حالت خواب و فعالیت، ضعف و سفتی مفصل، تأثیر اندام فوقانی بر فعالیت‌های اجتماعی و شغلی گنجانده شده است. آزمون‌های آماری شامل تی تست مستقل، کای اسکوئر و همبستگی اسپیرمن بود. داده‌ها با نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ تجزیه‌وتحلیل شد.
یافته‌ها با توجه به یافته‌های آماری، ۶۹/۳۳ درصد از رانندگان تاکسی و ۶۷/۳۳درصد از رانندگان اتوبوس اختلالات اسکلتی‌عضلانی مرتبط با شانه، بازو و دست داشتند. ۶۶/۴۶ درصد از رانندگان اتوبوس مشکلی نداشتند و ۴۸/۶۶ درصد از آن‌ها در انجام کارهای روزمره مشکل خفیف و ۴/۶۶درصد مشکل متوسط داشتند. در بین رانندگان تاکسی ۴۷/۳۳ درصد مشکلی نداشتند و ۴۵/۳۳درصد در انجام کارهای روزمره مشکل خفیف، ۶/۶۶ درصد مشکل متوسط و۰/۶۶ درصد مشکل شدید داشتند. در بخش مرتبط با علائم (شدت درد در حالت خواب و فعالیت، ضعف و سفتی مفصل) ۳۲/۶۶ درصد از رانندگان اتوبوس بدون علائم، ۶۴ درصد با علائم خفیف و ۳/۳۳درصد علائم متوسط داشتند. در میان رانندگان تاکسی ۶۶/۳۴ درصد علائمی نداشتند و ۶۰/۶۶ درصد علائم خفیف و ۴/۶۶درصد علائم متوسط داشتند. ۳۶ درصد از رانندگان اتوبوس در فعالیت‌های اجتماعی و شغلی مشکلی نداشتند و ۴۰/۶۶ درصد مشکل خفیف، ۱۸ درصد مشکل متوسط و ۵/۳۳ درصد مشکل شدید داشتند. ۳۶ درصد از رانندگان تاکسی در فعالیت‌های اجتماعی و شغلی مشکلی نداشتند و ۴۱/۳۳درصد مشکل خفیف، ۱۸ درصد مشکل متوسط، ۴ درصد مشکل شدید، ۰/۶۶ درصد نیز ناتوانی داشتند. بین ساعات کاری هفته (r=۰/۲۴ ،P=۰/۰۰۳)، ساعات خواب شبانه‌روز (r=۰/۲۴ ،P=۰/۰۰۳) و سن رانندگان اتوبوس (r=۰/۱۶ ،P=۰/۰۴۱) با اختلالات اسکلتی‌عضلانی همبستگی وجود داشت. همچنین بین ساعات خواب شبانه‌روز و اختلالات اسکلتی‌عضلانی در رانندگان تاکسی نیز همبستگی وجود داشت (r=۰/۱۹ ،P=۰/۰۱۶). درمجموع بین میزان ناتوانی، علائم و عملکردهای اجتماعی و شغلی دو گروه رانندگان تاکسی و اتوبوس تفاوت معناداری وجود نداشت (P=۰/۹۷).
نتیجه‌گیری با توجه به این تحقیق به نظر می‌رسد اگر ساعات خواب شبانه‌روز رانندگان افزایش یابد، ساعات کاری در شبانه‌روز و طی هفته تعدیل شود، سن بازنشستگی این افراد کاهش یابد و فرمان تاکسی‌ها نیز به صورت هیدرولیک تغییر یابد، احتمال اختلالات اسکلتی‌عضلانی نواحی شانه، بازو و دست کاهش خواهد یافت.


امین مهدی زاده، سمیه لوک زاده، آزاده ریاحی، سیدعلی حسینی، نسرین جلیلی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۸ )
چکیده

هدف بیماری ام‌اس یک اختلال مزمن التهابی، دمیلینیزاسیون و نورودژنراتیو سیستم عصبی مرکزی و همچنین شایع‌ترین علت غیرتروماتیک ناتوانی نورولوژیک در افراد جوان است. ابتلا به بیماری ام‌اس در میان زنان، به‌ویژه زنان جوان نسبت به مردان در سراسر دنیا حدود ۱/۵ تا سه برابر بیشتر است. تخریب میلین در هر ناحیه‌ای از مغز ممکن است علائم خاصی را بروز دهد. یکی از علائم ناتوان‌کننده اختلال در تعادل و راه‌رفتن است که با اشکال در جابه‌جایی از یک مکان به مکان دیگر، حفظ وضعیت ایستاده و انجام فعالیت‌های عملکردی مثل راه‌رفتن و دورزدن همراه است. همه این عوامل فرد را در معرض از‌دست‌دادن تعادل و افتادن قرار می‌دهد. شیوع زیاد ام‌اس در اصفهان، این شهر را در زمره مناطق ریسک متوسط تا زیاد ام‌اس در آسیا و اقیانوسیه قرار داده است. از این‌رو این پژوهش بر آن است از دیدگاه کل‌نگر کاردرمانی، عوامل جسمانی و شناختی مؤثر بر راه‌رفتن افراد مبتلا به ام‌اس (قدرت عضلات اندام تحتانی، شناخت و توجه) را در شهر اصفهان بررسی کند.
روش بررسی این پژوهش از نوع همبستگی‌تحلیلی بود و در آن از روش نمونه‌گیری دردسترس استفاده شد. جامعه مطالعه‌شده تمام بیماران مبتلا به ام‌اس در مرداد سال ۱۳۹۶ در شهر اصفهان بودند که در این مطالعه بر اساس فرمول حجم نمونه و معیارهای ورود و خروج ۷۰ بیمار (۲۴ مرد و ۴۶ زن با میانگین سنی ۷‌/۵۵±۳۲/۲۰) مبتلا به ام‌اس محاسبه و به مطالعه وارد شدند. معیارهای ورود شامل داشتن بیماری ام‌اس با تشخیص و تأیید پزشک نورولوژیست با بررسی ام‌آرآی بیمار، توانایی خواندن و نوشتن و همچنین توانایی حداقل صد متر راه‌رفتن مستقل بود. معیارهای خروج نیز وجود هرگونه بیماری نورولوژیک دیگر و تمایل‌نداشتن بیمار برای همکاری در پژوهش در نظر گرفته شد. پس از ارائه توضیحات کافی و کسب رضایت آگاهانه درباره پژوهش، پرسش‌نامه و آزمون‌های مذکور برای انجام پژوهش به آن‌ها ارائه و تکمیل شد. در این مطالعه از آزمون‌های بررسی مختصر وضعیت شناختی، ۱۰ متر راه‌رفتن، برخاستن و رفتن، برخاستن از صندلی و آزمون استروپ استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده‌ها از نسخه ۱۶ نرم‌افزار SPSS و آزمون ضریب همبستگی پیرسون (با توجه به فاصله‌ای‌بودن متغیرها) و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام‌به‌گام استفاده شد.
یافته‌ها در این پژوهش ۷۰ بیمار مبتلا به ام‌اس واجد شرایط مشارکت داشتند. نتایج به‌دست‌آمده همبستگی منفی و معناداری را بین نمرات آزمون سرعت راه‌رفتن (۱۰ متر راه‌رفتن) با نمرات متغیرهای قدرت عملکردی عضلات اندام تحتانی (۰/۰۰۱>P) و توجه (۰/۰۱=P) نشان دادند. همچنین همبستگی معنی‌داری نیز بین قدرت عضلات اندام‌های تحتانی با میزان تعادل دیده شد (۰/۰۱=P) . نتایج آزمون رگرسیون گام‌به‌گام نشان داد متغیر قدرت عملکردی عضلات اندام تحتانی بیشترین سهم را در تبیین واریانس میزان سرعت راه‌رفتن در این افراد داشته است.
نتیجه‌گیری بر اساس یافته‌های این مطالعه، بین عوامل جسمانی و شناختی اثرگذار بر تعادل و راه‌رفتن در افراد مبتلا به ام‌اس که هنوز قادر به راه‌رفتن هستند (قدرت عملکردی عضلات اندام تحتانی، شناخت و توجه) قدرت عملکردی عضلات اندام تحتانی مهم‌ترین عامل اثرگذار بر تعادل و سرعت راه‌رفتن در این بیماران است و باید در فرایند توان‌بخشی، به‌ویژه کاردرمانی در این بیماران، توجه بیشتری به برنامه تقویت عضلات اندام‌های تحتانی شود.

آزاده ریاحی، مهدی رصافیانی، فاطمه رفیعی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۸ )
چکیده

هدف خانواده، مرکز و هسته اصلی مراقبت‌هاست. بنابراین مؤثرترین خدمات آن‌هایی هستند که بر نقش خانواده در درمان تأکید می‌کنند. هدف از این مطالعه، بررسی نحوه ارائه خدمات خانواده‌محور در ایران از سوی کادر درمانی و توان‌بخشی است که به خانواده‌ها و کودکان خدمات ارائه می‌کنند.
روش بررسی در این مطالعه ۱۵۰ نفر از ارائه‌دهندگان خدمات شرکت داشتند که از میان پزشکان، پرستاران، ماماها، درمانگران توان‌بخشی و نیز دانش‌آموختگان رشته بهداشت عمومی انتخاب شده بودند. ابزار تحقیق، پرسش‌نامه سنجش فرایند مراقبت برای ارائه‌دهندگان خدمت بود. پس از تکمیل این پرسش‌نامه توسط شرکت‌کنندگان در تحقیق، داده‌های حاصل، با نسخه ۲۲ نرم‌افزار IBM SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها نتایج نشان داد میانگین مؤلفه‌های پرسش‌نامه سنجش فرایند مراقبت، بین زنان و مردان ارائه‌دهنده خدمت، با یکدیگر اختلاف معنادار آماری ندارد. میانگین مؤلفه‌های پرسش‌نامه مراقبت در ارائه اطلاعات کلی در گروه پزشکی به لحاظ آماری، معنادار و بیشتر از گروه علوم پایه است. میانگین نمره مؤلفه‌های نشان‌دادن حساسیت بین‌فردی، ارائه اطلاعات کلی‌ و میانگین نمره کل در مراکز مختلف ارائه‌دهنده خدمت با یکدیگر اختلاف معنادار آماری دارند. همچنین میانگین نمره مؤلفه‌های نشان‌دادن حساسیت بین‌فردی، ارائه اطلاعات کلی و نیز میانگین نمره کل پرسش‌نامه فرایند مراقبت در مراکز خصوصی به لحاظ آماری، معنادار و بیشتر از مراکز دولتی است. اختلاف میانگین مؤلفه‌های نشان‌دادن حساسیت بین‌فردی، رفتار محترمانه با مردم، ارائه اطلاعات کلی و اختلاف میانگین نمره کل پرسش‌نامه فرایند مراقبت در گروه‌های مختلف سنی شرکت‌کنندگان با یکدیگر نیز از نظر آماری معنادار هستند و میانگین همین مؤلفه‌ها در رشته‌های مختلف با یکدیگر آمار مختلفی را نشان می‌دهند.
نتیجه‌گیری پاسخ‌های شرکت‌کنندگان نشان داد مراکز درمانی و توان‌بخشی از لحاظ رفتار محترمانه با مراجعان خوب عمل می‌کنند، ولی ارائه اطلاعات کلی و نشان‌دادن حساسیت بین‌فردی از زمینه‌های نسبتاً ضعیف آن‌هاست. میانگین این مؤلفه‌ها و همچنین میانگین نمره کل پرسش‌نامه در رشته‌های توان‌بخشی، بیشترین میزان را داشته است و بعد از آن به ترتیب رشته‌های پزشکی و دیگر رشته‌های کادردرمانی، حائز رتبه بودند. لازم است که آموزش کادر درمانی و توان‌بخشی بر حیطه‌هایی که ضعیف بوده است، بیشتر متمرکز شود تا بدین ترتیب بتوان کیفیت خدمات مبتنی بر خانواده را افزایش داد.


صفحه ۱ از ۲    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه آرشیو توانبخشی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Archives of Rehabilitation

Designed & Developed by : Yektaweb