جستجو در مقالات منتشر شده



نسرین خسروی‌تپه، غنچه راهب، ملیحه عرشی، مصطفی اقلیما،
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده

هدف: حمایت اجتماعی از مهمترین عوامل پیش بینی کننده ی سلامت در افراد می باشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین ارتباط بین حمایت اجتماعی و کیفیت زندگی معلولین جسمی-حرکتی مراکز آموزشی رعد است.

روش بررسی: در این پژوهش که از نوع توصیفی- همبستگی می باشد، تعداد ۱۹۵ نفر از معلولین جسمی-حرکتی ۳۵-۱۸ سال مراکز آموزشی رعد (رعد الغدیر، رعد شرق و رعد مرکزی)، به شیوه نمونه‌گیری طبقه ای تصادفی به نسبت سهمیه‌ای که هر یک از ۳ مرکز به کل دارد و با روش تصادفی ساده تعداد مورد نظر انتخاب شد. پرسشنامه های حمایت اجتماعی وکس و کیفیت زندگی لنکشایر استفاده شده است. در تحلیل داده ها از آزمون های ضرایب همبستگی پیرسون و اسپیرمن و رگرسیون استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج بررسی‌ها نشان داد که بین خرده مقیاسهای حمایت اجتماعی (حمایت اجتماعی دوستان، خانواده و دیگران) با مؤلفه های روانی (آسایش روانی و خودپنداری) و مؤلفه های اجتماعی (روابط اجتماعی و روابط فامیلی) کیفیت زندگی در معلولین جسمی-حرکتی، رابطه مثبت معناداری وجود دارد ( P<۰,۰۱).

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه اهمیت حمایت اجتماعی را در کیفیت زندگی معلولین جسمی-حرکتی مورد تایید قرار می دهد لذا لازم است حمایت اجتماعی به عنوان یک تامین کننده قوی کیفیت زندگی، در طراحی مداخلات ارتقا سلامت معلولین مورد توجه قرار گیرد.


پریا پورحسین هندآباد، مصطفی اقلیما، ملیحه عرشی، زهرا تقی نژاد،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده

هدف معلولیت مفهومی کلی است که با محرومیت‌هایی که فرد در نتیجه نقص (اختلال) و ناتوانی تجربه می‌کند مرتبط است. هر گونه کمبود و کاهش فرصت برای مشارکت در زندگی اجتماعی در سطحی برابر با دیگران معلولیت نامیده می‌شود. با توجه به افزایش جمعیت معلولان جسمی و حرکتی در اثر عوامل ارثی و مادرزادی و اکتسابی (ضربه، تصادف، بیماری و سالمندی) و محدودیت ایجادشده در اثر معلولیت و بحث مشارکت اجتماعی معلولان در طبقه بندی ICF، پرداختن به مشارکت اجتماعی معلولان جسمی و حرکتی اهمیت خود را نشان می‌دهد. با توجه به مطالعات صورت‌گرفته توسط پژوهشگران، ازجمله نیازهای معلولان، نیاز آموزشی و کسب مهارت‌های لازم برای حضور فعال در جامعه است. لذا کمک به معلولان جسمی و حرکتی به منظور رشد و گسترش مهارت‌های زندگی مطلوب، ایجاد یا افزایش اعتماد به نفس در برخورد با مشکلات، کمک به آن‌ها در رشد و تکامل عواطف و مهارت‌های اجتماعی برای مشارکت اجتماعی موفق ضروری به نظر می‌رسد. لذا هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مهارت‌های اجتماعی بر مشارکت اجتماعی معلولان جسمی و حرکتی مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد مرکز بود.
روش بررسی پژوهش حاضر از نوع شبه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش تمام کارآموزان مرکز آموزشی نیکوکاری رعد مرکز بودند که در زمان انجام پژوهش کل کارآموزان مرکز ۱۹۵ نفر بود. از این بین ۱۲۰ نفر زن و ۷۵ نفر مرد بودند. نمونه بررسی‌شده در این تحقیق ۶۰ نفر از معلولان جسمی و حرکتی مرکز آموزشی نیکوکاری رعد مرکز شهر تهران بودند که با توجه به معیارهای ورود به روش تصادفی ساده انتخاب و با قرعه‌کشی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. برنامه آموزش مهارت‌های اجتماعی در هشت جلسه و هر جلسه ۹۰ دقیقه برای گروه آزمایش انجام گرفت. به منظور سنجش مشارکت اجتماعی افراد قبل از شروع اولین جلسه و بعد از پایان آخرین جلسه بین افراد شرکت‌کننده در پژوهش پرسش‌نامه مشارکت اجتماعی و پرسش‌نامه جمعیت‌شناختی توزیع و توسط آنان تکمیل شد. این پرسش‌نامه را یزدان پناه در سال ۱۳۸۶ در ایران ساخته و روا و پایا شده است. ضرایب روایی و پایایی به‌دست‌آمده برای مشارکت اجتماعی ۷۸۸/۰ و ۸۷/۰ بود. برای تحلیل داده‌ها از نسخه ۱۶ نرم‌افزار SPSS، آمار توصیفی نظیر میانگین و فراوانی و انحراف‌معیار و آمار استنباطی نظیر آزمون‌های من‌ویتنی، لون، کولموگروف اسمیرنف، تی وابسته و مستقل و آزمون کوواریانس آنوا استفاده شد.
یافته‌ها نتایج این پژوهش نشان داد بین مشارکت اجتماعی کل و خرده‌مقیاس‌های مشارکت نهادی و غیرنهادی افراد قبل و بعد از آموزش مهارت‌های اجتماعی (p<۰/۰۵) و نیز بین مشارکت اجتماعی کل و زیرمقیاس‌های آن در بین افراد آموزش‌دیده و آموزش‌ندیده (p<۰/۰۵) تفاوت آماری معناداری وجود دارد.
نتیجه‌گیری با توجه به نتایج این مطالعه می‌توان گفت برگزاری جلسه‌های آموزش مهارت‌های اجتماعی بر مشارکت اجتماعی معلولان جسمی و حرکتی در دو بُعد نهادی و غیرنهادی مؤثر است. لذا احتمال داده می‌شود که به‌کارگیری گسترده‌تر این نوع مداخله توسط متخصصان حوزه معلولان بتواند در بر طرف‌کردن محدودیت مشارکت معلولان جسمی و حرکتی مؤثر واقع شود.


زهرا تقی نژاد، مصطفی اقلیما، ملیحه عرشی، پریا پورحسین هندآباد،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

هدف سالمندی مرحله‌ای طبیعی از رشد انسان است که در ادامه مراحل رشد قرار دارد و به عنوان مرحله نهایی رشد افراد در نظر گرفته می‌شود که با دیگر مراحل زندگی تفاوت بسیاری دارد. ادامه رشد در این دوره منوط به توجه و بازنگری در شیوه‌های زندگی و استمرار نقش‌های پیشین و معنابخشی به زندگی است. در این دوره فرد با کمبودهایی نظیر فوت همسر، مشکلات خانواگی، بازنشستگی، ضعف قوای روانی و جسمانی، ازدست‌دادن نقش‌ها و حضور فعال نداشتن در جامعه روبه‌رو می‌شود. این عوامل می‌تواند باعث سازگاری ضعیف این گروه شود. پژوهش‌های مختلف نشان داده است آموزش‌های گروهی می‌تواند سبب افزایش بهزیستی و سلامت روان این گروه از افراد شود. با توجه به آمار رو به رشد این گروه در جامعه ما و اهمیت موضوع، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله مددکاری گروهی با شیوه آموزش مهارت‌های اجتماعی بر سازگاری اجتماعی سالمندان تدوین شده است.
روش بررسی پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری در این پژوهش شامل تمام سالمندان عضو فرهنگسرای سالمند شهر تهران در زمستان سال ۱۳۹۴ بود که تعداد این افراد ۱۰۰ نفر (۶۰ زن و ۴۰ مرد) بود. نمونه‌ای به حجم ۶۰ نفر (شامل ۳۶ زن و ۲۴مرد) با توجه به معیارهای ورود و خروج (داشتن سن بالای ۶۰ سال، سلامت ذهنی و روانی و عضویت در فرهنگسرا) به روش تصادفی ساده انتخاب شدند و بر این اساس در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. برنامه آموزش مهارت‌های اجتماعی در ۸ جلسه و هر جلسه ۹۰ دقیقه برای گروه آزمایش انجام شد. به منظور سنجش سازگاری اجتماعی افراد، قبل از شروع اولین جلسه و بعد از پایان آخرین جلسه، پرسش‌نامه سازگاری اجتماعی بل و پرسش‌نامه جمعیت‌شناختی بین افراد شرکت‌کننده در پژوهش توزیع و توسط آنان تکمیل شد. نقشبندی‌روا و پایا در سال ۱۳۷۸ روایی و پایایی پرسش‌نامه سازگاری بل را به دست آوردند. ضرایب پایایی به‌دست‌آمده برای سازگاری کل ۰/۹۳، سازگاری اجتماعی ۰/۸۶، سلامت جسمانی ۰/۷۷، سازگاری خانوادگی ۰/۸۸، سازگاری هیجانی ۰/۸۵ و سازگاری شغلی۰/۷۰است. اعتباریابی پرسش‌نامه بل بیشتر به اعتبار سازه اختصاص یافته است. نتایج تحلیل عاملی نشان می‌دهد پنج عامل اندازه‌گیری‌شده در این پرسش‌نامه درمجموع ۰/۲۱۳ واریانس نمره‌ها را تبیین می‌کند. این آزمون روایی محتوایی مناسبی دارد. برای تحلیل داده‌ها از نسخه ۱۶ نرم‌افزار SPSS، آمار توصیفی نظیر میانگین، فراوانی و انحراف‌معیار و آمار استنباطی شامل آزمون‌های یومن ویتنی، لوین، کولموگروف اسمیرنف، t وابسته و t مستقل و کوواریانس استفاده شد. 
یافته‌ها نتایج این پژوهش نشان داد بین سازگاری اجتماعی کل و هریک از خرده‌مقیاس‌های آن شامل سازگاری خانوادگی، هیجانی، شغلی، اجتماعی و سلامت جسمانی افراد قبل و بعد از آموزش مهارت‌های اجتماعی (P<۰/۰۵) و نیز بین سازگاری اجتماعی کل و خرده‌مقیاس‌های آن نظیر سازگاری خانوادگی، هیجانی، شغلی، اجتماعی و سلامت جسمانی در بین افراد آموزش‌دیده و آموزش‌ندیده (P<۰/۰۵) تفاوت معناداری وجود دارد. 
نتیجه‌گیری با توجه به نتایج این مطالعه می‌توان گفت که برگزاری جلسات آموزش مهارت‌های اجتماعی به روش مددکاری گروهی بر سازگاری اجتماعی و خرده‌مقیاس‌های آن شامل سازگاری خانوادگی، هیجانی، سلامت جسمانی (سازگاری بهداشتی) و سازگاری شغلی سالمندان مؤثر است. بنابراین به‌کارگیری گسترده‌تر این نوع مداخله توسط متخصصان حوزه سالمندی شامل مددکاران اجتماعی، مشاوران و روان‌شناسان می‌تواند بر بهزیستی و سلامت روان این گروه از افراد جامعه مؤثر باشد


الهام ترابی مومن، غنچه راهب، فردین علی پور، اکبر بیگلریان،
دوره ۱۸، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۶ )
چکیده

هدف زنان سرپرست خانوار یکی از گروه‌های اقلیت زنان هستند که نه‌تنها در ایران، بلکه در دیگر کشورهای جهان اعم از توسعه‌یافته و در حال توسعه نیز با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند. این گروه به طور معمول با مشکلات و موانع زیادی در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی مواجه هستند. ﻭﻇﺎﻳﻒ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻭ ﻣﺘﻌﺪﺩی ﻛﻪ ﺑﻪ‌ﺍﺟﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺤﻮﻝ می‌شود، ﻓﺸﺎﺭها ﻭ تنش‌های ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺗﻮﺍﻥ ﻭ ﻇﺮﻓﻴت ﺑﻪ آن‌ها ﻭﺍﺭﺩ می‌کند ﻛﻪ ﺑﻪ‌ﻣﺮﻭﺭ آن‌ها ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣتی‌های ﺭﻭحی ﻭ روانی ﺳﻮﻕ می‌دهد. با توجه به طیف وسیع مسائل، مشکلات، محدودیت‌ها و آسیب‌پذیری زنان سرپرست خانوار و همچنین با توجه به اینکه زنان سرپرست خانوار یکی از گروه‌های هدف مددکاران اجتماعی هستند، ارائه خدمات حرفه‌ای و تخصصی از سوی مددکاران اجتماعی با هدف توانمندسازی روانی و اجتماعی این قشر از جامعه حائز اهمیت است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد توسعه بر توانمندسازی روانی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار است.
روش بررسی این پژوهش از نوع شبه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زنان سرپرست خانوار ساکن شهر تهران بود. نمونه این پژوهش از بین زنان سرپرست خانوار تحت پوشش موسسه امام علی (ع) انتخاب شدند که شرایط ورود به پژوهش (زن سرپرست خانوار، سواد خواندن و نوشتن، سن ۲۰ تا ۴۵ سال و تمایل به شرکت در پژوهش) را داشتند. نمونه‌گیری با روش تصادفی ساده انجام شد. از میان جامعه آماری، ۶۰ نفر از زنان سرپرست خانوار انتخاب شدند و به‌ صورت تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. برنامه آموزشی مداخله مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد توسعه در ۱۰ جلسه و هر جلسه ۹۰ دقیقه برای گروه آزمایش انجام گرفت. گروه کنترل مداخله‌ای دریافت نکردند. به‌ منظور سنجش میزان توانمندسازی روانی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار، قبل از شروع و بعد از پایان جلسات، پرسش‌نامه مشخصات جمعیت‌شناختی و پرسش‌نامه توانمندی روانی و اجتماعی بین افراد شرکت‌کننده توزیع و تکمیل شد. در این تحقیق از پرسش‌نامه مشخصات جمعیت‌شناختی، چک‌لیست متغیرهای جمعیت‌شناختی و پرسش‌نامه توانمندی روانی و اجتماعی استفاده شد که بهاره محمدمرادی در سال ۱۳۸۹ آن را ساخته است. روایی صوری و سازه و پایایی این ابزار تأیید شده است. در این پژوهش، محقق روایی و پایایی این پرسش‌نامه مجدداً سنجید. آلفای کرونباخ کل پرسش‌نامه ۰/۷۹ بود. اساتید دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی روایی صوری و محتوایی پرسش‌نامه را تأیید کردند. برای تحلیل داده‌ها از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۲ و آمار توصیفی نظیر میانگین، فراوانی و انحراف‌معیار و آمار استنباطی شامل آزمون لون، کولموگروف اسمیرنوف، تی زوجی و تحلیل کوواریانس استفاده شد. 
یافته‌ها نتایج این پژوهش نشان داد بین توانمندی روانی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار قبل و بعد از مداخله تفاوت آماری معناداری وجود دارد. وجود تفاوت معنادار در زیرمقیاس‌های توانمندی روانی شامل عزت‌نفس، خوداثربخشی، استقلال فکری و احساس قدرت (۰/۰۰۱>P) و زیرمقیاس‌های توانمندی اجتماعی شامل مشارکت در امور اجتماعی و جمع‌گرایی تأیید می‌شود (۰/۰۰۱>P). همچنین در توانمندی روانی با ابعاد عزت‌نفس، خوداثربخشی، استقلال فکری، احساس قدرت و در توانمندی اجتماعی با ابعاد مشارکت در امور اجتماعی و جمع‌گرایی بین افراد آموزش‌دیده با افراد آموزش‌ندیده تفاوت معناداری وجود دارد (۰/۰۰۱>P).
نتیجه‌گیری با توجه به نتایج به‌ دست‌آمده از این مطالعه می‌توان گفت که برگزاری جلسات مداخله مددکاری اجتماعی گروهی با رویکرد توسعه بر توانمندسازی روانی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار مؤثر است. بنابراین به‌کارگیری گسترده‌تر این نوع مداخله توسط متخصصان، می‌تواند بر توانمندسازی و بهبود سطح زندگی این گروه از افراد جامعه مؤثر باشد.


پری ورمقانی، فردین علیپور، غلامرضا قائد امینی هارونی، محمدحسین جوادی،
دوره ۲۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده

اهداف: خودکشی و رفتار خودکشی‌گرایی ( فکر خودکشی، نقشه خودکشی و اقدام به خودکشی) مسئله‌ای پراهمیت و درخور توجه و یکی از مشکلات عمده برای نظام سلامت روانی و اجتماعی در تمام جهان است. این پدیده علاوه بر زیان‌های شخصی، خانوادگی، زیانی اجتماعی نیز محسوب می‌شود. همچنین خودکشی مشکلی روانی و اجتماعی و از جمله آسیب‌های اجتماعی است که توجه فوری مراکز مرتبط را می‌طلبد. پیشگیری از خودکشی نیازمند رویکردی جامع است که دربرگیرنده مداخلاتی در ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی، معنوی و اجرای طیف گسترده‌ای از اقدامات روانی و اجتماعی است؛ از حمایت اجتماعی و آموزش مهارت‌های زندگی گرفته تا مشاوره، پیگیری‌ها و درمان اختلالات روانی. با اقدام برای کاهش افکار خودکشی، می‌توان به استفاده از رویکردهای مختلف، به عنوان بخشی از رویکردهای پیشگیرانه برای مقابله با این آسیب توجه کرد. مددکاران اجتماعی یکی از گروه‌های تخصصی‌ای هستند که با این مشکل در بین مردم، ارتباط نزدیکی دارند. رویکردی که در مددکاری‌اجتماعی بتواند بیشترین تأثیر را در کاهش افکار خودکشی داشته باشد، رویکرد حل مسئله است. در این رویکرد تمرکز بر فرد و حل مسئله‌اش است که مخالف برچسب‌زنی است و بر توانایی‌ها، ارتقای آنان در مراجع و توانمندسازی افراد تأکید دارد. هدف از این پژوهش تعیین میزان اثربخشی مددکاری گروهی با رویکرد حل‌ مسئله در کاهش میزان افکار خودکشی در زنان مراجعه‌کننده به مراکز روان‌شناسی و مددکاری اجتماعی بود.
روش بررسی: مطالعه حاضر نیمه‌تجربی و از نوع پیش‌آزمون‌پس‌آزمون با گروه کنترل تصادفی است. جمعیت آماری شامل همه مراجعه‌کنندگان به کلینیک‌های مددکاری اجتماعی و مراکز مشاوره در سطح شهرستان قروه در سال ۱۳۹۶ بودند. با توجه به اهمیت دسترسی به نمونه تحقیق و همکاری کلینیک و مراکز روان‌شناسی، ۳۰ نفر از افراد مایل به شرکت در مطالعه و دارای افکار خودکشی که از طریق پرسش‌نامه و مصاحبه روان‌پزشکی شناسایی شده بودند، پس از گرفتن رضایت کتبی و با استفاده از روش تصادفی‌سازی بلوکی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. تعدادی از نمونه‌ها به دلیل رعایت‌نکردن شرایط حضور در مداخله ریزش داشتند که درنهایت ۱۲ نفر در گروه آزمایش و ۱۱ نفر درگروه کنترل تا پایان مداخله حضور داشتند. ابزار پژوهش پرسش‌نامه افکار خودکشی بک و همچنین مداخله مددکاری اجتماعی با رویکرد حل مسئله در گروه آزمایش بود و در گروه کنترل آموزش راهبردهای مقابله‌ای انجام شد. تمامی تحلیل‌های صورت‌گرفته در این مطالعه با استفاده از نرم‌افزار SPSS انجام گرفت و برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافته‌ها:  یافته‌های مطالعه نشان داد مداخله مددکاری‌اجتماعی‌گروهی با رویکرد حل مسئله از نظر آماری تفاوت معناداری با گروه کنترل داشت و توانسته بود نمره کل افکار خودکشی را نسبت به گروه کنترل به‌ صورت معناداری کاهش دهد (P<۰/۰۵). نتایج تحلیل‌های مختلف در دو گروه نشان داد مداخله مددکاری گروهی بر چهار خرده‌مقیاس میل به مرگ، آمادگی برای خودکشی و تمایل به خودکشی و عوامل بازدارنده یا میزان کنترل خود تأثیر معنادار دارد (۰/۰۰۱<P). همچنین توان آزمون (اندازه اثر کوهن) در مداخله مددکاری اجتماعی به نسبت بسته آموزشی راهبردهای مقابله‌ای در چهار بُعد افکار خودکشی در اندازه اثرهای بزرگ قرار دارد.
نتیجه‌گیری: نگاه جامع به عوامل اجتماعی مؤثر بر خودکشی، به‌ویژه مداخلات گروهی مددکاری اجتماعی که رویکرد چندجانبه نسبت به مشکل اجتماعی دارند، می‌تواند بر کاهش افکار خودکشی مؤثر باشد و زمینه را برای ارتقای کیفیت زندگی گروه‌های مختلف جامعه فراهم کند که با توجه به ماهیت مددکاری گروهی با رویکرد حل مسئله، بسیار کارا و نوید‌بخش است و همچنین می‌تواند دریچه‌ای برای گسترش مداخلات مددکاران اجتماعی برای مداخله در بحران خودکشی باشد.

سیما علیزاده، غنچه راهب، زهرا میرزائی، سمانه حسین زاده،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

اهداف: رفتار‌های پر‌خطر در هر جامعه از موارد جدی تهدید‌کننده سلامت است که احتمال نتایج مخرب جسمی، روان‌شناختی و ‌اجتماعی را برای فرد افزایش می‌دهد. رفتار‌های پر‌خطر شامل مجموعه‌ای از رفتار‌های مختلف مانند مصرف دخانیات، مواد‌مخدر، الکل و یا رفتار‌های مخرب است که می‌تواند سلامت و رفاه نوجوانان را به خطر بیندازد و مانع موفقیت‌ها و رشد آتی آن‌ها شود. امروزه شیوع رفتارهای پرخطر در نوجوانان به یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های جامعه تبدیل شده و علی‌رغم فعالیت‌های صورت‌گرفته در طول سالیان اخیر، شاهد رشد تصاعدی بوده است. یکی از این گروه‌ها نوجوانان پسر بد‌سرپرست و بی‌سرپرستی هستند که طی دوران سکونت در مراکز شبانه‌روزی بهزیستی با مشکلات روانی و اجتماعی مختلفی روبه‌رو می‌شوند که مقابله با آن‌ها مهارت‌های خاصی را طلب می‌کند. فقدان این مهارت‌ها عامل اساسی ناسازگاری برای نوجوانانی است که در این مراکز و به دور از محیط خانواده زندگی می‌کنند؛ بنابراین این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش گروهی کفایت ‌اجتماعی بر وضعیت گرایش به رفتار‌های پر‌خطر نوجوانان پسر ساکن مراکز شبانه‌روزی بهزیستی انجام شد.
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه شبه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون ـ پس‌آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را تمام نوجوانان ۱۸-۱۲‌ساله ساکن مراکز شبانه‌روزی بهزیستی پسرانه شهر سبزوار و مرکز گلستان علی (فکور) مشهد تشکیل دادند. ۳۰ نفر از نوجوانان ۱۸-۱۲ ساله با روش نمونه‌گیری در‌دسترس از مراکز شبانه‌روزی پسرانه شهر سبزوار و مشهد، انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل ۱۵‌نفره جایگزین شدند. گروه آزمایش در ۱۲ جلسه۶۰ دقیقه‌ای در برنامه آموزش کفایت ‌اجتماعی و گروه کنترل طی دو جلسه هشت‌ساعته در کارگاه کمک‌های اولیه شرکت کردند. برای جمع‌آوری داده‌ها از مقیاس خطر‌پذیری نوجوانان ایرانی (Iranian Adolescents Risk-Taking Scale) و چک‌لیست جمعیت‌شناختی محقق‌ساخته استفاده شد. اطلاعات به‌دست‌آمده از پرسش‌نامه قبل و بعد از مداخله با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری (MANOVA) و نسخه ۲۲ نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: میانگین نمره در گروه آزمایش از ۱۰۰/۹۳ به ۸۱/۸۶ کاهش پیدا کرد و نتایج آزمون تی‌ نشان داد که بین میانگین قبل و بعد از مداخله تفاوت معنی‌داری وجود دارد. ۰/۰۱۰=P t= ۲/۹۷ نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد بین میانگین نمرات پس‌آزمون گرایش به رفتا‌رهای پر‌خطر در گروه آزمایشی و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود دارد ۰/۰۰۱>PF=۲۴/۰۸. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس چند‌متغیری نشان داد که بین میانگین نمرات پس‌آزمون خرده‌مقیاس‌های گرایش به رانندگی خطرناک، خشونت، مصرف سیگار، مصرف مواد‌مخدر، مصرف الکل، رابطه و رفتار جنسی و گرایش به جنس مخالف، رفتارهای پرخطر در گروه‌های آزمایش و کنترل تفاوت آماری معناداری وجود دارد (۰/۰۰۱>P) بر اساس مجذور اتا می‌توان بیان کرد که حدود ۴۷/۱ درصد تغییرات گرایش به رفتار‌های پر‌خطر به علت مشارکت آزمودنی‌ها در برنامه آموزشی کفایت اجتماعی بوده است؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت آموزش کفایت اجتماعی در کاهش گرایش به رفتار‌های پر‌‌خطر نوجوانان پسر ساکن مراکز شبانه‌روزی تأثیر مثبت داشته است.
نتیجه‌گیری: نوجوانان پسر بی‌سرپرست و بد‌سرپرست در طول دوران زندگی‌شان در مراکز شبانه‌روزی دچار تنیدگی و تنش‌های بسیاری می‌شوند. متأسفانه آن‌ها جایگاه اجتماعی منفی را تجربه می‌کنند که کسب موفقیت را برای آنان دشوار و به آرزوی همیشگی تبدیل می‌کند. آموزش کفایت اجتماعی موجب ارتقاء مهارت‌ها، افزایش ظرفیت برای انطباق نوجوانان با موقعیت‌های مختلف و برخورد آنان با مشکلات می‌شود؛ بنابراین توصیه می‌شود برای ارائه آموزش برنامه کفایت ‌اجتماعی برای نوجوانان پسر ساکن مراکز شبانه‌روزی برنامه‌ریزی انجام شود تا شاهد افزایش مؤثر مهارت‌های چهار‌گانه کفایت اجتماعی و درنهایت کاهش گرایش به رفتار‌های پر‌خطر در آنان باشیم.

محمد سبزی خوشنامی، ملیحه عرشی، فردین علی پور، محمدحسین جوادی، حسن رفیعی، سارا نوروزی،
دوره ۲۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

اهداف: بازگشت افراد به جامعه بعد از پایان دوران زندانی به عنوان یک مرحله حساس و مهم در سرنوشت آن‌ها همواره می‌بایست مورد توجه دول تها و نهادهای غیردولتی باشد. زمانی انتقال صحیح افراد از زندان به جامعه صورت م یگیرد که برنامه‌های توانبخشی و ادغام مجدد اجتماعی مبتنی بر نیازهای واقعی آنان تدوین و اجرا شود. خروجی این نوع انتقال، افزایش کیفیت زندگی و کاهش تکرار جرم را در پی دارد. یکی از حرفه‌هایی که می‌تواند در این راستا به سیستم قضایی کمک کند، حرفه مددکاری اجتماعی است. تعداد زیادی از فارغ‌التحصیلان این حرفه، خدمات مددکاری اجتماعی را به افراد زندانی و خانواده‌های آنان ارائه می‌دهند. پس لازم است با مراجعه به دانش پایه و تجربه جهانی و با استناد به منابع موجود و در دسترس، گستره راهکارهای اثربخش عملیاتی، البته متناسب با ویژگی‌های زمین های کشور شناسایی شده و در چارچوب مشخصی تنظیم شود. این مطالعه با هدف تدوین راهنمای مداخله تخصصی مددکاری اجتماعی به منظور بازگشت به جامعه در افراد محکوم به جرم خشونت علیه اشخاص انجام شد.
روش بررسی: در این پژوهش برای دست یافتن به راهنمای تخصصی از روش کیفی استفاده شد. در شروع کار مخزن اولیه از موانع و تسهیل کننده‌های بازگشت موفق به جامعه در افراد محکوم به خشونت علیه اشخاص با تحلیل تماتیک تهیه شد و سپس بر مبنای دستورالعمل‌ها و پروتکل‌های مرتبط، با در نظر گرفتن فرایند مددکاری اجتماعی پیش‌نویس اولیه تدوین شد. در ادامه طی جلسه متمرکز گروهی با حضور اساتید و افراد صاح بنظر محتوای پی‌شنویس راهنما موردبازنگری و توسعه قرار گرفت و به منظور قابلیت به‌کارگیری و ارزیابی راهنما از روش نقد راهنما استفاده شد. راهنما با میانگین کلی ۷/۸۵ درصد (هدف ۸۲/۹ درصد، مشارکت ذی‌نفعان ۸۸/۱ درصد، مراحل تدوین ۸۵/۶ درصد، وضوح ۸۳ درصد، قابلیت دسترسی ۸۴/۹ درصد و استقلال در نگارش ۸۹/۸ درصد)، مورد تأیید افراد صاح بنظر این حیطه به خصوص افراد شاغل در مرکز مراقبت بعد از خروج قرار گرفت.
یافته‌ها: فرایند کار و راهنمای عمل مددکاران اجتماعی در ادغام مجدد افراد محکوم به خشونت علیه اشخاص با محوریت ابعاد پن جگان های (نگرانی‌های درهم‌تنیده، سپرهای محافظتی، امنیت رفاهی اقتصادی، حمایت اجتماعی و دس‌تیابی به استقلال نسبی)، به عنوان ابعاد اصلی بازگشت موفق به جامعه بعد از ترخیص از زندان تهیه شد. مداخلات تخصصی مددکاری اجتماعی بعد از تأیید افراد صاح بنظر در چهار مرحله اصلی ۱) آمادگی برای برنامه موردی، ۲) توسعه برنامه موردی، ۳) مداخله و عمل و ۴) پایش و بازنگری مداخله ارائه شد. نتایج حاصل از ارزیابی به روش Agree به منظور قابلیت به‌کارگیری راهنما در عمل نشان داد پروتکل در تمامی ابعاد نمره قابل قبول را کسب کرده است و اکثر پاسخگویان استفاده از پروتکل را توصیه می‌کنند. درنهایت استفاده‌کنندگان این راهنما، مددکاران اجتماعی و سایر حرف ههای یاورانه مرتبط شاغل در زمینه سازمان زندا نها و اقدامات تربیتی و تأمینی به ویژه مرکز مراقبت بعد از خروج هستند.
نتیجه‌گیری: سرمایه‌گذاری در برنامه‌های توانبخشی زندانیان یکی از بهترین و مقرون به صرفه‌ترین روش‌های جلوگیری از جرم مجدد آن‌هاست که نه تنها برای افراد مربوطه دارای مزایای قابل توجهی است، بلکه به طور گسترد هتر به ارتقای امنیت عمومی منجر می‌شود. زمانی این موضوع اهمیت می‌یابد که برنامه‌های ادغام مجدد اجتماعی و توانبخشی مبتنی بر رویکرد و دیدگاه‌های علمی تدوین شود. در مطالعات آینده بررسی نتایج و اثربخشی یافته‌های این مطالعه، با پشتوانه علمی و در نظر گرفتن شرایط بومی در شناسایی مؤلف هها و عوامل مؤثر بازگشت به جامعه محکومین آزادشده از زندان، می‌تواند مؤثر باشد. با این وجود عواملی مانند مهارت و توانمندی‌های مددکار اجتماعی در اجرای مداخلات تخصصی و برقراری ارتباطات حرف های و بین سازمانی، قوانین و برنامه‌های حمایتی، انگیزه و شوق فرد دارای سابقه زندان برای تغییر، همگی می‌توانند در میزان موفقیت این راهنما در راستای اهداف تعیین شده کمک نمایند.
محسن نیازی، علی فرهادیان، ندا خداکرمیان گیلان، آزاد امیدوار،
دوره ۲۴، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۲ )
چکیده

اهداف تعداد زیادی از افراد معلول در سراسر جهان وجود دارند و این موجب شده تدابیر گوناگونی در سطح ملی و بین‌المللی در‌‍‌زمینه‌ حقوق افراد معلول صورت گیرد. حمایت‌ از حقوق افراد معلول در چارچوب اسناد بین‌المللی بحث مهمی است که سال‌هاست بررسی شده است. هدف از این پژوهش تبیین ابعاد حقوق افراد معلول در ایران است. 
روش بررسی در این پژوهش از روش فراترکیب استفاده شده است و جامعه آماری پژوهش مقالات استخراج‌شده از پایگاه‌های مختلف پژوهشی از‌جمله مگیران، نورمگز، مرکز منطقه‌ای اطلاع‌رسانی علوم و فناوری، پایگاه اطلاعاتی علم‌نت، نمامتن، سیویلیکا، پورتال علوم انسانی بودند. در پژوهش حاضر براساس معیارهایی مانند بررسی عنوان، چکیده، محتوا و سنجش کیفیت مطالعات، نهایتاً ۱۴ مقاله برای تحلیل نهایی انتخاب شدند. علاوه‌بر‌این، چارچوب زمانی این پژوهش از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۹ است. همچنین در این پژوهش از روش ۷ مرحله‌ای بارسو و ساندوسکی (۲۰۰۷) به‌منظور تجزیه‌و‌تحلیل داده‌های پژوهش استفاده شده است.
یافته‌ها از مهم‌ترین حقوق معلولین اشتغال، ارزش و کرامت انسانی، آموزش، تعلق مکانی، طراحی مناسب مبلمان شهری، حق دسترسی به خدمات بهداشتی، رفع تبعیض اجتماعی، تفریح و فراغت، تأمین اجتماعی، آزادی و حمل‌و‌نقل است که با بررسی و ادغام یافته‌های اولیه در این پژوهش، پس از رفت‌و‌برگشت میان زمینه‌های فرعی، ۷ زمینه اصلی حقوق افراد معلول به دست آمد که شامل حقوق فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، معماری و شهرسازی، اجتماعی، پزشکی و حقوقی است. در این پژوهش نسبت روایی محتوایی و شاخص روایی محتوایی بررسی شدند. جهت محاسبه این نسبت‌ از نظرات ۸ نفر از متخصصین در این زمینه استفاده شده است و در رابطه با نسبت روایی محتوایی باید گفت برای همه ابعاد قابل‌قبول است. به‌منظور سنجش پایایی مدل طراحی‌شده از شاخص کاپا استفاده شده است. مقدار ضریب کاپا ۸۷ درصد محاسبه شده است که با‌توجه‌به وضعیت شاخص کاپا، توافق در سطح عالی قرار گرفته است.
نتیجه‌گیری از حیث حقوقی، افراد معلول دارای حقوق فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، معماری و شهرسازی، اجتماعی، پزشکی و حقوقی هستند. دیدگاه‌های متفاوت و منفی از سوی مدیران و افراد جامعه باعث شده حقوق معلولین تا حدودی نادیده انگاشته شود. عدم شناخت صحیح نسبت به افراد معلول و به دنبال آن به حاشیه رانده شدن، پیامدهای منفی را به بار خواهد آورد. شناخت صحیح از این پدیده و آگاهی از توانمندی افراد معلول گام مؤثری در جهت توسعه یک کشور است. بیشتر افراد معلول برای دست‌یابی به حقوق اساسی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود دور نگه داشته شده‌اند و این بی‌عدالتی به‌وسیله کلیشه‌ها، نگرش‌ها و تبعیض‌های ناروا تقویت و فراگیر شده است. شایسته است که با تغییر دید جامعه بین‌الملل، دولت و شهروندان، افراد توان‌خواه در کنار سایر افراد بتوانند زندگی عادلانه‌ای داشته باشند. دولت ایران می‌تواند در‌زمینه انواع حقوق افراد معلول، با تصویب و اجرای قوانین به افراد معلول کمک کنند. 

محمدنبی نجفی اندرور، ماجده قلی پور، ابوالقاسم حیدرآبادی، منوچهر پهلوان،
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

هدف سلامت اجتماعی در کنار سلامت جسمی و روانی یکی از ارکان تشکیل‌دهنده سلامت و بیانگر ارزیابی فرد از زندگی اجتماعی است. بنابراین هدف این پژوهش بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر سلامت اجتماعی در بین مددجویان تحت پوشش اداره بهزیستی شهرستان نوشهر بود.
روش بررسی روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-پیمایشی بود. جامعه پژوهش را مددجویان زن ۱۸ تا ۶۰ ساله تحت پوشش اداره بهزیستی شهرستان نوشهر به تعداد ۳۹۵۱ نفر تشکیل دادند. ۳۵۰ نمونه با استفاده از جدول مورگان و از شیوه نمونه‌گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها شامل ۲ پرسش‌نامه معتبر سلامت اجتماعی کییز (۱۹۹۸) و عوامل اجتماعی باباپور و همکاران (۱۳۸۸) بود. پایایی پرسش‌نامه‌ها با استفاده از روش آلفای کرونباخ، محاسبه شد که براساس آن ضریب متغیرهای پژوهش و ابعاد آن بیش از ۷/۰ بود و مناسب ارزیابی شد. برای تحلیل داده‌های پژوهش، از ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون با نسخه ۲۴ نرم‌افزار SPSS استفاده شد. 
یافته‌ها براساس یافته‌های پژوهش بین همه متغیرها، یعنی بین متغیرهای مستقل پژوهش که عبارت‌اند از یکپارچگی اجتماعی، مهارت‌های اجتماعی، مشارکت اجتماعی و پذیرش اجتماعی با متغیر وابسته پژوهش، سلامت اجتماعی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. با استفاده از رگرسیون نیز میزان اثر متغیرهای یکپارچگی اجتماعی (۱۳۷/β=۰)، مهارت‌های اجتماعی (۱۵۷/β=۰)، مشارکت اجتماعی (۱۵۶/β=۰) و پذیرش اجتماعی (۰/۱۲۰=β) بر سلامت اجتماعی مشخص شد. مقدار ضریب همبستگی چندگانه ابعاد یکپارچگی اجتماعی، مهارت‌های اجتماعی، مشارکت اجتماعی و پذیرش اجتماعی با متغیر سلامت اجتماعی و مقدار برآوردشده آن تحت مدل رگرسیونی نهایی، معادل ۰/۶۱۲ می‌باشد. مقدار ضریب تعیین چندگانه در مدل نهایی برابر با ۰/۵۶۷ بود که و بیانگر این است که ۵۷ درصد از تغییرات سلامت اجتماعی توسط متغیرهای مستقل واردشده به مدل یعنی ابعاد یکپارچگی اجتماعی، مهارت‌های اجتماعی، مشارکت اجتماعی و پذیرش اجتماعی قابل تبیین است که بیانگر برازش خوب مدل بود. برآورد ضرایب مدل نهایی، رگرسیونی را نشان می‌دهد که متغیرهای مورد بررسی همگی معنادار بوده و هریک از آن‌ها دارای وزن‌های متفاوتی هستند. همچنین ضرایب رگرسیونی نشان داد متغیر مهارت‌های اجتماعی (۰/۱۵۷=Beta) دارای بیشترین تأثیر می‌باشد.
نتیجه‌گیری باتوجه‌به یافته‌های تحقیق، یکپارچگی اجتماعی، مهارت‌های اجتماعی، مشارکت اجتماعی و پذیرش اجتماعی عامل مؤثری در ارتقاء سلامت اجتماعی و احساس خوب بودن و ارتقاء کیفیت زندگی و سلامت اجتماعی مددجویان تحت پوشش اداره بهزیستی شهرستان نوشهر است. بنابراین با افزایش سطح آگاهی و مهارتی اجتماعی مددجویان زمینه ارتقای سلامت اجتماعی آنان نیز فراهم می‌شود.

خانم فاطمه قدبیگی، دکتر فردین علی پور، دکتر غلامرضا قائدامینی هارونی، خانم زلیخا عربکری،
دوره ۲۵، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

هدف پژوهش حاضر با هدف بررسی روایی و پایایی نسخه فارسی پرسش‌نامه ارزیابی تاب‌آوری در بیماران مبتلا به بیماری مالتیپل‌اسکلروزیس صورت گرفت.
روش بررسی جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به مالتیپل‌اسکلروزیس شهر تهران در سال ۱۴۰۱ بود که از میان آن‌ها ۲۵۰ نفر به‌صورت نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند. شرکت‌کنندگان، پرسش‌نامه‌های تاب‌آوری گرومیس و همکاران و مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستانی را تکمیل کردند. روایی پرسش‌نامه از طریق روایی صوری، محتوایی، سازه و پیش‌بین بررسی شد. همچنین پایایی پرسش‌نامه از طریق روش آلفای کرونباخ و بازآزمایی بررسی شد. تجزیه‌وتحلیل داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۶ انجام شد.
یافته‌ها روایی صوری از طریق بررسی محتوا و حل مشکلات ظاهری و روایی محتوایی پرسش‌نامه پس از اصلاح سؤالات تأیید شد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد پرسش‌نامه تاب‌آوری شامل ۵ مؤلفه استراتژی‌های هیجانی و شناختی، فعالیت جسمانی و رژیم غذایی، حمایت خانواده و دوستان، حمایت همسالان و معنویت است. ارزش‌های ویژه این مؤلفه‌ها ۴۷/۴۹ درصد از واریانس را تبیین کردند. بین مؤلفه‌های پرسش‌نامه تاب‌آوری و اضطراب/ افسردگی همبستگی معنی‌داری وجود داشت. همچنین آلفای کرونباخ مؤلفه‌ها به‌ترتیب برابر با ۰/۸۸ (استراتژی هیجانی) ، ۰/۷۹ (فعالیت جسمانی و رژیم غذایی)، ۰/۶۲ (حمایت خانواده و دوستان)، ۰/۷۶ (حمایت همسالان)، ۰/۵۰ (معنویت)، بود. مقدار همبستگی بین مرحله اول و دوم، اعتبار بازآزمایی پرسش‌نامه تاب‌آوری را با مقدار ۰/۸۹ تأیید کرد.
نتیجه‌گیری نسخه فارسی مقیاس تاب‌آوری مالتیپل‌اسکلروزیس، ابزاری معتبر و پایا برای ارزیابی تاب‌آوری در بیماران ام‌اس ایرانی است که می‌تواند در سیاست‌گذاری‌ها و مطالعات پژوهشی مورداستفاده قرار گیرد. 

مصطفی مردانی، دکتر فردین علی پور، دکتر حسن رفیعی، دکتر مسعود فلاحی خوشکناب، دکتر ملیحه عرشی،
دوره ۲۵، شماره ۱ - ( ۲-۱۴۰۳ )
چکیده

هدف چالش‌های فزاینده سوءمصرف مواد مخدر و الکل، ضرورت توجه به اعضای خانواده‌های متأثر از اعتیاد را که با پیامدهای آسیب‌زا و چالش‌های پیچیده­ ناشی از اعتیاد یکی از اعضای خود روبه‌رو هستند، نمایان کرده است. این مطالعه بر مادران متأثر از اعتیاد و استراتژی‌های مقابله‌ای آن‌ها در طول مدت مصرف مواد مخدر فرزندشان تمرکز دارد و هدف آن بررسی تجربیات آنان در دوره‌های اعتیاد و بهبود است.
روش بررسی در مطالعه حاضر با استفاده از تحلیل پدیدارشناختی تفسیری، ۹ مادر متأثر از اعتیاد که فرزندانشان بهبودی را تجربه کرده‌اند، در مصاحبه‌های نیمه‌ساختارمند شرکت کردند. نمونه‌گیری هدفمند اطمینان از دست‌یابی به بینش عمیق اولیه را فراهم کرد و تحلیل داده‌ها مبتنی بر اصول تحلیل پدیدارشناختی تفسیری شامل کدگذاری، طبقه‌بندی و تفسیر بود. اعتبار داده‌­ها از طریق بررسی اعضای تحقیق، همکاران و رعایت ملاحظات اخلاقی، حفظ شد.
یافته‌ها تحلیل داده‌ها و کدهای استخراج‌شده از مصاحبه‌ها، ۴ مضمون اصلی و ۱۴ زیرمضمون را نشان داد. چهار مضمون اصلی شامل ۱)انفصال اجتماعی، ۲) مسیرهای باتلاقی، ۳) تسلسل آسیب‌ها و ۴) تلاش برای رهایی و بهبودی بود. سه مضمون اول شامل ۱۱ زیرمضمون بود که آن بخش از تجربیات مادران را نشان می‌داد که ناشی از اعتیاد فرزندشان است و مضمون چهارم که شامل ۳ زیرمضمون بود، راهکارها و مکانیزم‌های مؤثر برای مقابله با مشکلات ناشی از اعتیاد در مسیر بهبودی و توانبخشی بود.
نتیجه‌گیری مطالعه حاضر، با ارائه منبعی از اطلاعات مبتنی بر شواهد، امکان ارائه خدمات و سیاست‌های مؤثر در خصوص مادران متأثر از اعتیاد را فراهم می­‌کند. مداخلات تخصصی در راستای پاسخ به نیاز آن‌ها و خانواده‌­هایشان ضروری است تا تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم اعتیاد کاهش یابد. تشویق مادران برای مشارکت آن‌ها در جلسات آموزشی و پشتیبانی بسیار حائز اهمیت بوده و استفاده از منابع و راهکارهای مؤثر می­‌تواند به «بهبودی» بلندمدت، هم برای فرد درگیر سوءمصرف مواد و هم اعضای خانواده کمک کند و به درک عمیقی از پویایی‌های خانوادگی منجر شود.

دکتر فردین علیپور، خانم زلیخا عربکری، دکتر مصطفی مردانی، دکتر شکوفه احمدی، آقا حسین افشارپویا، دکتر مهرانگیز شعاع کاظمی،
دوره ۲۵، شماره ۳ - ( ۷-۱۴۰۳ )
چکیده

هدف افراد دارای اختلال روانی مزمن با چالش‌های مختلفی روبه‌رو هستند، این چالش‌ها تنها معطوف به فرد نبوده و مراقبان خانوادگی و افراد متخصص در این حوزه را نیز درگیر می‌کنند. توانبخشی روانی و اجتماعی بیماران دارای اختلال روان به بهبود عملکرد آن‌ها کمک می‌کند و بازگشت آن‌ها به جریان اصلی زندگی را تسهیل می‌نماید. این مطالعه در پی واکاوی چالش‌هایی است که در مسیر توانبخشی این افراد وجود دارد.
روش بررسی این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از تحلیل محتوای قراردادی انجام شد. مشارکت‌‌کنندگان پژوهش متشکل از ۱۳ نفر از افراد مبتلا به بیماری‌‌های روانی مزمن، ۳ نفر از اعضای خانواده آن‌ها و ۶ نفر از متخصصان و افراد دارای تجربه کار با این بیماران بودند. مشارکت‌‌کنندگان با روش نمونه‌‌گیری هدفمند و استراتژی حداکثر تنوع انتخاب شدند و از طریق مصاحبه عمیق و نیمه‌‌ساختاریافته موردبررسی قرار گرفتند. تجزیه‌و‌تحلیل داده‌‌ها نیز با استفاده از رویکرد گرانهایم و لاندمن انجام شد.
یافته‌ها تحلیل مصاحبه‌‌های مشارکت‌‌کنندگان نشان داد درون‌مایه اصلی این مطالعه «در تکاپوی پاسخ به هویت تضعیف‌‌شده» است. طبقات و زیرطبقات استخراج‌شده این مطالعه شامل: ۱. محدودیت‌های اجتماعی (طرد اجتماعی، غفلت‌‌های پیرامونی)؛ ۲. بی‌ثباتی (سبک زندگی متلاطم، خانواده به‌مثابه نهاد مغفول و فشارهای اقتصادی)؛ ۳. چالش‌های درمانی (عدم انسجام درمانی، چالش‌های درمانگران، ماهیت پیچیده بیماری و دغدغه‌‌های پس از ترخیص)؛ ۴. چالش‌های ساختاری و کلان (کم‌توجهی رسانه‌‌های اجتماعی، دیدگاه‌‌های ناقص، چالش‌های اعتباری و مالی) و ۵. فقدان عاملیت و اراده (تضعیف هویت، کمبود تعادل بین استقلال و حمایت) است.
نتیجه‌گیری توانبخشی افراد دارای اختلال روانی مزمن با چالش‌های مختلفی مواجه است. این چالش‌ها در سطوح فردی، بین‌فردی، خانوادگی، سازمانی و ساختاری هستند. تقویت جنبه‌های روانی و اجتماعی توانبخشی می‌تواند زمینه را برای درمان بهتر و بادوام‌تر در این بیماران فراهم کند. تقویت نقش و مداخلات روانی و اجتماعی در تیم توانبخشی، انسجام مداخلات درمانی، حمایت از خانواده‌های بیماران، فرهنگ‌سازی اجتماعی درمورد رفتار با این بیماران و خانواده‌های آن‌ها و توجه بیشتر به توانبخشی روانی و اجتماعی بیماران می‌تواند پبامدهای کوتاه‌مدت و بلندمدت بهتری را برای گروه‌های مختلف ذی‌نفع فرایند توانبخشی به‌دنبال داشته باشد.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به فصلنامه آرشیو توانبخشی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Archives of Rehabilitation

Designed & Developed by : Yektaweb