مقدمه
سکته مغزی یک رویداد عصبی حاد با منشأ عروقی است که تأثیرات مخرب و ماندگاری بر عملکرد مغز قربانیان برجای میگذارد. این بیماری یکی از شایعترین علل مرگومیر و ناتوانی و نیز یک نگرانی عمده برای سلامت عمومی در سطح بینالمللی است [
1]. طبق گفته سازمان بهداشت جهانی، سکته مغزی یک اختلال عصبی حاد است که بیش از 24 ساعت طول میکشد یا به مرگ در کمتر از 24 ساعت منجر میشود [
2]. نرخ سالانه بروز اولین سکته مغزی در کشور ایران 150 نفر در هر 100.000 نفر جمعیت است. نتایج یک مطالعه در ایران نشان میدهد بروز سکته مغزی در ایران بهطور قابلتوجهی بیشتر از اکثر کشورهای غربی بوده و همچنین، این حادثه در سنین پایینتری رخ میدهد. بروز سکته مغزی ایسکمیک در ایران نیز بهطور قابلتوجهی بیشتر از سایر مناطق گزارش شده است [
3].
سکته مغزی اغلب بهعنوان یک اختلال عمده در زندگی فرد تجربه شده و تغییرات شگرفی در ابعاد مختلف زندگی مبتلایان ایجاد میکند [
4]. درواقع، این اختلال معمولاً ناگهانی و بدون هشدار قبلی رخ داده و به ایجاد تغییرات بزرگی در زندگی بیماران و خانواده آنها منجر میشود [
5]. بسیاری از افرادی که پس از سکته از بیمارستان ترخیص میشوند، دارای اختلالات مداوم مانند ضعف، مشکلات تعادلی، اختلالات شناختی و بیحرکتی هستند [
6]. تمامی این مشکلات میتوانند تأثیرات مخربی بر عملکردهای کاری بهخصوص فعالیتهای روزمره زندگی مبتلایان، که قبلاًً در زندگی آنان بدیهی تلقی میشد، داشته باشند. بنابراین، لازم است اقدامات ضروری برای بهبود عملکرد کاری این افراد که بتواند مشارکت آنان در فعالیتهای هدفمند را تسهیل کند، صورت گیرد [
7].
عملکرد کاری، توانایی انتخاب، سازماندهی و انجام رضایتبخش فعالیتهای معنیدار بوده که از نظر فرهنگی تعریف شده و از لحاظ سنی مناسب فرد است و برای مراقبت از خود، لذت بردن از زندگی و کمک به مشارکت و تعامل در بافتار اجتماعی و اقتصادی یک جامعه تعریف میشود [
8]. مفهوم عملکرد کاری در حرفه کاردرمانی، یکی از مفاهیم اصلی و مهم بوده و نیز در حال توسعه و تکامل است [
9]. شناخت و درک مشکلات مختلف زندگی مبتلایان به سکته مغزی میتواند به کاردرمانگران و دیگر کادر توانبخشی [
10] کمک کند تا اقدامات مؤثرتری برای برآورد نیازهای مراجعان در زمینه عملکرد کاری طراحی کنند؛ چرا که عملکرد کاری پس از ترخیص از بیمارستان میتواند کیفیت زندگی پس از سکته را افزایش دهد [
11].
مطالعات در زمینه مراقبتهای پس از ترخیص و انتقال به خانه در بازماندگان سکته مغزی در رشته پرستاری فراوان است [
12]. مطالعاتی که در کشورهای دیگر با رویکرد کیفی انجام شده است غالباً در جهت تعریف جنبههای مختلف اعم از پدیدههایی مانند بهبودی بیمار و انتظارات وی از دوره بهبودی پس از سکته مغزی یا درک تفکرات جامعه درمورد سکته مغزی یا درک خستگی بیمار پس از سکته مغزی است. از دیدگاه چن و همکاران، انتقال از بیمارستان به خانه یک دوره چالشبرانگیز در مسیر توانبخشی و بهبودی پس از سکته مغزی بوده و تحقیقات بیشتر برای تعمیق درک دیدگاههای همه ذینفعان و رسیدگی به نیازهای برآوردهنشده در طول مراقبت انتقالی موردنیاز است [
12]. اکثر بازماندگان سکته مغزی زمانی که از بیمارستان ترخیص میشوند و به خانه بر میگردند دچار چالشهای زیاد مراقبتی در خانه میشوند، درحالیکه درگیر توانبخشی و بهبودی هستند [
13]. اکثر بازماندگان سکته مغزی در زمان بازگشت به خانه به محیطی وارد میشوند که چالشهای زیادی را بههمراه دارد و کاردرمانی جهت کاهش این چالشها اغلب برای بازماندگان سکته مغزی تجویز میشود تا روند انتقال از بیمارستان به خانه بهبود یابد [
14]. از دیدگاه سیمئونه و همکاران، اعضای تیم درمان و توانبخشی باید مداخلات بیشتری را برای کمک به بازماندگان برای مقابله بهتر با تغییرات زندگی و تشویق آنها برای سازگاری با محدودیتهای زندگی روزمره ناشی از سکته ارائه کنند. این اعضا باید پشتیبانیهای ارائهشده به اعضای خانواده بیماران سکته مغزی را نیز بهبود بخشند [
15].
کابلی و همکاران در مطالعه خود بنابر تجربه بیماران بیان کردند که عدم پیگیری توانبخشی، آنها را با خطر جدی روبهرو میسازد. درواقع، شکاف قابلتوجهی بین خدمات توانبخشی در فاز بستری و پس از آن در جامعه وجود دارد و زمان قابلتوجه انتظار برای برنامههای توانبخشی در جامعه که توسط برخی از بازماندگان تجربه شده بود، بر دستیابی به اهداف آنها تأثیر داشته است [
16]. برانیگان و همکاران در مطالعه خود به این نتیجه دست یافتند که بازگشت به عملکرد کاری پس از سکته مغزی، فرایند پیچیدهای است که میتواند توسط عوامل سازمانی، اجتماعی یا شخصی و همچنین دسترسی به خدمات مناسب، تسهیل یا مانع شود. اثرات سکته مغزی مانند خستگی و دیگر عوامل، تأثیر بسزایی در بازگشت به عملکرد کاری پس از سکته دارند. ارتباط بین متخصصان مراقبتهای بهداشتی و دیگر اعضای تیم میتواند به روند بازگشت به عملکرد کاری برای بازماندگان سکته مغزی کمک کند. همچنین عوامل دیگر تسهیلکننده شامل سازگاریهای محیطی و تطابقاتی در فعالیت میتواند به پذیرش بازماندگان سکته مغزی در محل زندگی کمک کند [
17].
مطالعات درمورد مسائل مربوط به مراقبتهای پس از ترخیص از بیمارستان برای بازماندگان سکته مغزی فراوان است [
12]. بااینحال، شواهد تحقیقاتی متاسنتزشده درمورد تجارب مراجعان با مشکل سکته مغزی و نیز مراقبان آنان در زمینه عملکرد کاری روزمره زندگی پس از ترخیص در کاردرمانی، کمیاب است و اکثر مطالعات در رشته پرستاری بوده و کمتر از دید حرفه کاردرمانی انجام شده است. این متاسنتز سعی بر این دارد که این شکاف را پر کند. یافتههای حاصل از این مطالعه به شناخت بیشتر عملکرد کاری بعد از وقوع سکته مغزی و نیز درک مشکلات و نیازهای افراد با این بیماری و نیز مراقبان آنها و توسعه مداخلات مراجعمحور کمک میکند. درواقع، هدف از این مرور متاسنتز، ترکیب شواهد تحقیق کیفی درمورد تجربیات بازماندگان سکته مغزی و مراقبان آنان در زمینه عملکرد کاری پس از بیماری سکته مغزی بود.
روشها
این مرور، یک رویکرد متاسنتز به شیوه ادواردز و کایمال است که دادههای کیفی را از مقالات مختلف استخراج کرده و آنها را ادغام میکند و سپس دادهها و نتایج جدیدی را به وجود میآورد [
18]. معیارهای ورود و خروج به این مطالعه در
جدول شماره 1 خلاصه شده است.
![](./files/site1/images/0A1/2/%D8%AC1.jpg)
علیرغم تفاوتهای رویهها در انواع مختلف مرور متون، همه مرورها را میتوان در 8 مرحله رایج انجام داد: 1) فرمولبندی مسئله تحقیق، 2) توسعه و اعتبار پروتکل مرور، 3) جستوجو در مقالات، 4) غربالگری برای گنجاندن مطالعات، 5) ارزیابی کیفیت، 6) استخراج دادهها، 7) تجزیهوتحلیل و ترکیب دادهها و 8) گزارش یافتهها [
19]. تمامی این مراحل در این مطالعه نیز رعایت شده است و پس از فرمولبندی مسئله تحقیق و توسعه پروتکل مرور، جستوجو در مقالات انجام شده و پس از غربالگری برای گنجاندن، به ارزیابی کیفیت تحقیق با استفاده از برنامه مهارتهای ارزیابی انتقادی پرداخته شده است. سپس دادهها استخراج شده و مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتهاند.
در این بررسی به سه نکته مهم توجه شد؛ مورد اول اینکه مراجعان با سکته مغزی در زمان بستری در بیمارستان و پس از ترخیص از بیمارستان چه تجربهای در ارتباط با ناتوانی ایجادشده داشتند. مورد بعدی اینکه این مراجعان پس از زندگی با مشکل سکته مغزی چگونه وظایف مربوط به مراقبت از خود را انجام داده و مراقبین آنها در این زمینه چه تجربهای داشتند، و مورد آخر اینکه چگونه پس از بهبودی، عملکرد کاری مراجعان در زمینه بازگشت به شغل سابق تحت تأثیر قرار گرفته است. بر این اساس، پس از بازخوانیهای مکرر مقالات و نیز تجزیهوتحلیل آنها در قسمت نتایج بهدستآمده، ابتدا هر مقاله خط به خط مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت و واحدهای معنایی براساس هدف تحقیق از متن مقالات استخراج شدند. سپس واحدهای معنایی تبدیل به کد شدند و در مرحله سوم طبقهبندی کدها شروع شد تا درنهایت طبقات و زیرطبقات شکل گرفتند و کدهایی که به همدیگر شباهت داشتند در یک طبقه قرار گرفتند. این طبقات چندینبار بازبینی شدند تا با همدیگر مقایسه شوند و طبقات جدیدتری را شکل دهند. در ابتدا پس از تجزیهوتحلیل مطالعات، 163 کد اولیه استخراج شد که پس از بررسی مجدد درمورد شباهت آنها به همدیگر، به 126مورد تقلیل یافت. پس از گروهبندی، آنها به 2 گروه اصلی تقسیم شدند که این گروهها، مفهوم اصلی در این مطالعه یعنی موانع عملکرد کاری و تسهیلکنندههای عملکرد کاری بودند (
جدول شماره 2).
![](./files/site1/images/0A1/2/%D8%AC2.jpg)
کلیدواژههایی که در این مطالعه استفاده شدند عبارتاند از:
Occupational performance, Self-care, Activity of daily living, Work, Stroke, Adult hemiplegia, Qualitative research
همچنین بانکهای اطلاعاتی پابمد، وبآوساینس، اسکوپوس و سیناهل در کلیه بازههای زمانی تا سال 2023 در این مرور سیستماتیک مورد استفاده قرار گرفتند.
روش تحقیق
جهت افزایش اعتبار و ارزیابی کیفیت، از «برنامه مهارتهای ارزیابی انتقادی» [
20] استفاده شد. این ابزار متشکل از 10 سؤال است که جهت ارزیابی کیفیت مطالعات به کار میرود. محقق با استفاده از این پرسشنامه برای تکتک مقالات نمرهدهی را انجام داد (
جدول شماره 3).
![](./files/site1/images/0A1/2/%D8%AC3.jpg)
نتایج این مطالعه با هدف دریافت برخی راهنماییهای عملی برای محققان پرستاری دانشگاه علومپزشکی تبریز و دپارتمان کاردرمانی دانشگاه علومپزشکی تبریز و دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی ارائه شد و مورد بحث قرار گرفت. طرح طبقهبندی با دستهبندیهای از پیش تعریفشده و تعاریف روشن و همچنین قابلیت اطمینان کدگذاری، اعتبار داخلی یافتهها را افزایش میدهد. زمینهزدایی و انتزاع مبتنی بر نظریه از نتایج تحلیل محتوا امکان ادعای درجه خاصی از تعمیم یافتهها و درنتیجه اعتبار خارجی را فراهم میکند [
21]. درکل، راهبردهایی برای ایجاد اعتماد در پژوهش کیفی در این مطالعه در نظر گرفته شد. تمامی نویسندگان، مقالات را بهطور مستقل مطالعه کردند و در طول تجزیهوتحلیل طبقات و واحدهای معنا، بهطور مکرر آنها را مورد بحث قرار دادند تا به طبقات و زیرطبقات نهایی رسیدند.
یافتهها
تمامی 22 مطالعه در سنتز گنجانده شدند. حجم نمونه در سراسر مطالعات از 4 الی 86 مشارکتکننده متغیر بود. کل شرکتکنندگان در مقالات بررسیشده، 400 نفر از بازماندگان سکته مغزی و مراقبان بودند. بیشتر مطالعات در ایران انجام شده بود (
جدول شماره 4).
![](./files/site1/images/0A1/2/%D8%AC4%D8%A8.jpg)
متداولترین روشها توصیفی کیفی، تفسیری و نظریه زمینهای با مصاحبه نیمهساختاریافته بود. این بررسی، 2 طبقه اصلی با 6 زیرطبقه را شناسایی کرد: 1) موانع عملکرد کاری با زیرطبقات موانع فردی، موانع بافتاری و موانع توانبخشی و 2) تسهیلکنندههای عملکردکاری با زیرطبقات توسعه استراتژیهای آموزشی، توسعه حمایتهای محیطی و تقویت استراتژیهای فردی (
جدول شماره 5).
موانع عملکرد کاری
موانع عملکرد کاری به عواملی اطلاق میشود که باعث ایجاد محدودیت در عملکرد کاری روزمره مراجعان میشوند. وجود این موانع باعث کاهش سطح استقلال مراجعین شده و درنتیجه میتواند شدت ناتوانی را افزایش دهد. این موانع درواقع باعث ایجاد محدودیت در فعالیتهای روزمره زندگی و اشتغال و تفریح آنها شده و در نظر گرفتن آنها برای کاردرمانگران واجب است و شناسایی آنها توسط متخصصان توانبخشی و کاردرمانی میتواند به بهبود کیفیت زندگی مراجع بیانجامد. این موانع ممکن است مربوط به خود مراجع باشد که به شکل اساسی مراجع را درگیر میکند یا ممکن است مربوط به عوامل زمینهای باشد که باعث تأثیرات قوی بر روی زندگی فرد میشود. شناسایی و ارزیابی این موانع میتواند در کاهش شدت تأثیر آنها بر عملکرد کاری مراجعان مفید واقع شود. این مضمون خود به 3 طبقه جداگانه و مهم طبقهبندی شد که شامل موانع فردی، موانع بافتاری و موانع توانبخشی است.
موانع فردی
مشکلات جسمی یکی از موانع فردی است که از لحاظ ساختار جسمی مانند اختلال در سیستم عصبی مرکزی باعث بروز مشکلاتی در سیستمهای حسی و حرکتی میشود [
26]. همچنین ممکن است خود این مراجعان نیز دارای یک سری بیماریها و اختلالات زمینهای دیگر باشندکه متعاقب بیماری سکته مغزی و در مدتزمان بستری در بیمارستان ایجاد شده باشند [
41]. از لحاظ عملکردی، عدم کارکرد دست، یک عامل بزرگ در ارتباط با ناتوانی مراجع در عملکرد کاری است [
26]. از دست دادن تحرک و مشکل در راه رفتن [
26]، یکی دیگر از موانع موجود بر سر راه مراجعان در انجام فعالیتهای فیزیکی و امور عملکرد کاری است که به بروز خستگی زودرس [
22] و نیاز به کمک در وظایف مراقبت از خود منجر میشود [
27]. درکل، این مشکلات فیزیکی باعث میشوند مراجع توان برآورد نیازهای فیزیکی کار را نداشته باشد و در ادامه شغل قبلی با مشکل روبهرو شود [
27]. متعاقب بیماری سکته مغزی و ایجاد مشکلات جسمی برای بیمار، مشکلات روانشناختی نیز بروز کرده و تنشها و فشارهای روانی زیادی را برای بیمار خلق میکند [
22،
41]. این احساسات منفی، ایجادکننده واکنشها و رفتارهای تطبیقی ناسازگار بوده [
33،
41] و مسیر دستیابی به عملکرد کاری نرمال را مختل میکند [
15،
37]. پس از ترخیص از بیمارستان و بازگشت به منزل، مراجعان تغییر بزرگی را در زندگی خود احساس میکنند که اغلب جنبه منفی داشته و تصویر منفی از خود را در ذهن تداعی میکند [
30]. این مسئله نیز باعث احساس تغییر نیازها و خواستههای کاری میشود که خود مانع بزرگی برای عملکرد کاری محسوب میشود [
30].
موانع بافتاری
بافتار زندگی هر فردی از محیط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نیز بافتار زمانی تشکیل شده است که در ارتباط با مراجعان مبتلا به سکته مغزی، این بافتار بهدلیل وجود محدودیتها و موانع زیاد، در اجرای عملکرد کاری نقش منفی دارد. این مسئله دوسویه بوده و هم خود مراجع توان اجرای نقشهای اجتماعی را ندارد و هم حمایتهای اجتماعی از وی ضعیف است. بهعنوان مثال، مراجع توان اجرای نقشهای اجتماعی را نداشته و احساس میکند باری بر روی دوش دیگر اعضای خانواده است [
15،
24،
26،
41] و از سوی دیگر عدم حمایت خانواده از مراجع و نبود حمایتهای بینفردی از جانب اطرافیان، باعث ایجاد محدودیت در زندگی اجتماعی مراجع میشود [
10،
22،
24،
26]. کمبود حمایتهای مالی، یکی دیگر از موانع بافتاری است و این مراجعان با مشکلات اقتصادی فراوانی در امر درمان و توانبخشی و امور بیمهای مواجه میشوند [
24،
27،
28،
34]. موانع فرهنگی و آموزشی نیز یکی دیگر از موانع بافتاری بوده و فقدان برنامه آموزشی مناسب جهت تقویت عملکرد کاری مراجع [
24،
28] و هدایت این امر توسط خانواده و محیط مراجع، اهمیت آن را دوچندان کرده است. این مسئله به فقدان آگاهی کافی همراهان درمورد مداخلات موردنیاز جهت بازگشت و تقویت عملکرد کاری فرد منجر میشود [
10،
22،
26،
33].
موانع توانبخشی
یکی از اقدامات مهم جهت بازگشت توانایی مراجع در زمینه عملکرد کاری، استفاده از توانبخشی علیالخصوص کاردرمانی است که اگر بهخوبی اجرا نشود، خود تبدیل به مانع بزرگی برای فرد میشود. از بین موانع توانبخشی میتوان به موانع مدیریتی اشاره کرد، مانند عدم دسترسی کافی به خدمات توانبخشی و مشکلات مربوط به تیم توانبخشی و شکافهای اساسی در مدیریت این تیم [
10،
24،
34]. مورد بعدی، توانبخشی حرفهای مراجع است که این قسمت از توانبخشی به روندی جهت بازگشت مراجع به شغل قبلی و حفظ آن یا تغییر شغل قبلی اطلاق میشود. در این قسمت از توانبخشی مشکلات متعددی ایجاد میشود مانند عدم تطابق بین الزامات شغلی خاص و قابلیتهای فعلی بیمار، ناتوانی در حفظ سرعت موردنیاز برای انجام وظایف کاری، ناتوانی در برآورد الزامات کیفی کار و نیز نگرشهای منفی کارفرما نسبت به پدیده معلولیت و ناتوانی [
26،
27،
31]. مورد بعدی که جزو حیطههای توانبخشی محسوب میشود، مناسبسازی محیطی و اجرای طرحهای مناسبسازی و دسترسی است که اگر بهخوبی اجرا نشود، به مانع بزرگی تبدیل میشود، مانند نبود سیستم حملونقل عمومی در منطقه، ناتوانی در رانندگی به محل کار و مشکلات مناسبسازی فضای کاری [
26].
تسهیلکنندههای عملکرد کاری
تسهیلکنندههای عملکرد کاری درواقع راهکارها و استراتژیهایی هستند که باعث تقویت عملکرد کاری مراجعان میشوند. این استراتژیها میتوانند از جانب محیط زندگی مراجع و نیز از جانب اطرافیان و خانواده بر فرد اعمال شوند، یا اینکه از جانب خود مراجع بوده و ضعفها و کاستیها را جبران کنند. درصورتی که کلیه این راهکارها بتواند ثمره مناسبی داشته باشد، از شدت معلولیت مراجع کاسته شده و عملکرد کاری بعد از ترخیص از بیمارستان تقویت میشود. درصد قابلتوجهی از این استراتژیها افزایش آگاهی و اطلاعات مراجع و خانواده وی است. این مضمون نیز به سه طبقه جداگانه تقسیم شده که هر سه آنها سعی در ارائه راهکارهای مناسب جهت تقویت عملکرد کاری مراجع دارند که شامل توسعه استراتژیهای آموزشی، توسعه حمایتهای محیطی و تقویت استراتژیهای فردی هستند.
توسعه استراتژیهای آموزشی
توسعه استراتژیهای آموزشی به افزایش آگاهی و اطلاعات مراجع و خانواده و جامعه اطلاق میشود تا بتوانند با داشتن اطلاعات کافی و آموزشهای صحیح به تقویت عملکرد کاری مراجع بپردازند. آموزش به بیمار یکی از این استراتژیهاست که با آموزش خودکارآمدی و سازگاری با معلولیت [
38] و آموزش فعالیتهای روزمره زندگی باعث ارتقای استراتژیهای مقابلهای و تطابقی میشود [
29]. همچنین میتوان با آموزش استقلال فردی باعث افزایش و حفظ سبک زندگی سالم شد [
25،
26،
33،
34]. آموزش به مراقبین و جامعه، جزء مهم دیگر استراتژیهای آموزشی است. بنابراین میتوان با ارائه برنامههای آموزشی مناسب بیماران سکته مغزی به خانواده و نیز مراقبین اولیه بیمار [
24]، سعی در افزایش سواد سلامت خانواده داشت و باعث تسهیل استقلال مراجع شد. این آموزشها میتواند شامل آموزش وظایف شخصی، آموزش ترانسفر مراجع، آموزش استفاده از وسایل کمکی و نیز آموزش حرکات بدنی و تمرینات جسمانی باشد [
32،
33]. تأکید بر این است که این آموزشها توسط متخصصین به خانواده و جامعه منتقل شود [
23].
توسعه حمایتهای محیطی
انسان موجودی اجتماعی است و کلیه عملکردهای کاری انسان در بافتار محیطی انجام میشود، بنابراین فرد و محیط کاملاً به هم مرتبط بوده و محیط میتواند روی عملکرد کاری تأثیر بگذارد و در صورتی که محیط غنی باشد و حمایتهای کافی را فراهم کند، باعث توسعه عملکرد کاری مراجع میشود. حمایتهای اجتماعی ابعاد مختلفی دارد که یکی از آنها، حمایتهای مالی است که از آن جمله میتوان به حمایتهای مالی مناسب پس از ترخیص و تقویت بیمههای درمانی و تکمیلی اشاره کرد [
22-
24،
32]. حمایتهای اجتماعی مانند تشویق حضور اجتماعی مراجع و مشارکت در اجتماع توسط خانواده و همراهان و دریافت حمایت از طریق همتایان و شرکت در جلسات گروهی با دیگر بیماران، نقش بسزایی در کمک به مراجع دارد [
32،
33،
39،
40]. حمایتهای محیطی میتواند به سلامت معنوی فرد کمک کند و مراجع را به فعالیتهای مذهبی در خانه و اجتماع تشویق نماید [
23،
28،
32]. بعد مهم دیگر از حمایتهای محیطی، تقویت سیستم توانبخشی و بهبود کیفیت آن است که با تشکیل یک تیم توانبخشی مناسب برای ارائه خدمات جامع به بیمار و خانواده جهت توسعه عملکردهای عصبی عضلانی و نیز ارائه طرحهای ترخیصی مناسب جهت توانبخشی بیمار پس از بیمارستان میتواند به این افراد کمک شایانی بکند [
23،
24،
26،
33،
34].
تقویت استراتژیهای فردی
استراتژیهای فردی به ارائه راهکارهایی جهت تقویت عوامل درونفردی اطلاق میشود. این استراتژیها باعث تقویت عملکرد شناختی و کاری مراجع میشود. همچنین با ارائه این راهکارها میتوان با افزایش اعتمادبهنفس مراجع، سطح استقلال وی را در فعالیتهای روزمره زندگی افزایش داد. یکی از این استراتژیها بهبود عملکرد روانشناختی است که با بهبود بینش فرد درمورد نیاز به استفاده از استراتژیها و تسهیلات موجود و بهبود انگیزه برای کار و افزایش حس مسئولیتپذیری و داشتن دید مثبت نسبت به رویدادها میتوان عملکرد کاری مراجع را ارتقا داد [
23،
26،
28]. براساس یافتههای حاصل از مقالات و مطالعات، عامل بعدی، تسهیل حداکثر استقلال در انجام فعالیتهای روزمره زندگی است که در این استراتژی، تلاش برای یادگیری مجدد و بازیابی استقلال، اجرای فعالیتهای کاری و روزمره زندگی جهت تقویت عملکرد کاری و ایجاد تعادل بین استراحت و تفریح در عملکرد کاری میتواند تأثیر خوبی در این زمینه داشته باشد [
25،
26،
35،
36].
بحث
نتایج این مطالعه متاسنتز نشان داد بازگشت به عملکرد کاری روزمره پس از سکته مغزی یک روند پیچیده است و عوامل بسیاری میتوانند مانع یا تسهیل این روند شوند. شرکتکنندگان در مطالعاتی که در این مرور گنجانده شده بودند، درمورد ماهیت اثرات سکته مغزی بهعنوان مانعی برای بازگشت به عملکرد کاری پس از سکته صحبت کردند. عملکرد کاری مستقل در زندگی روزمره، نیاز بزرگی برای بازماندگان سکته مغزی و مراقبان آنان بوده تا بهوسیله آن کیفیت زندگی خود را به حداکثر برسانند و نیز شرایط بهداشتی و سبک زندگی خود را مدیریت کنند. این متاسنتز، درک عمیقی از تجارب بازماندگان و مراقبان سکته مغزی و نیز کادر درمان درمورد موانع عملکرد کاری و تسهیلگرهای آن در ارتباط با عوامل فردی و محیطی به وجود میآورد. یافتههای این مطالعه نشان میدهد عواملی که باعث ایجاد چالش در عملکرد کاری میشوند و نیز تسهیلگرهای عملکرد کاری در طول دوران توانبخشی پس از سکته مغزی، نیازمند توجه کادر درمان و توانبخشی هستند تا بتوانند این عوامل و فرصتها را شناسایی کنند. توانبخشی مؤثر زمانی حاصل میشود که متخصصان امر از رویکرد مشارکتی فعال مراجع جهت ارتقای عملکرد کاری استفاده کنند و مراجعان با سکته مغزی و مراقبان آنان را به سمت استفاده از خدمات توانبخشی جسمی و روانی اجتماعی جهت برآوردن نیازهای خود هدایت نمایند.
طبقهبندی بینالمللی عملکرد که بر پایه مدلهای زیستروانی و اجتماعی استوار است، تجزیهوتحلیل جامعی از ارتباط و تعامل بین عملکرد و ناتوانی پس از سکته مغزی و عوامل شخصی و محیطی ارائه میکند [
42]. یافتههای این متاسنتز تأیید میکند که تأثیر متقابل بین ناتوانیهای جسمی و روانشناختی پس از سکته مغزی، حمایتهای اجتماعی پس از ترخیص و موانع فرهنگی میتواند عملکرد کاری و مشارکت در زندگی را مختل کند. سلامتی افراد را میتوان با ایجاد محیطهایی ارتقا داد که در آن مراجعان، بازیگران فعال و مشارکتکننده در آن محیط باشند. در این محیطها افراد یاد میگیرند که چگونه از منابع داخلی و خارجی خود جهت رسیدن به نیازهای کاری در زندگی روزمره استفاده کنند و همچنین از آنان حمایت میشود تا به طریق صحیح این منابع را شناسایی نمایند [
43]. در سطح جهانی، بازماندگان سکته به دلایل مربوط به هزینه خدمات بهینه پزشکی، عوامل سبک زندگی، اطلاعات پزشکی پایین، عوامل محیطی و اجتماعیـاقتصادی و رعایت ناکافی مداخلات، کیفیت زندگی پایین را گزارش میکنند [
44, 45].
در آفریقا و سایر کشورهای در حال توسعه، عوامل منحصربهفرد دیگری مانند دسترسی ناکافی به خدمات توانبخشی، حمایت اجتماعی ناکافی و شبکههای خدمات مراقبتی، محدودیتهای اجتماعیـاقتصادی، برنامههای ضعیف ادغام مجدد در جامعه برای افراد معلول، خدمات بهداشتی با استاندارد پایین، نبود مناسبسازی منزل پس از ناتوانی و باورهای فرهنگی و سنتی، تأثیر منفی بر کیفیت زندگی در طول بهبودی سکته دارد [
45-
47]. طبق مطالعه برانیگان و همکاران، یکی از عناصر اولیه برای بازگشت به عملکرد کاری، محیط آمادهسازیشده است و عدم دسترسی به درمان و توانبخشی مناسب میتواند جزو موانع مهم بر سر راه بازماندگان سکته مغزی باشد. به همین جهت نیاز به دسترسی به واحدهای اختصاصی سکته مغزی در مرحله حاد وجود دارد تا مدیریت این بیماران بهینه شود. بنابراین بازگشت به عملکرد کاری باید در طول مرحله توانبخشی موردتوجه قرار گیرد و متخصصان نقش مهمی در این زمینه دارند [
17].
طبق نتایج این مرور نیز چالشهای موجود در حوزه توانبخشی میتوانند مانع بزرگی جهت ارتقای عملکرد کاری این مراجعان باشند. این چالشها باعث میشوند دوره توانبخشی طولانی شده و باعث فرسودگی بیمار شود. همانطور که پالمر و گلاس به این نتیجه رسیدهاند که اکثر بازماندگان سکته مغزی درنهایت قادر به زندگی در جامعه هستند، اما بسیاری از آنها با چالش توانبخشی طولانی، سخت و طاقتفرسایی روبهرو هستند [
48]. به اعتقاد ایشان، فرایند توانبخشی سکته مغزی تنها درمورد بازیابی قدرت عضلانی، دامنه حرکتی یا بهبود حرکات بزرگ نیست، بلکه یک فرایند مشارکتی بوده که در آن بازسازی هویت فرد، نقشها و روابط جدید به همان اندازه مهم است. هدف ایدهآل خدمات توانبخشی کمک به بیماران سکته مغزی برای دستیابی به سطحی از ظرفیت عملکردی است که به آنها اجازه میدهد به زندگی مستقل در جامعه بازگردند [
48].
درکل، این مطالعه همسو با مطالعه اسوالد است که از دیدگاه وی، سکته مغزی همچنان یک نگرانی اصلی برای بازماندگان، خانوادههای آنها و ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی و اجتماعی است، زیرا اکثر آنها در جامعه زندگی میکنند و توسط مراقبان خانواده علیالخصوص همسران آنان کمک میشوند. اختلالات مرتبط با سکته مغزی و افسردگی پس از سکته در بهبودی سکته مغزی اختلال ایجاد کرده و به اختلال در روابط و کاهش رضایت از زندگی برای مراجعان و همسرانشان منجر میشود. این نتایج مستلزم مداخلات جدیدی برای کمک به مراجعان با سکته مغزی و اعضای خانواده آنها برای مقابله با بسیاری از تغییرات فیزیکی، عاطفی و محیطی است که پس از سکته مغزی ایجاد شده و مراجعان را قادر میسازد تا دوباره در جامعه حضور مؤثر داشته باشند [
49].
طبق این مرور، یکی از تسهیلکنندههای عملکرد کاری، استراتژیهای آموزشی است که میتواند هم شامل آموزش به بیمار و هم مراقبان باشد. درجاتی از آموزش سکته مغزی برای بیماران یا مراقبان خانواده معمولاً در برنامههای توانبخشی موجود است، اما تحقیقات درمورد اثربخشی چنین مداخلاتی محدود بوده است. اهداف آموزشی مبتلایان به سکته مغزی و برنامههای آموزشی از مؤسسهای به مؤسسه دیگر متفاوت است. درواقع، اطلاعات کمی درمورد اثربخشی بستههای آموزشی ویژه سکته مغزی موجود است. یک نقطه شروع معقول برای برنامهریزی آموزشی سکته مغزی، ارزیابی نیازهای آموزشی بیمار و خانواده آنهاست [
48].
تحقیقی که در مراکز مشاوره انجمن سکته مغزی در بریتانیا انجام شد نشان داد در یک دوره 4ماهه تقریباًً 25 درصد افراد خواهان اطلاعات بیشتر درمورد ماهیت سکته مغزی بودند [
50]. سایر دستههای متداول اطلاعاتی که مراجعان اغلب بهدنبال آنها هستند شامل کمک در خانه، کلوپهای سکته مغزی، مشکلات گفتاری، توانبخشی، تغییرات شخصیتی و افسردگی است [
48،
50]. علائق مشابهی در مطالعهای درمورد نیازهای آموزشی بیماران سکته مغزی و اعضای خانواده توسط وان وینیندال و همکاران شناسایی شد و نیاز به اطلاعات درمورد چگونگی کاهش خطر سکته مغزی مکرر اولویت اصلی بیماران بود [
51]. به اعتقاد چن و همکاران، ارائه دانش به بازماندگان و مراقبان سکته مغزی درمورد عوارض مربوط به سکته مغزی، مدیریت دارو و تغییرات سبک زندگی، آنها را با مهارتهای خودمدیریتی و اقدامات پیشگیرانه برای مدیریت عوامل خطر و جلوگیری از عوارض جانبی توانمند میکند [
12].
از دیدگاه دنبی و هاروی، آموزش بیماران سکته مغزی و خانوادههای آنها در زمینه پیشگیری از سکتههای مکرر یک چالش توانبخشی است. از عوامل مرتبط چالشبرانگیز میتوان به مشکلات کارکنان، ثبات پزشکی بیماران، آمادگی بیماران برای یادگیری، ناسازگاری مطالب ارائهشده با نیازهای آموزشی بیماران و زمان محدود اختصاص دادهشده برای آموزش اشاره کرد. در طول بهبودی سکته مغزی، آموزش بیمار یک سفر مداوم است. برنامه آموزشی باید آمادگی فرد برای یادگیری، سبکهای یادگیری منحصربهفرد و زمان برگزاری جلسات را در نظر بگیرد. درواقع توانبخشی سکته مغزی، فلسفه آموزش بهمنظور توانمندسازی بیماران و خانوادههایشان است [
52].
طبق این مرور، یکی از راههای تسهیلکننده عملکرد کاری مراجعان توسعه حمایتهای محیطی است. این حمایت میتواند ابعاد مختلفی را به خود بگیرد که شامل حمایتهای اجتماعی، مالی و معنوی است. از دیدگاه پیپلز و همکاران، توافق قابلتوجهی درمورد نیازهای غیرفیزیکی وجود دارد؛ بهعنوان مثال، توجه به پیامدهای اجتماعی سکته مغزی، حمایت روانی، مشاوره زوجین و آموزههای معنوی. آموزههای معنوی بر حفظ ارزشها متمرکز هستند و میتوانند بهعنوان منبعی از معنا و هدف برای کاری که انسان انجام میدهد در نظر گرفته شوند. بنابراین معنویت یک جزء کلیدی از فعالیتهای روزانه فرد است، بنابراین برآورده شدن نیازهای معنوی برای درگیر شدن در فعالیتها و توانمندسازی شغلی ضروری است. این مسئله ممکن است برای بازماندگان سکته مغزی اهمیت ویژهای داشته باشد، چون توانایی محدودی برای انجام کار دارند اما هنوز به درگیر شدن در فعالیتهای روزانه نیاز اساسی دارند [
53, 54].
تقویت استراتژیهای فردی میتواند باعث خودمدیریتی مراجع شده و درنتیجه به بهبود عملکرد روانشناختی و نیز انجام بهتر فعالیتهای روزمره زندگی منجر شود. خودمدیریتی به توانایی فرد در مدیریت یک بیماری مزمن با همکاری مراقب، خانواده، جامعه و متخصصان بهداشتی مناسب اشاره دارد. طبق مطالعه ساتینک و همکاران، انجام فعالیتها عرصه مهمی برای توسعه خودمدیریتی و مسئولیتپذیری پس از سکته مغزی است. برنامههای خودمدیریتی سکته مغزی را میتوان به بازماندگان سکته مغزی ارائه کرد و نهتنها بر بازماندگان سکته مغزی بلکه بر بستگان آنها نیز تمرکز کرد. علاوه بر این، تمرکز چنین مداخلاتی باید نهتنها بر سطح فعالیتها، بلکه بر سطح وجودی خودمدیریتی پس از سکته نیز باشد. از طریق فعالیتهای روزمره، مراجعان میتوانند پیامدهای سکته مغزی خود را تجربه کنند و متعاقباً یاد میگیرند که پیامدهای سکته را در زندگی روزمره خود مدیریت نمایند و انتظارات خود را در رابطه با کارهای روزمره خود تطبیق دهند و دوباره در فعالیتهای روزانه ارزشمند شرکت کنند. علاوه بر این، انجام فعالیتهای روزمره بهعنوان بخشی از نقش فرد تعریف شده و میتواند به بازماندگان سکته مغزی کمک کند تا از تجربیات بیاموزند، تواناییهای خود را بشناسند و معنای جدید زندگی را در خود تعریف کنند [
55].
این متاسنتز شامل مطالعاتی از 9 کشور مختلف بود که نشاندهنده تنوع فرهنگی و جهتگیری روش شناختی بود. این تنوع میتواند به ارائه دیدگاههای گستردهتری درمورد موضوع موردنظر و ایجاد تفسیر جدیدی از یافتههای مطالعات منجر شود. در اکثر دیدگاهها، نقش عدم آگاهی مراجعان پررنگ بوده و اطلاعرسانی و آموزش مراجعان و مراقبان آنها در زمینه عملکرد کاری در اولویت است. آموزش به مراجع و مراقبان میتواند موجب ارتقای عملکرد کاری، و متعاقب آن باعث بهبود کیفیت زندگی مراجع شود. مورد بعدی نقش تغییر و بهبود محیط زندگی مراجع است که میتواند شامل محیط فیزیکی مانند مناسبسازی منزل و محل زندگی یا دیگر محیطهای اجتماعی و فرهنگی باشد که با هماندیشی کاردرمانگران و دیگر کادر توانبخشی و درمانی میتوان جهت بهبود آن گام برداشت و خلأهای موجود در آن را با انجام تحقیقاتی در این زمینه پر کرد. درواقع تحقیقات آینده باید مسائل مربوط به بازگشت به عملکرد کاری را از دیدگاه سایر افراد و تیم توانبخشی ازجمله خود بیماران و مراقبان و خانواده آنان و نیز ارائهدهندگان خدمات توانبخشی با استفاده از رویکرد روشهای ترکیبی بررسی کنند. یافتههای حاصل از این گونه مطالعات میتوانند در زمینه شناخت عوامل ایجاد محدودیت و راهکارهای تسهیلکننده عملکرد کاری مفید باشند و همچنین میتوانند باعث تقویت اقدامات همهجانبه جهت توانبخشی مناسب شوند.
نتیجهگیری
مراجعان با سکته مغزی موانع زیادی در زمینه عملکرد کاری خود دارند و بهویژه موانعی که مرتبط با بافتار توانبخشی هستند، از اهمیت ویژهای برخوردارند. در کنار این موانع مهم، وجود تسهیلگرهای حمایتی و آموزشی میتواند به ارتقای عملکرد کاری مراجعان کمک کند. استراتژیهای آموزشی با ارتقای دانش و مهارت مراجع در زمینه مدیریت زندگی باعث بهبود کیفیت زندگی میشوند. همچنین با ارتقای حمایتهای مالی و اجتماعی میتوان به مراجع کمک شایانی کرد. درک بهتر عوامل مؤثر بر عملکرد کاری مراجعان با سکته مغزی نیازمند مطالعات بیشتری بهویژه در زمینه ارتباط بافتار و مسائل توانبخشی با عملکرد کاری مراجعان است.
باتوجهبه اینکه یکی دیگر از حوزههای مهم عملکرد کاری در مراجعان با مشکل سکته مغزی، تفریح و فعالیتهای مربوط به تفریح و سرگرمی بیماران است، بنابراین تحقیقات در این زمینه محدود بودند و درنتیجه کمتر به آن پرداخته شد. مورد بعدی مقالاتی بودند که به زبان فرانسوی و دیگر زبانها نوشته شده بودند که بهدلیل عدم آشنایی محققین به این زبانها از مطالعات حذف شدند.
انجام مطالعاتی در زمینه مسائل آموزشی و فرهنگی و نیازهای آموزشی مراجعان با مشکل سکته مغزی در زمینه عملکرد کاری لازم به نظر میرسد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این مقاله یک متاسنتز بدون نمونه انسانی یا حیوانی است.
حامی مالی
این تحقیق هیچ کمک مالی از سازمانهای تأمین مالی در بخشهای عمومی، تجاری یا غیرانتفاعی دریافت نکرده است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی، تحلیل دادهها، نگارش، ویرایش و بررسی: حسن وحیدی، غزاله ماندنی، سیدعلی حسینی، نازیلا اکبرفهیمی، آزاد رحمانی؛ گردآوری اطلاعات: حسن وحیدی، غزاله ماندنی؛ سرپرست: غزاله ماندنی.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از کلیه همکاران کاردرمان و پرستار که در زمینه این مطالعه به ما کمک کردند تشکر و قدردانی میشود.
References
1.
Geyh S, Cieza A, Schouten J, Dickson H, Frommelt P, Omar Z, et al. ICF Core Sets for stroke. Journal of Rehabilitation Medicine. 2004; (44 Suppl):135-41. [DOI:10.1080/16501960410016776] [PMID]
2.
WHO. ICD-10 Classification of Mental and Behavioural Disorders (The) Clinical Descriptions and Diagnostic Guidelines. Geneva: World Health Organization; 1992. [Link]
3.
Azarpazhooh MR, Etemadi MM, Donnan GA, Mokhber N, Majdi MR, Ghayour-Mobarhan M, et al. Excessive incidence of stroke in Iran: Evidence from the Mashhad Stroke Incidence Study (MSIS), a population-based study of stroke in the Middle East. Stroke. 2010; 41(1):e3-10. [DOI:10.1161/STROKEAHA.109.559708] [PMID]
4.
Husserl E. The crisis of European sciences and transcendental phenomenology: An introduction to phenomenological philosophy. Illinois: Northwestern University Press; 1970. [Link]
5.
Larson J, Franzén-Dahlin A, Billing E, von Arbin M, Murray V, Wredling R. The impact of gender regarding psychological well-being and general life situation among spouses of stroke patients during the first year after the patients’ stroke event: A longitudinal study. International Journal of Nursing Studies. 2008; 45(2):257-65. [DOI:10.1016/j.ijnurstu.2006.08.021] [PMID]
6.
Perry SB, Marchetti GF, Wagner S, Wilton W. Predicting caregiver assistance required for sit-to-stand following rehabilitation for acute stroke. Journal of Neurologic Physical Therapy. 2006; 30(1):2-11. [DOI:10.1097/01.NPT.0000282144.72703.cb] [PMID]
7.
Fisher AG. Occupational therapy intervention process model: A model for planning and implementing top-down, client-centered and occupation-based interventions. Three Star Press; 2009. [Link]
8.
Rebeiro KL, Polgar JM. Enabling occupational performance: Optimal experiences in therapy. Canadian Journal of Occupational Therapy. 1999; 66(1):14-22. [DOI:10.1177/000841749906600102] [PMID]
9.
Crabtree J. On occupational performance. Occupational Therapy in Health Care. 2003; 17(2):1-18. [DOI:10.1080/J003v17n02_01] [PMID]
10.
Yeung SM, Wong FK, Mok E. Holistic concerns of Chinese stroke survivors during hospitalization and in transition to home. Journal of Advanced Nursing. 2011; 67(11):2394-405. [DOI:10.1111/j.1365-2648.2011.05673.x] [PMID]
11.
Bourland EL, Neville MA, Pickens ND. Loss, gain, and the reframing of perspectives in long-term stroke survivors: A dynamic experience of quality of life. Topics in Stroke Rehabilitation. 2011; 18(5):437-49. [DOI:10.1310/tsr1805-437] [PMID]
12.
Chen L, Xiao LD, Chamberlain D, Newman P. Enablers and barriers in hospital -to-home transitional care for stroke survivors and caregivers: A systematic review. Journal of Clinical Nursing. 2021; 30(19-20):2786-807. [DOI:10.1111/jocn.15807] [PMID]
13.
Lindblom S, Ytterberg C, Elf M, Flink M. Perceptive dialogue for linking stakeholders and units during care transitions-a qualitative study of people with stroke, significant others and healthcare professionals in Sweden. International Journal of Integrated Care. 2020; 20(1):11. [DOI:10.5334/ijic.4689] [PMID]
14.
Schulz CH, Hersch GI, Foust JL, Wyatt AL, Godwin KM, Virani S, et al. Identifying occupational performance barriers of stroke survivors: Utilization of a home assessment. Physical & occupational Therapy in Geriatrics. 2012; 30(2):10.3109/02703181.2012.687441. [DOI:10.3109/02703181.2012.687441] [PMID]
15.
Simeone S, Savini S, Cohen MZ, Alvaro R, Vellone E. The experience of stroke survivors three months after being discharged home: A phenomenological investigation. European Journal of Cardiovascular Nursing. 2015; 14(2):162-9. [DOI:10.1177/1474515114522886] [PMID]
16.
Cobley CS, Fisher RJ, Chouliara N, Kerr M, Walker MF. A qualitative study exploring patients’ and carers’ experiences of Early Supported Discharge services after stroke. Clinical Rehabilitation. 2013; 27(8):750-7. [DOI:10.1177/0269215512474030] [PMID]
17.
Brannigan C, Galvin R, Walsh ME, Loughnane C, Morrissey EJ, Macey C, et al. Barriers and facilitators associated with return to work after stroke: A qualitative meta-synthesis. Disability and Rehabilitation. 2017; 39(3):211-22. [DOI:10.3109/09638288.2016.1141242] [PMID]
18.
Edwards J, Kaimal G. Using meta-synthesis to support application of qualitative methods findings in practice: A discussion of meta-ethnography, narrative synthesis, and critical interpretive synthesis. The Arts in Psychotherapy. 2016; 51:30-5. [DOI:10.1016/j.aip.2016.07.003]
19.
Xiao Y, Watson M. Guidance on conducting a systematic literature review. Journal of Planning Education and Research. 2019; 39(1):93-112. [DOI:10.1177/0739456X17723971]
20.
Long HA, French DP, Brooks JM. Optimising the value of the critical appraisal skills programme (CASP) tool for quality appraisal in qualitative evidence synthesis. Research Methods in Medicine & Health Sciences. 2020; 1(1):31-42. [DOI:10.1177/2632084320947559]
21.
Avenier MJ. Shaping a constructivist view of organizational design science. Organization Studies. 2010; 31(9-10):1229-55. [DOI:10.1177/0170840610374395]
22.
Röding J, Lindström B, Malm J, Öhman A. Frustrated and invisible--younger stroke patients’ experiences of the rehabilitation process. Disability and Rehabilitation. 2003; 25(15):867-74. [DOI:10.1080/0963828031000122276] [PMID]
23.
Dalvandi A, Ekman SL, Maddah SS, Khankeh HR, Heikkilä K. Post Stroke life in Iranian people: Used and recommended strategies. Iranian Rehabilitation Journal. 2009; 7(1):17-24. [Link]
24.
Dalvandi A, Heikkilä K, Maddah SS, Khankeh HR, Ekman SL. Life experiences after stroke among Iranian stroke survivors. International Nursing Review. 2010; 57(2):247-53. [DOI:10.1111/j.1466-7657.2009.00786.x] [PMID]
25.
Ekstam L, Tham K, Borell L. Couples’ approaches to changes in everyday life during the first year after stroke. Scandinavian Journal of Occupational Therapy. 2011; 18(1):49-58. [DOI:10.3109/11038120903578791] [PMID]
26.
Culler KH, Wang YC, Byers K, Trierweiler R. Barriers and facilitators of return to work for individuals with strokes: Perspectives of the stroke survivor, vocational specialist, and employer. Topics in Stroke Rehabilitation. 2011; 18(4):325-40. [DOI:10.1310/tsr1804-325] [PMID]
27.
Hartke RJ, Trierweiler R, Bode R. Critical factors related to return to work after stroke: A qualitative study. Topics in Stroke Rehabilitation. 2011; 18(4):341-51. [DOI:10.1310/tsr1804-341] [PMID]
28.
Dalvandi A, Khankeh HR, Ekman S-L, Maddah SSB, Heikkilä K. Everyday life condition in stroke survivors and their family caregivers in Iranian context. International Journal of Community Based Nursing & Midwifery. 2013; 1(1):3-15. [Link]
29.
Ekstam L, Johansson U, Guidetti S, Eriksson G, Ytterberg C. The combined perceptions of people with stroke and their carers regarding rehabilitation needs 1 year after stroke: A mixed methods study. BMJ Open. 2015; 5(2):e006784. [DOI:10.1136/bmjopen-2014-006784] [PMID]
30.
Taule T, Strand LI, Skouen JS, Råheim M. Striving for a life worth living: stroke survivors’ experiences of home rehabilitation. Scandinavian Journal of Caring Sciences. 2015; 29(4):651-61. [DOI:10.1111/scs.12193] [PMID]
31.
Hartke RJ, Trierweiler R. Survey of survivors’ perspective on return to work after stroke. Topics in Stroke Rehabilitation. 2015; 22(5):326-34. [DOI:10.1179/1074935714Z.0000000044] [PMID]
32.
Hesamzadeh A, Dalvandi A, Bagher Maddah S, Fallahi Khoshknab M, Ahmadi F, Mosavi Arfa N. Family caregivers’ experience of activities of daily living handling in older adult with stroke: A qualitative research in the Iranian context. Scandinavian Journal of Caring Sciences. 2017; 31(3):515-26. [DOI:10.1111/scs.12365] [PMID]
33.
Khalid W, Rozi S, Ali TS, Azam I, Mullen MT, Illyas S, et al. Quality of life after stroke in Pakistan. BMC Neurology. 2016; 16(1):250. [DOI:10.1186/s12883-016-0774-1] [PMID]
34.
Khoshbakht Pishkhani M, Dalvandi A, Ebadi A, Hosseini M. Factors affecting adherence to rehabilitation in Iranian stroke patients: A qualitative study. Journal of Vascular Nursing. 2019; 37(4):264-71. [DOI:10.1016/j.jvn.2019.07.001] [PMID]
35.
Ranner M, Guidetti S, von Koch L, Tham K. Experiences of participating in a client-centred ADL intervention after stroke. Disability and Rehabilitation. 2019; 41(25):3025-33. [DOI:10.1080/09638288.2018.1483434] [PMID]
36.
Purcell S, Scott P, Gustafsson L, Molineux M. Stroke survivors’ experiences of occupation in hospital-based stroke rehabilitation: A qualitative exploration. Disability and Rehabilitation. 2020; 42(13):1880-5. [DOI:10.1080/09638288.2018.1542460] [PMID]
37.
Connolly T, Mahoney E. Stroke survivors’ experiences transitioning from hospital to home. Journal of Clinical Nursing. 2018; 27(21-22):3979-87. [DOI:10.1111/jocn.14563] [PMID]
38.
Jafari-Golestan N, Hosseini M, Dalvandi A, Fallahi-Khoshknab M, Ebadi A, Rahgozar M, et al. Determining the consequences of perceived self-care ability in stroke patients living at home: A qualitative study in Iran. Archives of Neuroscience. 2019; 6(4):e95653. [DOI:10.5812/ans.95653]
39.
Nott M, Wiseman L, Seymour T, Pike S, Cuming T, Wall G. Stroke self-management and the role of self-efficacy. Disability and Rehabilitation. 2021; 43(10):1410-9. [DOI:10.1080/09638288.2019.1666431] [PMID]
40.
Wijekoon S, Wilson W, Gowan N, Ferreira L, Phadke C, Udler E, et al. Experiences of occupational performance in survivors of stroke attending peer support groups. Canadian Journal of Occupational Therapy. 2020; 87(3):173-81. [DOI:10.1177/0008417420905707] [PMID]
41.
Jafari-Golestan N, Dalvandi A, Hosseini M, Fallahi-Khoshknab M, Ebadi A, Rahgozar M, et al. Perception of self-care ability among patients with stroke post-discharge: A qualitative descriptive study in Iran: Self-care among patients with stroke post-discharge. International Health Trends and Perspectives. 2021; 1(3):328-35. [DOI:10.32920/ihtp.v1i3.1439]
42.
Üstün TB, Chatterji S, Bickenbach J, Kostanjsek N, Schneider M. The international classification of functioning, disability and health: A new tool for understanding disability and health. Disability and Rehabilitation. 2003; 25(11-12):565-71. [DOI:10.1080/0963828031000137063] [PMID]
43.
von Koch L. Individualised care and rehabilitation. In: Suhonen R, Stolt M, Papastavrou E, editors. Individualized care. Cham:Springer; 2019. [DOI:10.1007/978-3-319-89899-5_14]
44.
Morgenstern LB, Kissela BM. Stroke disparities: Large global problem that must be addressed. Stroke. 2015; 46(12):3560-3. [DOI:10.1161/STROKEAHA.115.009533] [PMID]
45.
Bello UM, Chutiyami M, Salihu D, Abdu SI, Tafida BA, Jabbo AA, et al. Quality of life of stroke survivors in Africa: A systematic review and meta-analysis. Quality of Life Research. 2021; 30(1):1-19. [DOI:10.1007/s11136-020-02591-6] [PMID]
46.
Brainin M, Teuschl Y, Kalra L. Acute treatment and long-term management of stroke in developing countries. The Lancet Neurology. 2007; 6(6):553-61. [DOI:10.1016/S1474-4422(07)70005-4] [PMID]
47.
Wahab KW. The burden of stroke in Nigeria. International Journal of Stroke. 2008; 3(4):290-2. [DOI:10.1111/j.1747-4949.2008.00217.x] [PMID]
48.
Palmer S, Glass TA. Family function and stroke recovery: A review. Rehabilitation Psychology. 2003; 48(4):255-65. [DOI:10.1037/0090-5550.48.4.255]
49.
Ostwald SK. Predictors of life satisfaction among stroke survivors and spousal caregivers: A narrative review. Aging Health. 2008; 4(3):241–52. [DOI:10.2217/1745509X.4.3.241]
50.
Hanger HC, Mulley GP. Questions people ask about stroke. Stroke. 1993; 24(4):536-8. [DOI:10.1161/01.STR.24.4.536] [PMID]
51.
van Veenendaal H, Grinspun DR, Adriaanse HP. Educational needs of stroke survivors and their family members, as perceived by themselves and by health professionals. Patient Education and Counseling. 1996; 28(3):265-76. [DOI:10.1016/0738-3991(95)00853-5] [PMID]
52.
Denby F, Harvey RL. An educational intervention for stroke rehabilitation patients and their families: Healthy living after stroke. Topics in Stroke Rehabilitation. 2003; 9(4):34-45. [DOI:10.1310/WPF9-K8JV-1BMY-VAVD] [PMID]
53.
Peoples H, Satink T, Steultjens E. Stroke survivors’ experiences of rehabilitation: A systematic review of qualitative studies. Scandinavian Journal of Occupational Therapy. 2011; 18(3):163-71. [DOI:10.3109/11038128.2010.509887] [PMID]
54.
Jonsson H, Josephsson S. Occupation and meaning. Occupational therapy: Performance, participation, and well-being. 2005; 177-32. [Link]
55.
Satink T, Josephsson S, Zajec J, Cup EH, de Swart BJ, Nijhuis-van der Sanden MW. Self-management develops through doing of everyday activities-a longitudinal qualitative study of stroke survivors during two years post-stroke. BMC Neurology. 2016; 16(1):221. [DOI:10.1186/s12883-016-0739-4] [PMID]