مقدمه
تولد نوزاد قبل از هفته 37 ام بارداری بهعنوان تولد زودرس تعریف میشود که نیاز به بستری در بیمارستان و دریافت مراقبتهای ویژه دارد [
1]. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی سالانه حدود 15 میلیون تولد زودرس (یعنی حدود 10 درصد) و حدود 1 میلیون مرگ کودک ناشی از عوارض زایمان زودرس در سراسر جهان رخ میدهد [
2]. آمار تولدهای زودرس در ایران حدود 7 الی 8 درصد است و بهطورکلی حدود 9 درصد از نوزادان نیاز به بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان پیدا میکنند [
3] تفاوت در آمارهای جهانی و ایران میتواند ناشی از تفاوتهای اقتصادی، اقلیمی و تحت تأثیر بهداشت باروری و تولد باشد که از عوامل مهم زایمان زودرس محسوب میشوند.
در این نوزادان پیامدهای عصبی-تکاملی ازجمله شناخت، حرکت، زبان، ارتباطات اجتماعی و اختلالات رفتاری بیشتر از سایرین در معرض خطر هستند و ممکن است پس از دوران کودکی نیز توسعه پیدا کنند [
4]. مثلاً در مطالعه فراتحلیلی که ادنان و همکاران بر روی نتایج رفتاری و شناختی کودکان مدرسهای که تولد زودرس داشتند، انجام دادند، نمرات شناختی کودکان رسیده بهطور واضحی بالاتر از کودکان نارس بوده است. همچنین میزان ابتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی نیز در کودکان زودرس بیش از 2 برابر بوده است [
5].
تاکنون مطالعات فراوانی درباره نوزادان نارس و نتایج آنها انجام شده است، اما در سالهای اخیر مطالعات خانوادهمحور خصوصاً بر روی مادران این نوزادان گسترش پیدا کرده است. این مطالعات عموماً بر روی توانمندسازی والدین جهت مشارکت در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان و تقویت آنها برای سازگاری با شرایط و نتایج تولد زودرس تمرکز دارند[
3].
تولد نارس برای والدین یک موضوع پر چالش و اضطرابزاست. زایمان زودرس باعث جدایی اولیه مادر و نوزاد میشود و فرآیند پیوند بین آن دو را دچار اختلال میکند [
5]. همچنین محیط بخش مراقبتهای ویژه نوزادان یکی دیگر از عوامل اضطراب زاست. امروزه والدین دسترسی مناسبی به بخش مراقبتهای ویژه نوزادان دارند و میتوانند مدت طولانی کنار نوزاد بمانند، اما بههرحال تجربه یک محیط ناآشنا، صدای هشدار دستگاهها و شرایط خاص این بخش، میتواند منجر به افزایش سطح اضطراب والدین شود. از سوی دیگر ظاهر نحیف و نابالغ و عدم تطابق ذهنیت اولیه والدین از نوزاد خود و دیگر نگرانیها در هنگام بستری در بخش مراقبتهای ویژه ازجمله عواملی هستند که موجب ایجاد اضطراب و ناراحتی والدین میشوند [
6].
همه موارد بیانشده سبب آسیب به خانواده و افزایش چند برابری استرس و اضطراب خصوصاً در مادران میشود. شاو و همکاران دریافتند 44 درصد از مادران نوزادان زودرس طی 4 هفته پس از ترک بخش مراقبتهای ویژه نوزادان، همچنان علائم اختلال استرس حاد را نشان میدهند. این اختلال بهعنوان پیشبینی کنندهای حساس از اختلال استرس پس از سانحه شناخته میشود [
7].
مطالعات نشان داده است که این موارد باعث اختلال در ایفای نقش والدین و مانع تعامل صحیح نوزاد و مادر میشوند و چالشهایی را به وجود میآورد که والدین را دچار مشکل میکند و رشد و تکامل نوزاد را تحت تأثیر قرار میدهد [
5]. بنابراین والدین بهویژه مادران که بیشترین ارتباط را با نوزاد دارند، نیازمند کسب مهارتهایی هستند که اضطراب آنها را کاهش دهد، تعامل صحیح با نوزادشان را به آنها بیاموزد و به سازگاری آنها با مشکلات و چالشهای محیط بخش مراقبتهای ویژه نوزادان کمک کند [
8].
تاکنون عمده مداخلات اجراشده در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بهطور مجزا بر نوزاد یا مادر تمرکز داشتهاند، بهنحویکه نیاز هر دو مخاطب بهصورت همزمان پوشش داده نشده است. مداخلات مربوط به نوزادان نارس عموماً بر روی نتایج عصبی- تکاملی آنها متمرکز هستند، درحالیکه مداخلات مادران بر روی افزایش آگاهی و توانمندیهای آنها باهدف کاهش استرس اجرا میشوند. برای رفع این خلأ در پژوهش حاضر، پروتکل اصلاحشده شنوایی-لامسه-بینایی-وستیبولار که در اجرای آن مادر و نوزاد بهطور همزمان درگیر میشوند، در نظر گرفته شده است. همچنین تکنیکهای مداخله پروتکل اصلاحشده شنوایی-لامسه-بینایی-وستیبولار برای اولین بار در قالب بازی با نوزاد به مادران آموزش داده شده است تا فعالیتهای منجر به رشد و تکامل نوزاد، برای مادر معنادار و لذتبخش شود و والد و فرزند تعاملی هدفمند داشته باشند. در این مطالعه میزان اثربخشی این پروتکل و ورود بازی در تعامل مادر-نوزاد بر سطح اضطراب مادران بررسی شده است.
روشها
این مطالعه پایلوت از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی با دو گروه آزمایش و کنترل بود که در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستان حضرت علیاصغر (ع) شهر تهران اجرا شد. حجم نمونه براساس مطالعه باستانی [
9] و با در نظر گرفتن توان 80 درصد و سطح اطمینان 95 درصد در هر گروه 20 نفر محاسبه شد. افراد نمونه، مادران نوزادان نارسی بودند که پیش از 37 هفته به دنیا آمده و در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان این بیمارستان بستری شده بودند. سایر ملاکهای ورودی برای مادران شامل سن 20 الی 35 سال، داشتن حداقل تحصیلات دیپلم، عدم سابقه سقط، عدم سابقه بیماریهای روانپزشکی و برای نوزادان ثبات شرایط پزشکی، رتبه تولد اول و دوم، عدم وجود بیماریهای مادرزادی و آسیبهای مغزی و گلدن بیبی نبودن در نظر گرفته شد. معیارهای خروج نیز بروز مشکلات حاد پزشکی در وضعیت نوزاد، عدم تمایل والدین به ادامه همکاری و عدم تکمیل برنامه مدنظر توسط مادران بود.
نمونهگیری بهصورت دردسترس و در طی زمان تا تکمیل حجم نمونه موردنیاز ادامه پیدا کرد و افراد بهصورت تصادفی با روش بلوکبندی دوتایی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار میگرفتند. بدینصورت که یک عدد تصادفی بین 1 تا 1000 از نرمافزار اکسل تولید و رقم آخر آن در نظر گرفته میشد. اگر این رقم بین صفر تا 4 بود، براساس تاریخ و ساعت بستری مادر اول در گروه آزمایش و مادر دوم در گروه کنترل قرار میگرفت و اگر رقم مدنظر بین 5 تا 9 بود، بر همان اساس مادر اول در گروه کنترل و مادر دوم در گروه آزمایش وارد میشد. پسازآن در صورت موافقت والدین مبنی بر ورود به مطالعه و دریافت رضایتنامه آگاهانه، اطلاعات آنها در پرسشنامه جمعیتشناختی ثبت میشد. باتوجهبه حساسیتهای بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بهویژه در زمان همهگیری ویروس کرونا، کلیه مراحل نمونهگیری، تصادفیسازی و ارزیابی افراد در این مطالعه توسط پژوهشگر (کاردرمانگر) انجام میشد.
در این مطالعه اضطراب همه مادران بهوسیله پرسشنامه اضطراب اشپیلبرگر در دو مرحله سنجیده شد. مرحله اول در بدو ورود به پژوهش و پیش از دریافت آموزشهای مربوط به مداخله (در گروه آزمایش) و مرحله دوم در روز ترخیص و پیش از ترک بیمارستان. این پرسشنامه دارای 2 مقیاس صفت اضطراب (احساسات فرد در لحظه و زمان پاسخگویی) و حالت اضطراب (احساسات عمومی و معمولی فرد) میباشد. هر مقیاس شامل 20 سؤال است که در طیف 4 گزینهای لیکرت از 1 تا 4 نمرهدهی میشوند و در مقیاس کلی نمره اضطراب را بین 20 تا 80 گزارش میکنند. پرسشنامه اشپیلبرگر که در مقالات پژوهشی مختلف بینالمللی از آن استفاده میشود در ایران هنجاریابی شده است و ضریب اطمینان آن بین 0/83 تا 0/96 میباشد [
10].
نوزادان گروه آزمایش، پروتکل اصلاحشده شنوایی-لامسه-بینایی-وستیبولار بهوسیله بازی را که در گروه متخصصین تأیید شده بود، توسط مادران خود دریافت میکردند. گروه متخصصین شامل 1 نفر از اعضای هیئت علمی دپارتمان کاردرمانی دانشگاه علوم توانبخشی و رفاه اجتماعی با بیش از 20 سال سابقه بالینی در حوزه کودکان، 2 نفر از اعضای مرکز تحقیقات توانبخشی اعصاب اطفال دانشگاه علوم توانبخشی و رفاه اجتماعی با تخصص و سابقه بالینی در حوزه نوزادان و بخش مراقبتهای ویژه نوزادان و 1 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران و فوق تخصص نوزادان بودند که پروتکل پیشنهادی در اختیار آنان قرار گرفت و با ارائه پیشنهادات و نظرات متخصصین تکمیل شد.
این پروتکل شامل آموزشهایی در جهت شناخت نوزاد نارس و نیازها و شرایط وی در محیط بخش مراقبتهای ویژه نوزادان، آموزش مفهوم بازی نوزادان و درنهایت آموزش آیتمهای مداخله پروتکل اصلاحشده شنوایی-لامسه-بینایی-وستیبولار در قالب بازی میباشد که مادران یاد میگیرند بتوانند حین بازی با نوزاد تحریکات حسی مناسب را اعمال کنند. بخشهای نظری برنامه (
جدول شماره 1) در 1 الی 2 جلسه با حضور پژوهشگر و مادر به وی آموزش داده میشد.
آیتمهای اجرایی (
جدول شماره 2) برنامه نیز که شامل 10 دقیقه تحریک شنیداری و لامسه (سر، پشت، شکم، بازوها، پاها و صورت) سپس 5 دقیقه تحریک وستیبولار بود پس از آموزش عملی، در قالب یک بروشور و کلیپ کوتاه در اختیار مادران گروه آزمایش قرار میگرفت.
این برنامه توسط مادران بهصورت روزانه حداقل 1 بار و در هفته حداقل 5 روز تا زمان ترخیص نوزاد انجام میشد. زمان خواب و بیداری هر نوزاد در روز تعیینکننده زمان اجرای برنامه توسط مادر بود. همچنین مادران بهصورت تماموقت به روش آنلاین و حداقل 1 ساعت در روز بهصورت حضوری میتوانستند سؤالات و ابهامات خود را با پژوهشگر مطرح کنند. نوزادان گروه کنترل نیز تنها مراقبتهای روتین پرستاری و پزشکی بخش مراقبتهای ویژه نوزادان را دریافت میکردند و مادران آنها قبل از ترخیص آموزشی دریافت نمیکردند. پس از ارزیابی ثانویه و ترخیص در صورت تمایل مادر، آموزشها به گروه کنترل نیز ارائه میشد و پژوهشگر بعد از ترخیص این افراد نیز پاسخگوی سؤالات و ابهامات آنها بود.
توصیف مشخصات فردی و جمعیتشناختی نوزاد و مادر بهصورت میانگین و انحرافمعیار و تعداد و درصد در قالب جدول گزارش شده است. همچنین جهت بررسی اثر مداخله از تحلیل کوواریانس و از آزمون تی مستقل برای مقایسه دو گروه در مراحل قبل و بعد استفاده شد.
یافتهها
در این پژوهش 40 مادر حاضر در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان موردبررسی قرار گرفتند که اطلاعات جمعیتشناختی آنها و نوزادانشان به تفکیک گروهها برای متغیرهای کمی در
جدول شماره 3 و متغیر کیفی در
جدول شماره 4 ارائه شده است.
مقدار احتمال P مربوط به آزمون تی مستقل برای مقایسه گروهها ازنظر 3 متغیر سن تولد وزن کودک و سن مادر بهترتیب 0/378، 0/734، 0/734 بود که نشان میدهد 2 گروه در این موارد با یکدیگر تفاوت معناداری نداشتند (P>0/05).
همچنین برای مقایسه گروهها از نظر تحصیلات مادران از آزمون کایاسکوئر استفاده شد که باتوجهبه نتیجه (0/519=P)میتوان گفت توزیع سطح تحصیلات در 2 گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری نداشته است.
نمرات اضطرابی مادران نیز در دو گروه بهوسیله آزمون شاپیرو-ویلک موردبررسی قرار گرفت. مقدار P در 3 متغیر اضطراب آشکار، اضطراب پنهان و اضطراب کل بهترتیب 0/725 و 0/426 و 0/426 به دست آمد و نشان داد این 3 متغیر در مطالعه حاضر از توزیع نرمال پیروی کردهاند.
برای مقایسه 2 گروه از نظر نمرات اضطرابی و تغییرات آنها آزمون تی مستقل انجام شد. براساس نتایج بهدستآمده (
جدول شماره 5) 2 گروه در مقایسه با یکدیگر در نمرات اضطراب آشکار، اضطراب پنهان و اضطراب کل هم در قبل و هم بعد از مداخله تفاوت معناداری را نشان نمیدهند، اما بعد از تفاضل نمرات قبل و بعد در 3 متغیر (بهمنظور کنترل نمره قبل از مداخله)، ملاحظه میشود که میانگین تفاضل نمرات قبل و بعد برای اضطراب کل و اضطراب آشکار در 2 گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری دارند
پس از این، نمرات اضطرابی مادران و تأثیر مداخله بر آنها بهوسیله مدل تحلیل-کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت (جدول شماره 6).
نتایج این تحلیل نشان داد بعد از کنترل اثر نمره اضطراب آشکار قبل از مداخله، میانگین نمره اضطراب آشکار بعد از مداخله در 2 گروه تفاوت معناداری داشته است که نشان میدهد مداخله مزبور بر نمره اضطراب آشکار اثر معناداری داشته است (0/001=P)؛ اما میانگین نمره اضطراب پنهان بعد از مداخله در 2 گروه تفاوت معناداری نداشته که نشان میدهد مداخله مدنظر نتوانسته بر نمره اضطراب پنهان اثر معناداری نداشته باشد (0/05=P). بااینحال نهایتاً بررسی میانگین اضطراب کل در 2 گروه نشان میدهد مداخله بر اضطراب کل نیز مؤثر واقع شده است (0/004=P). اندازه اثر مداخله نیز در 2 متغیر اضطراب آشکار و اضطراب کل بهترتیب 27 و 20 درصد بوده است.
بحث
اگرچه پروتکل اجراشده در این پژوهش با هدف تأثیر بر نوزادان نارس و مادران آنها تدوین شده بود، اما قصد این مقاله بررسی یافتهها و نتایج مربوط به اضطراب مادران بود. دادههای آماری ثبتشده از نمونههای این پژوهش نشان داد این پروتکل بر سطح اضطراب آشکار و اضطراب کل مادران مؤثر بوده، اما سطح اضطراب پنهان آنها تغییر چشمگیری نداشته است. تأثیر مداخله روتکل اصلاحشده شنوایی-لامسه-بینایی-وستیبولار در مطالعات پیشین بر فاکتورهایی ازجمله تعامل مادر-نوزاد سنجیده شده است [11]، اما تابهحال تأثیر آن بر فاکتور اضطراب در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان موردبررسی قرار نگرفته بود. هولدیچ در یک مطالعه تأثیر 2 مداخله پروتکل اصلاحشده شنوایی-لامسه-بینایی-وستیبولار و مراقبت آغوشی کانگورویی را همزمان بر فاکتورهایی از مادران از جمله اضطراب آشکار بررسی کرده است [12].
نتایج آنها نشان داد سرعت کاهش اضطراب در مادرانی که از ماساژهای روتکل اصلاحشده شنوایی-لامسه-بینایی-وستیبولار استفاده کردهاند، بیشتر است، اما زمان ارزیابی آنها در 2 ماهگی نوزاد و پس از ترخیص از بیمارستان بوده و درواقع اضطراب سنجیدهشده در این مطالعه مربوط به موقعیت بخش مراقبتهای ویژه نوزادان نمیباشد. درحالیکه بررسی اضطراب موقعیتی مربوط به بخش مراقبتهای ویژه نوزادان و تلاش برای کاهش آنیکی از عوامل مهم در پژوهش حاضر بوده است به همین دلیل بازه زمانی ارزیابی اضطراب، بهمدت حضور مادر و نوزاد در این بخش محدود شده است. برنامه انتقال بیمارستان به خانه-بهینهسازی محیط نوزاد نارس شامل 2 بخش میباشد: 1. بخش مربوط به نوزاد که مداخله پروتکل اصلاحشده شنوایی-لامسه-بینایی-وستیبولار میباشد؛ 2. مربوط به مادران که شامل آموزشهای مادرانه و حمایت اجتماعی از او میباشد [13].
این برنامه نیز تأثیرات مثبتی بر تعامل مادر-نوزاد داشته است، اما بر سطح اضطراب مادران خصوصاً در موقعیت بخش مراقبتهای ویژه نوزادان اثرسنجی نشده است [11].
مداخلات مادرمحور دیگری نیز ازجمله برنامه افزایش تجارب حسی بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بر روی اضطراب مادران اثرسنجی شده است [14]. این مداخله در محیط بخش مراقبتهای ویژه نوزادان شروع میشود و به والدین آموزش میدهد که چگونه تجارب حسی مناسبی را برای نوزاد نارس خود فراهم کنند [15]، اما نتایج حاصل از آن نشان میدهد هیچ تأثیری بر سطح اضطراب و علائم افسردگی مادران نداشته است. البته سلامت روان و خصوصاً سطح اضطراب به عوامل مختلفی بستگی دارد و کنترل شرایطی همچون سابقه اختلالات و چالشهای روانپزشکی، عوامل فردی و حمایتهای اجتماعی و غیره میتواند بر آن اثرگذار باشد و نتایج مربوط به پژوهشهای مختلف را متمایز کند [14]. در سالهای اخیر مراقبت خانوادهمحور که از رویکردهای جدید در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان میباشد، رواج بیشتری پیداکرده است [16]. بااینحال لزوماً مشارکت خانواده و مادر باعث کاهش سطح اضطراب نمیشود. مداخلهای که لیندا فرانک جهت مشارکت والدین در روند مدیریت درد نوزادان نارس بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان انجام داد، بر میزان رضایت و افزایش همکاری والدین مؤثر بود، اما نتوانست استرس و اضطراب والدین را کاهش دهد [17]. بنابراین به نظر میرسد نوع آموزشها و شرایط مشارکت والدین نیز در این زمینه مؤثر است.
عدم تأثیرگذاری این پروتکل بر سطح اضطراب پنهان میتواند ناشی از مدتزمان کوتاه مداخله و نبود فاز پیگیری در پژوهش باشد. البته 2 مطالعه مشابه دیگر نیز در رابطه با اضطراب پنهان نتایجی همراستا با یافتههای این پژوهش را گزارش دادهاند [14، 18].
نتیجهگیری
کاهش سطح اضطراب آشکار در پژوهش حاضر نشان میدهد این پروتکل توانسته در موقعیت بستری نوزاد در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان برای مادران کمککننده باشد و محیط تنشزا، غیر منعطف و تکنولوژیک بخش مراقبتهای ویژه نوزادان را برای آنها قابلپذیرش کند؛ زیرا مادر پس از دریافت آموزشها و یادگیری تکنیکهای بازی، میتواند نقش والدگری خود را از محیط بخش مراقبتهای ویژه نوزادان شروع کند، تعاملی صحیح در راستای رشد و تکامل نوزاد خود داشته باشد و عنصری تأثیرگذار در بهبود شرایط او باشد. بااینحال نتایج نشان داد اضطراب پنهان و عمومی مادران همچنان پابرجا میماند. بنابراین به نظر میرسد این نوع اضطراب نیازمند مداخلاتی متفاوت است که در مطالعات بعدی باید به آن پرداخته شود.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این مطالعه در کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه علوم توانبخشی و رفاه اجتماعی با شناسه IR.USWR.REC.1399.115 ثبت شده است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از پایاننامه مقطع کارشناسیارشد فاطمه فرخیان در گروه کاردرمانی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی میباشد.
مشارکت نویسندگان
نگارش پیشنویس، ویراستاری و نهاییسازی: فاطمه فرخیان، آیدا راوریان؛ مفهومسازی، روششناسی، اعتبارسنجی، تحلیل، تحقیق و بررسی: همه نویسندگان.
تعارض منافع
بنا بر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از مرکز توسعه تحقیقات بالینی حضرت علیاصغر (ع) و ریاست محترم این مرکز، آقای دکتر ابوالحسن چوبدار جهت مشاوره و همکاری در اجرای این مطالعه تقدیر و تشکر میشود.
References
1.
Cong X, Wu J, Vittner D, Xu W, Hussain N, Galvin S, et al. The impact of cumulative pain/stress on neurobehavioral development of preterm infants in the NICU. Early Human Development. 2017; 108:9-16. [DOI:10.1016/j.earlhumdev.2017.03.003.] [PMID] [PMCID]
2.
World Health Organization. 15 Million babies born too soon. Geneva: World Health Organization; 2012. [Link]
3.
Rostami F, Soleimani F, Norouzi M, Hatamizadeh N, Mokhtarinouri J, Poshtmashhadi M. Preterm infant neurodevelopmental care training program and mother-infant attachment. International Journal of Womens Health and Reproduction Sciences. 2020; 8(2):192-7. [Link]
4.
Philpott-Robinson K, Lane SJ, Korostenski L, Lane AE. The impact of the Neonatal Intensive Care Unit on sensory and developmental outcomes in infants born preterm: A scoping review. British Journal of Occupational Therapy. 2017; 80(8):459-69.[DOI:10.1177/0308022617709761]
5.
Pisoni C, Spairani S, Fauci F, Ariaudo G, Tzialla C, Tinelli C, et aal. Effect of maternal psychopathology on neurodevelopmental outcome and quality of the dyadic relationship in preterm infants: An explorative study. The Journal of Maternal-Fetal & Neonatal Medicine. 2020; 33(1):103-12. [DOI:10.1080/14767058.2018.1487935] [PMID]
6.
Davis L, Edwards H, Mohay H, Wollin J. The impact of very premature birth on the psychological health of mothers. Early Human Development. 2003; 73(1-2):61-70. [DOI:10.1016/s0378-3782(03)00073-2] [PMID]
7.
Shaw RJ, Deblois T, Ikuta L, Ginzburg K, Fleisher B, Koopman C. Acute stress disorder among parents of infants in the neonatal intensive care nursery. Psychosomatics. 2006; 47(3):206-12.[DOI:10.1176/appi.psy.47.3.206] [PMID]
8.
Bakewell-Sachs S, Gennaro S. Parenting the Post-NICU premature infant. MCN. The American Journal of Maternal Child Nursing. 2004; 29(6):398-403. [DOI:10.1097/00005721-200411000-00011] [PMID].
9.
Bastani F, Roohi Rahimbeigloo E, Rahnavard Z, Haghani H. [State anxiety in mothers with vulnerable neonates who give birth by caesarean section (Persian)]. Iran Journal of Nursing. 2014; 27(90 - 91):131-9. [Link]
10.
Mahram B. [Spielberger test standardization in Mashhad city (Persian)] [MA thesis]. Tehran:Allameh Tabatabai; 1994. [Link]
11.
White-Traut R, Norr KF, Fabiyi C, Rankin KM, Li Z, Liu L. Mother-infant interaction improves with a developmental intervention for mother-preterm infant dyads. Infant Behavior & Development. 2013; 36(4):694-706. [PMID] [PMCID]
12.
Holditch-Davis D, White-Traut RC, Levy JA, O'Shea TM, Geraldo V, David RJ. Maternally administered interventions for preterm infants in the NICU: Effects on maternal psychological distress and mother-infant relationship. Infant Behavior & Development. 2014; 37(4):695-710. [PMID] [PMCID]
13.
White-Traut RC, Rankin KM, Yoder JC, Liu L, Vasa R, Geraldo V, et al. Influence of H-HOPE intervention for premature infants on growth, feeding progression and length of stay during initial hospitalization.Journal of Perinatology. 2015; 35(8):636-41. [PMID] [PMCID]
14.
Pineda R, Wallendorf M, Smith J. A pilot study demonstrating the impact of the supporting and enhancing NICU sensory experiences (SENSE) program on the mother and infant. Early Human Development. 2020; 144:105000. [PMID] [PMCID]
15.
Pineda R, Raney M, Smith J. Supporting and enhancing NICU sensory experiences (SENSE): Defining developmentally-appropriate sensory exposures for high-risk infants. Early Human Development. 2019; 133:29-35. [DOI:10.1016/j.earlhumdev.2019.04.012] [PMID]
16.
Altimier L, Phillips R. The neonatal integrative developmental care model: Advanced clinical applications of the seven core measures for neuroprotective family-centered developmental care.Newborn and Infant Nursing Reviews. 2016; 16(4):230-44. [DOI:10.1053/j.nainr.2016.09.030]
17.
Franck LS, Oulton K, Nderitu S, Lim M, Fang S, Kaiser A. Parent involvement in pain management for NICU infants: A randomized controlled trial. Pediatrics. 2011; 128(3):510-8. [PMID]
18.
Melnyk BM, Alpert-Gillis L, Feinstein NF, Fairbanks E, Schultz-Czarniak J, Hust D, et al. Improving cognitive development of low-birth-weight premature infants with the COPE program: A pilot study of the benefit of early NICU intervention with mothers. Research in Nursing & Health. 2001; 24(5):373-89. [PMID]