مقدمه
سازمان جهانی بهداشت برآورد کرده است که از میان 1/17 بیلیون فرد دارای معلولیت در سرتاسر دنیا، 740 میلیون نفر در سن کار قرار دارند، ولی فقط 2 تا 4 درصد از آنها، فعالیتهای مولد انجام میدهند [
1]. به علاوه، این افراد حدود 15 درصد از جمعیت هر کشور را تشکیل میدهند [
2]. در کشورهای در حال توسعه مانند ایران، نرخ بیکاری افراد دارای معلولیت در سن کار، 80 تا 90 درصد است [
3].
اشتغال به عنوان علت و نیز پیامد، مستقیماً با سلامت و بهزیستی کارکنان مرتبط است [
4،
5]. به علاوه، حرفه باید با تواناییهای جسمی فرد نیز همخوانی داشته باشد. در غیر این صورت فرد ممکن است احساس کند که از عهده شغل خود برنمیآید و به نوعی طرد شده است [
6،
7]. افراد دارای معلولیت با نابرابریهای اقتصادی اجتماعی، محدودیتهای ارتباطی [
8] و موانع فیزیکی [
9] بیشتری برای ورود به بازار کار مواجهاند و استرس بیشتر [
10] و وضعیت سلامت بدتری [
8،
11 ,12, 13] را در مقایسه با افراد عادی تجربه میکنند. بنابراین، اشتغال به عنوان یک مکانیسم جهت جبران نسبی نواقص جسمانی و اجتماعی افراد دارای معلولیت، بازسازی زندگی روزمره [
14] و ارتقای کیفیت زندگی آنها [
15]، نقش پررنگتری برای افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی دارد.
مطالعات صورتگرفته پیرامون تأثیر نوع استخدام بر وضعیت سلامت در افراد عادی بیان کردهاند که اشتغال پارهوقت با سلامت کمتر در هر دو جنسیت، ولی با پیامدهای منفی بیشتر برای زنان همراه است [
4,
16]. راس و میروفسکی [
5] اظهار کردند که اشتغال دارای نقش دوگانه علت اجتماعی و نیز انتخاب اجتماعی در رابطه با سلامت افراد است. آنها بیان کردند که زنان و مردانی که دارای شغل تماموقت بودند، در مقایسه با سایرین وضعیت سلامت بهتری داشتهاند [
5]. با این حال، اطلاعات کمی در رابطه با تأثیر وضعیت استخدام و نوع شغل بر سلامت شاغلین دارای معلولیت وجود دارد.
استرس شغلی را میتوان تجمع استرسزاها و موقعیتهای شغلیای دانست که اکثر افراد، آن موقعیتها را استرسزا میدانند [
17]. بهوضوح روشن است که استرس شغلی نقش معناداری در تشدید افسردگی کارکنان و پایین آوردن سطح سلامت عمومی آنها دارد [
18،
19]. ولی نکته حائز اهمیت در مورد افراد دارای معلولیت این است که از یکسو، معلولیت خود یک عامل استرسزاست و از سوی دیگر، استرس شغلی میتواند یک ریسکفاکتور برای معلولیت باشد [
20]. بنابراین، افراد دارای معلولیت به لحاظ محدودیتهای فیزیکی و نیز عوامل روانشناختی، استرس شغلی بیشتری را تجربه میکنند [
10]. با این حال، مطالعات اندکی به بررسی روابط بین استرس شغلی و وضعیت سلامت در میان شاغلین دارای معلولیت جسمی حرکتی پرداختهاند.
مطالعات متعددی تلاش کردهاند تا عوامل مؤثر بر جوانب مختلف سلامت افراد دارای معلولیت را تعیین کنند. عالی و همکاران بیان کردند که مشکلات اجتماعی با اضطراب و افسردگی افراد دارای معلولیت ذهنی ارتباط مثبت و با کیفیت زندگی آنها ارتباط منفی دارد [
21]. به علاوه، نشان داده شده است که عدم درک نیازهای خاص افراد دارای معلولیت از سوی صاحبان کسب و کار میتواند منجر به افزایش ترک شغل [
6] و استرس در آنها و نیز کاهش میزان سلامت عمومی آنها شود [
6،
22،
23].
بنابر مطالعات پیشین، افراد دارای معلولیت در مقایسه با افراد عادی، از نظر استرس، سلامت و شاخصهای جمعیتشناختی اجتماعی در وضعیت بدتری قرار دارند [
8،
10 ,11 ,12, 13]. به علاوه، خاص بودن شرایط این افراد که از معلولیت آنها منشأ میگیرد، بیش از پیش لزوم متناسبسازی شرایط و محیط کار با توانمندیها و محدودیتهای آنها را پررنگ میکند. با وجود این، مطالعات اندکی به شناسایی و ارزیابی شرایط کاری حاکم بر این افراد مانند تأثیر وضعیت استخدام و نوع شغل بر سلامت عمومی و استرس شغلی آنها، بهویژه در مورد شاغلین دارای معلولیتهای جسمی حرکتی پرداختهاند و دانش اندکی در این رابطه در دسترس است. بنابراین، هدف از این مطالعه بررسی نقش وضعیت استخدام و نوع شغل و سایر عوامل در پیشبینی سلامت عمومی، و نیز آزمون روابط بین استرس شغلی و سلامت عمومی با توجه به عوامل جمعیتشناختی در میان افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی شاغل در کارگاههای متعلق به بهزیستی شهر تهران، بود.
روش بررسی
پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی بود که دادههای آن به صورت مقطعی از فروردین 1398 تا شهریور 1398 گردآوری شدند. بر اساس آخرین آمار (1394) تعداد مراکز حرفهآموزی افراد دارای معلولیت در تهران 23 مرکز برآورد شده است [
24]. از میان این مراکز، نُه مرکز جهت اجرای مطالعه اعلام آمادگی کردند که تعداد افراد معلول جسمی حرکتی تحت پوشش آنها حدود هشتصد نفر بود. طبق جدول مورگان انتخاب 260 نفر به عنوان افراد نمونه از این جامعه هشتصدنفری کفایتِ لازم را دارد [
25]. بنابراین، با توجه به احتمال ریزش تعداد افراد نمونه در خلال مطالعه، 273 نفر از این افراد به روش نمونهگیری در دسترس، انتخاب شدند. کارگاههای موردبررسی، تحت نظارت سازمان بهزیستی کشور بوده و به منظور توانمندسازی این افراد از طریق فراهم آوردن اشتغال حمایتی، مشغول به کار هستند [
26]. معیار ورود افراد به مطالعه، داشتن یکی از انواع معلولیت جسمی حرکتی، داشتن سن بالای 20 سال و سابقه کار بیش از یک سال بود. داشتن سابقه کاری کمتر از شش ماه و ابتلا به اختلالات عصبی و روانشناختی شدید، معیارهای خروج افراد از مطالعه بودند.
در این مطالعه، منظور از سلامت، نمره کسبشده از سوی شرکتکنندگان در پاسخ به پرسشنامه سلامت عمومی 28سؤالی گلدبرگ (1979) بود [
27]. این پرسشنامه از چهار زیرمقیاس علائم جسمانی، اضطراب و بیخوابی، اختلال عملکرد اجتماعی و علائم افسردگی تشکیل شده است. نمره بالاتر نشاندهنده سلامت عمومی پایینتر است و بالعکس. روایی و پایایی این پرسشنامه توسط طباطبایی در مطالعهای روی جمعیت معلولین جسمیـ حرکتی ایران مورد بررسی قرار گرفت (ضریب آلفای کرونباخ=0/96) [
7].
به علاوه، از شاخص استرس شغلی که توسط بلکیک و براساس مفهوم ارگونومی شناختی و در 58 سؤال توسعه یافته است، برای ارزیابی استرس شغلی استفاده شد [
28]. این پرسشنامه علاوه بر اطلاعات عمومی مربوط به شغل، پنج عامل استرسزای اصلی را دربر میگیرد: شرایط فیزیکی محل کار، حوادث و جراحتها، فشار زمانی، مشکلات محل کار و موقعیتهای تصمیمگیری [
28]. نمره بالاتر از 43 نشاندهنده استرس زیاد است و بالعکس. روایی و پایایی نسخه فارسی این پرسشنامه در مطالعه طباطبایی و همکاران مورد ارزیابی قرار گرفت و ضریب آلفای کرونباخ آن 0/78 گزارش شد [
29]. ویژگیهای جمعیتشناختی اجتماعی از قبیل جنسیت، وضعیت تأهل، وضعیت استخدام و نوع شغل نیز از طریق یک پرسشنامه محققساخته گردآوری شد.
برای تجزیه و تحلیل تفاوتها در نمرات مربوط به استرس شغلی و سلامت عمومی پاسخدهندگان با توجه به جنسیت، نوع شغل، وضعیت تأهل و استخدام آنها، از آزمونهای تی دو گروه مستقل و آنالیز واریانس یکطرفه استفاده شد. به علاوه، از یک آنالیز رگرسیون خطی چندمتغیره به روش گامبهگام پسرونده روی تمامی زیرمقایسها جهت آزمون ارتباط بین چهار زیرمقیاس سلامت عمومی (متغیرهای وابسته) و پنج زیرمقیاس استرس شغلی (متغیرهای مستقل) با تعدیل متغیرهای جمعیتشناختی استفاده شد. نوع شغل، شامل چهار رده است که با سه متغیر ظاهری به مدل وارد شد. اگر یکی از آنها معنادار بود، بقیه ردهها نیز در مدل نگه داشته میشدند. پیشفرضهای مربوط به نرمالیتی و خطی بودن با استفاده از نمودارهای Q-Q و جزئی مورد تأیید قرار گرفتند. مستقل بودن خطاها با استفاده از آزمون دوربین واتسون بررسی شد. معیار تورم واریانس (Variance Inflation Factor) کمتر از 5 نیز نشان داد که در مدل، در رابطه بین متغیرهای مستقل با متغیر وابسته همخطی وجود ندارد. همچنین، با استفاده از نمودارهای ZRESID* و ZPRED*، همواریانسی نیز مورد تأیید قرار گرفت. ضریب تعیین R2 میزان درصد تبیین واریانس و تغییرات متغیر وابسته توسط مجموعه متغیرهای مستقل را نشان میدهد. آنالیز دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 24 و در سطح معناداری 0/05>P انجام شد.
یافتهها
میانگین (انحراف معیار) سنی شاغلین دارای معلولیت جسمی حرکتی شرکتکننده در مطالعه 33/65 (3/76) بود. اکثر شرکتکنندهها در محدوده سنی 30 تا 39 سال (55/2 درصد)، مرد (60/4 درصد)، متأهل (60/4 درصد)، با استخدام پارهوقت (67 درصد) و در کارهای تولیدی ( 30درصد) شاغل بودند. 28/3 درصد از آنها در امور هنری، 23/1 درصد در مشاغل صنعتی و مابقی به عنوان کارگر ساده مشغول به کار بودند. آزمون کولموگروف اسمیرنف نشان داد که پیشفرضهای استفاده از آزمونهای پارامتریک برقرار است (0/05>P). بنابراین از دو آزمون تی دو گروه مستقل و آنالیز واریانس یکطرفه استفاده شد.
نتایج
جدول شماره 1 حاکی از آن است که بین میانگین برخی از زیرمقیاسهای سلامت عمومی و اکثر زیرمقیاسهای استرس شغلی شاغلین دارای معلولیت جسمی حرکتی بر حسب جنسیت و وضعیت تأهل آنها (بدون لحاظ کردن اثر دیگر متغیرها)، تفاوت معناداری وجود دارد (005/P<0).
زنان، علائم جسمانی، سوءعملکرد اجتماعی و استرس شغلی بیشتری داشتند. با توجه به مقادیر میانگین بیشتر در افراد متأهل، آنها استرس شغلی بیشتری را تجربه میکنند، در حالی که علائم جسمانی و افسردگی در آنها کمتر از همکاران مجرد خود است. به علاوه، با ملاحظه وضعیت استخدام نیز تفاوت معناداری بین زیرمقیاسهای سلامت عمومی و استرس شغلی مشاهده شد (005/P<0). مقادیر میانگین بزرگتر در میان شاغلین پارهوقت، نشاندهنده مواجهه بیشتر آنها با شرایط فیزیکی استرسزا و حوادث بیشتر در محیط کار، در مقایسه با سایرین است.
جدول شماره 2، وجود اختلاف بین میانگین زیرمقیاسهای سلامت عمومی و استرس شغلی در گروههای شغلی مختلف را از طریق آنالیز واریانس نشان میدهد (001/P<0).
برای مقایسه این زیرمقیاسها در گروههای شغلی مختلف به صورت دوبهدو، از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد (
جدول شماره 3).
میزان علائم جسمانی در گروه صنعتی اختلاف معناداری با سایر گروهها داشت (001/P<0). مشاغل هنری دارای میزان اضطراب و اختلال عملکرد اجتماعی بالاتری بودند (05/P<0). میزان افسردگی در گروههای هنری، صنعتی و تولیدی به طور معناداری با هم متفاوت است (001/P<0). به علاوه، نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که سلامت عمومی افراد دارای معلولیت شاغل در امور صنعتی و هنری به طور معناداری بیشتر از مشاغل تولیدی و کارگر ساده است (001/P<0). این درحالی است که میزان علائم جسمانی بیشتری را تجربه میکنند. علاوه بر این، افراد شاغل در امور صنعتی به طور معناداری استرس بیشتری در مقایسه با بقیه مشاغل داشتند و نیز استرس کارگران ساده بیشتر از افراد شاغل در کارهای تولیدی بود (001/P<0).
به منظور شناسایی متغیرهای پیشبینیکننده سلامت عمومی ضمن تعدیل اثر متغیرهای جمعیتشناختی، از آنالیز رگرسیون خطی چندمتغیره روی دادهها استفاده شد (
جدول شماره 4).
ضرایب، تغییر نمره هر زیرمقیاس در اثر تغییر هریک از متغیرهای مستقل را برآورد میکنند. برای مثال، میانگین نمره علائم جسمانی با هر یک سال افزایش سن، در صورت ثابت بودن سایر متغیرها، 0/16 افزایش مییابد (β=0/16, P<0/001). با وجود این، افزایش سن تغییر معناداری در دیگر زیرمقیاسهای سلامت عمومی ایجاد نمیکند. زنان دارای معلولیت در مقایسه با مردان، علائم جسمانی بیشتری داشتند (β=1/97, P<0/001). وضعیت تأهل تأثیر معناداری بر زیرمقیاسهای سلامت عمومی ندارد. به علاوه، نتایج نشان داد استخدام پارهوقت مستقیماً با علائم جسمانی و افسردگی مرتبط بود (β=1/26,1/51, P<0/001). کارهای تولیدی به طور معناداری (001/P<0) با افزایش علائم جسمانی، اضطراب، بیخوابی و افسردگی ارتباط داشتند (به ترتیب، 1/95 و 1/53 ،1/β=28). بنابراین زن بودن، اشتغال پارهوقت و کار در امور تولیدی، پیشبینیکنندههای معنادار علائم جسمانی و افسردگی در شاغلین دارای معلولیت جسمی حرکتی بودند. به علاوه، از میان زیرمقیاسهای استرس شغلی، شرایط فیزیکی محیط کار، مشکلات و موقعیتهای تصمیمگیری در محل کار، بیشترین ارتباط را با علائم جسمانی داشتند (به ترتیب، 0/14 و 0/13 ،7/β=0). به طور کلی، نتایج نشان داد که بهترین تناسب مدل برای علائم جسمانی بود (49درصد=R2). این بدان معنی است که 49 درصد از تغییرات علائم جسمانی را میتوان از طریق متغیرهای مستقل تبیین کرد.
بحث
هدف از این مطالعه بررسی نقش پیشبینیکننده وضعیت استخدام و نوع شغل و نیز آزمون روابط بین استرس شغلی و سلامت عمومی با توجه به عوامل جمعیتشناختی در افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی شاغل در تهران بود. نتایج مطالعه نشان داد که زنان علائم جسمانی بیشتری را در مقایسه با مردان داشتند. زنان دارای معلولیت فعالیت بیشتری در محل کار داشتند و درنتیجه با شرایط فیزیکی نامناسب و موقعیتهای تصمیمگیری بیشتری مواجه میشدند. هر دوی این متغیرها، مستقیماً پیشبینیکننده علائم جسمانی بودند. این ترکیب باعث استرس شغلی بیشتر در زنان و در نتیجه کاهش سطح سلامت عمومی آنها در مقایسه با مردان میشود. این نتایج با یافتههای حاصل از مطالعه کوزاک و همکاران [
7]، تسای [
15] و رجعتی و همکاران [
30] مطابقت دارد. زنان معلول به علت جنسیت و نیز ناتوانی خود، از یک نابرابری دوگانه رنج میبرند [
12،
31،
32]. با این حال، یافتههای مطالعه حاضر با نتایج مطالعه تسای [
15] مغایر است؛ چراکه از نظر او، اختلاف معناداری در زیرمقیاسهای سلامت در بین زنان و مردان شاغل دارای معلولیت وجود ندارد. این مغایرت را از این جهت میتوان تبیین کرد که ماهیت مشاغلی که کارکنان در مطالعه حاضر انجام میدادند، کاملاً با مشاغل مورد بررسی در مطالعه تسای [
15] متفاوت هستند. شرکتکنندگان مطالعه حاضر، در کارگاههای تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور [
26] و در مشاغل صنعتی، تولیدی و هنری یا مربوط به نظافت مشغول به کار بودند. در حالی که گروه نمونه مورد مطالعه تسای [
15]، افراد دارای معلولیت شاغل در یک شرکت الکترونیک با وظایف مونتاژ ثابت و یکنواخت بودند.
در این مطالعه، تعداد شاغلین متأهل (60/4 درصد) بیشتر از همکاران مجرد خود بود که خود نشاندهنده اهمیت بیشتر استقلال اقتصادی اجتماعی از نگاه افراد متأهل دارای معلولیت است. علیرغم استرس شغلی بیشتر در شاغلین متأهل دارای معلولیت (
جدول شماره 1)، وضعیت تأهل هیچ تأثیر معناداری بر سلامت عمومی شاغلین نداشت (
جدول شماره 4). این یافته با مطالعه تسای [
15] همخوانی ندارد؛ چراکه وی نشان داد افراد شاغل متأهل دارای معلولیت سلامت عمومی بهتری دارند. این مغایرت میتواند ناشی از تفاوت در نحوه ارزیابی سلامت عمومی بین این دو مطالعه باشد. مقیاس بهکاررفته در مطالعه تسای [
15]، سلامت عمومی را تنها به عنوان یک زیرمقیاس کلی درنظر میگیرد، در حالی که، در مطالعه ما مقیاسی جداگانه شامل چهار زیرمقیاس است. بر اساس آنالیز رگرسیون، وضعیت تأهل، در مقایسه با دیگر متغیرهای مستقل، تأثیر ضعیفتری بر سلامت عمومی داشت، بنابراین از مدل حذف شد.
به علاوه شاغلین پارهوقت، با عوامل زیانآور فیزیکی/ارگونومیک و فشار زمانی بیشتری در محیط کار مواجه بودند و درنتیجه، استرس شغلی بیشتری را در مقایسه با کارکنان تماموقت تجربه کردند. متعاقباً، میزان علائم جسمانی و افسردگی در آنها بیشتر بود. این نتایج با یافتههای عالی و همکاران [
21] مبنی بر وجود ارتباط مثبت بین فرصتهای کمتر اشتغال با اضطراب و افسردگی، مطابقت داشت. همچنین، این نتایج با مطالعات کوزاک و همکاران [
7]، لیسات و همکاران [
23] و سالگوئرو و همکاران [
33] مشابهت دارد. پاگن [
34] اظهار کردکه افراد دارای معلولیت در اروپا ترجیح میدهند که به صورت پارهوقت استخدام شوند تا بتوانند تعادل بین کار و سلامت خود را حفظ کنند. به طور مشابه، اکثر شرکتکنندگان در مطالعه حاضر نیز کارکنان پارهوقت بودند (67درصد). با وجود این، تفاوت مطالعه حاضر با پژوهش پاگن [
34] در این است که شرکتکنندگان مطالعه حاضر زمینهای برای انتخاب نوع اشتغال خود به صورت پارهوقت نداشتند. این اختلاف را میتوان به عوامل اقتصادی اجتماعی خاص کشورهای در حال توسعه مانند ایران نسبت داد؛ چراکه معمولاً در این کشورها فرصتهای اشتغال محدود، رقابت بر سر تصدی امور زیاد و امنیت شغلی پایین است. بنابراین، مشارکتکنندگان پارهوقت مطالعه حاضر ممکن است برای نشاندادن شایستگیها و افزایش امنیت شغلی خود، خود را بیشتر در کار درگیر کنند و فعالتر باشند. با این حال، همانطور که پاگن [
34،
35] توصیه کرده است، باید فرصتهای اشتغال پارهوقت و خوداشتغالی از سوی سیاستگذاران مورد تشویق و حمایت قرار گیرد تا بتوان انطباق بهتری را بین معلولیت و کار افراد دارای معلولیت فراهم کرد و در عین حال، میزان اشتغال آنها را افزایش داد که این امر به نوبه خود، با بهبود سلامت آنها همراه خواهد بود.
نتایج نشان داد که شرکتکنندگان شاغل در کارهای تولیدی از قبیل دوخت لباس کار و دستکش، به علت فعالیتهای متعدد لازم برای انجام شغلشان، بیشتر با شرایط فیزیکی نامناسب محل کار مواجه هستند و این موضوع مستقیماً با میزان بیشتر علائم جسمانی در آنها مرتبط است. علاوه بر این، آنها اضطراب و افسردگی بیشتری نیز داشتند. افراد دارای معلولیت شاغل در امور هنری مانند ساخت صنایع دستی، سفال و رنگ کردن آنها، از نظر اضطراب در رتبه بعدی قرار داشتند (
جدول شماره 4). مواجهه با اضطراب بالا و نیز اختلال در عملکرد اجتماعی (
جدول شماره 3) میتواند منجر به افزایش استرس شغلی در آنها شده و سلامت عمومی آنها را تحت تأثیر قرار دهد. این تأثیر به علت ماهیت شغل آنهاست که بعضاً مبتنی بر نظر و سلیقه مشتریان است. بسته به تعداد و تنوع سفارشات، ممکن است با سرعت کار بالا، محدودیت زمانی و مشکلات مربوط به تعارضهای محیط کار و نیز تصمیمات چالشبرانگیز بیشتری مواجه شوند. افسردگی بیشتر در کارگران ساده میتواند از شرایط کاری آنها منشأ بگیرد. آنها معمولاً از بقیه کارکنان جدا هستند، ارتباطات اجتماعی کمتری دارند و جراحتهای بیشتری را تجربه میکنند. بطور مشابه، نیدهَمِر و چَستَنگ [
36] بیان کردند که نیازهای روانشناختی زیاد و حمایت اجتماعی کم، با شروع اولین علائم افسردگی مرتبط هستند.
بر اساس یافتههای مطالعه حاضر، میزان بالای استرس شغلی ارتباط مستقیمی با نمرات بالاتر در زیرمقیاسهای سلامت عمومی دارد. این یافته با این پیشفرض کلی که علائم جسمانی و اضطراب را میتوان از طریق استرس پیشبینی کرد، مطابقت دارد. مطالعات پیشین نیز وجود این رابطه مواجهه پاسخ را تأیید کردهاند [
15،
18]. یافته مطالعه حاضر، مبنی بر وجود تفاوت در علائم جسمانی و سلامت افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی شاغل برحسب نوع شغل آنها، میتواند مکمل علل تفاوت وضعیت سلامت در گروههای مختلف افراد دارای معلولیت که توسط رولند و همکاران [
37] مورد مطالعه قرار گرفتند، باشد.
نتیجهگیری
وضعیت استخدام و نوع شغل پیشبینیکنندههای معنادار استرس شغلی هستند که خود منجر به تفاوت در وضعیت سلامت عمومی افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی میشوند. با توجه به بیشتر بودن علائم جسمانی و افسردگی در شاغلین پارهوقت، به نظر میرسد میتوان با تبدیل وضعیت استخدام این افراد به تماموقت، بار استرسی وارد بر آنها را کمتر کرد و به تبع آن، سلامت آنها را بهبود بخشید. به علاوه، زنان و افراد متأهل استرس شغلی بیشتری را تجربه میکنند و علائم جسمانی در آنها بیشتر است. این امر نشاندهنده لزوم ایجاد تطابق هرچه بیشتر بین بارکاری ذهنی و فیزیکی وارد بر این افراد و توانمندیهای آنهاست. شناسایی این نوع ریسکفاکتورها و فهم نحوه ارتباط این عوامل، متخصصین ارگونومی و توانبخشی شغلی را قادر میکند تا با بهکارگیری اصول مربوطه از طریق طراحی مداخلات مناسب، اقدام به اصلاح شرایط محیط کار این گروه خاص و نیز بهینهسازی سلامت و بهزیستی آنها کنند.
این مطالعه دارای چند محدودیت بود. گردآوری دادهها به صورت مقطعی انجام شد. این امر صرفاً امکان ارزیابی ارتباط بین متغیرها را میدهد و نمیتوان رابطه علت و معلولی و ترتیب زمانی پدیدهها را ارزیابی کرد. به علاوه کارگاههای تولیدی موردمطالعه در سطح شهر پراکنده بودند و آمار دقیق و رسمیای از تعداد کارکنان تحت پوشش آنها در دسترس نبود. افراد مورد مطالعه دارای معلولیتهای جسمی حرکتی مختلفی بودند. بنابراین، برخی از آنها قادر به تکمیل پرسشنامهها نبوده و از شرکت در مطالعه خودداری کردند. علاوه بر این، با توجه به نقش معنادار سایر عوامل جمعیتشناختی اجتماعی مانند زندگی در شهر یا روستا، درآمد [
15،
32] و نوع معلولیت [
12] در سلامت و فرصتهای اشتغال افراد دارای معلولیت، بررسی و لحاظ کردن آنها هدف مطالعه حاضر نبود.
با توجه به یافتههای مطالعه، به نظر میرسد فراهم آوردن امکان استخدام تماموقت و نیز لحاظ کردن ماهیت کاری خاص شاغلین دارای معلولیت جسمی حرکتی در توانبخشی شغلی از طریق اجرای مداخلات طراحی مجدد شغل که ویژگیهای خاص این افراد را مورد توجه قرار میدهند، امری ضروری است. با توجه به اینکه این مطالعه روی افراد شاغل در کارگاههای تحت پوشش سازمان بهزیستی تهران صورت گرفت، ذکر این نکته حائز اهمیت است که بایستی در بهکارگیری نتایج این مطالعه برای سایر افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی شاغل در سایر صنوف یا صنایع، احتیاط لازم را به عمل آورد. پیشنهاد میشود مطالعات آتی به بررسی این متغیرها در محیط کار این نوع افراد در صنایع و مشاغل مختلف بپردازند.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این مطالعه توسط کمیته اخلاق دانشگاه علومپزشکی تهران به شماره IR.TUMS.SPH.REC.1395.18.67 مورد تأیید قرار گرفته است. قبل از شروع مطالعه، هدف از مطالعه برای تمامی شرکتکنندگان شرح داده شد و آنها فرم رضایتنامه جهت شرکت در مطالعه را تکمیل کردند. به آنها اطمینان داده شد که اطلاعات شخصی آنها محرمانه باقی خواهد ماند.
حامی مالی
این تحقیق هیچ گونه کمک مالی از سازمانهای تأمین مالی در بخشهای عمومی ، تجاری یا غیرانتفاعی دریافت نکرد.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی: سید ابوالفضل ذاکریان، سعید قانع عزآبادی و کیانوش عبدی؛ روششناسی: سید ابوالفضل ذاکریان، سعید قانع و لیلا نظامآبادی فراهانی؛ اعتبارسنجی: سید ابوالفضل ذاکریان، سعید قانع عزآبادی، لیلا نظامآبادی فراهانی و کیانوش عبدی؛ تحلیل: سعید قانع عزآبادی، لیلا نظامآبادی فراهانی و کیانوش عبدی؛ تحقیق و بررسی: سید ابوالفضل ذاکریان، سعید قانع عزآبادی، لیلا نظامآبادی فراهانی و مارال سعادت؛ منابع: سعید قانع عزآبادی، مارال سعادت و کیانوش عبدی؛ نگارش پیشنویس: سعید قانع عزآبادی، لیلا نظامآبادی فراهانی و مارال سعادت؛ ویراستاری و نهاییسازی نوشته: سعید قانع عزآبادی، کیانوش عبدی و سیدابوالفضل ذاکریان؛ نظارت و مدیریت پروژه: کیانوش عبدی و سیدابوالفضل ذاکریان.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان این مقاله تعارض منافع ندارد.
References
1.
World Health Organization. World report on disability [Internet]. 2011 [Updated 14 December 2011]. Available from: https://www.who.int/disabilities/world_report/2011/en/
2.
Hosseini A. [Traditional rehabilitation in the village case: disabled and aged persons in the villages of tehran province (Persian)]. Social Development and Welfare Planning. 2011; 2(2):33-15. https://qjsd.atu.ac.ir/article_3632_6a50b3b216b43b38a2d5aeb0316562c2.pdf
3.
United Nations. Factsheet on Persons with Disabilities [Internet]. 2007 [Updated 2007]. Available from: https://www.un.org/development/desa/disabilities/resources/factsheet-on-persons-with-disabilities.html
4.
Rodriguez E. Marginal employment and health in Britain and Germany: Does unstable employment predict health? Social Science & Medicine. 2002; 55(6):963-79. [DOI:10.1016/S0277-9536(01)00234-9]
5.
Ross CE, Mirowsky J. Does employment affect health? Journal of Health and Social Behavior. 1995; 36(3):230-43. [DOI:10.2307/2137340] [PMID]
6.
Tabatabaei S. Study of self esteem and mental health of orthopaedically handicapped in relation to their employment status in Iran. Chandigarh, India: Panjab University; 2003.
7.
Kozak A, Kersten M, Schillmöller Z, Nienhaus A. Psychosocial work-related predictors and consequences of personal burnout among staff working with people with intellectual disabilities. Research in Developmental Disabilities. 2013; 34(1):102-15. [DOI:10.1016/j.ridd.2012.07.021] [PMID]
8.
Mithen J, Aitken Z, Ziersch A, Kavanagh AM. Inequalities in social capital and health between people with and without disabilities. Social Science Medicine. 2015; 126:26-35. [DOI:10.1016/j.socscimed.2014.12.009] [PMID]
9.
Abdi K, Arab M, Rashidian A, Kamali M, Khankeh HR, Farahani FK. Exploring barriers of the health system to rehabilitation services for people with disabilities in Iran: A qualitative study. Electronic Physician. 2015; 7(7):1476-85. [DOI:10.19082/1476] [PMID] [PMCID]
10.
Merz MA, Bricout JC, Koch LC. Disability and job stress: Implications for vocational rehabilitation planning. Work. 2001; 17(2):85-95. https://content.iospress.com/articles/work/wor00175
11.
Ayoubi Avaz K, Hashemi O, Karami S, Rassafiani M, Hatami R. [Comparison of general health and depression in the people covered with the Community-Based Rehabilitation program (CBR) With the Non-Covered (Persian)]. Archives of Rehabilitation. 2018; 19(1):54-63. [DOI:10.21859/jrehab.19.1.54]
12.
Kavanagh AM, Krnjacki L, Aitken Z, LaMontagne AD, Beer A, Baker E, et al. Intersections between disability, type of impairment, gender and socio-economic disadvantage in a nationally representative sample of 33,101 working-aged Australians. Disability and Health Journal. 2015; 8(2):191-9. [DOI:10.1016/j.dhjo.2014.08.008] [PMID]
13.
Reichard A, Stolzle H, Fox MH. Health disparities among adults with physical disabilities or cognitive limitations compared to individuals with no disabilities in the United States. Disability and Health Journal. 2011; 4(2):59-67. [DOI:10.1016/j.dhjo.2010.05.003] [PMID]
14.
Donnell CM, Mizelle ND, Zheng Y. Consumers of vocational rehabilitation services diagnosed with psychiatric and substance use disorders. Journal of Rehabilitation. 2009; 75(3):41-9. https://web.b.ebscohost.com/abstract?
15.
Tsai SY. Health-related quality of life association with work-related stress and social support among female and male disabled employees. Women Health. 2016; 56(8):957-76. [DOI:10.1080/03630242.2016.1145172] [PMID]
16.
Pirani E, Salvini S. Is temporary employment damaging to health? A longitudinal study on Italian workers. Social Science & Medicine. 2015; 124:121-31. [DOI:10.1016/j.socscimed.2014.11.033] [PMID]
17.
Quick JC, Quick JD, Nelson DL, Hurrell Jr JJ. Stress in organizations. Preventive stress management in organizations. Washington, DC, US: American Psychological Association; 1997. [DOI:10.1037/10238-001]
18.
Khamisa N, Oldenburg B, Peltzer K, Ilic D. Work related stress, burnout, job satisfaction and general health of nurses. International Journal of Environmental Research and Public Health. 2015; 12(1):652-66. [DOI:10.3390/ijerph120100652] [PMID] [PMCID]
19.
Zhong JIE, You J, Gan Y, Zhang Y, Lu C, Wang H. Job stress, burnout, depression symptoms, and physical health among Chinese university teachers. Psychological Reports. 2009; 105(3_suppl):1248-54. [DOI:10.2466/PR0.105.F.1248-1254] [PMID]
20.
Szymanski EM. Disability, job stress, the changing nature of careers, and the career resilience portfolio. Rehabilitation Counseling Bulletin. 1999; 42(4):279-89. https://eric.ed.gov/?id=EJ600816
21.
Ali A, King M, Strydom A, Hassiotis A. Self-reported stigma and symptoms of anxiety and depression in people with intellectual disabilities: Findings from a cross sectional study in England. Journal of Affective Disorders. 2015; 187:224-31. [DOI:10.1016/j.jad.2015.07.046] [PMID]
22.
Lustig DC, Strauser DR, Donnell C. Quality employment outcomes: Benefits for individuals with disabilities. Rehabilitation Counseling Bulletin. 2003; 47(1):5-14. [DOI:10.1177/00343552030470010201]
23.
Lysaght R, Fabrigar L, Larmour-Trode S, Stewart J, Friesen M. Measuring workplace social support for workers with disability. Journal of Occupational Rehabilitation. 2012; 22(3):376-86. [DOI:10.1007/s10926-012-9357-1] [PMID]
24.
Center IIS. Number of rehabilitation services units of Welfare Organization of Tehran province during 2011-2015. Tehran: Intelligent Information Solutions Center; 2015.
25.
Krejcie RV, Morgan DW. Determining sample size for research activities. Educational and Psychological Measurement. 1970; 30(3):607-10. [DOI:10.1177/001316447003000308]
26.
Welfare MoCLaS. The state welfare organization of Iran Tehran, Iran [Internet]. 2020 [Updated 2020 April 13]. Available from: https://www.mcls.gov.ir/fa/sazemanhayetabehe
27.
Goldberg DP, Hillier VF. A scaled version of the General Health Questionnaire. Psychological Medicine. 1979; 9(1):139-45. [DOI:10.1017/S0033291700021644] [PMID]
28.
Belkic K, Savic C. The Occupational Stressor Index (OSI): A comprehensive model derived from cognitive ergonomics for clinical practice. Job stressors and mental health. Singapore: World Scientific Publishing Co. Pte. Ltd.; 2013. [DOI:10.1142/8914]
29.
Tabatabaei S, Khani Jazani R, Kavousi A, Bahreini M. Relationship between ergonomic workstations with musculoskeletal disorders and job stress among staff of Bank in Tehran city. In: G. DV, Lightner N, editors. Advances in Human Factors and Ergonomics in Healthcare and Medical Devices. Los Angeles, California, USA: Springer; 2017. [DOI:10.1007/978-3-319-60483-1_39]
30.
Rajati F, Ashtarian H, Salari N, Ghanbari M, Naghibifar Z, Hosseini SY. Quality of life predictors in physically disabled people. Journal of Education and Health Promotion. 2018; 7:61. [DOI:10.4103/jehp.jehp_115_17] [PMID] [PMCID]
31.
Kavanagh AM, Krnjacki L, Beer A, Lamontagne AD, Bentley R. Time trends in socio-economic inequalities for women and men with disabilities in Australia: Evidence of persisting inequalities. International Journal for Equity in Health. 2013; 12(1):73. [DOI:10.1186/1475-9276-12-73] [PMID] [PMCID]
32.
Mondéjar-Jiménez J, Vargas-Vargas M, Meseguer-Santamaría M-L, Mondéjar-Jiménez JA. Impact of social factors on labour discrimination of disabled women. Research in Developmental Disabilities. 2009; 30(6):1115-23. [DOI:10.1016/j.ridd.2009.07.013] [PMID]
33.
Salguero A, Martínez-García R, Molinero O, Márquez S. Physical activity, quality of life and symptoms of depression in community-dwelling and institutionalized older adults. Archives of Gerontology & Geriatrics. 2011; 53(2):152-7. [DOI:10.1016/j.archger.2010.10.005] [PMID]
34.
Pagan R. Part-time work among older workers with disabilities in Europe. Public Health. 2009; 123(5):378-83. [DOI:10.1016/j.puhe.2009.02.010] [PMID]
35.
Pagán R. Self‐employment among people with disabilities: Evidence for Europe. Disability & Society. 2009; 24(2):217-29. [DOI:10.1080/09687590802652504]
36.
Niedhammer I, Chastang JF. Psychosocial work factors and first depressive episode: retrospective results from the French national SIP survey. International Archives of Occupational and Environmental Health. 2015; 88(7):835-47. [DOI:10.1007/s00420-014-1013-y] [PMID]
37.
Rowland M, Peterson-Besse J, Dobbertin K, Walsh ES, Horner-Johnson W, Andresen E, et al. Health outcome disparities among subgroups of people with disabilities: A scoping review. Disability and Health Journal. 2014; 7(2):136-50. [DOI:10.1016/j.dhjo.2013.09.003] [PMID]