مقدمه
هرگاه از سلامتی صحبت میشود، اولین و ابتداییترین مفهومی که از آن در ذهن نقش میبندد، استفاده از مراقبتهای بهداشتی و مراکز بهداشتی و درمانی است [
1]. زمانی که سلامت یک فرد در اثر نبود عوامل تعیینکننده سلامت به خطر بیفتد و سیستم پشتیبان یعنی مراقبتهای پزشکی و مراکز درمانی به عنوان یکی دیگر از عوامل تعیینکننده سلامتی در دسترس نباشد، ممکن است این مخاطره پیشآمده منجر به مرگ یا ناتوانی و معلولیت برای فرد شود [
2]. معلولیت به عنوان یکی از پیامدهای فراهم نبودن عوامل تعیینکننده سلامت، اثرات مخرب فردی و اجتماعی فراوانی را به دنبال دارد. معلولیت در طبقهبندی بینالمللی عملکرد، ناتوانی و سلامت عبارت است از حالتی که فرد را دچار محدودیت و اختلال در مشارکت و فعالیتهایش کند [
3]. سازمان جهانی بهداشت تخمین میزند که بیش از یک میلیارد نفر یا 15 درصد از جمعیت جهان با معلولیت زندگی میکنند که 80 درصد آنها در کشورهای با درآمد کم و متوسط هستند [
4]. افراد دارای معلولیت یا ناتوانی اغلب به دلایل مختلف، سطح سلامتی پایینتری را نسبت به افراد سالم تجربه میکنند [
5] و با وجود نیازمندی بیشتر به استفاده از خدمات مراقبتی و درمانی، دسترسی پایینتری به خدمات سلامت دارند [
7 ،
6] که از این منظر نیز توجه به موضوع معلولیت حائز اهمیت است.
تغییرات جمعیتی و اپیدمیولوژیکی در قرن بیست و یکم، جهان را با چالشهای جدیدی مانند سالمندی و شیوع بیماریهای غیرواگیر روبهرو ساخته است [
8] که موجب افزایش جمعیت معلولین در جامعه میشود [
9]. مطالعات نشان دادهاند نزدیک به 15 درصد از کل سالمندان در جهان، به دلیل شرایط کهولت سن و اختلالات اسکلتی عضلانی دچار ناتوانی و معلولیت قابل توجهی میشوند [
10]. همچنین تخمین زده میشود که 10-20 میلیون نفر در حال حاضر با ناتوانیهای مربوط به فلج اطفال به عنوان یک بیماری غیرواگیر در سطح جهان زندگی میکنند [
11]. علاوه بر این، گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال 2017 نشان میدهد تقریباً 183 میلیون نفر به ناتوانی شدید مبتلا هستند که در مقایسه با سال 2005 ، 23 درصد افزایش یافته است [
10].
افراد معلول یا ناتوان علاوه بر نیاز به مراقبتهای افراد سالم (مانند واکسیناسیون و سایر خدمات پیشگیری و درمانی)، نیازمند سطح دیگری از خدمات تحت عنوان خدمات توانبخشی و بازتوانی نیز هستند [
5]. خدمات توانبخشی شامل طیف وسیعی از خدمات میشود که به دنبال بهینهسازی عملکرد افراد دچارشده به معلولیت یا ناتوانی است [
4]. این خدمات ممکن است برای کودکان یا افراد سالمی که دچار نوعی محدودیت در عملکرد حرکتی یا بینایی باشند نیز مورد استفاده قرار گیرد [
12]. بنابراین با توجه به شیوع معلولیتها، سالمندی و صدمات ناشی از حوادث و بلایا، مراقبتهای توانبخشی و بازتوانی به یک جنبه اساسی از مراقبتهای نظام بهداشتی کشورها تبدیل شده است [
13]. خدمات توانبخشی نقش مهمی در جلوگیری و به حداقل رساندن معلولیتهای ناشی از بیماریهای مزمن و سالمندی دارد [
12]. مطالعه بار جهانی بیماریها در سال 2015 نشان میدهد 74 درصد از کل سالهای سپریشده با ناتوانی در جهان به علت معلولیتها بوده است که نیازمند مداخلات توانبخشی است [
10]. از آنجا که هدف از ارائه خدمات توانبخشی و بازتوانی، بهینهسازی عملکرد است و انتظار میرود با افزایش امید به زندگی محدودیتهای بیشتری در عملکرد افراد ایجاد شود، پیشبینی میشود نیاز جهانی به خدمات توانبخشی و بازتوانی در آینده به طور روزافزون افزایش یابد [
14].
خدمات توانبخشی به خصوص در شرایطی که فشرده و کاملاً تخصصی ارائه شوند موجب صرفهجویی درازمدت یا میانمدت در هزینههای بهداشت و سایر بخشها میشوند [
12]. همچنین این خدمات موجب کاهش هزینههای غیرمستقیم مراقبت [
15] و پشتیبانی مداوم خانواده فرد و جامعه میشوند [
16]. مطالعات نشان میدهند خدمات و مراقبتهای توانبخشی برای جمعیت مسن موجب افزایش ایمنی و استقلال، کاهش خطر سقوط،کاهش بستری در بیمارستان [
17] و خانه سالمندان میشوند [
18]، همچنین در بهبود نتایج بالینی، تقویت عملکرد و کیفیت زندگی افراد دچارشده به معلولیت یا ناتوانی بسیار مؤثر هستند [
19].
با اینکه تقاضا برای خدمات توانبخشی رو به رشد است، ولی ظرفیت تأمین آن در بسیاری از نقاط جهان پاسخگوی نیازهای موجود نیست؛ زیرا خدمات توانبخشی مورد توجه بسیاری از دولتها نبوده است [
20] که این امر به عدم دسترسی مناسب به این خدمات و عدم هماهنگی بین تقاضا و عرضه این خدمات منجر شده است [
4]. شواهد در مورد دسترسی به خدمات توانبخشی در کشورهای در حال توسعه پراکنده است. با این حال، انتظار میرود ظرفیت بسیار محدودی برای پاسخگویی به تقاضا برای این خدمات در کشورهای مذکور وجود داشته باشد. نتایج برخی مطالعات در جنوب آفریقا نشان میدهد فقط 26 درصد از مردم خدمات توانبخشی مورد نیاز خود را دریافت میکنند [
21,
22,
23,
24]. بررسی اخیر سازمان جهانی بهداشت نشان میدهد 76-85 درصد از افراد دچارشده به معلولیت یا ناتوانی در کشورهای در حال توسعه هیچ مراقبتی دریافت نمیکنند و تنها 2-3 درصد این افراد میتوانند به خدمات توانبخشی دسترسی داشته باشند [
25]. شواهد حاکی از تقاضای بسیار بالای خدمات توانبخشی در کشورهای در حال توسعه است [
26] و گزارشها کمبود نیروی انسانی در حوزههای خدمات توانبخشی در این کشورها را نشان میدهند. طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال 2017، به طور متوسط در کشورهای دفتر منطقه مدیترانه شرقی کمتر از 30 نفر نیروی انسانی متخصص در حوزههای خدمات توانبخشی به ازای یک میلیون نفر وجود دارد؛ در حالی که برای کشورهای با درآمد بالا این تعداد 900 نفر به ازای یک میلیون نفر جمعیت است [
10]. در برخی از کشورهای آفریقایی (زامبیا، اتیوپی و غیره) وضعیت وخیمتری گزارش شده، به گونهای که حتی یک متخصص توانبخشی برای اختلالات گفتاری برای کل جمعیت وجود ندارد [
10]. همچنین در کشورهای در حال توسعه فقط 5 تا 15 درصد از افراد دچارشده به معلولیت یا ناتوانی وسایل کمکی و خدمات مورد نیاز خود را دریافت میکنند [
4].
استفاده از خدمات توانبخشی تحت تأثیر مجموعهای از عوامل است. تا به امروز، مطالعات مختلفی به عوامل مؤثر بر استفاده و عدم استفاده از خدمات توانبخشی پرداختهاند [
27]. پاتل و همکاران نشان دادند استفاده افراد دچارشده به معلولیت یا ناتوانی از خدمات توانبخشی نهتنها به عوامل اقتصادی اجتماعی، بلکه به عوامل فرهنگی، منطقه سکونت، وضعیت سواد، جنس و غیره نیز بستگی دارد [
28]. بورکر و همکاران عدم استفاده از خدمات توانبخشی در 75/8 درصد معلولین در جامعه روستایی در هندوستان را نشان دادند [
29]. مطالعهای دیگر نشان داد 76/3 درصد از بیماران سکته مغزی در غنا به دلیل موانع اقتصادی از خدمات توانبخشی و بازتوانی استفاده نکرده بودند. برخی مطالعات نیز استفاده پایین افراد کمتوان و معلول از خدمات توانبخشی در ایران را گزارش دادهاند [
7 ،
6]. مطالعات تأثیر موانع فرهنگی اجتماعی را نیز در عدم استفاده از خدمات توانبخشی 11درصد برآورد کردهاند [
30] همچنین نشان دادند تحصیلات عالی افراد، عاملی مؤثر در استفاده از خدمات توانبخشی است [
30]. نتایج مطالعات متعددی نشان میدهد افراد یا خانوارهای دارای پوشش بیمهای نسبت به افراد بدون پوشش بیمهای، دسترسی بهتری به خدمات توانبخشی هنگام آسیب، جراحت یا سالمندی دارند
[
31,
32,
33,
34,
35]. مطالعات موانع اقتصادی را اصلیترین مانع حضور در جلسات فیزیوتراپی به عنوان یکی از خدمات توانبخشی میدانند [
36]. نکته قابل توجه دیگر این است که بخش قابل توجهی از بیماران نیازمند خدمات توانبخشی به دلیل معلولیت و ناتوانی بیکار هستند، بنابراین درآمدی ندارند تا هزینه استفاده از خدمات توانبخشی خود را تأمین کنند [
30]. مطالعات متعددی تأثیر نابرابریهای اجتماعی اقتصادی در استفاده از مراقبت توانبخشی را توصیف کردهاند [
37,
38,
39]. بنابراین افراد و خانوارهای کمدرآمد از منظر عدم استفاده از خدمات توانبخشی بیشتر در معرض خطر قرار دارند [
40].
با توجه به اهمیت و ضروری بودن خدمات توانبخشی، دولت باید تدابیر لازم جهت تسهیل استفاده افراد و خانوارهای نیازمند از این خدمات را اتخاذ نماید. بنابراین پژوهش حاضر در راستای کم کردن شکاف اطلاعاتی موجود، به بررسی وضعیت نابرابری در استفاده از خدمات توانبخشی در بین خانوارهای ایرانی میپردازد.
روش بررسی
مطالعه حاضر از نوع توصیفی تحلیلی، به صورت مقطعی و با استفاده از دادههای پیمایش هزینه درآمد خانوار مرکز آمار ایران در سال 1397 انجام شد. پیمایش هزینه درآمد خانوار مرکز آمار ایران از ابتدای اردیبهشت سال 1397 به مدت یک سال تا 30 فروردین 1398 توسط مرکز آمار ایران با نمونهای به حجم 38958 خانوار شهری و روستایی اجرا شد. در این پیمایش، جامعه هدف شامل همه خانوارهای معمولی ساکن و گروهی در مناطق شهری و روستایی کشور بود. نمونهگیری پیمایش هزینه درآمد خانوار طی سه مرحله و با استفاده از روشهای نمونهگیری احتمالی انجام شد. با انتخاب نمونهها، اطلاعات مورد نیاز در این پیمایش از طریق مصاحبه حضوری و تکمیل پرسشنامه جمعآوری شد. در سال 1397 حجم نمونه در مناطق روستایی 18610 خانوار و در مناطق شهری 20348 خانوار بود.
ابزار مورد استفاده در پیمایش مرکز آمار ایران، پرسشنامه «هزینه و درآمد خانوار شهری و روستایی» بود که از طریق مصاحبه با سرپرست خانوار یا یکی از اعضای بالای پانزده سال تکمیل شد. پرسشنامه پیمایش هزینه درآمد خانوار دارای چهار قسمت به این شرح است: خصوصیات اجتماعی اعضای خانوار، مشخصات محل سکونت و تسهیلات و لوازم عمده زندگی، هزینههای خوراکی و غیرخوراکی و درآمدهای خانوار. بخش ششم و قسمتی از بخش سیزدهم قسمت سوم این پرسشنامه (هزینههای خوراکی و غیرخوراکی خانوار) مربوط به هزینههای بهداشتی و درمانی خانوارها به ترتیب در یک ماه و یک سال گذشته است که در بخشهای مذکور، هزینههای مربوط به محصولات دارویی و درمانی، محصولات پزشکی، وسایل و تجهیزات درمانی، خدمات طبی سرپایی، خدمات دندانپزشکی، خدمات پیراپزشکی، درمان و ترک اعتیاد و خدمات بیمارستانی یا بستری مورد پرسش قرار میگیرند. در مطالعه حاضر استفاده از خدمات توانبخشی به عنوان متغیر اصلی در نظر گرفته شد. طبق فرض اولیه مطالعه، پرداخت هزینه خدمات توانبخشی توسط خانوار به منزله استفاده از این خدمات تلقی شد.
به منظور استخراج دادههای مورد نیاز، ابتدا به صورت حضوری به مرکز آمار ایران مراجعه و دادههای پیمایش هزینه درآمد خانوار طی دوره مطالعه دریافت شد سپس پژوهشگران کد سؤالات مربوط به خدمات توانبخشی از بخش مخارج سلامت خانوار پرسشنامه را شناسایی و استخراج نمودند. خانوارهایی که پرداختی بابت دریافت این خدمات داشتند به عنوان خانوارهای استفادهکننده از خدمات توانبخشی نشانگذاری شدند و خانوارهایی که پرداختی برای این خدمات نداشتند به عنوان خانوارهایی که از خدمات توانبخشی استفاده نکرده بودند در نظر گرفته شدند. در این مرحله، دادهها به تفکیک استان و مناطق شهری و روستایی استخراج شدند. استانهای سیستان و بلوچستان، اردبیل، کهگیلویه و بویراحمد، کردستان و آذربایجان غربی به دلیل عدم ثبت دادههای مربوط به استفاده از خدمات توانبخشی (شنواییسنجی، بیناییسنجی، گفتاردرمانی و فیزیوتراپی) از مطالعه خارج شدند. همچنین خانوارهایی که هزینههای ضروری مانند هزینه غذایی خود را صفر اعلام کرده بودند نیز از مطالعه حذف شدند. بدینترتیب پالایش اولیه دادههای خام جهت تحلیل صورت پذیرفت و خانوارهای با دادههای غیرنرمال مانند خانوارهای بدون مخارج غذایی از مطالعه خارج شدند. درنهایت اطلاعات مربوط به 15929 خانوار در مناطق روستایی، 17467 خانوار در مناطق شهری و 38958 خانوار در کل کشور مورد بررسی قرار گرفتند.
همچنین به منظور تعیین عوامل مؤثر بر استفاده خانوار از خدمات توانبخشی، متغیرهای مستقل شامل جنسیت سرپرست خانوار، بعد خانوار، وضعیت پوشش بیمه، وضعیت اشتغال سرپرست خانوار، محل سکونت (شهر / روستا) و درآمد خانوار شناسایی و استخراج شدند. جهت بررسی ارتباط استفاده یا عدم استفاده از خدمات توانبخشی با متغیرهای مذکور، از آزمون مجذور کای استفاده شد. در مرحله بعد، سنجش نابرابری در استفاده از خدمات توانبخشی بر اساس شاخص تمرکز صورت گرفت. به منظور سنجش شاخص مذکور، از درآمد خانوارها به عنوان متغیر رتبهبندی جهت سنجش نابرابری استفاده شد. به این منظور خانوارها بر اساس درآمد به پنج دسته از پنجک اول (با کمترین درآمد) تا پنجک پنجم (با بیشترین درآمد) تقسیم شدند. شاخص تمرکز بر اساس رابطه «1» محاسبه میشود:
چنانکه در رابطه شماره 1 نشان داده شده است C شاخص تمرکز، µ میانگین نسبت متغیر وابسته (در اینجا درصد خانوارهای استفادهکننده از خدمات توانبخشی)، ri نشاندهنده رتبه هر خانوار با توجه به پنجک درآمدی و yi استفاده از خدمات توانبخشی برای خانوار i است. مقدار عددی شاخص تمرکز بین 1- و 1+ است. اگر مقدار این شاخص مثبت / منفی باشد، یعنی شیوع متغیر وابسته ( در اینجا استفاده از خدمات توانبخشی) در بین افراد با وضعیت اقتصادی بالاتر / پایینتر بیشتر است. در این معادله متغیر وابسته به صورت دو حالته (صفر و یک) است و در محدوده شاخص تمرکز (1- و 1+) قرار نمیگیرد. بنابراین بر اساس پیشنهاد واگستاف و با ضرب مقدار C در µ-1/1 نرمالسازی شاخص انجام شد [
41]. در این مطالعه برای استخراج دادهها از نرمافزارهای MSAccess، MSExcel و برای تحلیل دادهها از نرمافزار STATA نسخه 14/1 استفاده شد. به منظور توصیف بهتر وضعیت هر استان در استفاده از خدمات توانبخشی، میزان استفاده از این خدمات به تفکیک مناطق شهری، روستایی و کل کشور به کمک نرمافزار ArcGISMap نسخه 10 روی نقشه نیز نمایش داده شد. در این مطالعه در استفاده از دادهها اصل امانتداری رعایت شده و ارائه مطالب با ذکر منابع صورت گرفت. همچنین از ریز داده خانوار استفاده شد که بر اساس اطلاعات فردی افراد خانوار بود، اما از آنجایی که افراد با کدهای خاص مشخص شده بودند، محرمانگی اطلاعات حفظ شد.
یافتهها
از مجموع خانوارهای مورد مطالعه، حدود 258 خانوار و کمتر از یک درصد ( 0/77 درصد) در سال 1397 از خدمات توانبخشی استفاده کردهاند. از بین خانوارهایی که از خدمات توانبخشی استفاده کرده بودند (258 خانوار)، سرپرست 226 خانوار (87 درصد) مرد و سرپرست 32 خانوار (13 درصد) زن بودند. از نظر بعد خانوار، 52 خانوار (21 درصد) یک تا دو نفره، 156 خانوار (60 درصد) سه تا چهارنفره و 50 خانوار (19 درصد) پنج نفره و بیشتر بودند. از نظر پوشش بیمهای 239 خانوار (92 درصد) دارای پوشش بیمهای و 19 خانوار (8 درصد) فاقد هرگونه پوشش بیمهای بودند و پوشش بیمه تأثیر معنیداری بر استفاده از این خدمات داشت (0/05>p). سرپرست 173 خانوار (67 درصد) که از خدمات توانبخشی استفاده کرده بودند، شاغل بودند. همچنین تعداد خانوارهای ساکن مناطق روستایی (55 درصد) که از خدمات توانبخشی استفاده کرده بودند بیشتر از خانوارهای ساکن مناطق شهری (45 درصد) بود و خانوارهایی که در پنجک پنجم (36 درصد) درآمدی قرار داشتند نسبت به سایر پنجکها بیشتر از خدمات توانبخشی استفاده کرده بودند (
جدول شماره 1).
تصویر شماره 2 توصیف تصویری وضعیت نابرابری درآمدی در استفاده از خدمات توانبخشی را با توجه به میزان شاخص تمرکز نشان میدهد. استانهایی که نابرابری در آنها از نظر آماری معنیدار بوده به صورت ستاره مشخص شدهاند.
بحث
هدف مطالعه حاضر، بررسی وضعیت نابرابری در استفاده از خدمات توانبخشی در میان خانوارهای ایرانی بود. در این مطالعه بعد خانوار و پوشش بیمه سلامت ارتباط معنیداری با استفاده از خدمات سلامت داشتند. این یافته حاکی از آن است که با افزایش بعد خانوار میزان استفاده از خدمات سلامت میتواند افزایش یابد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد حدود 0/77 درصد خانوارهای مورد مطالعه در سال 1397 از خدمات توانبخشی استفاده کردهاند. با توجه به شیوع معلولیت در ایران در سال 1390 که حدود 1/35 درصد گزارش شده است، این یافته میتواند قابل توجیه باشد [
42]. از طرف دیگر نوع جمعیت مورد مطالعه میتواند بر میزان استفاده از خدمات تأثیرگذار باشد. به عنوان مثال در مطالعه میلوشویچ و همکاران که روی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شده است 41 درصد بیماران از یک یا بیشتر از یک خدمت توانبخشی استفاده کردهاند [
43]. مطالعه فولارد و همکاران در کشور آمریکا نیز نشان میدهد تقریباً 14 درصد از بیماران پارکینسون در سال 2007 از خدماتی مانند فیزیوتراپی یا کاردرمانی یا گفتاردرمانی استفاده کرده بودند [
44].
نتایج آزمون نشان داد سه متغیر بعد خانوار، پوشش بیمهای و میزان درآمد با استفاده از خدمات توانبخشی رابطه مستقیم و معنیدار دارند. از آنجا که برخی از خدمات توانبخشی مانند فیزیوتراپی و شنواییسنجی تحت پوشش بیمه سلامت هستند، روشن است که وجود پوششهای بیمهای میتواند منجر به استفاده از این خدمات شود. اما در مقابل، از آنجا که همه خدمات توانبخشی تحت پوشش بیمه سلامت نیستند، خانوارهایی که درآمد بالاتری دارند شانس بیشتری برای استفاده از این خدمات دارند، به گونهای که در مطالعه حاضر نیز خانوارهایی که در بالاترین پنجک درآمدی بودند در مقایسه با سایر گروهها استفاده بیشتری از این خدمات کرده بودند.
مقدار شاخص تمرکز در این پژوهش برای کل خانوارهای مورد مطالعه 0/24 بود که نشان میدهد میزان استفاده از خدمات توانبخشی در خانوارهایی که از لحاظ درآمدی در رتبه بالاتری قرار داشتهاند بیشتر بوده است. در این راستا مطالعه احمدی و همکاران نشان میدهد برای خدمات پزشکی تخصصی و دندانپزشکی نابرابری به نفع گروههای بالای درآمدی بوده و برای خدمات پزشکی عمومی، پزشک خانواده و مراقبتهای بهداشتی اولیه نابرابری به نفع دهکهای درآمدی پایین بوده است [
45]. مطالعه رضاپور و همکاران در کرمان نیز نشان میدهد نابرابری در استفاده از خدمات سرپایی و بستری به سمت گروههای فقیرتر است [
46].
نبود پوششهای بیمهای برای برخی از خدمات توانبخشی (گفتاردرمانی، کاردرمانی و ارتوپدی فنی)، بلندمدت بودن استفاده از این خدمات و فرانشیز بالا برای خدماتی مانند فیزیوتراپی موجب شده است تا میزان استفاده از این خدمات در میان گروههای با درآمد بالا بیشتر باشد. به عبارت دیگر، استفاده از خدمات سلامت به طور غیرمتناسبی در میان خانوارهای با درآمد بالا تمرکز یافته است. این نتایج ضرورت بازنگری و اصلاح بسته پایه بیمه سلامت را بیش از پیش مشخص میسازد. برخی از مطالعات نشان میدهند برداشتهای اشتباه از مواد قانون بیمه همگانی سلامت توسط سیاستگزاران در گذشته موجب شده است تا خدمات توانبخشی از بستههای بیمه پایه سلامت کنار گذاشته شوند [
47]. از آنجا که مطالعات نشاندهنده شیوع بالاتر ناتوانی در میان گروههای فقیرتر جامعه هستند، ضروری است تا برای افزایش استفاده این افراد از خدمات توانبخشی اصلاحاتی در ساختار بیمه سلامت صورت گیرد، به گونهای که افراد نیازمند بتوانند متناسب با نیاز خود و بدون فشار مالی خدمات توانبخشی مورد نیاز خود را دریافت کنند [
48,
49,
50]. از طرف دیگر اصلاح بیمههای سلامت میتواند فرصت برابر و عادلانهای را برای دسترسی به خدمات توانبخشی ایجاد کند، به گونهای که افراد در هر نقطهای از کشور بتوانند با برخورداری از پوشش بیمه سلامت دسترسی مناسبتری به این خدمات داشته باشند.
در مطالعه حاضر، استانهای بوشهر و قم به طور معنیداری بالاترین و پایینترین مقدار نابرابری را به خود اختصاص دادند. این نتیجه نشان میدهد فاصله درآمدی خانوارها در استان بوشهر در مقایسه با استان قم بیشتر موجب نابرابری در استفاده از خدمات توانبخشی میشود. همچنین با توجه به نتایج مطالعه حاضر، نابرابری در استفاده از خدمات توانبخشی در خانوارهای روستایی بیشتر از خانوارهای شهری بود که این نتیجه احتمالاً نشان میدهد در مناطق کمتر توسعهیافته به دلیل فاصله درآمدی بیشتر بین خانوارها، توزیع ناعادلانه خدمات توانبخشی در این مناطق و دسترسی پایین جغرافیایی به این خدمات، خانوارهای با درآمد پایینتر شانس کمتری برای استفاده از خدمات سلامت دارند. به عنوان مثال مطالعه چاوهپور و همکاران نشان میدهد توسعهیافتگی ارتباط مستقیمی با تمرکز منابع سلامت دارد، به طوری که 70/6 درصد تختهای بیمارستانها در دو شهر اصفهان و تهران در مناطق با وضعیت اجتماعی و اقتصادی بالاتر قرار داشتند [
51].
علاوه بر این، نتایج این مطالعه نشان داد در میان استانهای مورد مطالعه، استان قم بالاترین درصد و استان بوشهر کمترین درصد استفاده از خدمات توانبخشی را به خود اختصاص داده بودند. این نتیجه میتواند بدین گونه تفسیر شود که سهم بخش دولتی در ارائه خدمات توانبخشی در استان بوشهر کمتر از بخش خصوصی بوده و از آنجا که هزینه این خدمات در بخش خصوصی بالاتر است گروههای درآمدی پایینتر تمایل کمتری برای استفاده از این خدمات دارند. از دیگر علتها میتوان به عدم عرضه کافی خدمات توانبخشی در استان بوشهر یا آگاهی کمتر افراد جامعه از این خدمات اشاره کرد. در این راستا مطالعه وامقی و همکاران در تهران نشان میدهد یکی از دلایل عدم استفاده از خدمات گفتاردرمانی، نبود آگاهی کافی والدین از وجود چنین خدماتی بوده است [
52]. مطالعات رئیس دانا و همکاران [
53]، سلطانی و همکاران [
54] و عبدی و همکاران [
6] نیز نشان میدهند وجود موانع فرهنگی مانند باورها و نگرشهای غلط نسبت به افراد دارای معلولیت میتواند یکی از موانع استفاده از این خدمات در ایران باشد.
نتیجهگیری
به طور کلی نتایج این مطالعه نشان میدهد نابرابری درآمدی در استفاده از خدمات توانبخشی به طور معنیداری دسترسی گروههای درآمدی پایین جامعه را به این خدمات کاهش داده است. گنجاندن خدمات توانبخشی در بسته پایه بیمه سلامت به همراه پوشش قیمتی و جمعیتی مناسب میتواند عدالت در دسترسی به خدمات توانبخشی را افزایش دهد. از سوی دیگر توزیع عادلانه و متناسب با نیاز مراکز توانبخشی، چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی، میتواند نقش مهمی در افزایش استفاده از این خدمات داشته باشد. بنابراین جهت تحقق این هدف، مشارکت همهجانبه نهادها و سازمانهای ذیربط مانند وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سازمانهای بیمه سلامت، سازمان بهزیستی و سازمانهای مردمنهاد مرتبط با افراد دارای ناتوانی در فرایندهای سیاستگزاری سلامت برای افراد دارای ناتوانی میتواند نقش مهمی در پیشبرد انتظارت افراد دارای ناتوانی به منظور برخورداری از این خدمات داشته باشد.
این مطالعه تصویری از وضعیت استفاده از خدمات توانبخشی در ایران و استانهای آن و نابرابریهای درآمدی مرتبط با آن ارائه نمود. محدودیت اصلی مطالعه حاضر فرض هزینهکرد خانوار برای خدمات توانبخشی بود. به عبارتی فقط خانوارهایی که اظهار کرده بودند برای خدمات توانبخشی هزینهای پرداخت کردهاند به عنوان خانوار استفادهکننده از خدمات توانبخشی مدنظر قرار گرفتند. بر این اساس ممکن است تعدادی از خانوارها به دلیل پوشش بیمه تکمیلی خدمات توانبخشی را به صورت رایگان دریافت کرده باشند که به دلیل قابل شناسایی نبودن در مطالعه حاضر به عنوان خانوار بدون استفاده از خدمات توانبخشی به حساب آمدهاند البته مطالعاتی مانند مطالعه کاظمی کریانی و همکاران در شهر تهران نشان دادهاند خدمات توانبخشی در پوشش بیمهای کمطرفدارتر از سایر خدمات بوده است [
55] که ممکن است مربوط به انتخاب محدود و کیفیت پایین خدمات موجود باشد [
56]. همچنین پژوهشگران به اطلاعات مربوط به نیاز خانوارها به استفاده از خدمات توانبخشی دسترسی نداشتند. بنابراین باید تفسیر یافتهها با احتیاط صورت پذیرد. توصیه میشود مطالعههای آتی شاخص نیاز به خدمات را لحاظ نمایند.
پیشنهاد میشود این مطالعه بر اساس سایر پایگاه دادهها نیز مورد بررسی قرار گیرد. همچنین اثر نوع بیمه (پایه تکمیلی) به عنوان متغیر مؤثر بر استفاده از خدمات توانبخشی، مورد مطالعه و بررسی بیشتر واقع شود.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این مطالعه توسط کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه تأیید شده است (کد: IR.KUMS.REC.1398.516).
حامی مالی
این پژوهش تحت حمایت مالی دانشگاه علومپزشکی کرمانشاه بوده است.
مشارکت نویسندگان
طراحی مطالعه: جعفر یحیوی دیزج، فاروق نعمانی، علی کاظمی کریانی؛ روش مطالعه و تجزیه و تحلیل آماری: منیژه سلیمانیفر، محسن فاتح، شاهین سلطانی؛ تجزیه و تحلیل و تفسیر دادهها: امیرمسعود عرب، جعفر یحیوی دیزج، علی کاظمی، شاهین سلطانی؛ مشاوره، ویرایش و نگارش نهایی مقاله: منیژه سلیمانیفر، فاروق نعمانی. همه نویسندگان مقاله را مطالعه نمودهاند و محتوای آن را تأیید مینمایند.
تعارض منافع
بنا بر اظهارنامه نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
بدینوسیله از مرکز آمار ایران جهت در دسترس قرار دادن دادهها و همچنین از اساتیدی که با ارائه راهنمایی در انجام این مطالعه یاری کردند سپاسگزاری و قدردانی میشود. همچنین از دانشگاه علومپزشکی کرمانشاه به خاطر حمایت مالی از این پژوهش قدردانی میشود.