مقدمه
لکنت رشدی، اختلالی گفتاری است. ویژگیهای این اختلال عبارتند از: آشفتگی در جریان روان گفتار، تکرار، کشیدهگویی و گیر [
2 ،
1]. این اختلال معمولاً در 2 تا 6 سالگی شروع میشود و 4 تا 5 درصد از کودکان دبستانی به آن دچار میشوند [
3]. شیوع لکنت در بزرگسالان 1 درصد تخمین زده شده است [
4]. عوامل محیطی، حرکتی، ذهنی و شناختیزبانی در شروع و رشد لکنت نقش دارند [
1].
نظریههای مختلفی درباره علل ایجاد لکنت مطرح شده است که از میان آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: لکنت بهمثابه اختلال سازماندهی مغزی، لکنت بهمثابه اختلال زمانبندی، لکنت بهمثابه ظرفیت کاهشیافته مدل داخلی، لکنت بهمثابه نقص تولید زبان، نظریه ظرفیت و تقاضا و نظریه تشخیصی جانسون [
1]. در نظریه اختلال در سازماندهی مغزی، پایه نورولوژیکال لکنت در ارتباط با ناهنجاریهای سازوکارهای عصبی کنترل گفتاریحرکتی، بهویژه منطقه حرکتی تکمیلی است [
5].
ونلشوت و همکاران (2004) نظریه مهارتهای گفتاریحرکتی را مطرح کردند که در آن تولید گفتار مانند دیگر مهارتهای حرکتی ظریف در نظر گرفته میشود و مهارتهای فرد از پایینترین سطح به بالاترین سطح میرسد. در این فرضیه، لکنت به علت محدودیت در مهارتهای گفتاریحرکتی است و فرد مبتلا به لکنت در پایینترین نقطه از مهارتهای گفتاریحرکتی طبیعی قرار دارد؛ در حالی که افراد روانگفتار در بالاترین سطح مهارت در زنجیره گفتار طبیعی قرار دارند. در این دیدگاه، ناروانیها در نتیجه خطاهای کنترل حرکتی است. بر اساس این مدل، افراد مبتلا به لکنت، توانایی محدودی برای بهرهبردن از تمرینات حرکتی دارند و نسبت به افراد روانگفتار، بعد از میزان تمرینات یکسان به سطح پایینتری از مهارت حرکتی میرسند
[6].
طبق مشاهدات، یادگیری حرکات گفتاری ذاتی نیست و مقداری تمرین لازم است تا مانند بزرگسالان شود. این تغییرات بلندمدت در مهارتهای گفتاریحرکتی که از طریق تمرینات تکرارشونده به دست میآیند، نشاندهنده یادگیری حرکتی است [
7]. تمرین یا تکرار یک الگوی حرکتی، مؤلفه مهمی از یادگیری است. تأثیرات تمرین با استفاده از متغیرهایی مانند دقت، زمان واکنش و مدت زمان توالی ارزیابی میشود. همچنین، یادگیری را نمیتوان مستقیماً مشاهده کرد، بلکه باید با استفاده از اندازهگیری متغیرهایی مانند تعمیم تمرین یادگرفتهشده به تکلیفی جدید یا حفظ عملکرد به دنبال دورهای از استراحت ارزیابی شود [
8]. بنابراین، اگر تمرین منجر به یادگیری حرکتی شود که معیار مهمی در تعریف مهارتهای حرکتی است، میتوان فرض کرد افراد مبتلا به لکنت که مهارتهای گفتاریحرکتی محدود دارند، در بهرهبردن از تمرینات حرکتی محدودیت دارند [
9]. مطالعات تصویربرداری مغزی نیز نقص عملکرد را در بازال گانگلیا و ارتباطات کورتیکو-استریاتو-تالامو-کورتیکال در افراد مبتلا به لکنت نشان میدهد. این مناطق نقش مهمی در یادگیری توالیهای حرکتی و افزایش خودکارسازی با تمرین دارند [
10].
بر اساس مطالعات اخیر، حرکات گفتاری و غیرگفتاری (دهانیصورتی، انگشتان و دست) در افراد مبتلا به لکنت در مقایسه با افراد روانگفتار کندتر است و مدتزمان بیشتری طول میکشد. این تفاوتها در مدتزمان، دامنه و ثبات، بهویژه در حرکات غیرگفتاری (دهانیصورتی، انگشتان و دستها) نشان میدهد که لکنت، ناشی از نقص عمومی در کنترل حرکتی است و خاص گفتار نیست [
11].
مطالعاتی که توانایی کمتر افراد مبتلا به لکنت را در یادگیری حرکتی نشان میدهند، معمولاً به مطالعات یادگیری توالی مربوط هستند و حیطههای مختلفی را شامل میشوند که عبارتند از: ضربات انگشت، توالی هجاها و توالی ناکلمهها. از نخستین مطالعات انجامشده در این زمینه میتوان به مطالعه وبستر (1986) اشاره کرد. در این مطالعه، توانایی یادگیری توالی ضربات انگشت چهارجزئی ارزیابی شد. نتایج این مطالعه نشان داد افراد مبتلا به لکنت در مقایسه با افراد روانگفتار خطاهای بیشتر و زمان واکنش طولانیتری با تمرین دارند [
12].
مطالعه اسمیت بنداسترا و همکاران (2006) به منظور بررسی یادگیری حرکتی در افراد دچار لکنت و با استفاده از تکلیف ضربهزدن با انگشت، از وجود تفاوتی چشمگیر بین افراد طبیعی و افراد دچار لکنت در متغیر زمان واکنش حکایت دارد. بر اساس این مطالعه، افراد دچار لکنت زمان واکنش بیشتری نسبت به افراد طبیعی نشان دادند، اما این تفاوت در متغیر طول توالی دیده نشد [
13]. در مطالعه بائرلی و دینیل (2011) نشان داده شد که افراد دچار لکنت فقط در متغیر طول توالی نسبت به افراد طبیعی تفاوت دارند و در دیگر متغیرها تفاوت چشمگیری ندارند. همچنین، این فرضیه که عملکرد ضعیف در افراد دچار لکنت در طول تمرین پس از 24 ساعت دوره ثابت باقی میماند، تأیید نشد [
8].
ناماسیوایام و ونلشوت (2008) تمرینات گفتاریحرکتی و یادگیری را در افراد مبتلا به لکنت و افراد روانگفتار با استفاده از تکلیف تکرار ناکلمه مقایسه کردند. بر اساس نتایج، افراد دچار لکنت و افراد روانگفتار میتوانند در بسیاری از متغیرهای عملکردی (مانند طول و دامنه حرکتی) شبیه به یکدیگر باشند، اما از نظر تمرین و یادگیری در متغیرهای مربوط به ثبات حرکت و الگوهای هماهنگی با یکدیگر متفاوت هستند [
14]. در مطالعات ذکرشده، وجود نقص در یادگیری حرکتی در افراد دچار لکنت با توجه به تفاوت در بعضی متغیرها نشان داده شده است، اما مطالعاتی مانند مطالعه تومانواو همکاران (2015) نشان داد افراد دچار لکنت مانند افراد طبیعی، یادگیری را بعد از تمرین در یک تکلیف غیرگفتاری نشان میدهند. در واقع، تفاوتی بین افراد دچار لکنت و افراد طبیعی بر اثر تمرین و یادگیری وجود ندارد [
11].
مطالعات مختلف نتایج متفاوتی را با توجه به متغیرهایی مانند دقت، زمان واکنش و طول توالی نشان میدهند. در بعضی مطالعات اشاره شده است که افراد دچار لکنت توانایی محدودی در یادگیری مهارتهای گفتاریحرکتی دارند [
13 ،
12]. در بعضی مطالعات نیز تفاوت چشمگیری بین افراد دچار لکنت و افراد روانگفتار در یادگیری مهارتهای گفتاریحرکتی دیده نشده است [
14 ،
8]. بیشتر مطالعات انجامشده به مدتزمان توالی بیشتر و کندتر و در واقع، سرعت گفتاری کمتر در افراد دچار لکنت بهمثابه یکی از متغیرهای نشاندهنده نقص در یادگیری حرکتی اشاره کردهاند [
14 ،
8]. از دلایل تفاوت در نتایج اشارهشده در مطالعات مختلف میتوان به انجام مطالعات در دو حیطه مختلف (غیرگفتاری و گفتاری) و روش انجام پژوهشها (نوع حرکات غیرگفتاری و تعداد و نوع هجاهای بهکاررفته در تمرین) اشاره کرد.
یادگیری مهارتهای حرکتی پیچیده مانند گفتار ممکن است در افراد مبتلا به لکنت آسیب دیده باشد [
15]. بسیاری از برنامههای سنتی درمان لکنت، به افراد مبتلا به لکنت «شیوه جدید صحبتکردن» را آموزش میدهند. در این برنامههای درمانی افراد مبتلا به لکنت تشویق میشوند تا الگوهای جدید گفتاریحرکتی را تمرین کنند و یاد بگیرند و به سطح بالایی از مهارت برسند. یکی از اهداف بلندمدت برنامههای درمانی لکنت، تمرین مهارتهای گفتاریحرکتی جدید است تا به سطح بالایی از خودکارسازی برسد. این اهداف میتوانند در مفهوم یادگیری حرکتی جای داشته باشند. موفقیت برنامههای درمانی به این امر بستگی دارد که افراد مبتلا به لکنت توانایی یادگیری و خودکارسازی الگوهای گفتاریحرکتی را داشته باشند [
13].
با توجه به اینکه اهداف بلندمدت برنامههای روانی، دستیابی به الگوهای گفتاریحرکتی مانند گفتار کشیده و تماس نرم تولیدکنندهها با میزان زیاد خودکارسازی است، این یافتهها میتوانند پیامدهای بالینی بالقوهای داشته باشند. یکی از محدودیتهای اصلی برنامههای درمانی لکنت، بازگشت لکنت است. در 14 تا 70 درصد از افراد مبتلا به لکنت، یک سال بعد از درمان امکان بازگشت لکنت وجود دارد [
16]. امروزه شواهدی در دست است مبنی بر اینکه نقص در یادگیری حرکتی میتواند در این موضوع نقش داشته باشد [
17]. همچنین، نقص در یادگیری مهارتهای گفتاریحرکتی مرتبط با لکنت میتواند از عوامل کمککننده به ایجاد این اختلال و باعث شناسایی عوامل خطر و پیشبینیکننده رشد لکنت باشد. این امر میتواند پیشنهاد تصحیح روشهای درمانی لکنت را مطرح کند.
با توجه به تفاوتها و تناقضهای مشاهدهشده در نتایج مطالعات قبلی و نبود نتایج یکپارچه در آن مطالعات و نظر به اینکه پیشنهاد مطالعه در این زمینه در پژوهشهای پیشین مطرح شده است و همچنین، پیامدهای بالینیای که این مطالعات میتوانند داشته باشند و در بالا نیز به آن اشاره شد، هدف این مطالعه، بررسی یادگیری توالیهای حرکتی گفتار در بزرگسالان مبتلا به لکنت است.
روش بررسی
این مطالعه از نوع توصیفیتحلیلی است. نمونههای این پژوهش در سال 1395 به روش نمونهگیری در دسترس از میان کلینیکهای گفتاردرمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران و کلینیکهای خصوصی سطح شهر تهران و با در نظر گرفتن معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شدند. محل انجام مطالعه کلینیک گفتاردرمانی دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران بود. تعداد 15 فرد دچار لکنت و 15 فرد طبیعی با سن بیشتر از 18 سال که از نظر سن و تحصیلات با یکدیگر همتا شدند، در این مطالعه حضور داشتند. به دلیل بیشتر بودن تعداد مردان دچار لکنت و همچنین جلوگیری از تأثیرات متغیرهای مخدوشکننده مرتبط با جنسیت بر اندازهگیری عملکردها [
18]، تنها مردان دچار لکنت به مطالعه وارد شدند. تمام افراد شرکتکننده دچار لکنت رشدی بودند. برای تأیید لکنت رشدی در افراد دچار لکنت، قبل از ورود به مطالعه از مقیاس وینگیت برای تعیین شدت لکنت استفاده شد. همچنین، درمانگر با مصاحبه با افراد شرکتکننده، این موضوع را تأیید کرد.
مقیاس وینگیت، مقیاسی پنجدرجهای است (بسیار خفیف، خفیف، متوسط، شدید، بسیار شدید) که با استفاده از آن شدت لکنت در دو تکلیف خواندن و مکالمه بر حسب تعداد کلمات لکنتشده بر کل کلمات به دست میآید [
19]. افراد شرکتکننده در این پژوهش، سابقه وجود بیماریهای نورولوژیک، روانپزشکی، حرکتی، گفتاری، اختلالات زبانی و مصرف داروهای اثرگذار بر عملکرد حرکتی نداشتند. همچنین افراد دچار لکنت از روشهای شکلدهی روانی و روانتر صحبتکردن استفاده نمیکردند. در صورت استفاده شرکتکنندگان از این روشها، از آنها خواسته میشد حین انجام تکلیف تکرار ناکلمه از این روشها استفاده نکنند و در صورت همکارینکردن آنها، از نمونه کنار گذاشته میشدند؛ زیرا روشهای درمانی که عموماً شامل شکلدهی روانی و آموزش کاهش سرعت گفتار هستند و میتوانند در تکالیف بهکاررفته در این مطالعه تداخل ایجاد کنند. تکلیف بهکاررفته شامل تکرار توالی ناکلمات تکهجایی بود. ناکلمات /fiz/ ،/nul/ و /geŠ/ از مطالعه سیاحی و همکاران [
20] و ناکلمات /tux/ ،/dač/ ،/zit/ ،/xib/ و /vab/ از مطالعه افشار و همکاران [
21] انتخاب شدند. این انتخاب با توجه به معیارهای مدنظر صورت گرفت. این معیارها شامل ناکلمات تکهجایی و دارای دو همخوان در اول و آخر و یک واکه در وسط بود. همچنین همخوان اول توالی و همخوان آخر توالی نیز باید همخوان انفجاری باشد تا تحلیل آکوستیکی راحتتر انجام شود. روایی و پایایی این ناکلمات در پژوهشهای مذکور تعیین شده است.
سرانجام، 8 ناکلمه تکهجایی در کنار هم قرار داده شدند و توالی ناکلمه /tux dač nul fiz geŠ zit xib vab/ به دست آمد که در مطالعه به کار گرفته شد. به دلیل اینکه سیستم گفتاری افراد مبتلا به لکنت در برابر نیازهای زبانی سطح بالا (مانند نحو) حساسیت بیشتری دارد، از توالی ناکلمات ساده در این مطالعه استفاده شد تا تغییرات حرکتی را مستقل از تأثیرات زبانیشناختی سطح بالا نشان دهد [
23 ،
22].
در این مطالعه، سه جلسه با فاصله زمانی هر جلسه یک روز برگزار شد. قبل از اجرای آزمون، شرکتکنندگان فرم رضایتنامه اخلاقی را تکمیل کردند. از نظر اخلاقی این مطالعه هیچ هزینهای برای شرکتکنندگان نداشت. به اصل رازداری در خصوص اطلاعات شرکتکنندگان توجه شد و اجباری برای شرکت در پژوهش وجود نداشت. همچنین درباره نحوه اجرا به شرکتکنندگان توضیحاتی داده شد (توضیحاتی درباره روش انجام مطالعه، چگونگی تولید مناسب ناکلمهها و ...). توالی ناکلمه روی صفحه نمایش کامپیوتر نشان داده شد و از شرکتکنندگان خواسته شد این توالی را «تا جایی که میتوانند سریع و بدون خطا» و «بعد از اشاره درمانگر» و «زمانی که توالی بر صفحه نمایش ظاهر شد» تکرار کنند. برای انجام تکلیف محدودیت زمانی وجود نداشت. دفعات تکرار30 بار بود. در بسیاری از مطالعات مربوط به کنترل حرکتی اندامها و کنترل حرکتی گفتار، نشان داده شد که تغییرات حرکتی بر اثر تمرین با 30 بار تکرار یک تکلیف آشکار میشود [
25،
24]. در جلسه دوم و سوم نیز تکرار ناکلمه به همین شیوه صورت پذیرفت و تمام جلسات به صورت صوتی و تصویری ضبط شدند.
با توجه به اینکه متغیرهای نشاندهنده یادگیری حرکتی دقت، زمان واکنش و مدتزمان توالی هستند، این موارد در نمونههای ضبطشده جلسات اول تا سوم در گروه مبتلا به لکنت و گروه افراد سالم تحلیل شد.
برای تعیین دقت، تمام دادهها در هر دو گروه بر اساس ضبط صوتی و تصویری از نظر وجود خطا در عملکرد بررسی شدند (خطاها شامل سرفه، خنده و خطاهای تولیدی مانند خرابگویی یا جابهجایی بود) و تعداد خطاها در توالیها طی جلسات تعیین شدند. ناروانیها در شمارش خطا محاسبه نشد. توالیهایی که شامل ناروانی و خطا میشدند، از اندازهگیریهای زمانی حذف شدند، زیرا وجود این خطاها باعث افزایش غیرمعمول زمان پاسخ و طول توالی میشد [
8]. زمان پاسخ و مدتزمان توالی نیز با استفاده از نرمافزار تحلیل آکوستیکی PRAAT تفسیر شد.
اندازهگیری زمان پاسخ به این صورت بود که از زمان آغاز نمایش تکلیف تا زمان آغاز انرژی آکوستیکی مرتبط با همخوان آغازین، /t/ بهمثابه زمان پاسخ در نظر گرفته شد. همچنین، مدتزمان بین شروع انرژی آکوستیکی مرتبط با ناکلمه اول و آخر بهمثابه طول توالی در نظر گرفته شد. پس از جمعآوری دادهها به منظور تحلیل آماری، از آزمونهای کولموگروف اسمیرنوف برای بررسی طبیعی بودن دادهها، از آزمون فریدمن برای بررسی تغییرات متغیرها طی سه روز و از آزمون منویتنی برای مقایسه گروههای مختلف استفاده شد. همه تحلیلهای آماری با نرمافزار SPSS نسخه 23 انجام شدند.
یافتهها
در مطالعه حاضر، 15 فرد بزرگسال دچار لکنت با میانگین سنی 73/28 و انحراف معیار 32/3 و 15 فرد طبیعی در قالب گروه شاهد با میانگین سنی 4/28 و انحراف معیار 37/3 بررسی شدند. تمام شرکتکنندگان مرد بودند. کمترین و بیشترین سن آزمودنیها در افراد دچار لکنت به ترتیب 23 و 34 سال و در افراد روانگفتار 23 و 35 سال بود. تمام شرکتکنندگان حداقل تحصیلات دیپلم داشتند. میانگین و انحراف معیار زمان واکنش، طول توالی و دقت در روزهای اول تا سوم برای افراد دچار لکنت و گروه شاهد در جدول شماره 1 نشان داده شده است.
بحث
نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد افراد دچار لکنت با تمرین تکرار ناکلمه، میتوانند یادگیری حرکتی را در متغیرهای زمان واکنش، طول توالی و دقت طی سه جلسه بهبود بخشند. این افراد در مقایسه با افراد طبیعی خطاهای بیشتر، زمان واکنش بیشتر و طول توالی بیشتری دارند که در متغیر طول توالی این تفاوت بین دو گروه معنادار است.
در این مطالعه، افراد دچار لکنت میانگین تعداد خطای بیشتری نسبت به افراد طبیعی داشتند. این تفاوت در روز اول معنادار بود. این نتایج با یافتههای مطالعه اسمیت بنداسترا (2006) همسو است. در این مطالعه نشان داده شد که افراد دچار لکنت در انجام تکلیف توالی ضربهزدن با انگشت، دقت کمتری نسبت به افراد طبیعی دارند. در واقع، طبق یافتههای این مطالعه، افراد دچار لکنت در مقایسه با افراد طبیعی خودکارسازی کمتری بعد از تمرین از خود نشان میدهند [
13]. بسیاری از مطالعات انجامشده، تفاوت چشمگیری بین گروه افراد دچار لکنت و افراد طبیعی در متغیر دقت نشان نمیدهند [
26 ،
13 ،
8]. در تعدادی از مطالعات نیز تفاوت چشمگیری بین گروه دچار لکنت و افراد طبیعی در متغیر دقت گزارش شده است [
28 ،
27].
نتایج پژوهش حاضر نشان داد در متغیر دقت تفاوت چشمگیری بین دو گروه وجود ندارد و فقط در روز اول این تفاوت چشمگیر است. تفاوتهای مشاهدهشده در مطالعات مختلف میتواند به علت روش انجام پژوهشها باشد؛ برای مثال، در بعضی مطالعات از ناکلمات با پیچیدگی و طول بیشتر استفاده شده است. این موضوع باعث بروز خطای بیشتر در افراد دچار لکنت میشود.
بر اساس یافتههای این مطالعه، افراد دچار لکنت مدتزمان واکنش بیشتری نسبت به افراد طبیعی نشان میدهند، اما این تفاوت بین دو گروه معنادار نیست. متغیر زمان واکنش نیز در مطالعات مختلف، دربرگیرنده یافتههای مختلفی است. مطالعه بائرلی و دینیل (2011) نشان داد افراد دچار لکنت بهبود زمان واکنش را که از متغیرهای یادگیری حرکتی است، مانند افراد طبیعی در تکلیف تکرار ناکلمه نشان میدهند. این نتایج با یافتههای این پژوهش همجهت است [
8]. این در حالی است که طبق یافتههای اسمیت بنداسترا و دینیل (2009)، افراد دچار لکنت نسبت به افراد طبیعی در تکلیف خواندن هجاها زمان واکنش بیشتری دارند. بهبود در زمان واکنش از متغیرهای مهم در یادگیری حرکتی است. طبق شواهد عصبشناختی، زمان واکنش کندتر بعد از تمرین در افراد دچار لکنت نشاندهنده ارتباط ناکافی بین محرک و پاسخهای حرکتی مربوط به آن بعد از تمرین است [
29].
مطالعه اسمیت بنداسترا و همکاران (2006) به بررسی یادگیری حرکتی در افراد دچار لکنت با استفاده از تکلیف ضربهزدن با انگشت اختصاص داشت. این مطالعه نشان داد تفاوت چشمگیری بین گروه افراد طبیعی و گروه دچار لکنت در متغیر زمان واکنش وجود دارد، اما این تفاوت در متغیر طول توالی مشاهده نمیشود [
13]. یکی از دلایل پیشنهادی برای سرعت کم و عملکرد متغیر افراد دچار لکنت این است که افراد دچار لکنت از استراتژی حرکتی کنترلکننده استفاده میکنند. این استراتژی مستلزم استفاده از بازخوردهای حسی برای انجام توالیهای حرکتی است. در واقع، افراد دچار لکنت با پایینآوردن سرعت گفتار به دقت بیشتری دست مییابند و نسبت به افراد طبیعی دقت و سرعت کمتری در تکالیف مربوط به یادگیری حرکتی از خود بروز میدهند [
31 ،
30]. در پژوهش حاضر، متغیر زمان واکنش در افراد دچار لکنت در مقایسه با افراد طبیعی متفاوت بود، اما این تفاوت معنادار نبود. یافتههای این مطالعه با بعضی مطالعات اشارهشده همسو و با برخی دیگر ناهمسو است.
طبق یافتههای پژوهش حاضر، افراد دچار لکنت مدتزمان توالی کمتری را در روز اول تا سوم نشان میدهند. همچنین، افراد دچار لکنت مدتزمان توالی بیشتری را نسبت به افراد طبیعی نشان دادند و این تفاوت معنادار بود. این یافته با نتایج مطالعه ناماسیوایام و ونلشوت (2008) همسو است. در این مطالعه که به منظور ارزیابی یادگیری حرکتی در بزرگسالان دچار لکنت انجام گرفت، معلوم شد افراد دچار لکنت در تمرین و یادگیری متغیرهایی که به ثبات حرکت و هماهنگی حرکات مربوط هستند، مشکل دارند. در حقیقت، افراد طبیعی بعد از تمرین و یادگیری، در مقایسه با افراد دچار لکنت هماهنگی بیشتری در حرکات از خود نشان میدهند.
بر اساس یافتههای این مطالعه، ممکن است افراد دچار لکنت از استراتژی کنترل گفتاریحرکتی استفاده کنند که باعث بهبود و ثبات مهارتهای حرکتی با وجود محدودیت در مهارتهای حرکتی میشود. در واقع، فرد هنگامی گفتار روان را همراه با خطای کمتر نشان میدهد که تقاضای اضافه بر سیستم کنترل گفتاریحرکتی وجود نداشته باشد. در این مطالعه سرعت کمتر حرکات گفتاری (مدتزمان توالی) میتواند نشاندهنده سازوکاری برای بهینهسازی فرایند پردازش اطلاعات حسی باشد. در مطالعات دیگری نیز که در آنها از تکالیف حرکتی غیرگفتاری مانند ضربهزدن با انگشت استفاده شده است، تفاوتهای مشابهی در اثرگذاری تمرین بر افراد دچار لکنت و افراد طبیعی مشاهده شده است.
بنابراین، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که افراد دچار لکنت از یک استراتژی در تکالیف گفتاری و غیرگفتاری استفاده میکنند. بهترین توضیح برای تغییرات مشاهدهشده بر اثر تمرین در افراد دچار لکنت نیز میتواند این باشد که این تغییرات بیشتر حاصل اثر تمرین و یادگیری است تا اینکه در نتیجه استفاده از یک استراتژی کنترل حرکتی باشد [
14 ،
8]. یافتههای مطالعه بائرلی و دینیل (2011) نیز نشان داد افراد دچار لکنت نسبت به افراد طبیعی بهطور چشمگیری طول توالی بیشتر و کندتری بعد از تمرین نشان میدهند؛ درنتیجه، این فرضیه که عملکرد ضعیف افراد دچار لکنت بعد از 24 ساعت دوره ثبات باقی میماند، تأیید نشد.
یافتههای این مطالعه نشان داد طول توالی کندتر در افراد دچار لکنت میتواند نشاندهنده محدودیت در مهارتهای کنترل گفتاریحرکتی باشد. پژوهشگران این مطالعه به این موضوع نیز اشاره کردند که تقاضاهای سطح بالای گفتاری مانند «تا جایی که میتوانید سریع و بدون اشتباه ناکلمات را تکرار کنید»، باعث بروز محدودیت در مهارتهای گفتاریحرکتی میشود [
8]. البته در این مطالعه عملکرد افراد دچار لکنت در تکالیف با پیچیدگی متفاوت یا سرعت گفتاری متفاوت که باعث ایجاد تقاضاهایی بر سیستم کنترل گفتاریحرکتی میشود، ارزیابی نشده است. درنتیجه، این موضوع در حد حدس باقی میماند.
نتایج این مطالعه نیز با یافتههای پژوهش حاضر همخوانی دارد. از مطالعات دیگری که نتایج آن با مطالعه حاضر همسو است، میتوان به مطالعه ساسیسکارانو ویسبرگ(2014) اشاره کرد. مطالعه آنان افراد دچار لکنت با محدودیت در مهارتهای گفتاریحرکتی را نشان میدهد و اینکه محدودیت بر اثر تمرین و نگهداری در هماهنگی حرکات تولیدی در این افراد وجود دارد. در این مطالعه افراد دچار لکنت در طول توالی ناکلمات تفاوت چشمگیری را نسبت به افراد طبیعی نشان دادند. در این مطالعه اشاره شد که بر اساس نظریه یادگیری حرکتی، در هر دو گروه افراد دچار لکنت و افراد طبیعی کاهش در تغییرپذیری حرکتی دیده شده که با تأثیر بر طول توالی ناکلمات مشخص میشد. این تغییرات میتواند به دلیل هماهنگیهای حرکتی به وجود آمده باشد که به بهبود مهارتهای حرکتی بعد از تمرین و یادگیری منجر میشود [
27].
در فرضیه مهارتهای گفتاریحرکتی، مهارتهای گفتاری مانند زنجیره در نظر گرفته میشوند و افراد طبیعی از نظر مهارتهای گفتاریحرکتی در بالای زنجیره و افراد دچار لکنت در پایین این زنجیره قرار میگیرند. بر اساس این فرضیه، افراد دچار لکنت که مهارتهای گفتاریحرکتی کمی دارند، یادگیری این مهارتها نیز برای آنان مشکل است [
32]. در بسیاری از مطالعات با توجه به متغیرهایی مانند دقت، زمان واکنش و طول توالی، نشان داده شده است که افراد دچار لکنت در مهارتهای گفتاریحرکتی مشکل دارند؛ در واقع، تفاوت در هر یک از متغیرهای ذکرشده بین افراد دچار لکنت و افراد طبیعی میتواند نشاندهنده نقص در یادگیری حرکتی باشد. همچنین، مطالعات مختلف نتایج متفاوتی را با توجه به متغیرهایی مانند دقت، زمان واکنش و طول توالی نشان میدهند. بیشتر مطالعات انجامشده به مدتزمان توالی بیشتر و کندتر و در واقع، سرعت گفتاری کمتر بهمثابه یکی از متغیرهای مؤثر بر یادگیری حرکتی در افراد دچار لکنت اشاره کردهاند.
در بعضی مطالعات اشاره شده است که افراد دچار لکنت توانایی محدودی در یادگیری مهارتهای گفتاریحرکتی دارند [
13 ،
12]. در بعضی مطالعات نیز تفاوت چشمگیری بین افراد دچار لکنت و افراد روانگفتار در یادگیری مهارتهای گفتاریحرکتی دیده نشده است [
14 ،
8]. نتایج پژوهش حاضر با یافتههای مطالعات اخیر همخوانی دارد و نشان میدهد افراد دچار لکنت، مانند افراد طبیعی در بعضی متغیرها شاهد بهبود مهارتهای گفتاریحرکتی هستند، اما در بعضی متغیرها مانند طول توالی تفاوت چشمگیری با افراد طبیعی دارند. در هر صورت، عملکرد افراد دچار لکنت در مقایسه با افراد طبیعی در اینگونه مطالعات نشاندهنده پردازشهای حس حرکتی زیربنایی است که به مطالعه بیشتر نیاز دارد. همچنین، با توجه به اینکه روش انجام این مطالعات و تکالیف بهکاررفته در این پژوهشها و پژوهش حاضر شباهت اندکی با گفتار طبیعی، روشها و برنامههای درمانی لکنت دارد، تعمیمپذیری نتایج اندک است و یافتهها باید با احتیاط تفسیر شوند.
نتیجهگیری
طبق نتایج این مطالعه، افراد دچار لکنت، بر اثر تمرین، شاهد بهبود در متغیرهای زمان واکنش، دقت و طول توالی هستند، اما نسبت به افراد طبیعی تفاوتهایی را در این متغیرها نشان میدهند. در پژوهش حاضر، افراد دچار لکنت در متغیر طول توالی تفاوت چشمگیری در مقایسه با افراد طبیعی نشان دادند. در واقع، افراد دچار لکنت طول توالی بیشتر و سرعت گفتاری کمتری نسبت به افراد طبیعی نشان دادند. این موضوع بر اساس فرضیه مهارتهای گفتاریحرکتی میتواند نشاندهنده نقص در یادگیری حرکتی یا محدودیت در مهارتهای گفتاریحرکتی باشد. کنترل گفتاریحرکتی و خودکارسازی در افراد دچار لکنت در یادگیری الگوهای جدید گفتاری که در درمان آموخته میشود، میتواند نقش بسیار مهمی داشته باشد. نتایج این مطالعات ممکن است به بهبود روشهای بالینی در درمان لکنت کمک کند.
از محدودیتهای این پژوهش میتوان به دشواری یافتن نمونهها به علت نبود کلینیک تخصصی لکنت اشاره کرد. بعضی از افراد شرکتکننده به دلیل طولانیبودن زمان نمونهگیری و همچنین ضبط تصویری جلسات حاضر به همکاری نبودند. در بعضی موارد نیز فضای کافی در کلینیک برای نمونهگیری وجود نداشت.
با توجه به اینکه این مطالعات بیشتر روی بزرگسالان دچار لکنت انجام شدهاند، پیشنهاد میشود در مطالعات آینده کودکان دچار لکنت نیز برای انجام مطالعات مدنظر قرار گیرند. میتوان این مطالعات را روی افراد دچار لکنت دوزبانه انجام داد. همچنین، پیشنهاد میشود از تکالیفی استفاده شود که شباهت بیشتری به گفتار و روشهای بهکاررفته در برنامههای درمانی لکنت داشته باشد تا تعمیمدادن نتایج بهتر صورت گیرد. استفاده از تکالیف تداخلکننده یا استفاده از سرعت گفتاری زیاد و کم که بار اضافه بر سیستم گفتاری حرکتی افراد دچار لکنت ایجاد میکند نیز پیشنهاد میشود.
تشکر و قدردانی
این مقاله بخشی از پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد نویسنده اول در گروه گفتاردرمانی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران است و با کد اخلاق IR.TUMS.FNM.REC.1395.782 در سال 1395 انجام شده است. این پایاننامه با حمایت مالی دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شده است.از همه افراد شرکتکننده در این پژوهش،کلینیک گفتاردرمانی دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران و همچنین اعضای محترم بنیاد گفتار روان صمیمانه تشکر و قدردانی میکنیم.