URL: http://rehabilitationj.uswr.ac.ir/article-1-128-fa.html
هدف: در این تحقیق سازگاری اجتماعی مادران دختران عقبمانده ذهنی آموزش پذیر با سازگاری اجتماعی مادران دختران عادی مقایسه شده است. هدف از این مطالعه پاسخ به این پرسش بود که آیا حضور کودک عقبمانده ذهنی بر سازگاری اجتماعی مادران تأثیر منفی دارد یا نه؟
روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه مورد- شاهدی از نوع تحلیلی است. نمونههای این تحقیق شامل 80 نفر، 40 مادر دارای فرزند دختر عقبمانده ذهنی با انتخاب تصادفی از مدارس استثنایی و 40 مادر دارای فرزند دختر عادی با انتخاب تصادفی از بین مادرانی که با گروه مورد همتاسازی شده بودند، میباشد. در این مطالعه از مقیاس سازگاری اجتماعی ویزمن وپیکل (1974) استفاده شد. این مقیاس یک مصاحبه نیمه سازمان یافته است که سازگاری اجتماعی رادرهفت نقش یا حوزه اصلی بررسی میکند. این نقشها شامل: سازگاری در شغل، فعالیتهای اجتماعی و فوق برنامه، روابط خویشاوندی، روابط زناشویی، نقش والدینی، روابط خانوادگی و وضعیت اقتصادی میباشد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین سازگاری اجتماعی مادران دختران عقبمانده ذهنی با سازگاری اجتماعی مادران دختران عادی تفاوت معنیداری وجود دارد (P<0/01). آنالیز واریانس و همبستگی نشان داد که بین سازگاری اجتماعی مادران دختران عقبمانده ذهنی با متغیرهای دموگرافیک سن کودک، سن مادر، میزان تحصیلات، طول مدت ازدواج، تعداد فرزندان وترتیب تولد فرزند عقبمانده ذهنی ارتباط معنیداری وجود ندارد (P<0/01).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصله به نظر میرسد در مجموع مادران دارای دختر عقبمانده ذهنی نسبت به مادران دختران عادی سازگاری اجتماعی کمتری دارند.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |