مقدمه
استئوآرتریت زانو شایعترین بیماری تخریبکننده مفصلی است [
1]. از خصوصیات این بیماری تخریب سطح مفصلی، کاهش فضای مفصلی، درد، سفتی و ورم است که باعث ضعف عضلات و کاهش عملکرد فیزیکی و کیفیت زندگی میشود [
2، 3]. این تخریب مفصلی در افراد بالای 50 سال بسیار شایع است [
4]. ضعف عضله کوآدریسپس یک علامت کلینیکی شایع بههمراه استئوآرتریت زانوست که در ارتباط با درد و ناتوانی فیزیکی است [
3،
5].
مهار آرتروژنیک عضله یکی از دلایل ضعف شدید عضله کوآدریسپس است که معمولاً در بیماران مبتلا به استئوآرتریت مشاهده میشود و مانع فعال شدن حداکثری این عضله میشود [
6]. AMI در استئوآرتریت درنتیجه درد و تخریب پیشرونده مفصل و پیامهای آوران مفصلی غیرطبیعی به نورونهای حرکتی آلفا و کاهش فعالیت این نورونها ایجاد میشود [
7]. در این سناریو بهدنبال آسیب به مفصل، عضلات اطراف مفصل آسیبدیده بهصورت رفلکسی دچار مهار میشوند، حتی اگر به خودی خود آسیب ندیده باشند [
8]. مهار آرتروژنیک عضله کوآدریسپس همیشه یکی از نگرانیهای درمانگر است که میتواند باعث ضعف عضله، اختلال در عملکرد و آتروفی در مفصل بهبودیافته [
9] و مانع از تقویت عضله بهصورت مؤثر شود [
8]. در افراد مبتلا به استئوآرتریت زانو تقویت عضله کوآدریسپس جهت بهبود عملکرد فیزیکی ضروری است [
10]. شواهد بسیاری درخصوص اثربخشی درمانهای تمرینی برای درمان علائم استئوآرتریت زانو وجود دارد [
11]. بنابراین در افراد مبتلا به استئوآرتریت زانو، انجام درمانهایی که باعث بهبود قدرت عضله کوآدریسپس شوند ضروری است. ولی این بیماران بهعلت درد و مهار آرتروژنیک عضله قادر به انجام تمرینات قدرتی در اندام مبتلا نیستند و همین امر مانع از افزایش قدرت مؤثر عضله میشود و استفاده از آن را در برنامه توانبخشی دشوار میسازد. همچنین براساس مطالعات، تصور بر این است که انقباض شدید عضله اطراف مفصل ملتهب میتواند باعث آسیب به آن عضله شود [
12]. از نقطهنظر کلینیکی، تداوم این ضعف عضلانی میتواند بهعلت ایجاد نقص در ثبات داینامیک مفصل زانو [
13]، عملکرد فیزیکی [
14] و افزایش فشار بر مفصل زانو [
15] اهمیت داشته باشد.
تمرین متقابل یک روش درمانی برای افزایش قدرت عضلات اندام درگیر بدون تمرین دادن بر روی اندام درگیر است. این روش اولینبار در سال 1894 معرفی شد که براساس آن انجام تمرینات قدرتی در یک اندام باعث افزایش قدرت عضلات در اندام مقابل (اندامی که تحت درمان تمرینی قرار نگرفته است) میشود [
16]. لپلی و همکاران به بررسی اثر 24 جلسه تمرین متقابل از نوع تمرینات اکسنتریک بر روی قدرت و فعالیت عضله کوآدریسپس در افراد سالم پرداختند. یافتهها بهبود قدرت اکسنتریک عضله کوآدریسپس را در اندام مقابل (اندامی که تمرین بر روی آن انجام نشده بود) گزارش کردند و اذعان داشتند که این پدیده میتواند ناشی از افزایش فعالیت عصبی باشد [
17]. اونیگبایند و همکاران به بررسی اثر تمرین متقابل در افراد مبتلا به استئوآرتریت زانو پرداختند. آنها در مطالعه خود گزارش کردند که بعد از 6 هفته تمرین ایزومتریک بر روی اندام سالم، قدرت حداکثری ایزومتریک عضله کوآدریسپس در اندام مبتلا به استئوآرتریت (که تحت تمرین قرار نگرفته است) بهصورت معنیداری افزایش یافته است که از آن بهعنوان پدیده بین اندامی ناشی از تمرین متقابل نام بردند [
18]. ولی علت اصلی این افزایش نیرو روشن نیست.یکی از علتهای مطرحشده برای این افزایش نیرو، تأثیر این تمرینات بر میزان مهار آرتروژنیک عضله کوآدریسپس در این بیماران است که در مطالعات چاپشدهای که در دسترس محققین هستند تا کنون موردبررسی قرار نگرفته است. بنابراین هدف از انجام این مطالعه بررسی تأثیر یک جلسه تمرین متقابل CE بر میزان مهار آرتروژنیک و حداکثر نیروی اکستانسوری عضله کوآدریسپس در زنان مبتلا به استئوآرتریت یکطرفه زانو بود که نتایج آن میتواند به روشن شدن مکانیزم احتمالی تمرین متقابل یا CE در این بیماران کمک کند.
روشها
افراد شرکتکننده
در این مطالعه که از نوع نیمهتجربی با اندازهگیری مکرر است، 21 زن مبتلا به استئوآرتریت یکطرفه زانو به روش غیرتصادفی از بین مراجعین کلینیک فیزیوتراپی دانشکده توانبخشی دانشگاه علومپزشکی شهیدبهشتی انتخاب شدند. این افراد براساس مقیاس درجهبندی کلگرن ـ لارنس دارای استئوآرتریت زانو گرید 2 بودند.
معیارهای حذف بدین شرح بود:
• ابتلا به بیماریهای قلبی ـ عروقی شدید که مانع انجام تمرینات شود.
• سابقه جراحی یا آرتروپلاستی در اندام تحتانی
• سابقه وجود بیماریهای روماتیسمی، عفونی در زانو
• سابقه ابتلا به سرطان
• عدم توانایی در دادن اطلاعات
• استفاده از مواد مخدر
افراد شرکتکننده براساس معیارهای ورود و خروج و پس از آشنایی با روند مطالعه و تکمیل فرم رضایتنامه آگاهانه وارد مطالعه شدند.
نحوه انجام مطالعه
پس از اندازهگیری و ثبت میزان قد، وزن و شاخص توده بدنی افراد، میزان مهار آرتروژنیک و حداکثر نیروی ایزومتریک در عضله کوآدریسپس زانوی مبتلا به استئوآرتریت زانو در 3 مرحله قبل از تمرین متقابل CE، بلافاصله بعد از تمرین و 15 دقیقه بعد از تمرین اندازهگیری شد.
نحوه اندازهگیری میزان مهار آرتروژنیک و حداکثر نیروی اکستانسوری در عضله کوآدریسپس
از دستگاه داینامومتر متصل به Data log 8کاناله (Data log, Biometrics, Uk) برای ثبت حداکثر نیروی ایزومتریک عضله کوآدریسپس زانوی مبتلا به استئوآرتریت استفاده شد. قبل از نصب الکترودها روی پوست، ابتدا آمادهسازی پوست انجام شد و الکترودها به موازات فیبرهای عضله در محلهای موردنظر با فاصله 2 سانتیمتر از یکدیگر روی پوست قرار گرفتند. محل الکترودها طبق معیار SENIAM تعیین شد؛ به این ترتیب که برای عضله کوآدریسپس، الکترود بر روی بالک عضله و 2 سانتیمتر دیستال به آن قرار گرفت [
19]. بهمنظور گرم کردن عضله کوآدریسپس و آشنایی بیشتر با شرایط و محیط انجام آزمایش، ابتدا از هر یک از آزمونشوندهها 20 انقباض با شدت حدود 50 درصد نیروی حداکثر ایزومتریک در وضعیت خاص نشستن فرد بر روی صندلی، گرفته شد (
تصویر شماره 1).
فرد آزمونشونده بر روی صندلی طوری قرار گرفت که مفصل ران در 90 درجه فلکشن و مفصل زانو در وضعیت بدون درد حین انقباض (بین 60 تا 90 درجه فلکشن) قرار گرفته باشد و ناحیه قفسه سینه و ران پای موردنظر توسط کمربند ثابت شد. سپس دستگاه داینامومتر متصل به Data log را برای ثبت آماده کردیم و از فرد خواستیم حداکثر تلاش ارادی خود را برای فعال کردن عضله کوآدریسپس با فشار بر داینامومتر تعبیهشده بر روی صندلی (بهگونهای که ناحیه قدام مفصل مچ پا عمود بر داینامومتر باشد) انجام دهد و میزان آن را ثبت کردیم. حین انجام این تلاش ارادی حداکثری، از تشویقهای کلامی مناسب نیز برای افزایش تلاش فرد استفاده شد. پس از گذشت 3 ثانیه از انقباض، تحریک الکتریکی عضله کوآدریسپس را بر روی حداکثر تلاش ارادی فرد سوار کردیم (Burst superimposition). این انقباض نیز 3 ثانیه به طول انجامید و مقدار نیروی نشاندادهشده توسط دینامومتر را در حین تحریک الکتریکی ثبت کردیم. دستگاه تحریک الکتریکی مورداستفاده در این مطالعه یک دستگاه 2کاناله مجزا (710p شرکت نوین) بود و موج تحریک به شکل چهارگوش (مربعی) با مدتزمان پالس 100 میکروثانیه و با فرکانس 40 هرتز اعمال شد. الکترودهای مورداستفاده بهصورت خودچسبان بودند که بر روی پوست قرار میگرفتند. بهمنظور تحریک الکتریکی عضله کوآدریسپس، از یک الکترود خودچسب بزرگ بر روی بالک عضله و الکترود دیگر حدود 2 سانتیمتر دیستال به آن استفاده کردیم (طبق معیارSENIAM [
19]). شدت تحریک الکتریکی موردنیاز بهمنظور تعیین میزان مهار آرتروژنیک عضله کوآدریسپس 2 برابر شدت تحریک الکتریکی که با استفاده از آن انقباض قابل مشاهده در عضله کوآدریسپس به دست میآمد، در نظر گرفته شد [
20].
با استفاده از دادههای حاصل از این مرحله توانستیم مهار آرتروژنیک عضله کوآدریسپس زانوی مبتلا به استئوآرتریت را با استفاده از فرمول نقص فعالسازی حداکثری(
فرمول شماره 1) محاسبه نماییم [
20]. اندازهگیری مهار آرتروژنیک به روش گفته شده 3 بار و هر بار با فاصله 2 دقیقه انجام شد.و میانگین 3 اندازهگیری بهعنوان میزان مهار آرتروژنیک عضله کوآدریسپس در نظر گرفته شد (
فرمول شماره 1).
تمرین متقابل
بهمنظور انجام تمرین بهصورت CE، بیمار بر روی صندلی اندازهگیری نیرو قرار گرفت و ران و زانوی سمت بدون علامت در وضعیت 90 درجه فلکشن قرار داده شد. ران و قفسه سینه بهوسیله استرپ ثابت شد. سپس از فرد خواستیم حداکثر تلاش ارادی خود را برای فعال کردن عضله کوآدریسپس زانوی بدون علامت بهصورت ایزومتریک با فشار بر پد تعبیهشده بر روی صندلی (بهگونهای که ناحیه قدام مفصل مچ پا عمود بر داینامومتر باشد) انجام دهد. تمرین بهشکل گفتهشده بهصورت 5 ست، هر ست شامل 8 انقباض انجام شد. هر انقباض 5 ثانیه به طول انجامید و بین آن نیز 5 ثانیه زمان استراحت در نظر گرفته شد. حین حداکثر تلاش ارادی فرد برای فعال کردن عضله کوآدریسپس، تشویق کلامی مناسب نیز به شرکتکنندگان داده شد. بین هر ست 2 دقیقه زمان استراحت بهمنظور جلوگیری از خستگی در نظر گرفتیم.
آنالیز دادهها
بلافاصله پس از اتمام مداخله و 15 دقیقه بعد از مداخله مجدداً مهار متقابل را به همان روش قبلی اندازهگیری کردیم و مقادیر مهار را بین قبل، بلافاصله و 15 دقیقه بعد از مداخله مقایسه نمودیم. برای بررسی نرمال بودن توزیع دادهها در این مطالعه از آزمون یکنمونهای کولموگروف ـ اسمیرنوف استفاده شد که با توجه به نرمال بودن توزیع متغیرها، برای مقایسه آنها در سه زمان اندازهگیری از آزمون تحلیل واریانس اندازههای مکرر استفاده شد و سطح معنیداری کمتر از 0/05 در نظر گرفته شد.
یافتهها
شاخصهای آماری خصوصیات جمعیتشناختی شامل قد (اندازهگیری با متر نواری)، وزن (اندازهگیری با ترازو)، سن و شاخص توده بدن در
جدول شماره 1 آورده شده است. براساس آزمون کولموگروف ـ اسمیرنوف، متغیرهای مهار آرتروژنیک عضله کوآدریسپس و حداکثر نیروی اکستانسوری، هر دو دارای توزیع نرمال بودند.
نتایج آزمون تحلیل واریانس اندازههای مکرر نشان داد میزان مهار آرتروژنیک عضله کوآدریسپس بعد از تمرین متقابل بهطور معنیداری پایینتر از قبل از مداخله است (0/001=p). میزان مهار آرتروژنیک عضله کوآدریسپس 15 دقیقه بعد از تمرین هم نسبت به قبل از مداخله بهطور معنیداری کمتر بود (0/001=p) (
جدول شماره 2).
براساس نتایج، میزان حداکثر نیروی انقباض ایزومتریک عضله کوآدریسپس بعد از تمرین متقابل بهطور معنیداری بالاتر از قبل از مداخله بود (0/001=p). حداکثر نیروی انقباض ایزومتریک عضله کوآدریسپس 15 دقیقه بعد از تمرین هم نسبت به قبل از مداخله بهطور معنیداری بیشتر بود (0/001=p) (
جدول شماره 3).
نتایج مقایسه دوبهدو توسط آزمون بونفرونی نشان داد میانگین مهار آرتروژنیک عضله کوآدریسپس بلافاصله بعد از مداخله و 15 دقیقه پس از اتمام آن نسبت به زمان قبل از مداخله بهطور معنیداری کمتر است (0/001>p). همچنین 15 دقیقه پس از اتمام مداخله نسبت به بلافاصله بعد از آن بهطور معنیداری افزایش مییابد (0/018=p).
همچنین نتایج این آزمون در رابطه با حداکثر نیروی انقباض ایزومتریک عضله کوآدریسپس در زمانهای بلافاصله بعد از مداخله و 15 دقیقه پس از اتمام آن دارای افزایش معنیداری نسبت به قبل از مداخله است (0/001>p) و میزان آن 15 دقیقه پس از اتمام مداخله نسبت به زمان بلافاصله بعد از آن بهطور معنیداری کاهش مییابد (0/001>p).
بحث
نتایج مطالعه کنونی نشان داد یک جلسه تمرین متقابل CE، بهصورت معنیداری باعث کاهش مهار آرتروژنیک و افزایش حداکثر نیروی ایزومتریک در عضله کوآدریسپس زنان مبتلا به استئوآرتریت زانو میشود. مهار آرتروژنیک در افراد مبتلا به استئوآرتریت زانو میتواند درنتیجه تخریب پیشرونده مفصل و پیامهای آوران مفصلی غیرطبیعی به نورونهای حرکتی آلفا و بهدنبال آن کاهش فعالیت این نورونها ایجاد شود که سبب نقص در سیستم عصبی مرکزی جهت فعال کردن عضله بهصورت ارادی و کامل خواهد شد. این مسئله در میان بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو رایج است و میتواند علت نقصهای عملکردی ایجادشده با پیشرفت بیماری باشد [
7،
21].
مطالعه اونیگبایند و همکاران در سال 2017، افزایش حداکثر نیروی اکستانسوری عضله کوآدریسپس را بهدنبال 6 هفته تمرین ایزومتریک CE، در افراد مبتلا به OA زانو نشان داده است. اما تأثیر CE بر مهار آرتروژنیک عضله کوآدریسپس در این افراد بررسی نشده بود. نتایج نشان داد CE درحالیکه فقط بر روی اندام غیردرگیر انجام شود باعث اثرات درمانی بر روی اندام درگیر میشود [
18]. مطالعه لپلی و همکاران تأثیر تمرین متقابل CE بر نقص فعالسازی حداکثری عضله کوآدریسپس در افراد سالم را بررسی کرده است که نتایج آن از نظر کلینیکی معنیدار نبوده است [
17]. حجم نمونه در این مطالعه کوچک بوده (9=n) و نقص فعالسازی حداکثری در افراد سالم بررسی شده است که میزان آن در مقایسه با مهار آرتروژنیک در افراد مبتلا به OA زانو بسیار کمتر است. مطالعه حاضر نشان داد انجام یک جلسه تمرین متقابل CE به کاهش معنیدار مهار آرتروژنیک و افزایش حداکثر نیروی اکستانسوری عضله کوآدریسپس در زنان مبتلا به استئوآرتریت زانو منجر میشود. یکی از مهمترین مکانیزمهایی که برای پدیده تمرین متقابل CE مطرح میشود، مکانیزم عصبی است. براساس شواهد، ساختار و سازماندهی مغز ازجمله اتصالات آناتومیکی میان دو نیمکره نقش مهمی را در بروز این پدیده بازی میکند. تمرینات مقاومتی یکطرفه در یک اندام سبب ایجاد تغییر در سازماندهی راههای حرکتی میشوند که عضلات سمت مقابل را کنترل میکنند [
22]. انقباضات یکطرفه ارادی با نیروی زیاد تحریکپذیری، راههای عصبی کورتیکالی را که به سمت مقابل میروند تغییر میدهند [
22]. این امر میتواند ناشی از کاهش مهار ترنس کالوزال میان دو کورتکس حرکتی اولیه بهدنبال تمرین متقابل باشد [
23]. بهعلاوه، انقباضات قوی در یک اندام میتواند بر روی یافتههای کورتکس همان سمت تأثیر بگذارد و سبب ایجاد تطابقاتی در سیستم کنترلی سمت مقابل شود که باعث آورانهای حرکتی مؤثرتری به اندام سمت مقابل بدون تمرین، هنگامی که بهصورت حداکثری منقبض میشود، خواهد شد [
24]. همه این اتفاقات بهدلیل ارتباطات میان دو کورتکس حرکتی اولیه و همچنین ارتباطات ناحیه پیشحرکتی با کورتکس حرکتی اولیه روی میدهد [
25]. مطالعات با استفاده از تحریکات مغناطیسی ترنس کرانیال نشان دادهاند حین تمرینات مقاومتی یکطرفه، آورانهای مغزی از کورتکس حرکتی به عضلات بدون تمرین افزایش مییابند و همچنین تحریکپذیری مغزی ـ نخاعی در هر دو نیمکره مورد تمرین و بدون تمرین نیز افزایش مییابد [
26]. همچنین مهار بین نیمکرهای حین فعالیت، در اندام بدون تمرین کاهش مییابد که این امر شاهدی برپلاستیسیته اتصالات بین نیمکرهای برای ایجاد پدیده CE است [
27]. مطالعاتی که فعالیت کورتکس حرکتی اندام مقابل بدون تمرین را حین تمرین دادن به سمت دیگر بررسی کردهاند، افزایش فعالیت در کورتکس حرکتی اندام مقابل را نشان دادهاند [
28].
با توجه به نتایج مطالعه کنونی به نظر میرسد تمرین متقابل CE براساس تطابقات عصبی گفتهشده به کاهش مهار آرتروژنیک در عضله کوآدریسپس زانوی مبتلا به استئوآرتریت منجر میشود که میتواند دلیلی برای افزایش حداکثر نیروی عضله کوآدریسپس در افراد مبتلا به استئوآرتریت بهدنبال CE باشد. البته در این مطالعه اثرات طولانیمدت این تمرینات موردبررسی قرار نگرفته است و لزوم بررسی آن از نقطهنظر کلینیکی در مطالعات آینده وجود دارد. این مهم زمانی اهمیت پیدا میکند که در افراد مبتلا به استئوآرتریت زانو یا دیگر آسیبهای مفصلی، به دلایل مختلف مانند درد، ترس از آسیب بیشتر، ایجاد اختلال در روند ترمیم بافتی و ممنوعیت انجام تمرین تقویتی در زانوی مبتلا و دلایل دیگر، فرد قادر به انجام تمرین تقویتی در عضله کوآدریسپس زانوی آسیبدیده نیست که این امر به سخت شدن روند توانبخشی این بیماران و بیفایده شدن انجام تمرین تقویتی در زانوی آسیبدیده منجر میشود. در این موارد میتوان با انجام تمرین تقویتی در عضله کوآدریسپس زانوی بدون علامت، بدون وارد عمل شدن اندام مبتلا و ایجاد آسیب بیشتر در آن، مهار آرتروژنیک را کاهش داده، حداکثر نیروی عضله کوآدریسپس زانوی مبتلا را افزایش دهیم. با کاهش مهار آرتروژنیک، بیمار قادر خواهد بود انجام تمرینات تقویتی در عضله کوآدریسپس را که یکی از مهمترین بخشهای برنامه توانبخشی در این گونه بیماران محسوب میشود بهطور مؤثرتری انجام دهد. این امر احتمالاً به تقویت این عضلات و بهبود عملکرد زانو پس از آسیب منجر خواهد شد.
نتیجهگیری
نتایج این مطالعه نشان داد یک جلسه تمرین CE میتواند به کاهش مهار آرتروژنیک و بهدنبال آن افزایش حداکثر نیروی اکستانسوری عضله کوآدریسپس در زنان مبتلا به استئوآرتریت یکطرفه زانو منجر شود که تا 15 دقیقه بعد از اتمام تمرین هم اثرات آن باقی میماند. البته این مطالعه اثرات طولانیمدت این تمرینات را بررسی نکرده است. در صورتی که مطالعات آینده اثرات دراز مدت این تمرینات را نشان دهند، از لحاظ کلینیکی اهمیت بسزایی خواهد داشت.
انجام مطالعات بیشتر و روشنتر شدن ماهیت و چگونگی اثر و نحوه تأثیرگذاری تمرین متقابل CE بر مهار آرتروژنیک، میتواند به کاربرد بیشتر این روش در آسیبهای اسکلتی ـ عضلانی کمک کند.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
مقاله حاضر در کمیته اخلاق دانشگاه علومپزشکی شهید بهشتی با شناسه IR.SBMU.RETECH.REC.1397.1194 به تصویب رسیده است. برای شرکت در پژوهش از شرکتکنندگان و همچنین قیم قانونی آنها رضایتنامه کتبی دریافت شد. تمامی شرکتکنندگان با رضایت خود در پژوهش حاضر شرکت کردند و هیچ اجبار یا فشاری برای متقاعدکردن شرکتکنندگان در پژوهش وجود نداشت. شرکتکنندگان حق انصراف از ادامه پژوهش را داشتند و برای این کار فرم رضایتنامه آگاهانه کتبی را تکمیل کردند. همچنین به بیماران و نیز سرپرست قانونی آنان اطلاع داده شد که تمام اطلاعات محرمانه خواهد ماند و کسی آن را افشا نخواهد کرد، مگر آنکه به درخواست بیمار و سرپرست آنها باشد. در این پژوهش تلاش شد از آسیب زدن به بیماران اجتناب شود.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد رشته فیزیوتراپی نسترن رضی سنگتابی در گروه آموزشی فیزیوتراپی، دانشکده توانبخشی، دانشگاه علومپزشکی شهید بهشتی است.
مشارکت نویسندگان
مفهومسازی: مینو خلخالی زاویه، خسرو خادمی کلانتری؛ روششناسی و اعتبارسنجی: نسترن رضی سنگتابی، مینو خلخالی زاویه، خسرو خادمی کلانتری؛ تحلیل: خسرو خادمی کلانتری، علیرضا اکبرزاده باغبان؛ تحقیق و بررسی: نسترن رضی سنگتابی، الهام قندالی؛ منابع: نسترن رضی سنگتابی، مینو خلخالی زاویه؛ نگارش پیشنویس: نسترن رضی سنگتابی؛ ویراستاری و نهاییسازی نوشته: الهام قندالی، خسرو خادمی کلانتری؛ بصریسازی: الهام قندالی؛ نظارت: مینو خلخالی زاویه، خسرو خادمی کلانتری.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از پرسنل و مسئولین کلینیک فیزیوتراپی دانشکده توانبخشی دانشگاه علومپزشکی شهید بهشتی که مقدمات اجرای این تحقیق را فراهم کردند تشکر و قدردانی میکنیم.